شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۰ شوال ۱۴۴۵ | Apr 20, 2024
آیت الله ملا علی کنی

حوزه/ حاج ملاعلی کنی با رهبری مبارزه علیه امتیاز رویتر، افکار عمومی مردم را در جهت لغو امتیاز هدایت کرد. نامه اعتراض ‌آمیز و کوبنده او به شاه، سند زنده تیزبینی و آگاهی آن مرجع شیعه بوده و قدرت تشخیص و توانایی درک مسائل پیچیده سیاسی او را بر همگان روشن می‌ سازد.

به گزارش خبرگزاری «حوزه» علی کنی معروف به حاج ملاعلی کنی یا ملاعلی آملی از فقهای بزرگ امامیه، مجتهد متنفذ ایران در زمان قاجار و از روحانیون انقلاب مشروطه در یکی از روزهای سال ۱۲۲۰ق. در محله «کَن» واقع در شمال غرب تهران دیده به جهان گشود. پدر او، میرزا قربانعلی آملی نامش را «علی» نهاد.

* تحصیلات

او پس از سعی و تلاش در مکتب، در اندیشه حضور در حوزه علوم دینی بود، لیکن با مخالفت خانواده ‌اش روبرو گردید و در آغاز به صورت مخفیانه به درس مشغول شد و سپس با کسب رضایت آنان راهی حوزه تهران گردید و از آنجا به اصفهان رفت و در آن شهر از محفل درس استادی چون سید اسدالله اصفهانی استفاده کرد. وی سپس آماده سفر به نجف اشرف شد و از ذخایر گرانسنگ آن حوزه بهره برد.

در کنار حوزه نجف، حوزه علمیه کربلا نیز جایگاه پرورش دانش طلبان بود. شیخ علی کنی در جوار آستان مقدس حضرت امام حسین علیه ‌السلام از محضر دو استاد برجسته چون: شریف العلماء مازندرانی و سید ابراهیم قزوینی معروف به صاحب ضوابط کسب فیض نمود و دوره عالی فقه و اصول را گذراند.

* خدمت در آستانۀ عقیلۀ بنی هاشم (س)

حاج شیخ علی کنی در سفری که به مکه مکرمه و مدینه منوّره انجام داد، در راه بازگشت، به همراه میرزا محمدحسن شیرازی (میرزای بزرگ) به سوی شام آمده، تا بارگاه حضرت زینب علیهاالسلام را زیارت کند و آن دو وقتی به حرم مطهر وارد شده از غربت آن مکان بسیار متأثر گردیدند زیرا گرد و غبار زیادی بر آستان مبارک و اطراف ضریح نشسته بود. به سرعت دست به کار شده، به نظافت آنجا پرداختند و با گوشه عبای خویش خاک و خاشاک را از حرم و ضریح مطهر زدودند و آنجا را تمیز کردند.

* تولیت مدرسه مروی

مدت زمانی پس از اقامت حاجی به تهران، مراجعات پی در پی مردم و پرسش ‌های کتبی و شفاهی آنان در قالب استفتائات شرعی آغاز شد و روز به روز افزایش می ‌یافت و ایشان یگانه محور پاسخگویی به سؤالات دینی و تنها ملجأ رسیدگی به مشکلات مردم به شمار می ‌رفت. به دلیل فزونی مقلدان و بنا به درخواست آنان سرانجام در سال ۱۲۷۱ ق. رساله عملیه آن فقیه خداترس به چاپ رسید. تا مردم مؤمن احکام دینی خود را بر اساس فتاوای مجتهد و مرجع تقلید خویش انجام دهند.

مرحوم آیت الله کنی همچنین تولیت مدرسه مروی را عهده ‌دار شد و با نظارت و حسن تدبیر او، نظم شایان تحسینی بر برنامه‌ های آن محیط معنوی و روحانی حکمفرما گشت.

* تربیت شاگردان

آن فقیه برجسته، تربیت شاگردان را یکی از اهداف اساسی خود قرار داد و به برپایی درس فقه و اصول و دیگر رشته ‌های علوم اسلامی اقدام ورزید. برخی از شاگردان او عبارتند از: شیخ موسی شراره عاملی، شیخ محمدباقر نجم‌آبادی، شیخ اسدالله تهرانی، سید محمود حیاط‌شاهی، سید محمد لواسانی، سید محمد مرعشی، مولا محمدعلی خوانساری، ملا محمدتقی سنجابی، میرزا حسین نایب ‌الصدر، شیخ محمدحسین گرگانی و شیخ حسین بافقی.

* سربازهای سفارت آمریکا گوش به فرمان ملا علی کنی

ساموئل گرین ویلر بنجامین ـ نخستین سفیر آمریکا در ایران ـ در خاطرات خود چنین می ‌نویسد: بزرگ ترین مجتهدهای حالیه که به منزله رئیس عدالت خانه حالیه ممالک فرنگ است، حاجی ملا علی کنی است. حاجی ملا علی شخص مسنّی است و ظاهراً مایل به تجمل نیست بلکه میل به سادگی زیاد دارد. اگر چه املاک او زیاد است مع هذا نمی ‌خواهد جلال و ظاهرسازی به خرج دهد. وقتی در کوچه ‌ای راه می ‌رود بر قاطر سفیدی سوار می ‌شود و فقط یک نفر نوکر دارد، اما جمعیت از هر طرف کوچه به جلوِ او ازدحام می ‌کنند مثل این که وجودی ملکوتی است. اگر یک کلمه بگوید می ‌تواند اعلی حضرت را از سلطنت خلع کند. سربازهایی که در سفارت ممالک متحده آمریکا قراول می ‌کشیدند به من گفتند که اگرچه ما برای حفظ وجود شما اینجا فرستاده شده ‌ایم، اما اگر حاجی ملا علی امر کند همه شما را می ‌کشیم!.

* خدمات عام المنفعه و مُهری که سند اعتبار اسناد بود

رسیدگی به ضعیفان، دستگیری از مستمندان و تلاش در پی رفع گرفتاری نیازمندان از صفات بارز ملا علی کنی بود. او چون پدری دلسوز، بسیاری از یتیمان درمانده را تحت تکفل قرار داده و برای گذران زندگی آنان مقرری مناسبی در نظر گرفته بود و همچنین برای حل مشکل بیمارانی که بنیه مالی ضعیفی داشتند، مکان‌ هایی را به منظور پرداخت پول داروها در نظر گرفته بود تا آنان با دریافت مبلغ آن، به درمان خود اقدام کنند.

ساخت آب انبار و کاروانسرا به منظور رفاه و آسایش قافله‌ ها ـ چون کاروانسرایی در خاتون آباد ـ نیز از خدمات عمومی و عام ‌المنفعه حاجی بود. مُهر آیت الله کنی سند اعتبار اسناد به شمار می ‌رفت. معامله‌ کنندگان برای معتبر ساختن کاغذ و سند معامله خویش به در خانه او رفته، سند خود را با مُهر مبارکش اعتبار می ‌بخشیدند.

* تألیفات

گنجینه پربار حاجی کنی به قرار زیر است: «ارشاد الأمّه»، «ایضاح المشتبهات»، «تحقیق الدلائل فی شرح تلخیص المسائل» (شامل مباحث مستقلی چون کتاب البیع، کتاب الخیارات، کتاب القضاء و کتاب الشهادات، کتاب الطهاره و کتاب الصلاه)، «تلخیص المسائل»، «توضیح المقال فی علم الدرایه والرجال»، «حاشیه بر قواعد»، «رساله ‌ای در استصحاب»، «رساله ‌ای در اوامر و نواهی»، «رساله‌ ای در مفاهیم و مواعظ حسنه».

* ترس ناصرالدین شاه از آیت الله کنی

بسیاری از مورخان تاریخ معاصر ایران بر این نکته اعتراف دارند که ناصرالدین شاه قاجار از عظمت و نفوذ آیت الله کنی فوق ‌العاده بیم و ملاحظه داشت و این امر حاکی از قدرت معنوی، نفوذ کلام، پیوند با مردم و شجاعت آن مرجع دینی است. عالمی که با تحقیر و شکستن قدرت پوشالی کارگزاران ظالم، سایه حمایت خویش را بر مردم ضعیف گسترده بود.

میرزا محمدمهدی لکهنوی می ‌نویسد: از سلطان و شاهزادگان و امرا کسی را جرأت آن نیست که بی ‌إذن ایشان (آیت الله کنی) اقدام بر تکلم نماید و یا بی‌ مشورت ایشان اجرای مطلبی بنماید. امرای عصر حتی ناصرالدین شاه قاجار از وی خائف می ‌بودند و شاه مذکور مکرر به خانه ‌اش به جهت ملاقات می ‌آمد.

* علت انصراف ناصرالدین شاه از رفتن به شکار

روزی ناصرالدین شاه به منظور شکار، به همراه اطرافیانش از دروازه شهر خارج شد. هنوز مسافتی را طی نکرده بود که از دور نگاهی به پایتخت کرد و در فکر فرو رفت. پس از آن بی ‌درنگ از شکار منصرف شد و به تهران بازگشت. یکی از درباریان سبب انصراف شاه را از شکار جویا شد. شاه در پاسخ گفت: چون از دروازه بیرون رفتم، نگاهم به شهر و دروازه افتاد، این فکر در نظرم آمد که اگر حاجی ملا علی کنی امر نماید درِ این دروازه را بر روی من ببندند و باز نکنند، من چه خواهم کرد! از این رو ترس و وحشت مرا فراگرفت و گفتم برگشتن بهتر است.

* او ناصرالدین نیست، بلکه ناصرالکفر است!

کردار مغایر با دین و همکاری ذلت ‌آور ناصرالدین شاه با بیگانگانی چون روس و انگلیس از شاه چهره کریه و خائنی ساخته بود؛ بدان حد که حاجی درباره او می ‌گفتند: «او ناصرالدین شاه (یاری کننده دین) نیست، بلکه ناصرالکفر است.

* اگر شما ادعای خدایی کنید ما هم عصا را اژدها خواهیم کرد!

روزی شاه از ملا علی می ‌پرسد بر اساس حدیث «علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل؛ علمای امت من از پیامبران بنی اسرائیل برترند» شما باید لااقل همان کارهایی را بکنید که آن پیامبران می ‌کردند. مثلاً آیا شما می ‌توانید مانند حضرت موسی علیه ‌السلام عصایی را اژدها کنید؟! حاجی بدون تأمل و درنگ در پاسخ می‌ گویند: آری، اگر شما ادعای خدایی کنید ما هم عصا را اژدها خواهیم کرد!.

* ادب کردن نایب السلطنه

روزی نایب السلطنه، کامران میرزا پسر ناصرالدین شاه و وزیر جنگ و حاکم تهران برای انجام کاری در منزل حاج ملاعلی کنی حضور یافت. در ضمن صحبت، حاجی با عذرخواهی فرمود: «خیلی ببخشید، من پایم درد می ‌کند و ناچارم آن را دراز کنم!» کامران میرزا که مردی خودخواه و خودپسند بود، احساس کرد ملاعلی کنی قصد بی ‌احترامی به او را دارد و برای این که تلافی کرده باشد، گفت: اتفاقاً بنده هم پایم درد می‌ کند و اجازه می ‌خواهم آن را دراز کنم! آیت الله کنی با فراست و هوشیاری تمام متوجه منظور نایب السلطنه شد و برای آن که او را خوب ادب کرده باشد فرمود: «من اگر ناچارم پایم را دراز کنم، علتش این است که دستم را کوتاه کرده‌ ام، ولی فکر نمی ‌کنم شما در وضعی باشید که لازم باشد پایتان را دراز کنید».

* با قرارداد رویتر فقط هوا برای ناصرالدین شاه باقی می ماند!!

در هیجدهم جمادی الثانی ۱۲۸۹ ق. قراردادی میان ناصرالدین شاه و نماینده بارون ژولیوس دورویتر ـ سرمایه‌ دار انگلیسی ـ به امضا رسید که در صورت اجرا تسلط کامل اقتصادی و به دنبال آن، تسلط سیاسی انگلستان بر سر تا سر ایران برقرار می ‌شد. این امتیاز که کشور را در اندک زمانی تحت استعمار بریتانیا قرار می ‌داد، از نمونه‌ های فوق ‌العاده ‌ای بود که می ‌توان آن را کودتای اقتصادی نامید.

کارگردان اصلی و بانیان پشت پرده در اعطای امتیاز، دو روشنفکر بی ‌خردی بودند که به موجب غرب ‌باوری و مطامع شخصی خویش، کشور را به سراشیبی هلاکت و سقوط کشاندند. این دو خائن میرزا حسن خان سپهسالار (مشیرالدوله) و میرزا ملکم خان ناظم ‌الدوله بودند که با اخذ رشوه کلان، زمینه اعطای تمام ثروت و منابع طبیعی و اقتصادی کشور را به یک سرمایه‌ دار خارجی فراهم کردند.

به موجب این قرارداد امضا شده، تأسیس راه آهن از دریای خزر تا خلیج فارس علاوه بر حق تصرف کلیه زمین ‌های واقع در مسیر، دایر کردن راه آهن شهری، بهره ‌برداری از همه معادن از جمله زغال سنگ، نفت و آهن و سُرب، بهره ‌برداری از جنگل ‌های ملی در سراسر مملکت و وصول انحصاری حقوق گمرکی و به طور خلاصه کلیه منابع ثروت ملی ایران به رویتر واگذار شد.

«لرد کرزن» این امتیاز را چنین توصیف می ‌کند: «موقعی که متن این قرارداد منتشر گردید، نفس اروپا از حیرت بند آمد، زیرا تا آخر تاریخ در صحنه معاملات بین ‌المللی چنین امری سابقه نداشت که پادشاهی تمام ثروت ‌های زمینی، زیرزمینی و کلیه منابع طبیعی و پولی و اقتصادی کشورش را بدین سان مفت و دربست در اختیار یک سرمایه ‌دار خارجی گذاشته باشد».

«لس یر» سیاستمدار فرانسوی می‌نویسد: «برای شاه جز هوا چیزی باقی نگذاشته ‌اند!».

از سویی دیگر، سران روسیه تزاری با خشم و نفرت از امضای این قرارداد، از این که از قافله امتیازگیران عقب مانده بودند به شدت اعتراض کردند.

* مدیریت آیت الله کنی در لغو قرارداد رویتر

حاج ملا علی کنی با رهبری مبارزه علیه امتیاز رویتر، افکار عمومی مردم را در جهت لغو امتیاز هدایت کرد. نامه اعتراض ‌آمیز و کوبنده او به شاه، سند زنده تیزبینی و آگاهی آن مرجع شیعه بوده و قدرت تشخیص و توانایی درک مسائل پیچیده سیاسی او را بر همگان روشن می‌ سازد.

نفوذ کلام و اقتدار مردمی حاجی کنی، خیزش و حرکت مردم پایتخت را به دنبال داشت. سیل خروشان ملت، آماده عمل به دستور مرجع شجاع خویش شدند و برای انجام تکلیف از هیچ گونه جانفشانی و مجاهدت دریغ نورزیدند. لغو امتیاز و برکناری محمدحسین خان سپهسالار از صدراعظمی دو خواسته ‌ای بود که علما و مردم بر آن اصرار داشتند؛ بدان حد که پس از بازگشت ناصرالدین شاه از سفر اروپا و به محض پیاده شدن از کشتی و ورود به بندر انزلی، استقبال کنندگان درباری، بیداری و خیزش مردم به رهبری روحانیون را گزارش داده، به او فهماندند که اگر صدراعظم همراه شما وارد تهران شود، شورش عظیمی در پایتخت برپا خواهد شد.

به این سبب شاه در مرحله نخست سپهسالار را از مقام صدراعظمی عزل کرد و او را در رشت قرار داد و خود رهسپار تهران گردید و سپس در دهه آخر رمضان ۱۲۹۰ ق. بطلان قرارداد به طور رسمی اعلان شد و سرانجام تلاش عالمانی چون ملاعلی کنی و حمایت و حضور مردم وظیفه ‌شناس جامه عمل پوشید و ورقی زرین بر تاریخ پرافتخار مرجعیت شیعه و پیوند امت با روحانیت افزوده شد و اقتدار علمای متعهد را عیان ساخت.

* رحلت

این مرجع وارسته، فقیه دلیر و همراز محرومان در بامداد روز پنجشنبه ۲۷ محرم ۱۳۰۶ ق. به دیار باقی شتافت و دنیای فانی را وداع گفت. تهرانی ‌های مؤمن در روز یکشنبه اول صفر۱۳۰۶ پیکر مطهر او را تشییع نمودند و تابوت پرنور او را تا مدفنش در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه ‌السلام ـ واقع در شهر ری ـ بر دوش گذاشته، با او وداع کردند. پس از آن نیز مردم مسلمان ایران به خصوص اهالی تهران در غم رحلت پیشوای خویش سه روز به عزاداری و نوحه ‌سرایی پرداختند.

منبع: گلشن ابرار، ج۱. با تلخیص و ویراست.

 

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha