شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۰ شوال ۱۴۴۵ | Apr 20, 2024
ابوتراب عاشوری

عالم شهید حاج شیخ ابوتراب عاشوری، فرزند شیخ عباس به سال ۱۳۱۲ شمسی در روستای حیدری، از توابع دشتی در خانواده ای روحانی كه سابقه ای دیرین در تبلیغ داشتند، دیده به جهان گشود.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» از بوشهر، علما و بزرگان همواره در طول تاریخ کشور نقش موثری در مبارزه و استعمارستیزی داشته و سبب شدند تا دست بیگانگان از این کشور کوتاه شود؛ در این راستا خبرگزاری حوزه قصد دارد  به معرفی علمای مبارز و استعمارستیز استان بوشهر بپردازد.

شهید ابوتراب عاشوری

عالم شهید حاج شیخ ابوتراب عاشوری، فرزند شیخ عباس به سال ۱۳۱۲ شمسی  در روستای حیدری، از توابع دشتی در خانواده ای روحانی كه سابقه ای دیرین در تبلیغ داشتند، دیده به جهان گشود. خانواده شهید عاشوری از پدر و عموها گرفته تا پدربزرگ همه ازعلمای دین و ذاكران و ارادتمندان اهل بیت (علیه السلام)  بودند. پدر شهید از معتمدان محل و مورد احترام همه ی مردم بود.

شهید عاشوری تحصیلات مقدماتی فارسی و قرآن كریم را در كنار پدر و زیر نظر اساتید محلی ادامه داد تا این كه احساس نمود محیط و محدوده آن نمی تواند پاسخگوی استعداد شگرف او باشد. با این كه پدر و مادر دلبستگی خاصی به او داشتند، با توجه به استعداد و نبوغ او و تاكید اهل علم، مقدمات سفر او به نجف اشرف فراهم شد.

هر چند در آغاز سفر مشكلات متعددی برای ورود او به عراق سد راه شد و تا مدتی در آبادان ماندگار گردید ولی در همین مدت نیز غافل نشد و از محضر اساتید آبادان مقدمات را فرا گرفت و با تلاش فراوان راهی نجف اشرف گردید.

شهید عاشوری از همان لحظه ورود به حوزه علمیه نجف نبوغ و استعداد خود را نشان داد و در اندك زمانی مورد توجه علما و مراجع عالی قدر قرار گرفت. عاشوری كه از سن پنج سالگی در مسیر علم قرار گرفته بود در مدت كوتاهی به درجات عالی علمی رسید.

فعالیت های فرهنگی و اجتماعی

زندگی شهید عاشوری را می توان اینگونه ترسیم كرد: شهید، عالمی بود كه درس می داد؛ سخنرانی می كرد؛ حَكَم می شد؛ روابط خانوادگی را مستحكم می نمود؛ به فریاد گرفتاران می رسید؛ وضع مالی فقیران را سر و سامان می داد؛ جوانان را با كتاب، درس و فضیلت آشنا می ساخت؛ نماز جماعت می خواند و در خلال همه این اقدامات و فعالیت ها هر وقت فرصتی دست می داد و موفقیت ایجاب می كرد، زمینه یك حركت مردمی و اسلامی را پایه ریزی می كرد و پرده از چهره منافقانه رژیم  بر می داشت و مردم را آگاه می ساخت. در تاسیس بناهای خیریه پیش قدم بود و در ایجاد كتابخانه، مسجد و حسینیه كوششی تمام داشت. كتابخانه شخصی او به نام حضرت ابوالفضل (علیه السلام)، دارای هزاران جلد كتاب بود كه مورد استفاده همه ی طبقات مردم به خصوص جوانان واقع می شد. به حدی نسبت به وجوه شرعی حساس بود كه در موقع شهادت فقط دو هزار و سیصد تومان ذخیره داشت. عاشق روضه و روضه خوانی بود و وقتی در نقطه ای مثلا امامزاده بوشهر منبر می رفت، از تمام محلات و مناطق اطراف برای استماع روضه ایشان در امامزاده جمع می شدند. در نماز عید فطر ۱۳۵۷ شمسی به شدت، دولت شریف امامی را استیضاح كرد.

شهید عاشوری در مبارزات خود علیه رژیم پهلوی شجاعانه و بی پروا از استبدادی كه بر جامعه حكم فرما بود سخن می گفت و به رسوا نمودن رژیم می پرداخت، چنانچه بارها به دست ماموران ساواك بازداشت شد. با این حال با توجه به هدف مقدس و مقصد عالی ایشان و عزم راسخی كه درباره احیای احكام الهی داشت هر مشكلی را با جان و دل خریدار بود و آشكارا به رسوا نمودن رژیم پرداخت و با جان و دل از انقلابیون حمایت می كرد.

شهید عاشوری برای بالا  بردن سطح فكر جوانان و نوجوانان و زنده كردن روح مطالعه در آنان به تاسیس كتابخانه های متعدد همت گماشت و برای بانوان به تاسیس مكتب فاطمیه اقدام نمود.

فعالیت های تبلیغی شهید عاشوری

وقتی شهید عاشوری به درجه اجتهاد نایل گردید برای دیدار از بستگان و خانواده به ایران مراجعت كرد. وی به علت شرایط خاص عراق در قم سكونت گزید و در ماه های محرم، صفر و رمضان به بوشهر می آمد و به تبلیغ احكام و روشنگری مردم می پرداخت، ولی از تحصیل و كسب كمالات بیشتر در حوزه ی علمیه قم غافل نبود. به علت حسن  معاشرت و تسلط كامل بر كلام و مسائل علمی و شرعی و در خواست مردم بوشهر از محضر آیت الله العظمی حكیم، شهید عاشوری در بوشهر اقامت نمود و به تبلیغ پرداخت؛ جوانان را به منزل خود دعوت می كرد و به تدریس علوم قرآنی، فقه و اصول می پرداخت. هر چند این كار هم به آسانی امكان پذیر نبود و از طرف ساواك و ماموران امنیتی رژیم برای ایشان ایجاد مزاحمت می شد و در طول اقامت، ایشان پیوسته زیر نظر ماموران بودند، ولی هیچ گاه دست از فعالیت های علمی و تبلیغی بر نمی داشت. چندین بار او را ممنوع المنبر و ممنوع الخروج كردند و حتی در مسافرت به نقاط دیگر هم پیوسته ماموران مخفی او و سخنانش را زیر نظر داشتند.

همراهی با امام خمینی(ره)

شهید عاشوری در تمام مراحل زندگی امام خمینی(ره) با ایشان در ارتباط بود و یكی از مهم ترین شاگردان و مجریان فرامین امام(ره) به حساب می آمد و با شروع قیام خرداد ۱۳۴۲ شمسی و شروع مبارزات مردمی و رهبری امام خمینی(ره) شهید عاشوری نماینده حضرت امام(ره) و پرچمدار این  نهضت در استان بوشهر بود و مستقیما با ایشان ارتباط داشت. همچنین در زمان اقامت امام (ره) در نجف اشرف و در پاریس با ایشان در ارتباط بود. در آن موقع اعلامیه ها و دستورات انقلابی از طریق دفتر شهید آیت الله قدوسی به بوشهر می رسید و شهید عاشوری با مدیریت و فداكاری خاصی تمام استان را در جریان فرامین قرار می داد.

تا اینكه رژیم پهلوی تاب و تحمل این اقدامات  انقلابی را نیاورد و در آذرماه ۵۷ در زمان نخست وزیری ازهاری بخش نامه ای به همه استانداری ها صادر شد و همه استاندارها كمیسیونی از فرمانداران، مسئولان و به اصطلاح معتمدان محل تشكیل دادند. آنان طبق دستور موظف شدند راه چاره ای برای مهار تظاهرات و قیام مردمی پیدا كنند و عوامل اصلی آن را از بین ببرند. در نتیجه استانداری بوشهر نیز با هماهنگی نیروهای نظامی، انتظامی و ساواك به اتفاق  نظر در جلسه خود نظر داد كه مهمترین عامل بسیج نیروهای مردمی استان بوشهر كسی جز شیخ ابوتراب عاشوری نیست؛ بنابراین تصمیم گرفته شد این روحانی برجسته را از بین ببرند (سند این مذاكرات پس از پیروزی انقلاب در ساواك و استانداری بوشهر به دست آمد) از تهران در این مورد كسب تكلیف شد و فوری دستور اجرای این توطئه به ماموران استان داده شد.

شهید عاشوری و مبارزه با رژیم طاغوت

شهید عاشوری از همان سال های اولیه ی اقامت در قم و تبلیغات ایشان در ماه های محرم، صفر و رمضان در استان بوشهر از مجالس كمال استفاده را می كرد و در كار بیان مطالب علمی و دینی به افشاگری می پرداخت.

روی همین اصل رژیم طاغوت و ستم شاهی در تمام موارد و ساعات تدریس، سخنرانی و تبلیغ مراقب ایشان بود و اكثر مواقع برای ایشان مزاحمت ایجاد می كرد و طبق اسناد به دست آمده در تمام طول سال های حضور شهید حاج شیخ ابوتراب عاشوری در ایران به خصوص در استان بوشهر، ماموران ساواك فعالیت های ایشان را زیر نظر داشتند و به تهران گزارش می دادند. اهمیت حضور او در استان بوشهر برای رژیم به حدی بود كه حتی در مورد تدریس و فعالیت های علمی ایشان نیز سختگیری می كردند، و به خصوص از سال ۴۲ و ارتباط ایشان با حضرت امام(ره)، انعكاس نظریات رهبر انقلاب به مردم استان، هدایتگری  و افشاگری ایشان در این زمینه باعث شد كه رژیم تمام نیروهای امنیتی، نظامی و سیاسی خویش را در استان بوشهر بسیج نماید و برای نابودی و شهادت شهید عاشوری اقدامات نظامی و تعرضی را انجام دهد. روی همین اصل چاره ای جز شهادت ایشان ندیدند به همین منظور جلسه ای در آبان سال ۵۷ شمسی در استانداری بوشهر تشكیل شد و تمام نیروها و سازمان های نظامی، انتظامی، ساواك، شهربانی و استانداری در آن شركت داشتند و نتیجه جلسه این بود كه برای آرام كردن قیام مردم بوشهر یك راه بیشتر وجود ندارد و آن هم "خارج كردن شخصی بنام حاج شیخ ابوتراب عاشوری از بوشهر" می باشد. این تصمیم شوم به تهران اعلام و فورا دستور اجرای آن به مسئولان و ماموران داده  شد.

چگونگی شهادت

شهادت عاشوری یكی از جریان های استثنایی در تاریخ شهید و شهادت در دوره انقلاب اسلامی است، زیرا شهدای روحانی ما در شكنجه گاه ها و زندان ها یا در تظاهرات و بعد از انقلاب در محراب به شهادت رسیده اند، ولی شهید عاشوری در روز سیزدهم آبان، هنگامی كه مشغول وضو گرفتن بود، پس از حمله مزدوران پهلوی با شلیك مستقیم چند گلوله در حضور خانواده ی خویش  به شهادت رسید.

از شهید ابوتراب عاشوری چهار فرزند پسر به نام های روح الله، محمد صادق(معروف به حبیب)، محمد باقر، رضا  و پنج فرزند دختر به نام های زهرا، معصومه، صدیقه، فاطمه و رقیه به یادگار مانده است.

حجت الاسلام محمد صادق(حبیب)عاشوری فرزند شهید عاشوری با اشاره به ویژگی های برجسته ی پدرش می گوید: «اخلاص و صداقت از جمله ویژگی ایشان بود؛ ایشان هر كاری را كه انجام می داد فقط برای رضای خدا بود و اگر احساس می كرد ذره ای تظاهر در كاری است یا منجر به خودنمایی می شود انجام نمی داد.

و یكی دیگر از ویژگی های ایشان هم این بود كه از همان سال های اولیه تا موقع شهادت لحظه ای از تبلیغ، ارشاد، ذكر و اظهار عشق به اهل بیت(علیه السلام) باز نایستاد.»

خاطره ای از شهید عاشوری به نقل از محمد صادق فرزند شهید

محمد صادق عاشوری فرزند شهید ابوتراب عاشوری با بیان خاطره ای از پدر خود می گوید: «روز دوازدهم آذر یعنی یك روز قبل از شهادت پدرم كوچه ی ما و اطراف خانه را كنترل كرده بودند و اجازه نمی دادند كسی داخل و خارج شود. در آن موقع بنده حدود دوازده سال داشتم. پدر كه كمی كسالت داشت، در منزلی در نزدیكی خانه ی خودمان، متعلق به یكی از محترمان محل بود و حدود ساعت دو بعدازظهر در حال تجدید وضو به شهادت رسید. در آن زمان اختناق و كنترل به حدی شدید بود كه تا روز بعد هم ما از جریان شهادت پدر اطلاعی نداشتیم تا اینكه چند نفر از بستگان به خانه ما آمدند و تازه متوجه شدند كه ما از جریان اطلاعی نداریم. با اینكه رژیم تهدید كرده بود كسی به تشییع جنازه نرود با این همه در آن  جو تعداد زیادی از مردم در تشییع جنازه تا چغادك شركت كردند. قبل از پیروزی انقلاب هم در یكی از روزها مردم بوشهر با پای پیاده تا چغادك بر سر مزار  شهید عاشوری راهپیمایی كردند.»

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha