جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ |۱۸ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 29, 2024
یی

اختصاصی/ شور و شوق موجود به حدی بود که بعد از حدود دو ساعت نوحه خوانی و سینه زنی باز هم خیل عظیم زوارِ حاضر ، مشتاق ادامه ی برنامه بودند و این معجزه ی عشق است که روح عاشق را از مادیات منخلع و در دریای محبت خود مستغرق می کند.

خبرگزاری حوزه/ فروردین امسال برای طلاب مدرسه علمیه امام صادق فیروزکوه، به یاد ماندنی شد. آنها در قالب کاروان زیارتی به سوی کربلای سیدالشهداء راهی شدند و برای خود روزها و شبهای معنوی در جوار ائمه علیهم السلام رقم زدند. لحظات شیرین و ماندگار که قابل وصف نیست اما شاید بتوان جرعه هایی از این دریای خاطرات را به مخاطب چشاند. از همین رو حجت‌الاسلام سید جلال حجازی استاد و معاون آموزش مدرسه در قالب خاطره نویسی، بخش هایی از این سفر معنوی را به رشته تحریر آورده است:

فصل اول : به استقبال راهیان

مبدا مکانی سفر ، روستای وشتانِ شهرستان فیروزکوه بود . و مبدا زمانی آن ، روز یکشنبه سوم فروردین ماه سال 1393 ؛ برابر با بیست و یکم ماه جمادی الاولی از سال 1435. صبح روز یکشنبه مسافران دیار معشوق برای وداع با امامزاده سید مظفر الدین و شهدای روستای وشتان ، گرد هم آمدیم و مجلسی بدین منظور منعقد گشت . اما اهالی دلباخته ی روستا ، به این مجلس بسنده نکردند و ساعت 3 بعد از ظهر که کاروان باید حرکت می کرد با قربانی کردن گوسفند و چاوشی خوانی به بدرقه ی ما آمدند و با احساسات پاک خود به ما نشان دادند که گر چه جسممان همراهتان نیست ، اما روح و جانمان با شماست . کاروان حرکت کرد و راهی دیار شاه شهیدان عالم گشت . و به ناگاه ذهن ها متوجه این شعر شد که :

هر که دارد هوس کرب بلا بسم الله هر که دارد به سرش شور و نوا بسم الله

کاروان ما متشکل از 45 جوان پاک و خالص از طلاب حوزه علمیه ی امام صادق(علیه السلام) وشتان ، یک پدر شهید ، یک خادم مدرسه و سه نفر عوامل اجرایی بود . مدیر کاروان آقای سعید کریمی و روحانی کاروان آقای رمضانی که بیش از 40 مرتبه به عتبات مشرف شده بودند و بنده نیز به عنوان معاون ، به طلاب عزیز خدمت می کردم . اکثریت کاروان ، جوان و نوجوان بودند و لذا اداره ی امور اندکی سخت و دشوار می نمود ، اما جوّ معنوی حاکم بر این عزیزان ، چنان غالب بود که کمتر دچار مشکل شدیم و اگرهم به موردی بر می خوردیم ، به سادگی حل و فصل می شد . بیشتر طلاب مرتبه ی اولی بود که به کربلا مشرف می شدند و از این جنبه به ایشان غبطه می خوردم .

فصل دوم : در بارگاه حیدر

ساعت 3 بعد از ظهر ، اتوبوس ما حرکت خود را به سمت مرز مهران آغاز کرد و با گذر از شهرها و روستاهای فراوان ، ساعت 7 صبحِ روزِ دوشنبه ، چهارم فروردین ، به مهران رسیدیم . پس از انجام اموری مرزی به سمت نجف و برای زیارت شاه ولایت ، علی بن ابی طالب(علیهما السلام) راهی شدیم . به زیارت کسی می رفتیم که به حکم آیه ی مباهله نفس و جان پیغمبر(صل الله علیه و آله) است . و رسول الله(صل الله علیه و آله) خود فرمودند که : « مَنْ‏ زَارَ عَلِيّاً فَقَدْ زَارَنِي‏ » [1]

حدود ساعت 6 غروب به نجف رسیدیم و در بدو ورود ، ملاقاتی با آیت الله خِرسان ، امام جماعت مسجد شیخ انصاری داشتیم و به منزل و کتابخانه ی آیت اللهِ شهید شیخ حسین قوچانی بروجردی که در نزدیکی حرم بود رفتیم و اقامت نمودیم و در طول مدت سکونتمان در نجف ، مهمان خان کرم حضرت امیر بودیم که به نوبه ی خود از الطاف مولا نسبت به ما محسوب می شود .

بعد از اسکان در محل اقامت ، تا نیمه شب استراحت نمودیم و برای زیارت و اقامه ی نماز صبح ، به حرم مشرف شدیم ؛ آری درهای آسمان برای زائر امیر المومنین گشوده می شود و این آبرو را تنها از حضور در محضر مولا پیدا کرده ، چه آنکه مکان در استجابت دعا مدخلیت دارد . کما اینکه حضرت زکریا وقتی کرامت مریم را مشاهده نمود ، در کنار محراب عبادت او دست بر دعا برداشت و از خداوند فرزندی مطالبه کرد که نسل نبوت از او جریان یافت[2]. اگر حاضر به محضر مریم مستجاب الدعوة می شود چگونه حاضر به محضر امیرالمومنین ، مولی الموحدین و سید المتقین مستجاب الدعوة نباشد؟!

حال معنوی کاروان و جذبه ی ولایی حاکم در حرم مولا ، همه را مست کرده بود و با همین حالِ وصف نا شدنی مشغول به خواندن زیارت نامه شدیم : السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِه‏ ...[3] بعد از آن هر کس مشغول به کاری شد ، عده ی به نماز شب پرداختند و عده ی زیارت نامه می خواندند ؛ گویا در قطعه ی از بهشت بودیم . آری جنه الحب علی بن ابی طالب برای عشاق او بسی بالاتر از جنه الفردوس می باشد و حافظ شیراز چه زیبا سروده:

گر دیگران به عیش و طرب خرمند و شاد مـا را غـم نگـار بـود مـایـه ی سـرور

زاهـد اگـر به حور و قصـور است امیدوار مـا را شرابخـانه قصوراست و یـار حور

در مدت 5 روزه ی اقامت در نجف ، به دلیل نزدیکی به حرم دفعات متعددی ، به زیارت مشرف شدیم و هر بار گویا اولین زیارتمان است وچون در جمع ما چند مداح حضور داشتند و تعدادمان هم زیاد بود ، هر شب در حرم امیر المومنین ، ساعتی به مداحی و سینه زنی می پرداختیم ، که مورد استقبال عموم زوار ایرانی و غیر ایرانی قرار می گرفت و تبدیل به مراسمی پر شکوه می شد و بهره ما را از زیارت ، صد چندان می نمود . و این رویّه را در سایر مشاهد مشرفه نیز ادامه دادیم و به هر یک از حرم های حضرات که مشرف می شدیم این مراسم را بر پا می نمودیم .

دو اتفاق جالب که در نجف اشرف به وقوع پیوست ، یکی آن بود که در دیدار با آیت الله سید سعید حکیم ، 11 نفر از طلاب جوان ، به دست ایشان ملبّس به لباس روحانیت گردیدند و مبدا تلبس به لباس فقاهت را محضر خورشید فلک فقاهت ، مولا امیرالمومنین قرار دادند ؛ چرا که « لِکُلِّ شَیءٍ جَلالٌ و جَلالُ الفِقهِ عَلیُ بنُ ابی طالب » و دیگر آنکه درس های متداول حوزه در این ایام و سایر روز های سفرمان در حرم های مطهر حضرات معصومین بر قرار بود و طلاب نیز با جان دل در آن فضای نورانی و مقدس به درس و بحث می پرداختند و این خود درسی بزرگ برای آنان بود که حتی زیارت و سفر نیز نباید مانع از تحصیل باشد .

 

در ایام اقامت در نجف ، اماکن مقدس زیادی مانند مسجد کوفه ، مسجد سهله ، مسجد حنّانه ، مزار جناب کمیل ، منزل حضرت امام خمینی( رحمه الله علیه) ، منزل و مزار علامه ی امینی و در وادی السلام ، مزار جناب هود و صالح ، مقام امام زمان(عجل الله فرجه) ، مقام امام صادق(علیه السلام) و مزار سید علی آقای قاضی را زیارت نمودیم ، که هر کدام شرحی دارد که برای جلوگیری از اطاله ی کلام از بیان آن صرف نظر می کنم . پس از اتمام این 5 روز ، خود را برای وداع با مولای خود آماده کردیم که البته کاری بس دشوار و سخت بود ؛ چرا که در این مدت با گنبد و بارگاه حضرت خو گرفته بودیم و دل کندن از آن فضای روحانی و پر جذبه ، ما را آزار می داد . اما برای مسافر چاره ی جز رفتن و باقی گذاشتن جان و دل وجود ندارد و آنچه ما را در تحمل این فراق یاری می داد مقصد پیش رو بود .

 

فصل سوم : زائران حصن حصین

بعد از وداع با امیر المومنین و ایوان نجف ، راهی شهر عشق و دلداگی ، یعنی کربلا شدیم . فرقی ندارد ، آن روز حسین بن علی همه چیزش را در خدا داد[4]و دلداده ی او شد ؛ امروز هم ما شیعیان ، دلداده ی ارباب بی کفن شده ایم ، که همان دلداگی به خداوند است ؛ چرا که رسول خدا(صل الله علیه وآله) فرمودند : « ... أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ‏ أَحَبَ‏ حُسَيْنا ... »[5]. به زیارت کسی می رفتیم که امام صادق(علیه السلام) فرمود : « مَا بَيْنَ قَبْرِ الْحُسَيْنِ إِلَى السَّمَاءِ السَّابِعَةِ مُخْتَلَفُ‏ الْمَلَائِكَةِ »[6]. وقتی ملائکه الله مشتاق زیارت ابی عبد الله هستند و فوج فوج از آسمان بر قبر مطهر او نازل می شوند ، نشان از عوج قرب او به ذات پروردگار می باشد و حالا ما خاکیان و آلودگان به گرد و غبار امکان ، زائر او شده ایم که بر دامان او هیچ گردی از امکان ننشسته است . اگر نبود لطف و کرم ارباب ، حقا ما انسان ها در آن بارگاه جایی نداشتیم ، چرا که انبیاء و اولیاء لایق بر زیارت او هستند ، نه دور افتادگان از معنا و گرفتاران در چاه طبیعت . و از آن بالاتر اینکه اگر زهرای مرضیه زائرة الحسین است دیگر مجالی برای انبیا و اولیا هم باقی نمی ماند .

بعد از زیارت ابا عبد الله الحسین به زیارت علمدار کربلا ، حضرت اباالفضل العباس می رفتیم و حال ما در مرقد ایشان نیز کم از زیارت ابی عبد الله نداشت . امام اگر خورشید است [7] عباس بن علی اول شعاع صادر از ذات او می باشد. امام سجاد در باره ی عموی خود فرمودند : « إِنَ‏ لِلْعَبَّاسِ‏ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مَنْزِلَةً يَغْبِطُهُ بِهَا جَمِيعُ الشُّهَدَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ »[8].

در کربلا نیز مراسم نوحه خوانی را به پا کردیم . شب ها در بین الحرمین جمع می شدیم و مداحان ما روضه می خواندند . و سایر زوار نیز مانند تشنگانی که به آب گوارا رسیده باشند گردا گرد ما حلقه می زدند و در مصائب ارباب بی کفن خود چون ابر بهار می گریستند . شور و شوق موجود به حدی بود که بعد از حدود دو ساعت نوحه خوانی و سینه زنی باز هم خیل عظیم زوارِ حاضر ، مشتاق ادامه ی برنامه بودند و این معجزه ی عشق است که روح عاشق را از مادیات منخلع و در دریای محبت خود مستغرق می کند .

 

فصل چهارم : دو خورشید در یک آسمان

بعد از سه روز اقامت در جوار شمس آسمان توحید و قمرِ او ؛ راهی زیارت دو امام دیگر شدیم ؛ امام کاظم و امام جواد (علیهما السلام) .

صحن این دو امام آنچنان نورانی است که گویا هر صبح ، خورشید عالم ، بر در این دو امام حاضر می شود و چون مسکینی استضائه می کند . به قول حافظ :

گرچه خورشید فلک چشم و چراغ عالم است روشنایی بخش چشم اوست خاک پای تو

گنبد این دو امام تداعی گر طلوع دو خورشید است در یک آسمان . چه می توان گفت در عظمت و رفعت مقام این دو امام که هر چه بگوییم اگر باطل نباشد بی شک ناقص و ناتمام است . تنها باید در این بارگاه سر تسلیم فرود آوریم و ابراز عجز کنیم . و این حقیقت را خواجه نصیر الدین طوسی چه زیبا درک کرد و وصیت نمود تا بر سنگ مزارش که در جوار این دو امام همام قرار دارد بنویسند « وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصِيدِ »[9] و این نشان از عظمت روح این مرد خدا دارد چرا که معیار بزرگی ، کوچک نمایی خویش بر آستان حضرات معصومین(علیهم السلام) است[10].

فصل پنجم : زیارت دو غریب

روز دوم استقرار در کاظمین به قصد زیارت سامراء حرکت کردیم . از ابتدای سفر در این فکر بودم که آیا توفیق زیارت این دو امام نصیب ما می شود یا نه ؟ وقتی وضعیت امنیتی سامرا را مثبت گزارش کردند و اجازه ی ورود دادند بسیار خوشحال شدیم و با شوقی فراوان منتظر رسیدن به حرمین عسگرین بودیم . در مسیر رفتن از کاظمین به سامرا به زیارت محمد بن علی ، عموی امام زمان(عجل الله فرجه) رفتیم . محلی های آن منطقه ایشان را به نام سید محمد می شناسند و احترام ویژه ی برایشان قائل هستند . در عظمت شخصیت این امامزاده همین بس که بعد از پدرشان حضرت هادی(علیه السلام) شبه ی امامت در ایشان مطرح بود و کرامات بسیار زیادی از ایشان دیده شده و به همین دلیل قربانی های فراونی به نیت شفا و رفع حاجت به آستان این امامزاده اهدا می شود .

ظهر به سامرا رسیدیم و بدون معطلی به زیارت رفتیم . اسکان ما نیز در حجره های اطراف حرم بود. به حمد الله ساخت گنبد به اتمام رسیده بود و باعث خوشحالی ما شد . زیارت از این دو امام در آن غربت و تنهای بسیار لذت بخش و صد البته حزن انگیز بود. حال عطشانی را داشتم که به چشمه آبی زلال و صاف رسیده و از شوق فراوان دیگران را نیز برای نوشیدن دعوت می کند اما چه حاصل که این دو چشمه ی نبوت غریب و تنها در گوشه ای آرمیده اند و دست شیعیان از زیارت آنها کوتاه است و جز آه سردِ حسرت کاری از دستشان بر نمی آید .

در سامرا به دلیل شرایط خاص و مسایل امنیتی حاکم بر حرم و وجود سرداب غیبت امام زمان(عجل الله فرجه) بسیار به وجود و ظهور حضرت بقیه الله فکر می کردم . کسی که اگر بیاید به دوره ی ترس و وحشت شیعان در جهان پایان می دهد و جهان را به گلستانی تبدیل می نماید که باغبانان آن ، علی و اولاد او می باشند .

مدعی گوید که با یک گل نمی آید بهار من گلی دارم که عالم را گلستان می کند

دو روز و یک شب در حرم عسگریین ماندیم و مراسم نوحه خوانی و سینه زنی را همراه با سخنرانی در سرداب غیبت برپا نمودیم که حتی متولیان حرم که غیر ایرانی بودند نیز در مجلس شرکت کردند و بر غربت این دو امام اشک می ریختند . بعد اتمام مدت اقامت در سامرا وقت وداع با این دو امام بود که به دلیل پذیرای بی مثل و مانندی که از ناحیه ی ایشان از ما شده بود بسیار تلخ و حزن انگیز بود اما چاره دیگری نداشتیم و باید زود تر به سمت کاظمین حرکت می کردیم .

سفر رو به پایان بود و من با خود می اندیشیدم که آیا آثار زیارت که کمترین آن اصلاح رفتار و اخلاق و معاد اندیشی ست در من ایجاد شده یا نه ؟ ترس از این داشتم که سفرم تنها سیاحت بوده باشد نه زیارت. نمی دانم چقدر زیارتم مورد قبول است اما می دانم از اعماق وجودم و با عشق و علاقه غیر قابل وصفی زیارت کردم و می دانم که محبت ، کیمیای ست که خاک را زر می کند :

از کیمیای مهر تو زر گشت جان من آری به یمن عشق شما خاک زر شود

 

فصل ششم : بازگشت

شاید سخت ترین لحظات سفر لحظات وداع باشد . چرا که دیگر سفر به پایان رسیده و باید به سمت ایران حرکت نمود . اگرچه عاشق را وطنی جز وطن معشوق نیست و جان و دل تا ابد مقیم شهر یار خواهد بود .

به هر روی، بعد از رسیدن به مرز و انجام امور مرزی ، کاروان به چند دسته تقسیم شد و هر گروه به سمت شهر و دیار خود حرکت نمود و ما نیز با تعدادی از همراهان به سمت شهر مقدس قم حرکت نمودیم .

بعد از بازگشت، روز 21 فروردین از جانب استاد دریاباری که بانی اصلی این سفر بودند، مراسم ولیمه دهی و مهمانی در مسجد مدرسه ی امام صادق(علیه السلام) وشتان برگزار شد و تمام افراد کاروان حضور داشتند و با دیدن یکدیگر لحظات شیرین و دلچسب این سفر برایمان تداعی می شد . مجلس با تلاوت قرآن شروع شد و سخنران نیز حاج آقای فرخ فال مدیر حوزه ی علمیه ی استان قم بود .

در خاتمه لازم است از تمام عزیزانی که یاور ما دراین سفر بودند ، تشکر و قدردانی و از خداوند سبحان توفیقات روز افزون ایشان و روزی شدن زیارت عتبات عالیات را برای این عزیزان مسالت نمایم . و همین طوراز درگاه پروردگار منان برای خوانندگان خواهان تشرف به این سفر نورانی هستم .

« السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ‏ الَّتِي‏ حَلَّتْ‏ بِفِنَائِكَ وَ أَنَاخَتْ بِرَحْلِكَ عَلَيْكُمْ مِنِّي سَلَامُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيَارَتِكُمْ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْن ‏» [11]

 


[1] ابن مشهدى، محمد بن جعفر، المزار الكبير (لابن المشهدي) ؛ ص38 - قم، چاپ: اول، 1419 ق.

[2] ... كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ يا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ * هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعاءِ * فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى‏ مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ (آل عمران / 37الی39) .

[3] ابن قولويه، جعفر بن محمد، كامل الزيارات ص39 - نجف اشرف، چاپ: اول، 1356ش.

[4] قال الصادق(علیه السلام) فی زیارة الاربعین : ... وَ بَذَلَ‏ مُهْجَتَهُ‏ فِيكَ‏ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ ... « مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد ؛ ج‏2 ؛ ص788 ، طوسى، محمد بن الحسن - بيروت، چاپ: اول، 1411 ق » .

[5] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏37 ؛ ص74- بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.

[6] ابن بابويه، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه ؛ ج‏2 ؛ ص579 - قم، چاپ: دوم، 1413 ق.

[7] قال الرضا (علیه السلام) ... الْإِمَامُ‏ كَالشَّمْسِ‏ الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ ... « الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏1 ؛ ص200 ، محمد بن یعقوب ، الکلینی- تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق » .

[8] ابن بابويه، محمد بن على، الأمالي( للصدوق) ص463 - تهران، چاپ: ششم، 1376ش.

[9] ( کهف/ 18) .

[10] قال الرضا (علیه السلام) ... وَ تَصَاغَرَتِ‏ الْعُظَمَاء ... « الكافي (ط - الإسلامية) محمد بن یعقوب ، الکلینی ؛ ج‏1 ؛ ص201 ، - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق ».

[11] ابن قولويه، جعفر بن محمد، كامل الزيارات ؛ ص178- نجف اشرف، چاپ: اول، 1356ش.

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha