جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ |۱۸ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 29, 2024
روحانی شهید

و شهدای روحانی که جانفشانی در راه خدا را با جهاد علمی و رشادت فکری درآمیختند و تابلوی سبز زندگی را نقشی سرخ زدند تلألویی ماندگار و تابنده را در همارة تاریخ هنر و مردانگی و خدایی شدن رقم زدند.

خبرگزاری حوزه/ وقتی زندگی ساده، اما سبز و سرخ طلبه شهيد غلامرضا اسماعيليان را مرور می کنیم، به حقیقتی ربانی و آیاتی روحانی از یک حرکت عاشقانه بر مدار عرفان و ملکوت می رسیم که گرچه ظاهرش خیلی ساده و بی ریا بود اما باطنش پر از نور خدا بود. حکایت کودکی که با عنایت امام غریب و رئوف علی ابن موسی الرضا(ع) به دنیا آمد.

در محلة قديمي سرتراز در شهرستان گناباد.

در تابستانی داغ زیر بارش دستان پرمهر پدری کشاورز که از تبار عاشقان پاک دل و سالکان مومن راه خدا بود.

نامش را غلامرضا نهادند که نشانه‌اي باشد از بهر ارادت به امام رئوف رضا عليه السلام که زیر عنایات این امام همام بود که این فرزند به خانواده اسماعیلیان هدیه شد.

هدیه ای معنوی از جانب خداوند که نشانه ای شود بر عزم پولادین دلیرمردی از خطه خراسان و در جبهه های حق علیه باطل به منصه ظهور و بروز برسد.

غلامرضا در دوران کودکیش، شادابی را از طبیعت بکر روستا و حقیقت زیبای قرآن به دست آورد. ابتدا راهی مکتب آموختن قرآن شد و در ادامه به سال  1350 راهی دبستان برای فراگیری علم روز. بود.

بعد از طی دبستان بود که با شوری عرفانی و وجدی نورانی راهی حوزة علميه شد. آنهم حوزة علمية امام رضا -عليه‌السلام- .

این جوان برومند و رشید با نور معرفت ربانی آیات قران رشد یافته بود، در مسیری گام نهاد که تا عرش برین حق و بهشت وصال یار رهنمونش شد.

در سیمایش صبوري، وقار، ادب موج می زند.

شانزده سالش بود که راهی میدان جنگ شد، آنهم با تلاش و پشتکار بسیار که بتواند به دلیل سن کمش راه جبهه را در پیش گیرد.

 و پس از جهادی مردانه و دلیری عاشقانه ای که در میدان نبرد حق علیه باطل از خود بروز داد در تنگه چزابه در فروردين سال 1361 شربت شهادت نوشید.

در مسلخ عشق جز نكو را نكشند

 روبه صفتان زشت خو را نكشند

گر عاشق صادقي، زمردن مهـراس

 مردار بود هر آن كه او را نكشند

آری؛ براستی و درستی باید گفت که «شهادت هنر مردان خداست». درنگ و تأمل در این تعبیر عارفانه و عاشقانه که از زبان و بیان پیر جماران، خود گویای حقیقتی ناب و تابناک است که در امتداد تاریخ خون و رشادت، شهد شهادت را در کام عاشقان حضرت الله گوارا و شیرین می سازد.

آری در شهادت سه شهد شهودی هست؛ «هنر»«مردانگی» و «خدا».

و تنها کسی می تواند به کنه حقیقت شهادت بار یابد که هم از دریای دیار هنر جرعه ای نوشیده باشد و هم در وادی مردانگی نفس زده. هم به بارگاه یار حقیقی انسان و حقیقت جاوید ایمان، حضرت رب راهی داشته باشد و...

و «شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصلشان عند ربهم یرزقونند.»

و شهدای روحانی که جانفشانی در راه خدا را با جهاد علمی و رشادت فکری درآمیختند و تابلوی سبز زندگی را نقشی سرخ زدند تلألویی ماندگار و تابنده را در همارة تاریخ هنر و مردانگی و خدایی شدن رقم زدند.

سينه‏اى چون صبح صادق، باصفا دارد شهيد

اين نه خون است اى برادر بر لب خشكيده‏اش‏

بر لب خونرنگ خود، آب بقا دارد شهيد

گرچه در گرداب خون، خوابيده آرام و خموش‏

با نواى بينوايى، بس نوا دارد شهيد

كعبه‏ى دل را زيارت كرده با سعى و صفا

در ضمير جان خود، گويى منا دارد شهيد

دانى از بهر چه جانبازى كند در راه دوست‏

چون طواف كعبه را در كربلا دارد شهيد

تا مس ناقابل خود را بدل سازد به زر

در رگ دل جوهرى از كيميا دارد شهيد

پيكر عريان او در خاك و خون افتاده است‏

از شرف بر جسم خود خونين قبا دارد شهيد

 

*پی نوشت:

با بهره گیری از منابع موجود در پایگاه اطلاع رسانی کنگره شهدای روحانی

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha