پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۵ شوال ۱۴۴۵ | Apr 25, 2024
حجت الاسلام والمسلمین محمد باقر تحریری

حوزه/ مسئله امامت و رهبری از مسائل بسیار مهم دین است که قوام دین بعد از توحید و نبوت به مسئله رهبری الهی برمی‌گردد و خداوند متعال خواسته است که این مسئله در عالم شکل بگیرد و در هر مقطعی این بینش توحیدی تحقق پیدا نماید ،واقعه کربلا نشان‌دهنده انحراف عمیق امت اسلامی بعد از رسول گرامی اسلام از خط ولایت و رهبری است و این معنا باید موردتوجه مسلمین قرار بگیرد.

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه» به مناسبت فرا رسیدن اربعین حسینی در گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین محمد باقر تحریری به شرح فرازهایی از زیارت اربعین پرداخته است.

اهتمام به اربعین در روایات و سیره اهل‌بیت چگونه یاد شده است؟

پاسداشت زیارت اربعین در روایات و سیره اهل‌بیت(علیهم السلام) محل توجه بوده و به‌نوعی سیره اهل‌بیت(علیهم السلام) بر احیاء اربعین تاکید دارد، امام حسن عسکری علیه‌السلام در روایتی برای مؤمن پنج علامت برمی‌شمارد که یکی از آن‌ها زیارت اربعین است.[1]

فضائل بی‌شماری برای زیارت اربعین بیان‌شده است و این‌ها بیانگر فضائل گوناگون زیارت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام هست و نوعاً سفارش اولیه، زیارت از نزدیک است و اگر حاصل نشد زیارت از دورهم همان فضائل زیارت از نزدیک را دارد.

آیا ورود اهل بیت به کربلا در اربعین اول بوده است؟[2]

قطعاً کاروان حسینی و اهل‌بیت(علیهم السلام) در اربعین به کربلا آمده‌اند منتها این‌یک مسئله اختلافی است عده‌ای ورود اهل‌بیت به کربلا را در اربعین سال 61 ذکر کرده و شاهدی هم از ملاقات با جابر بن عبدالله می‌آورند و برخی هم اربعین سال 62 را مطرح کرده‌اند و آنچه مهم است جنبه شعارگونه بودن مسئله اربعین است؛ جابر بن عبدالله انصاری قطعاً سال 61 به کربلا رفته و از ایشان هم زیارتی نقل‌شده است.[3]

چرا  اهل بیت بر زنده نگه‌داشتن واقعه کربلا تا این حدّ اهتمام داشتند؟

این مسئله جنبه‌های مختلفی دارد. در حقیقت واقعه کربلا نشان‌دهنده انحراف عمیق امت اسلامی بعد از رسول گرامی اسلام از خط ولایت و رهبری است و این معنا باید موردتوجه مسلمین قرار بگیرد. امیرالمؤمنین و امام حسن مجتبی علیهماالسلام درزمانی زندگی می‌کردند که نمی‌توانستند این انحرافات را به‌طور کامل علنی کنند و قضایا به‌جایی رسید که به شهادت امام حسین(ع) و اهل‌بیت ایشان انجامید این جریانات نشان می‌دهد که این مسیر چگونه به بیراهه رفته که منجر به عدم پذیرش سبط نبی اکرم و مقابله با اهل‌بیت(علیهم السلام) به‌صورت علنی در امت اسلامی شد. لذا مسئله امامت و رهبری از مسائل بسیار مهم دین است که قوام دین بعد از توحید و نبوت به مسئله رهبری الهی برمی‌گردد و خداوند متعال خواسته است که این مسئله در عالم شکل بگیرد و در هر مقطعی این بینش توحیدی تحقق پیدا نماید.

 اگر این معنا تحقق پیدا نکند در حقیقت بینش توحیدی در سطح جامعه شکل نگرفته و انحراف به وجود آمده است مقصود ادیان الهی این است که بینش توحیدی در شئون گوناگون زندگی انسان تحقق پیدا نماید و از این طریق انسان به کمالی که لایق آن است برسد و تنها راه آن اتصال به امامت و ولایت الهی است و خداوند متعال اراده فرموده که توسط عده خاصی تحقق پیدا کند.

اربعین تداعی‌کننده نظام ولایت

اربعین تداعی‌کننده چنین حقیقتی است که اصل در دین چیست و این اصل در نظام امامت شکل‌گرفته و نظام امامت هم در این نسل از نبی اکرم و امیرالمؤمنین (علیهم السلام)  نشأت‌گرفته است و حادثه کربلا این حقیقت را همواره زنده نگه می‌دارد. مردم باید دنبال تحقق این حقیقت باشند.

 از جانب خدای متعال حجت بر مردم تمام‌شده است و مظهر این فداکاری به‌طور کامل امام حسین(ع) است که برای اثبات حقانیت ولایت الهی تمام شئون خود را فدا کردند، این درسی برای امت اسلامی است که برای اثبات حقانیت ولایت الهی باید از همه‌چیز گذشت. چرا که انسان با ولایت حقه اهل‌بیت(علیهم السلام) که ظهور ولایت الهی است می‌تواند به آن کمال حقیقی برسد و کمال حقیقی «قرب الهی» است. از «قرب» در آیات و روایات به‌ عنوان «ولایت الهی» تعبیر می‌شود که اگر با دیدگاه توحیدی نگاه کنیم ظهور ولایت خداوند متعال در نظام تکوین و تشریع است، تا انسان با التزام به‌نظام ولایت تشریعی حق و پذیرش ولایت تکوینی حق در شئون مختلف زندگی به مقام ولایت برسد؛ به نظر می‌رسد یکی از اسرار بزرگداشت واقعه عاشورا همین نکته باشد.

آیا اربعین قبل از حادثه کربلا سابقه داشته است؟ منظورم مراسمی به مناسبت شهادت یا ارتحال دیگر بزرگان دین است.

 آن‌گونه که بنده اطلاع دارم قبل از واقعه کربلا مسئله‌ای به‌عنوان اربعین که چهل روز از وفات کسی بگذرد و بزرگداشت داشته باشند وجود نداشته و مسئله اربعین مختص به امام حسین(ع) علیه‌السلام است چراکه با مسئله اربعین، واقعه عاشورا به‌نوعی تجدید می‌شود. در عدد چهل خواصی هست که در روایات ما اجمالاً به آن پرداخته‌شده است. شاید مسئله اربعین امام حسین(ع) بی‌ارتباط با خواصی که برای عدد چهل مطرح‌شده است نباشد، در روایات آمده است «َ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً إِلَّا جَرَتْ ینَابِیعُ الْحِکمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَی لِسَانِه»[4] کسی که چهل شبانه‌روز اخلاص داشته باشد خداوند متعال حکمت را از قلب او به زبانش جاری می‌کند و شاید از واقعه عاشورای سال 61 تا اربعین این حالت اهل‌بیت(علیهم السلام) یک حالت عاشورایی بوده است از این روی به مسئله اربعین عنایتی شده است. در حقیقت توجه خاص اهل‌بیت(علیهم السلام) در این مدت به واقعه عاشورا موجب شده است که به اربعین به‌طورکلی عنایت شده باشد البته ما این را به‌طور قطعی نمی‌توانیم بگوییم، این‌طور می‌توانیم بگوییم که وقتی شخصی از دنیا می‌رود، برای او سالگرد می‌گیرند تا یادبودی از شخص باشد، اما ویژگی عاشورا، اربعین و جایگاه امام حسین(ع) یک واقعه خاص است.

چرا هر سال اربعین می‌گیریم؟

شاید به خاطر توجه دادن به این نکته باشد که گویا عاشورای همین امسال واقعه شهادت حضرت اتفاق افتاده؛ مسئله پیاده رفتن به عتبات عالیات در ذهن مسلمین بوده و سفارش هم شده که فضائل زیادی برای آن بیان‌شده و مسئله اربعین جزو شعائر می باشد، خود پیاده‌روی اربعین هم این جنبه را قوت می‌بخشد.

لطفاً به فرازهایی از مضامین زیارت اربعین اشاره کنید.

برای اربعین دو زیارت نقل‌شده، یکی از جابر بن عبدالله انصاری است که در مصباح الزائر آمده و دوم زیارتی است از امام صادق که در کتاب شریف اقبال سید بن طاووس ذکرشده است. در کتاب‌هایی مثل بحار و تهذیب و مصباح هم نقل‌شده است.

مضامینی که در زیارت منقول از امام صادق (ع) نقل‌شده در زیارات دیگر کمتر وجود دارد، چراکه با عناوین بسیار بلندی به امام حسین(ع) سلام می‌دهیم که مانند آن کمتر در زیارات دیگر آمده است که اجمالاً به این فقرات می پردازم.

السَّلَامُ عَلَی وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبِیبِهِ

این قسمت بیانگر مقام بسیار بالای معنوی امام حسین(ع) است که با سلام بر آن حضرت به این مقام اقرار می‌کنیم، اول به ولی الله بودن و حبیب خدا بودن آن حضرت اقرار می‌کنیم. ما معتقدیم که ائمه ولّی تام خدا هستند، معنای ولّی در قرآن این است که شخص در سیر کمالی به‌جایی می‌رسد که خدای متعال ولایت تامه اش را برای او قرار می‌دهد و او ولایت تامه خدای متعال را در جمیع شئون و مراتب هستی می‌یابد، گاهی لازمه این مقام این می‌شود که خداوند متعال او را واسطه در فیوضات قرار می‌دهد؛ البته "ولی" معانی متعددی دارد که یکی از آن‌ها معنای زمامداری و سرپرستی است که خدای متعال زمامدار عالم است و تمام امور عالم و شئون هستی در تحت تصرف اوست که گاهی از این مطلب به "ملک" تعبیر می‌شود ما این حقیقت را عمدتاً باعقل درک می‌کنیم، اما انسان می‌تواند در سیر صعودی به‌جایی برسد که ولایت کلیه الهیه را نسبت به همه اشیاء بیابد، انبیاء و معصومین(علیهم السلام) هرکدام به‌اندازه سعه وجودی خود این ولایت را شهود کرده‌اند، لذا ولی الله شده‌اند، خداوند متعال این مقام را به آن پیامبر یا ولی افاضه می‌کند که او هم زمام تکوینی عالم یا قسمتی از عالم را داشته باشد، این مقام بسیار بالایی است که به‌صورت اشاره عرض شد، حدیث قرب نوافل و فرایض [5] این را به ما می‌آموزد که شخص در اثر تبعیت با اخلاص خاص به‌جایی می‌رسد که محبوب خدا می‌شود، و لازمه محبوب خدا شدن این است که خداوند پرده‌برداری می‌کند و می‌گوید من به‌جای آن شخص می‌شنوم و می‌بینم و می‌بویم، لذا هر دو معنا در این فراز از زیارت آمده است.

و حبیبه

"حبیب" هم به معنای «محب» و هم به معنای «محبوب» به کار رفته است و این دو در مرتبه نهایی «محب کامل خدا» و «محبوب کامل خدا» است که برای امام حسین(ع) آمده است. حقیقت محبت پرده‌برداری از محبوب است که خودش را به محبش نشان می‌دهد، لذا این عنوان در ابتدای زیارت اربعین بدون مقدمه آمده است، در برخی از زیارات مقدمه‌ای دارد و اسم می‌آورد که مثلاً «السلام علیک یا أبا عبدالله» ولی اینجا این‌طور نیست و این تعابیر نشان‌دهنده مقام قربی امام حسین(ع) نزد خداوند است.

السَّلَامُ عَلَی خَلِیلِ اللَّهِ وَ نَجِیبِهِ

 سلام دوم اشاره به مقام خلیل‌اللهی دارد که مقام بسیار بلندی است چراکه خداوند صاحب این مقام را به‌عنوان دوست خود معرفی می‌نماید و البته امتحاناتی از شخص به عمل می‌آید که ببینند این رابطه را حفظ می‌کند یا خیر؛ مثل حضرت ابراهیم که در اثر امتحاناتی که از وی به عمل آمد بینش توحیدیش را در امورات گوناگون تحقق بخشید و ما همین را برای امام حسین(ع) فرض می‌کنیم.

السَّلَامُ عَلَی صَفِیِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِیِّهِ

عنوان سوم، عنوان «صفی اللهی» است به‌عنوان برگزیده خدا، یعنی خدای متعال او را در بین انسان‌ها برای قرب خاص خودش انتخاب فرموده است، ملاک انتخاب خداوند این است که شخص رابطه‌اش را چگونه با خداوند برقرار می‌کند آیا در برابر ولایت الهی در زندگی خاضع است یا خیر؟ حضرت صادق علیه‌السلام می‌فرماید: خدای تعالی به حضرت موسی فرمود: آیا میدانی چرا برای تکلم با خودم تو را برگزیدم و دیگری را این مقام و مرتبت ندادم، عرض کرد نمی‌دانم، خطاب رسید ای موسی چون نظر کردم به قلوب بندگانم و ظاهر و باطن همه آن‌ها را دیدم و در میان ایشان کسی را مانند تو نیافتم که خود را در پیشگاه ما ذلیل بداند و بعد از نماز صورت خود را (برای اظهار بندگی و عجز) روی خاک بگذارد.[6]

در حقیقت سجده اظهار کوچکی به پذیرش ولایت الهی در جمیع شئون زندگی و نمود این حضور است، لذا حق‌تعالی می‌فرماید تو بعد از نماز صورت خود را در پیشگاه من به خاک میمالی، این نمود آن حالت است؛ لذا وقتی حضرت موسی از میان قوم خود خارج‌شده و به نزد حضرت شعیب می‌رود، به دختران شعیب کمک کرد تا گوسفندان را آب بدهند بعد به دیوار تکیه داد و فرمود: «فَسَقی لَهُما ثُمَّ تَوَلَّی إِلَی الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَی مِنْ خَیرٍ فَقیرٌ»[7] او به چنین معنایی رسیده و فقر را نسبت به ذات اقدس الهی درک کرده، درک واقعی فقر این است که ما آن غنی را در همه شئون حاضر بدانیم.

اگر انسان به چنین درکی از ولایت الهی رسیده که برای خود و شئون خود و موجودات هیچ نحوه استقلالی نمی‌بیند، نه اینکه نمی‌داند، نمی‌بیند، خداوند متعال هم او را انباء و آگاه می‌کند و مقام امامت را به او ارزانی می‌دارد.

 امام هادی علیه‌السلام در مدینه بودند راوی می‌گوید: دیدم یک‌مرتبه رنگ حضرت پرید و ایشان فرمود پدرم از دنیا رفت، عرض کردم شما اینجایید و پدرتان جای دیگر است و حضرت فرمود الآن حالتی برایم دست داد که پیش‌ازاین نبود و این همان انتقال مقام امامت است، مقام امامت با این حقیقت می‌آید که شخص توحید را شهود می‌کند، ولایت قبل از امامت و رسالت است، «صفی اللهی» بودن به این حالت شخص ربط دارد.

وَ أَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَی خَلْقِکَ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ

در قسمت دیگر می‌گوییم همه مواهب انبیا به سید الشهداء داده شد و حضرت اینجا این شاخصه را در زیارت اربعین نقل می‌کند که حضرت نهایت دعوت را انجام داد، یعنی حکمت ؛ جدال احسن و موعظه کردن، انبیاء از سه‌راه دعوت می‌کنند و امام حسین(ع) از همه این سه‌راه در روز عاشورا استفاده فرموده است و حقایق را بیان فرموده در روز عاشورا ایشان مجادله کردند که آیا شما فرزند پیامبری غیر از من دارید که همه گفتید خیر و همچنین در باب ذلت دنیا و امثال این موعظه کردند.

وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَةِ

قسمت دیگر زیارت اربعین این است که حضرت حرکتشان برای دستگیری و نجات حیرت ز دگان بوده است، تا آن‌ها را از جهالت خارج کند، تا اینجا نتیجه می‌گیریم که اگر کسی بخواهد در راستای قیام امام حسین(ع) قرار بگیرد باید تااندازه‌ای از جهالت نسبت به دین و هدف و دین و مرام اهل‌بیت  (علیهم السلام )خارج بشود.

وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَی

نکته دیگر زیارت اربعین اشاره به کسانی دارد که در برابر حضرت قیام کردند، کسانی که فریب دنیا را خوردند و در هواپرستی فرورفتند به مبارزه با حضرت برخاستند، این دو شاخصه در زیارت اربعین آمده که به ما این آموزه تربیتی را می آموزد که هر مقدار ما در جهت دنیا و هواخواهی حرکت کنیم از هدف امام حسین(ع) دور شده‌ایم، منتهی افراد در دنیا طلبی و... مختلف هستند،

نکته دیگر زیارت اربعین نسبت‌هایی است که ما نسبت به امام در شئون مختلف گواهی می‌دهیم امام علیه السلام عهد الهی را به تمام معنی اقامه کردند و لحظه‌ای از پیاده کردن آن خارج نشدند، گواهی دیگر اینکه حضرت امین مطلق خداست، این هم یکی از مسائلی است که در این زیارت به آن گواهی می‌دهیم و نیز این‌ها اموری است که مؤمن بایستی واجد آنها باشد. مؤمن به معنای خاص آن، کسی است که به ولایت اهل‌بیت(علیهم السلام) باور داشته باشد و عمل امام را مرضی کامل خدا می‌داند و امام را نماینده کامل خداوند می‌شناسد و اساس دین الهی را امام می‌داند چرا که دین اخذ روش از جانب خداست و بعد از پیامبر اکرم(ص) کسی جز امام(ع) این روش فکری و اخلاقی و عملی را به ما نمی‌دهد و لذا یکی از شهادت‌های ما نسبت به امام(ع) این است که تو از دعائم دین هستی و معنای آن این است که قوام دین به شماست و ما از دین چیزی جز امامت نداریم مؤمنین در بستر وجودی شما ایمان می‌آورند.

در پایان شرط اولیه ایمان تسلیم در برابر امام است که در زیارت اربعین به‌طور خاص ذکرشده و شامل تسلیم قلبی و تسلیم عملی می‌شود، هرزمانی که امام فرمان داد انسان اطاعت کند و اشکال در فرمان نکند، این خلاصه محتوای زیارت اربعین است که توضیح خیلی زیادی لازم دارد اما روح زیارت این چند مسئله است که شیعیان اهل‌بیت باید نسبت به ائمه و امام حسین(ع) این دیدگاه‌های بالا را داشته باشند و زندگی‌شان را بر اساس این دیدگاه‌ها ترسیم نمایند.

پی‌نوشت‌ها:

 

 



[1] - شیخ حرّ عاملی بابی را به نام «باب تأکید استحباب زیارت امام حسین (ع) در روز چهلم شهادت ایشان که آن روز بیستم صفر است» نامیده است «رک: وسائل الشیعة، ج 14، ص 478، کتاب الحج، باب 56». شیخ مفید و شیخ طوسی گفته‌اند: «از ابو محمد، حسن بن علی عسکری (ع) نقل است که فرمود: مؤمن پنج علامت دارد: 51 رکعت نماز، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست کردن، گونه بر خاک ساییدن و بلند بسم الله الرحمن الرحیم گفتن «کتاب المزار، شیخ مفید، ص 60؛ تهذیب الاحکام»

[2] - درباره زمان آمدن اهل‌بیت به کربلا اختلاف است. برخی بر این باورند که در اربعین نخست بود.

برخی دیگر امکان وقوعش را در اربعین نخست انکار کرده و گفته‌اند که این مدّت کافی نیست و ناچار پس‌ازآن باید انجام‌شده باشد، ولی در اربعین دوّم هم نبوده بلکه در میان دو اربعین بوده است.

اما شماری از گروه نخست (یعنی کسانی که می‌گویند بازگشت در اربعین نخست بوده است) این‌هایند:1. ابوریحان بیرونی؛

2. شیخ بهایی: 3. علامه مجلسی 4. شهید قاضی طباطبایی «جهت اطلاع از دیگر نظرات مراجعه شود به کتاب: با کاروان حسینی (ج 6)، ص: 272»

[3] -مرحوم محدث قمی در کتاب شریف مفاتیح‌الجنان می‌نویسد: «از عطا روایت‌شده که گفت با جابر بن عبدالله انصاری بودم در روز بیستم ماه صفر چون به غاضریه رسیدیم در آب فرات غسل کرد و پیراهن طاهری که با خود داشت پوشید پس گفت که آیا با تو چیزی هست از بوی خوش ای عطا گفتم با من سعد هست پس قدری از آن گرفت و بر سر و بدن پاشید و پابرهنه روانه شد تا ایستاد نزد سر مبارک امام حسین علیه‌السلام و سه مرتبه الله‌اکبر گفت پس افتاد و بی‌هوش شد و چون به هوش آمد شنیدم که می‌گفت السَّلَامُ عَلَیکمْ یا آلَ اللَّهِ الخ که بعینه همان زیارت نیمه رجب است که ما ذکر نمودیم و با آن فرقی ندارد جز چند کلمه که شاید از اختلاف نسخ باشد چنانچه شیخ مرحوم احتمال داده پس اگر کسی خواست که آن را نیز بخواند رجوع کند به زیارت نیمه رجب ص 441 و همان را بخواند»

[4] - عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص: 69

[5] - عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اللَّهُ مَا تَحَبَّبَ إِلَیَّ عَبْدِی بِشَیْ‌ءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُهُ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَتَحَبَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّی أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا وَ رِجْلَهُ الَّتِی یَمْشِی بِهَا إِذَا دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِذَا سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ وَ مَا تَرَدَّدْتُ فِی شَیْ‌ءٍ أَنَا فَاعِلُهُ کَتَرَدُّدِی فِی مَوْتِ مُؤْمِنٍ یَکْرَهُ الْمَوْتَ وَ أَنَا أَکْرَهُ مَسَاءَتَهُ؛ «المحاسن، ج 1، ص: 291»

[6] = علل الشرائع / ترجمه مسترحمی، ص: 135

[7] -قصص 24

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • حوزوی IR ۱۹:۰۰ - ۱۳۹۳/۰۹/۲۱
    0 0
    لااااااااااااااااااااااااااااااااایک