جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ |۱۸ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 29, 2024
کد خبر: 344932
۲۹ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۸:۱۳
طلاق عاطفی

حوزه/ اولین و مهم‌ترین مسأله برای جلوگیری و پیش‌گیری در طلاق عاطفی، آموزش مهارت‌های زندگی، روش‌های تصمیم‌گیری منطقی و روش‌های مقابله با بحران در دوران کودکی است.

خبرگزاری «حوزه»، گفت‌وگوی دکتر اميرحسين بانکی‌پور کارشناس مسائل تعلیم و تربیت و خانواده) با ماهنامه «خانه خوبان» را در خصوص شناخت عوامل طلاق عاطفی و راهکارهای درمان آن را منتشر می‌کند.

*طلاق عاطفی چیست و چه ابعادی دارد؟.

طلاق عاطفی، شکلی از طلاق مرسوم در جامعه است که زن و شوهر با یکدیگر زندگی می‌کنند و به عبارتی هر دو متأهل و زیر یک سقف هستند، ولی نسبت به یکدیگر عاطفه و احساسی ندارند. در واقع، درباره آن ‌ها جز شکلِ رسمی ازدواج و تأهل، باقیِ موارد از بین رفته است.

این اتفاق، دلایل متفاوتی می‌تواند داشته باشد. یکی از دلایل این است که مثلاً کودکی دارند و برای جلوگیری از آسیب‌هایی که ممكن است متوجه این فرزند شود، تصمیم می‌گیرند كه از يكديگر جدا نشوند، ولی بین آن ‌ها هیچ ‌چیزی باقی نمانده است.

در این نوع طلاق، احساسات، کشش زناشویی، علاقه و عاطفه‌ای که به یکدیگر داشته‌اند، یک‌ طرفه و یا دو طرفه از بین می‌رود. وجود این مشکل در یک رابطه، باعث بی‌مهری و کم شدن انرژی مثبت در خانواده می‌شود و زوج‌ها در بیگانگی دنیای يكديگر، گم ‌شده‌ و فقط برای یکدیگر، حکم هم‌خانه و یا یک همراه را داشته که به او عادت کرده‌اند. این افراد با فاصله‌ای که از لحاظ روحی و جسمی با يكديگر دارند، خط قرمزهایی را برای همدیگر مشخص کرده‌ و هر کدام در خلوت خود، دیگری را متهم می‌کند. هیچ آمار دقیقی از میزان وجود طلاق عاطفی در دست نیست، ولی می‌توان به جرأت گفت که آمار طلاق عاطفی در کشور ما از طلاق قانونی بيش‌تر است!.

*چه عواملی در وقوع طلاق عاطفی تأثیرگذار است؟.

* ترس از نگاه دیگران

دلایل متعددی در این اتفاق تأثیرگذار هستند. برای مثال ممكن است ازدواجی با شکست و یا حتی مشکل مواجه شده باشد، ولي این فرد به ‌جای درمان این مشکل، مي‌كوشد که مشکل خود را بپوشاند. فرد در اين حالت، از ترس نگاه دیگران، نه جرأت مي‌كند، بگوید این انتخاب غلط بوده و نه برای درمان و رفع این مشکل حاضر است به سراغ مشاوری برود و راه‌های حل آن را جویا شود.

*نقش مسائل جنسی

علت دوم و مهمی که غالباً متخصصان مسائل خانواده به آن اشاره دارند، نقش مسائل جنسی در بروز طلاق عاطفی است. شاید این علت، بيش‌ترین آمار را در افزایش طلاق عاطفی داشته باشد. در اين حالت هر يك از زوجین نمی‌توانند به نیازهای دیگری، پاسخی مناسب دهند و این از منجر به فاصله گرفتن و کم شدن عاطفه میان آن‌ها می‌‌شود.

آگاهی و عدم شناخت کافی نسبت به همسر نیز، می‌تواند در این‌باره مؤثر باشد. طرفین این زندگی اگر از یکديگر شناخت مناسبی نداشته باشند و نتوانند نسبت به ویژگی‌های خود سنخیتی بیابند، در آینده دچار تضاد شده و این تضاد کم‌کم موجب فاصله گرفتن زن و شوهر از يكديگر می‌شود.

* درگیری روزمرّه

درگیری در مسائل روزمرّۀ زندگی نیز از دیگر عوامل به وجود آمدن چنین شرایطی است. گاهی زوجین آن‌قدر در فضای روزمره زندگی فرو می‌روند که دیگر نقش اصلی و اساسی خود را فراموش می‌کنند. اين‌ زن و شوهرها، به مرور زمان، از در کنار هم بودن، لذت نمی‌برند و منتظر فرصتی هستند تا برای چند لحظه از هم دور باشند.

در این شرایط، معمولاً اگر برای حداقل یکی از طرفین، تبعاتی وجود نداشته باشد، طلاق واقعی نیز رخ می‌دهد، ولي ممکن است که یکی از دو طرف، به عللی مانند حضور فرزندان، نیاز مالی، ترس از تنهایی یا برای حفظ آبرو گامی در جهت طلاق قانونی برندارد.

*طلاق عاطفي برای خانواده‌ها چه پیامد‌ها و آسيب‌هايي در پی خواهد داشت؟.

اگر آسیب‌های طلاق عاطفی بيش‌تر از طلاق‌های رسمی نباشد، کمتر نیست. اولین و مهم‌ترین پیامد طلاق عاطفی، آسیب‌دیدگی روانی شدید زوجین و فرزندان، بعد از طلاق عاطفی است. این امر در زنان و کودکان بسیار شدید‌تر خواهد بود و آسیب روحی و صدمه روانی بيش‌تری می‌بینند.

ابتلا به افسردگی ـ‌ به ‌خصوص اگر طلاق عاطفي یکجانبه باشد‌ ـ اتفاق دیگری است که به ‌طور معمول در میان این افراد به ‌وجود می‌آید. اين افسردگی‌ بيش‌تر به علت عدم توجه زوج یا زوجه به‌ طرف مقابل است كه گاهی موجب بروز افسردگی‌های شدید در میان این افراد می‌شود.

یأس و ناامیدی از زندگی

مسأله دیگری که در این میان رخ می‌دهد و باز هم ناشی از فاصله گرفتن از فضای گرم خانوادگی است، يأس و نا‌امیدی از زندگی می باشد. مراجعه‌كننده‌ای داشتم که به علت بی‌تفاوتی، فاصله گرفتن همسر و سرد‌تر شدن فضای زندگی‌اش، دچار افسردگی حاد شده بود و این مسأله آن‌قدر در او پیشرفت کرده بود که تصميم به خودكشي گرفته بود؛ به همین علت است که می‌گوییم در برخی موارد، این مسأله شدید‌تر و سخت‌تر از طلاق عادی است؛ زيرا در طلاق عادی برخلاف طلاق عاطفي، یک دوره بحران را طی کرده و تمام می‌شود.

در برخی موارد خاص‌‌ نیز دیده شده که بی‌اعتمادی نسبت به همسر به وجود می‌آید، زوج یا زوجه شکاک می‌شود و حس می‌کند که این فاصله، ناشی از تأمین شدن مرد یا زن، در جای دیگری است.

گاهی نیز مشاهده می‌شود افراد جهت فرار از این واقعه و فشار و تنهایی‌ای که تجربه می‌کنند، به ‌جای درمان، بيشتر به فکر راه‌ حلي در خارج از رابطه زناشویی می‌گردند که قطعاً دارای صدمات بسیاری است.

*برای جلوگیری از وقوع این اتفاق، قبل و پس از ازدواج چه باید کرد؟.

اولین و مهم‌ترین مسأله برای جلوگیری و پیش‌گیری در طلاق عاطفی، آموزش مهارت‌های زندگی، روش‌های تصمیم‌گیری منطقی و روش‌های مقابله با بحران در دوران کودکی است.

این سه اتفاق، اغلب در ذهن و روحیه افراد وجود دارد و در زندگی مشکل‌ساز می‌شود. اولین مورد عدم آموزش‌های کافی و صحیح به زوجین است. وقتي زوجین هیچ آشنایی با چگونگي تعامل، اداره زندگی و ارتباط‌گیری با یکدیگر نداشته باشند، در آینده ضربه شدیدي خواهند دید. جوان و گاهی نوجوان (سنّ روان ‌شناسی‌) اصلاً نحوه برخورد و تعامل برقرار کردن با طرف مقابل را ياد نگرفته و نمی‌داند، چگونه باید با همسرش برخورد کند. گاهی نمي‌داند چگونه باید مسائل و مشکلات به وجود آمده در زندگی‌اش را با مسائل منطقی و روش صحیح برطرف نماید؛ همه این ‌ها نیازمند آموزش است.

راه ‌حل دیگری که باید به آن توجه شود، اين است كه زوجين پس از رسیدن به بلوغ روانی و اجتماعی براي ازدواج اقدام كنند. گاهی افراد به علت آن ‌که به بلوغ روانی، عاطفی و یا بلوغ اجتماعی نرسیده‌اند، در زندگی مشکل‌ساز می‌شوند.

مشاوره برای انتخاب درست همسر نیز، می‌تواند بسیار تأثیرگذار باشد. گاهی افراد بدون توجه به موارد مشاوره‌ای و روان‌شناسی، تصمیم به ازدواج می‌گیرند و این امر بسیار خطرناک بوده و مشکلات آن پس از ازدواج مشاهده می‌شود.

موارد دیگری مانند صداقت پیش از ازدواج، آموزش‌های حین ازدواج، گسترش مراکز و کیفیت آموزش مسائل جنسی به زوجین و... در اين‌باره بسيار تأثیرگذار است.

*سبک جديد زندگی تا چه میزان در گسترش طلاق‌ عاطفي مؤثر بوده است؟

قطعاً مؤثر بوده است. شاید یکی از علل اصلی این اتفاق در شهرهای مدرن، پدیده سبک زندگی غربی باشد. سبک زندگی غربی موجب شده که بسیاری از افراد در بيرون از خانه به دنبال تأمين لذت‌هایی باشند که باید در درون خانواده تأمین شود. زندگی غربی موجب می‌شود این فاصله زود‌تر به وجود بیاید. در حالی‌که خانواده، محلی است تا تفریحات و لذت فرد در آن تأمین شود؛ اما در این نوع زندگی، فرد، خانه را تنها به خوابگاهی تبدیل ‌مي‌نماید که در آن زندگی مي‌کند.

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha