جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ |۹ شوال ۱۴۴۵ | Apr 19, 2024
مهدی نیک خو

حوزه/ اگر پسران با دختری ارتباط برقرار کنند، این ارتباط را دلیل بر توانایی، قدرت و مدیریت خود معنا می کنند؛ وقتی دختران نیز با پسران رابطه برقرار می کنند آن را دلیل بر جذابیت خود می دانند!....

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، در گفت وگو با دکتر مهدی نیک خو، برگزیده کتاب سال حوزه و نویسنده سلسله کتاب‌های تربیتی کودک و نوجوان، برخی از شیوه‌های تربیتی کودکان و نوجوانان و نیز عواقب تاخیر در ازدواج و ارتباط جوانان با جنس مخالف را به بحث نشسته است.

*به عنوان اولین سؤال بفرمایید تالیف کتاب‌های خودتان را از چه هنگام آغاز کردید؟

قبل از انقلاب، به واسطه آشنایی با مرحوم حجت الاسلام والمسلمین دشتی از شاگردان مرحوم آیت الله مفتح کار تحقیقی گروهی را در خصوص برخی مسائل کلامی و اعتقادی آغاز کردم؛ یکی از عواملی که باعث شد شهید مطهری (ره) از قم به تهران مهاجرت نماید، پاسخ گویی به شبهات روز جامعه بود و این مهم را در قالب نوشتن کتاب داستان و راستان، پاسخ به پرسش های مربوط به زنان، یا تدوین نظام حقوق زن در اسلام و همچنین با نوشتن کتاب مقتضیات زمان تشریح کردند؛ این جدیت شهید مطهری مرا بر آن داشت که بتوانم در عرصه تعلیم و تربیت و فرهنگ (که در آن زمان جامعه هم نیازمند به این موضوعات بود) وارد شوم و تحقیقات و پژوهش هایی در این زمینه انجام داده و کتاب هایی را در حوزه تربیت به رشته تحریر درآورم.

*چه کتاب هایی را تألیف نمودید؟

اولین تالیفی که داشتم، با عنوان «بررسی جنبه های گوناگون رشد و تربیت کودک» بود، در مرحله بعد نیز با توجه به ضرورتی که در این زمینه وجود داشت، کتاب «کودک و تربیت: نکته های تربیتی ویژه کودکان و نوجوانان» را به رشته تحریر درآوردم، به این مقدار اکتفاء نکردم و بعد از ورود به مقولۀ تربیت، از دوره کودکی به دوره نوجوانی و بعد از یک سال، درباره دوره حساس جوانی هم تحقیقاتی را انجام دادم و حاصل تحقیقاتم را در کتابی به نام «جوانی بهار زندگانی» تالیف بنده منتشر نمودم.

آخرین کتاب «دخترانه» است که اسم قبلی آن بنات – نبات بود اما به خاطر ثقیل بودن نام آن عنوان کتاب مذکور را به دخترانه تغییر تغییر دادم. در کتاب دخترانه به مباحثی پیرامون تربیت دختران پرداخته می‌شود.

چون اعتقاد دارم در عرصه تربیت، به خصوص در ارتباط با تربیت دختران کارهای زیادی می توان انجام داد و این امر مهم نباید مورد غفلت قرار گیرد.

*برخی از نویسندگان برای قبولاندن سخن خود به شیوه های خاصی دست زده و در صدد هستند تا افکار خود را در بین جامعه رواج دهند؛ برخورد صحیح با چنین افرادی چیست؟.

بهترین روش آن است که مردم و جامعه را نسبت به مسائل و معیارهای حق و باطل آگاه کرد؛ در زمینه تربیت باید از دوره طفولیت، نوجوانی و جوانی به افراد جامعه آگاهی داده و برای مردم ملاک و معیار صحیح تربیتی را ارائه نمود. اگر مردم معیار داشته باشند، قادر خواهند بود تا خوب را از بد و حق را از باطل تشخیص دهند؛ لذا نباید در این زمینه فقط به ذکر مصادیق اکتفاء کرد.

ملاک هایی که در قرآن کریم و روایات شریف بیان شده اگر به صورت مستند و گویا همراه با مصداق تاریخی به مردم ارائه شود، می تواند در مراحل حساس، جامعه را از فتنه ها مصونیت بخشد.

بنابراین بهترین راه در این خصوص، ارائه معیار و ملاک درست که مردم بوده و بهترین ملاک ها در «تربیت دینی و فرهنگ»، سبک زندگی حضرات معصومین(علیهم السلام) می باشد. 

بنده در کتاب «دخترانه»، نگاهِ اندیشمندان غرب و شرق به زن را ارائه داده و دوره های مختلف آن را بیان کرده ام. غرب از نظر تاریخی سه دوره فلسفی را گذرانده؛ در دورۀ نخست معتقدند که همه موجودات در سایۀ یک قانون زندگی می کنند و انسان هم از جملۀ همین موجودات است که ما از آن به کفر تعبیر می کنیم؛ حاکمیت یک قانون کلی که بعداً مارکس در تبیین نظرات مارکسیست خود نام دیالکتیک را بر آن نهاد؛ یعنی اصول حاکم بر کل پدیده های جهان هستی؛ این یک دورۀ تاریخی است که انسان مثل دیگر موجودات زندگی می کند؛ تنها تفاوت انسان از سایر موجودات به واسطۀ برخورداری از قوۀ اندیشه، عقل و تفکر است. دورۀ دوم دوره ای است که انسان در زندگی خود معتقد به خداوند است و از آن به دورۀ قرون وسطی یاد می شود؛ (دورۀ حاکمیت دین و خدا)

دورۀ نخست از ابتدای خلقت تا زمان تولد حضرت عیسی علیه السلام بود و دورۀ دوم از تولد حضرت عیسی علیه السلام تا پایان قرن 16 میلادی است که مصادف با پدیدۀ رنسانس در اروپا می باشد؛ از این زمان به بعد که به دورۀ سوم یاد شده می گویند: انسان در جهان هستی زندگی می کند، اما جهان، تابع انسان است که به دوره اُمانیسم تعبیر می شود. (دورۀ انسان مداری یا انسان محوری)؛ در این دوره  نگاه غرب به زن و دختر، به عنوان وسیلۀ لذت است

*مهم ترین آسیب هایی که زنان و دختران جامعه ما را تهدید می کند، چیست؟.

یکی از آسیب هایی که بیشتر از طریق رسانه های جمعی نیز عنوان می شود، اختلاط پسر و دختر است که منعکس می شود. البته تفرّق دختر و پسر معلول زمان حال نبوده و در طول تاریخ نیز وجود داشته. مثلاً اگر پسر با دختری ارتباط برقرار کند، این ارتباط را دلیل بر توانایی، قدرت و مدیریت خود معنا می‌کنید؛ وقتی دختران نیز با پسران رابطه برقرار می کنند آن را دلیل بر جذابیت خود می دانند؛ اما والدین به عنوان مسئول فرزندان باید معیارهای سبک زندگی درست را به آن ها یاد دهند که آیا پسر می تواند با دختر ارتباط داشته باشد یا بالعکس؟. اگر ضررهای ارتباط جنس‌های مخالف با هم  به آنها با شیوه‌ای درست انتقال داده شود، از بروز ارتباط های آلوده جلوگیری خواهد کرد.

با این نحوۀ برخورد می توان سبک زندگی الهی را در پرتو قرآن و سیرۀ اهل بیت علیهم السلام به فرزندان ارائه نمود.

آسیب های ارتباط دختر با جنس مخالف

آسیب نخست

اولین آسیبی که دختر به واسطۀ ارتباط با جنس مخالف با آن روبروست، آسیب اجتماعی می باشد؛ اگر دختری در تعامل با یک تفکر در خصوص ارتباط با پسری آسیب ببیند، با توجه به نگاه منفیِ جامعه به او باعث خواهد شد تا وی از منظر اجتماعی منزوی شده و چه بسا دست به ناهنجاری های بدتر نیز بزند.

دومین آسیب

آسیب های تربیتی، دومین آسیب ارتباط های آلوده می باشد؛ اگر دختری در مظانّ اتهام چنین ارتباطی باشد، جایگاهی در محیط های آموزشی نخواهد داشت.

*آیا کتاب‌های درسی آموزش و پرورش توانسته نیاز تربیتی دانش آموزان را فراهم کند؟.

دانش آموز ساعت زیادی را در مدرسه سپری نمی کند؛ به نظرم ابتدا باید نگاه تربیتی عناصر خانواده را تغییر داد؛ خانواده شامل افرادی چون: پدر، مادر و فرزندان می باشد؛ این افراد نقش هایی را به عهده دارند؛ مثل نقش بازیگران که از سوی کارگردان و  نویسنده، برای آن ها ارائه می شود؛ هر کسی که در جامعه زندگی می کند، نقش هایی را پذیرفته، یکی از نقش ها، نقش مربیگری است. همان گونه که هنرمندان در صورت شناخت نقش خود در فیلم، بازی خوبی را ارائه داده و در صورت عدم شناخت، بازیِ ضعیفی خواهند داشت، در صحنه خانواده و جامعه نیز چنین اصلی حاکم است؛ ابتدا باید هر کدام از اعضای خانواده نقش خود را در زندگی بشناسند، سپس به روند حرکتی خود در مسیر درست زندگی ادامه دهند. همان گونه که باید نگاه والدین به دختر عوض شود، نگاه دختران نیز باید نسبت به والدین تغییر کند.

مدیرانی که در مدارس حضور دارند، غالباً تحت تأثیر رسانه‌های جمعی جامعه قرار دارند؛ اگر بتوان سیستمی ساخت که در آن سیستم عناصری که برای آموزش به مدارس مراجعه کرده و تعلیم می‌بینند، از یک نقطه ابتدایی شروع کرده و به یک نقطه پایانی ختم کنند؛ آن موقع می توان گفت که چه توقعاتی از آن‌ها می‌توان داشت؛ البته  مؤلفین با تجربه ای کتاب های آموزش و پرورش را تدوین می کنند؛ اما کشور ما به دلیل عناصر متعددی مثل: تحت تأثیر بودن فرهنگ غرب، تعدد بافت های فرهنگی موجود در کشور و نیز گرایش های دینی در کشور، طلب می کند تا مربیان تربیتی آگاه و باهوش کارهای پایه ای انجام دهند؛ متون علوم انسانی، متون خشکی است و هر کسی قادر نیست آن را به زبان سلیس، روان و دلپذیر ارائه کند؛ بعد از انقلاب اسلامی به واسطۀ انقلاب فرهنگی در این زمینه گام هایی برداشته شد؛ قبل از انقلاب هم به علت گرایش بنده به مذهب و مبارزه، کتاب دینی مرحوم آیت الله شهید بهشتی را مدنظر داشتم. از سال 1352 و قبل از انقلاب کتاب های دینی دبیرستان را شهید بهشتی، غفوری و.. می نوشتند و جذاب هم بودند. متأسفانه امروزه کتاب های دینی مدارس جذابیت کتاب های سابق را ندارد.

*در دانشگاه ها چطور؟.

در دانشگاه ها نیز همین گونه است؛ در آن جا نیز توفیق کمتری نسبت به معارف وجود دارد؛ اولین علت این است افرادی که به عنوان اساتید انتخاب می شوند، غالبا افراد مطلعی نیستند!.

*در چه خصوص مطلع نیستند؟.

استاد باید دو ویژگی داشته باشد؛ اول دانستن علوم و ویژگی دوم، انتقال علوم به دانشجویان است. در امر تبلیغ، کسی که فقط دانش داشته باشد، مبلّغ خوبی نیست، بلکه علاوه بر دانستن باید معارف را خوب انتقال داده و چهره زیبا داشته باشد، لباس زیبا بپوشد، حضور او برای مردم دلنشین باشد.

هر پدیده‌ای دو شأن «شکل» و «محتوا» دارد که به ظاهر و باطن نیز مشهور است و باید با هم هماهنگ باشند. کسی که در جایگاه تدریس قرار دارد، اگر دارای چهره ای ژولیده باشد، نمی تواند در بین مستمعین تأثیرگذار باشد. لذا باید گفت عمدۀ فارغ التحصیلان دانشگاه از معارف اسلامی بهرۀ زیادی در دست ندارند.

البته باید این مسأله ریشه‌یابی شود که علت چیست؟؛ آیا ساعات اختصاص یافته به دروس معارف در دانشگاه ها کم می باشد؟ یا اساتید، چندان ممحّض در دروس معارف نیستند؟ یا اینکه متون آموزشی دارای اشکال می باشد؟.

*محدودۀ ارتباط دختر و پسر در دوران قبل از ازدواج چگونه باید باشد؟.

از جمله احکام دین اسلام، حلال و حرام است (مشروع و غیرمشروع)؛ باید مدار زندگی را بر این اصول قرار داد و جامعه را نیز آگاه کرد.

عدم آموزش شرعی دربارۀ حلال و حرام (محرم و نامحرم) به فرزندان

دختران و پسران باید با دستورات دینی مثل حلال و حرام آشنایی پیدا کنند؛ متأسفانه دستورات اسلامی به درستی به فرزندان منتقل نمی‌شود. اگر انتقال احکام و دستورات دینی به خوبی به فرزندان صورت پذیرد شاهد بروز رفتارهای متناسب از سوی آن ها با جنس مخالف خواهیم بود.

برخورد مبتنی با شناخت و احترام متقابل

اگر دختر و پسر با دانستن حدود شرعی و احترام متقابل با یکدیگر ارتباط داشته باشند، اشکالی نخواهد داشت متأسفانه عدم آموزش درست «حلال و حرام» به دختر و پسر در رابطه با حد و حدود برقرارکردن ارتباط، مشکلاتی را برای والدین و جامعه به وجود آورده است.

اجتناب از خیال پردازی و تصور رؤیایی

این مسأله پذیرفتنی نیست که دختر و پسر در جامعه ارتباطی افسار گسیخته داشته و به دنبال آن مشکلات عدیده ای را هم برای خود و خانواده ها و هم برای جامعه به وجود آورند.

برخورد مبتنی با احترام با مراعات حدود شرعی

اگر حدود شرعی در ارتباط دو جنس مخالف با هم، در نظر گرفته شود، ممنوعیتی برای ارتباط آنها باهم مخالف وجود نخواهد داشت. البته این امر منوط به آگاه بودن مسائل شرعی است که در صورت دانستن آن، دو جنس مخالف از رابطۀ پنهانی دوری خواهند کرد.

اگر آگاهی بخشی در ­ارتباط با قوانین شرعی و حدود ارتباط بین دختر و پسر در جامعه زیاد شود، روابط پنهانی وجود نخواهد داشت.

در منابع دینی ما این مسأله ذکر شده که والدین، با فرزندان آن گونه که خود می خواهند، رفتار نمی کنند یا آن گونه والدین توصیه یا دستور می دهند، تربیت نمی شوند؛ بلکه آن گونه که والدین هستند، فرزندان نیز تربیت می گردند؛ یعنی تربیت أمری بازتابی است؛ این که امام صادق علیه السلام فرمود: «كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ» مردم را با غیر زبان خود (اعمال خود) دعوت كنيد. (1)

فرزندان قبل از این که والدین به آن ها بگویند: مطالعه کن، نماز بخوان، شعائر اسلام را تعظیم بدار و حلال و حرام را مراعات کن؛ به والدین خود نگاه کرده که آن ها چگونه رفتار می کنند! و از رفتار پدر و مادر الگوبرداری کرده و طبق آن رفتار تربیت می شوند. (عمل والدین بیشتر فرزند را تربیت می کند تا گفتار آن ها).

من سه فرزند دارم؛ فرزند اول پسر و مهندس نفت، فرزند دوم هم پسر و روحانی و فرزند سوم دختر و دانش آموز می باشد. دو پسرم، حافظ کلّ قرآن بوده و دخترم نیز حافظ 16 جزء از قرآن است. بنده سعی کردم که چنین فضایی را در منزل ایجاد کرده و موفق نیز بوده ایم. فرزندان خود را وقتی که دوم راهنمایی را سپری می کردند در جامعۀ القرآن ثبت نام می کردم و طیّ یک سال حافظ قرآن می شدند. این کار را به این خاطر انجام می دادم؛ چون معتقد بودم، اگر فرزندم با قرآن مأنوس و رابطه داشته و قرآن در جسم و روح او آمیخته شود، منحرف نخواهد شد.

کسی که شعائر الهی را تعظیم بدارد، پارسایی، صفای دل و.. برای عامل آن به بار خواهد آورد. قرآن می فرماید: «وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ» و هر كس شعائر الهى را بزرگ دارد، اين كار نشانه تقواى دل هاست. (2)

*والدین چگونه می توانند با فرزندان خود بهتر ارتباط برقرار کنند؟.

والدین سعی کنند در ارتباط با تربیت فرزندان دختر و پسر خود از سخت گیری نابجا پرهیز کرده و با به وجود آوردن جوّ تفاهم و گفتگو زمینه را برای پذیرش سخنان حق فراهم کنند.

بهترین رفتار تربیتی عمل والدین است. عملکرد دختر در خانه با عمل والدین گِره خورده است. آموزش، یک چیز مقطعی و لحظه به لحظه نیست بلکه آموزش یک أمر همیشگی است. لذا رفتار دختری که والدین در صدد تربیت آن هستند، همیشه با رفتار والدین گِره خورده است.

برخورد مبتنی با شرم افراطی

 شرم و حیا دو چیز متفاوت از هم است. گاهی انسان از این که فلان نکته را به دیگری بگوید، شرم می کند؛ شرم همیشه دالّ بر عدم توانایی انسان بر رفتار می باشد. اما حیا این است که انسان، توانایی بر انجام آن دارد، لکن آن عمل را انجام نمی دهد. اگر والدین بتوانند حیا را به فرزندان بیاموزند و آن ها قدرت نه گفتن به حوداث محیط خود را داشته باشند یا به هر چیز پاسخ مثبت ندهند، در بسیاری از انحرافات سقوط نخواهند کرد.

*چگونه می توان از برنامه های تلویزیونی در انتقال مفاهیم خوب برای تربیت فرزندان استفاده کرد؟.

در خصوص تأثیر داشتن برنامه های تلویزیونی در انتقال مفاهیم بد یا خوب شکی نیست؛ لکن متدینین باید برای نیل به این هدف در حوزه هنر ورود کنند؛ نگاه هنرمندان باید نسبت به مسألۀ تربیت تغییر کند. متأسفانه تفکر حاکم بر دانشگاه صدا و سیما که برای این کار نیرو تربیت می کند، تفکر اقتدار ابزاری است؛ در صدا و سیما حرف نخست را تهیه کننده یا کارگردانی می زند که آشنایی کامل با شیوۀ انتقال حرکات و صحنه های نمایشی دارد؛ مثلاً آقای باقری که فیلم امام علی علیه السلام را می سازد، فردی نیست که نگاه او نگاه اسلامی باشد؛ نگاه او بیشتر تخصصی است؛ باید نیروهایی را تربیت کرد که به صورت اجتهادی در این زمینه کار کنند.

*برخی از کارگردانان، نویسندگی فیلم را نیز انجام می دهند؛ آیا این شیوه کیفیت دین محوری کار را پایین نمی آورد؟.   

 البته این که انسانی دانش گوناگونی بیاموزد، دور از ذهن نیست و می توان این کار را انجام داد؛ اما بدیهی است که وقتی انسان به یک کار مشغول باشد، بهتر می تواند از عهدۀ آن برآید.

در جامعه قبل از انقلاب، دو طبقه بیشتر از همه در مظانّ انحطاط و تخریب نظام طاغوتی قرار داشتند؛ یکی هنرمندان که غالباً عوامل رژیم شاه و فرهنگ غرب بودند و دوم طبقۀ پزشکان. این دو قشر با مردم ارتباط زیادی دارند.

غالباً نیز افرادی که امروزه در رأس قرار دارند، به تخصص بیشتر بها می­ دهند تا این که به محتوا بها دهند؛ و آنهایی که به محتوا می پردازند، غالباً کمتر نگاه هنرمندانه دارند. این سبب شده که متخصصین بر متعهدین سلطه پیدا کنند. این مشکل  در حوزه فیلم و سینما نیز وجود دارد.

*با توجه به این که هر ساله سنّ ازدواج بالاتر می رود؛ شما چه راهکاری را برای رفع این معضل پیشنهاد می کنید؟.

انقلاب اسلامی ایران از هیئات خانگی شروع شد؛ هیئات خانگی دعا، روضه و توسل باعث شده بود که زمزمۀ زنده بودن دین همیشه در جان مردم وجود داشته باشد؛ در أمر ازدواج نیز باید این گونه عمل نمود و موضوع ازدواج را باید بحث روز کوچه و بازار کرد؛ البته هر فرد یا نهادی در این مسئله وظیفۀ خاص خود را به عهده دارد؛ دولت باید بستر و زمینۀ ازدواج را فراهم کرده و از شعار دادن پرهیز کند؛ رسانه ها باید تبلیغ کرده، فیلمسازان در این زمینه فیلم بسازند، سخنوران در تبلیغ خود از ازدواج بگویند؛ مشوق های لازم از سوی مسئولین ارائه گردد، مثلاً رسانه ها نقش مادران را در جامعه برجسته کرده و به مادران اهمیت دهند؛ یا زنان خانه دار از سوی دولت بیمه شوند.

*چه راهکاری را جهت کاهش آثار ماهواره بر خانواده‌ها پیشنهاد می کنید؟.

دو کار را می توان در این خصوص انجام داد؛ یکی در دراز مدت و دیگر نیز در کوتاه مدت و مقطعی؛ در دراز مدت کارهایی که می توان انجام داد این است که باید ارتباط مردم را با آموزه های دینی قوی تر کرد؛ باید آگاهی بخشی را در خصوص آسیب های ماهواره به صورت ملموس به مردم در قالب های مختلف ارائه داد؛ نقش تاثیرگذاری رسانه را باید به مردم بازگو کرد؛ صاحبان هنر، اصحاب رسانه، اهل قلم و اربابان فضل باید چنین کارهایی را در دراز مدت انجام دهند.

اما در کوتاه مدت و مقطعی باید در خانواده ها نفوذ کرد. در این چند سالۀ اخیر که مشکلات مالی برای مردم به وجود آمده، برخی از خویشاوندان برای رفع مشکل مالی افراد نیازمند، صندوق های قرض الحسنه فامیلی را درست کرده و به افراد نیازمند، وام دادند؛ کار فرهنگی را هم باید به این نحو انجام داد. باید تشکل­ های فرهنگی، خانوادگی و محلی به وجود آورد و بسیجی وار وارد عمل شد. در جمع های خویشاوندی می توان نقش تخریبی رسانه های تخریب کننده ای مثل ماهواره را نیز بیان کرده و مصادیق از هم پاشیدگی برخی خانواده ها را در اثر داشتن ماهواره را هم به آن ها ارائه کرد. ما در جنگ به این نتیجه رسیدیم که اگر با هم باشیم، می توان مشکلات را با کمک یکدیگر از میان برداشت.

پاورقی:

(1)-الكافي، ج‏2، ص: 78

(2)- حج، 32

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha