جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ |۹ شوال ۱۴۴۵ | Apr 19, 2024
هفتاد اعتقادنامه شیعی از قرن دوم تا دهم هجری

حوزه /کتاب هفتاد اعتقادنامۀ شیعی از قرن دوم تا دهم هجری، مجموعه‌ای از هفتاد متن است که توسط فقیهان و متکلّمان شیعه دربارۀ مهم‌ترین باورهای دینی نوشته شده است. بیش از نیمی از این متون برای نخستین بار است که تصحیح و منتشر شده است.

به گزارش سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، حجت الاسلام محمدرضا انصاری قمی گردآورنده این اثر هدف خود را از تدوین این کتاب، «تأصیل و توثیقِ» باورهای شیعی دانسته و کوشیده است با فراهم آوردن و تصحیحِ متونی از پیش از دورۀ صفوی و متونی از اوایل دورۀ صفویه نشان دهد که اصول دین و مذهب شیعی از ابتدا تا کنون در یک راستا بوده است.

  این متون از نظر موضوع به هم شبیه‌اند، اما از نظر زمان، مکان و زبان متفاوت‌اند. دو متن از این هفتاد متن از سدۀ دوم و سوم و باقی از سده‌های بعدی است. نویسندگان‌شان در سرزمین‌هایی پراکنده از خراسان تا شامات می‌زیسته‌اند. نوشته‌ها گاه کوتاه و گاه بلندند و تعدادی فارسی‌ و اغلب عربی‌اند. برخی به نظم[1] و باقی به نثرند. برخی از زمانِ تألیف، عنوانِ «رساله» را بر خود داشته‌اند و برخی بخشی از کتابی بوده‌اند و اکنون به صلاحدیدِ گردآورنده جدا شده و در اینجا آمده‌اند.

ساختار کتاب از این قرار است: با پیش‌درآمدی حدوداً چهل صفحه‌ای تحت عنوان «تقدیم» (=مقدمه) با موضوع تاریخ تشیع آغاز می‌شود.[2] سپس هفتاد متنِ کهن به ترتیبِ تاریخِ درگذشتِ نویسندگان آورده شده و پیش از هر متن، مقدمه‌ای کوتاه (یک تا سه صفحه) آمده است.

گردآورندۀ گرامی متون فراهم آمده در این کتاب را «رسالۀ اعتقادی» می‌نامد؛ زیرا به جز یک مورد، تمام آنها نوشته‌هایی کم‌وبیش کوتاه و مستقل‌اند که توسط بزرگان دین و به منظور آگاهی دیگران از مفاهیم اساسیِ دین نوشته شده‌اند. آن یک مورد هم گزارش گفتگوی یکی از امامان شیعه با یک صحابی پیرامون همین موضوع است (رسالۀ دوم، عرضۀ ایمان حضرت عبدالعظیم بر امام هادی علیه السلام). گردآورنده در پیش‌درآمد کتاب می‌نویسد که یکی از ملاک‌های او در گزینش این رساله‌ها، فقیه و امامی بودن نویسندۀ متن است و ضمن احترام به آرای فلاسفه، محدثان و مفسّران، آرای آنان را آرای رسمی مذهب شیعه نمی‌داند. وی همچنین می‌افزاید که از ذکر آرای عارفان و صوفیان - هرچند شیعی - و نیز آرای غلات، عوام و آرای شاذّ برخی فقها خودداری کرده است تا این مجموعه آینه‌ای از آرای پذیرفتۀ علمای شیعه باشد.

با بررسی کتاب می‌توان دریافت که گردآورنده تلاش کرده است تا همزمان به دو هدف اصلی دست یابد: نخست، معرفی چندین اعتقادنامه که تعدادی را خود تصحیح کرده است. دوم نشان دادنِ تبار اعتقادات شیعه و رساندن آن به زمان اهل‌بیت(ع)، به ویژه در برابر کسانی که تشیع پیش از صفوی را از تشیع نخستین (تشیع علوی) جدا پنداشته‌اند.

کهن‌ترین متن مذکور در این کتاب روایت فضل بن شاذان، صحابی ایرانی‌تبار امام علی بن موسی الرضا(ع) است. او می‌گوید که مأمون عباسی از حضرت خواست تا «محضُ الاسلام» (اسلام محض، جوهرۀ اسلام) را برای وی بنویسد. حضرت رساله‌ای نوشت که این‌گونه آغاز می‌شود: «اِنَّ مَحضَ الإسلامِ شهادةُ أن لا الهَ الّا اللهُ وحدهُ لاشریک له، اِلهاً واحداً احداً فرداً ...». سپس حضرت عباراتی را دربارۀ خداوند، عبادت، دعا، رغبت و رهبت، پیامبر و ملت و شریعت، انبیای دیگر، ایمان به قرآن، دوازده امام و راهنمای پس از پیامبر، خالی نشدنِ زمین از حجّت خدا، اهمیت پرهیزگاری و پاکدامنی، راستی و پایداری، بازگرداندن امانت هم به نیکان و هم به ستمکاران، سجدۀ طولانی، صبر، معاشرت و... آورده و در پایان به نحوۀ وضو گرفتن، غسل‌ها و نمازهای واجب و مستحب اشاره کرده است.

شایستۀ توجه است که در این روایت، حضرت نه واژۀ اعتقاد را به کار برده، نه واژۀ اصول، نه ارکان، نه مذهب، نه اخلاق، نه شریعت و نه احکام را، اما از مضامینی سخن گفته است که در جای دیگر (احتمالاَ بعدها) تحتِ این عناوین رده‌بندی شده‌اند. فقط یافتنِ نمونۀ این رده‌بندی‌ها در سخن معصومان و دیگران (از شیعه و سنی و مسلمان و کافر) می‌تواند موضوعِ چندین پژوهش بایسته باشد. برای مثال تنها با تورّق همین کتاب می‌توان با واژگانی که در این ده قرن در وصف دین و ایمان به کار رفته آشنا شد: الایمان، الدین، المذهب، المعرفة، الاعتقاد فی...، القول فی...، المسئله فی (مثلا معرفة الله) و یا می‌توان زبانِ بیان معارف دینی در ذیل موضوعی خاص - مثلا معرفت خدا - را مطالعه کرد.

گفتنی است با آنکه سه واژۀ «اسلام»، «دین» و «ایمان» در قرآن کریم و حدیث معصومان(ع) بارها تکرار شده، اما واژه‌های «اعتقاد» و «عقیده» نه در قرآن آمده[3] و نه تا جایی که نگارنده جستجو کرد در حدیث پیامبر(ص) و اهل‌بیت(ع).[4] البته در احادیث ائمه، در وصف ایمان، فعل عقد (به معنی بستن یا پیمان بستن) همراه با واژه‌های قلب و فؤاد (به معنی دل) آمده است.[5] ظاهراً واژۀ کلام نیز در معنی مجموعۀ باورها در کتاب و سنت نیامده است. یکی از پژوهشگران بنام معاصر به نقل از ابن ‌خلدون نخستین کاربرد «علم الکلام» را دربارۀ معتزله می‌داند و برای مثال می‌افزاید هنگامی که شافعی از «اهل الکلام» نام می‌برَد، منظور وی معتزله است.[6] البته اصطلاحِ کلام به تدریج دامنۀ گسترده‌تری یافت. گفتنی است که واژۀ «الهیات» نیز در گذشته معنای خاص‌تری برابر با فلسفۀ اولی (در تقسیم‌بندی ارسطو از علوم) داشته و ظاهراً توسط ابن‌سینا در بحث از خدا و مجردات رواج یافته است.[7]

  منابع:

[1]. مانند ارجوزة شرح یاقوت.

[2]. مطالب مقدمه، البته بی‌آنکه ارجاعی در آن باشد، ممکن است خواننده را به یاد مطالب کتاب «تاریخ تشیع در ایران» یا کتاب «اضواء علی عقائد الشیعة الامامیة و تاریخهم» بیندازد.

[3] در قرآن کریم الفاظ «عَقَدَ»، «عقود» و «عقده» در مورد پیمان به کار رفته است. همچنین آمده است: «واحلُل عُقدَةً مِن لِسانی» و «النفّاثاتِ فی العُقَد». رک مفردات الراغب الاصفهانی مع ملاحضات العاملی، قم، دار المعروف، ص 521.

[4]. باید بگویم اصل این ایده از من نیست. چند سال پیش از زبان دکتر رشید بن‌عیسی (Rachid Benaissa)  فعال فرهنگی الجزایری‌تبار شنیدم که واژۀ اعتقاد در قرآن و سنت نیامده و به جای آن، واژه‌هایی چون ایمان به کار رفته است. گفتنی است که جوهری، فرهنگ‌نویس دقیق قرن چهارم، در صحاح ذیل مدخل «عقد» این دو اسم مشتق را نیاورده (البته عقید به معنی عهدکننده و فعل اعتقد به معنی بستن آمده است). در دایرة المعارف بزرگ اسلامی نیز «اعتقاد» مدخل جداگانه‌ای ندارد و در عوض به «ایمان» ارجاع داده شده است. متأسفانه اعتقادیه یا اعتقادنامه نیز در این دایرةالمعارف مدخلی ندارد. هنگامی‌که در پی این موضوع کتاب گران‌مایۀ فؤاد سزگین را دیدم باز هم بر شگفتی‌ام افزود؛ زیرا گرچه در ترجمۀ عربی و فارسی کتاب او (به ترتیب: تاریخ التراث العربی و تاریخ نگارش‌های عربی)، عنوان فصل پنجم از جلد اول «عقاید» است، اما در متن اصلی آلمانی به جای این واژۀ عربی، معادلی آلمانی برای آن به کار رفته (بر خلاف واژه‌های فقه و حدیث). (ر.ک به: سزگین؛ تاریخ نگارش‌های عربی؛ به کوشش خانۀ کتاب، تهران، 1380، ج 1، ص 873) البته همچنین باید منابعی همچون متن اصلی کتاب «میراث مکتوب شیعه» را که استدراک‌گونه‌ای برای کتاب سزگین است بررسی کرد. بنده درنیافتم که در این کتاب، واژۀ عقاید تعبیر نویسنده و مترجمان است یا متون. (مدرسی طباطبایی؛ میراث مکتوب شیعه از سه قرن نخستین هجری؛ دفتر اول، ترجمۀ سید‌علی قرائی و رسول جعفریان؛ قم:نشر مورّخ، 1386)

[5] برای نمونه صدوق در خصال از امام رضا(ع) روایت می‌کند که: «الایمانُ عقدٌ بالقلب، لفظٌ باللسان، عملٌ بالجوارح.» و نیز این حدیث امام صادق در بحارالانوار به نقل از تفسیر عیاشی: «... یسأل السمع عمّا یسمع، و البصر عمّا یطرف و الفؤاد عمّا عقد علیه.»

[6]. هاری ولفسون؛ فلسفة المتکلّمین؛ ترجمة مصطفی لبیب عبدالغنی، قاهره: المجلس الاعلی للثقافة، 2005، ص 76.

[7]. ر.ک به: محمدجواد انواری، «الهیات»، دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی، ج 10، ص 110.

[8]. مقایسه کنید با مناظره‌های ایشان با اهل کتاب در کتاب عیون اخبار الرضا از شیخ صدوق.

 * کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران: مریم حقی (کورانی) 

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha