جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ |۹ شوال ۱۴۴۵ | Apr 19, 2024
اربعین حسینی

حوزه/ یزید و کارگزارانش به دلیل فشارهای تبلیغاتی شدید و شرایطی که فجایع کربلا را فاش ساخته بود، قادر نبودند اسرا را در شام نگه ‌دارند و نه تنها موافقت کرد که آنان هرچه سریع ‌‏تر قلمرو مراکز حکومتی را ترک کنند؛ بلکه...

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، تعیین اولین اربعین (سال 61ق) به عنوان زمانی که کاروان اسیران خاندان حسینی در آن به کربلا قدم نهاده ‌‏اند، از بحث ‌های مهم درباره تاریخ عاشورا می ‌‏باشد و از گذشته ‏‌های دور، فقها، محدثان، مورخان، رجال ‌‏نگاران و مقتل ‏‌نویسان، در این باره دیدگاه‏‌ هایی را مطرح ساخته‌‏ اند. عده ‌‏ای از این بزرگان بر این باورند که اسیران در همان اربعین اول به کربلا رسیده ‌‏اند و در جوار مزار امام حسین(علیه السلام) مشغول سوگواری گردیده ‌‏اند.

این دیدگاه مورد تأیید بسیاری از علما و محدثان است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می ‌‏شود:

* علامه مجلسی(ره) نوشته است: بین اصحاب چنین شهرت یافته که دلیل استحباب زیارت حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) در روز اربعین حسینی این است که در چنین روزی اهل ‏بیت امام (ع)، هنگامی که از شام باز می ‏‌گشته ‌‏اند، به کربلا آمده و امام سجاد(علیه السلام) رأس مقدس شهیدان را به بدن ‌های مطهرشان ملحق ساخته است.[1]

* قرطبی دانشور و سیّاح مسلمان می ‏‌گوید: امامیه عقیده دارند که سر مقدس (امام حسین(علیه السلام)) بعد از چهل روز به کربلا بازگردانده شده و به بدن ایشان ملحق گردیده است و این روز نزد شیعیان معروف است و از آن به زیارت یاد می ‏‌کنند و مقصودشان زیارت اربعین است.[2]

* شیخ مفید(ره) می ‏‌نویسد: بیستم صفر روز مراجعت اهل ‏‌بیت آقا و مولایمان حضرت ابا عبدالله الحسین(علیه السلام) از شام به جانب مدینه الرسول بوده است.[3]

* علامه سید عبد الحسین شرف‏ الدین(ره) نیز متذکر گردیده است: زمانی که خاندان حسینی از شام برمی ‏‌گشتند و به سرزمین عراق رسیدند، به راهنمای خود گفتند: ما را از طریق کربلا ببر! در آنجا جابر بن عبدالله انصاری و جماعتی از بنی‏ هاشم و دیگر مردانی از آل رسول را دیدند و بعد از این دیدار، گریه، اندوه و بر سر و سینه زدن آغاز گردید و عزایی برپا کردند که دل ‌ها را کباب می ‏‌کرد، به گونه ‏‌ای که زنان عشایر اطراف کربلا به آنان پیوستند.[4]

* سید محسن امین نیز ضمن آوردن این گزارش،[5] در جایی دیگر نوشته است: یزید چاره را در آن دید که هرچه زودتر پیام ‌‏آوران عاشورا را از مرکز فرمانروایی خود دور کند؛ چراکه در دمشق ارتباط با نمایندگان سفیران سرزمین ‌های دیگر، بازرگانان داخلی و خارجی و مردمی که از سایر نواحی می ‏‌آمدند، امکان بیشتری داشت و این روند به سود تشکیلات اموی نبود، لذا فرمان داد این چهره ‏‌های رنج دیده و مقاوم را با احترام و عزّت به مدینه بازگردانند. نعمان بن بشیر انصاری، همراه چند نفر دیگر این کاروان را هدایت می‏‌ کردند. برخی نوشته ‏‌اند: کاروانیان از نعمان خواستند که اجازه دهد آنان در راه بازگشت از کنار مزار شهیدان کربلا بگذرند تا با این عزیزان تجدید پیمان نمایند.[6]

* ملا مهدی مازندرانی(ره) در مجلس چهارم کتاب خود، ورود اهل ‌‏بیت در اربعین اول به کربلا و دیدار آنان با جابر را مورد توجه قرار داده است.[7]

* هاشم معروف حسنی، محقق برجسته لبنانی، با استناد به منابع روائی و تاریخی نگاشته است: امام سجاد(علیه السلام) از سوی امویان مخیّر گردید که در شام بماند و یا به مدینه بازگردد و امام چهارم مدینه النبی را برگزید. کسی برای مدیریت کاروان همراه اهل ‏‌بیت گردید. آنان در طول مسیر از راهنمای قافله خواستند زمینه ‏‌ای فراهم آورد تا از کربلا بگذرند و او نیز پذیرفت. یک روز قبل از رسیدن اسیران، جابر و گروهی از بنی‏ هاشم بار سفر به این دیار بسته بودند و در حالی که جابر و همراهان در میان قبور شهدا در رفت و آمد بودند، کاروان حسینی بر ایشان هویدا گردید.[8]

* حاج میرزا محمد ارباب قمی (اشراقی) تصریح نموده است: بر حسب عادت، بعید می ‏‌نماید که آن قافله دل شکسته که با اکراه و اضطرار از کربلا (به حالت اسارت) کوچ کردند و از هرگونه گریه و سوگواری منع گردیدند و اجساد شریفه شهدای خود را مقابل آفتاب دیدند، بدون آگاهی بر حال مقابر مقدسه و اطلاع بر حال آنان به مدینه رجوع کنند و به زیارت آن تربت مقدّسه فائز نشده، برگردند.[9]

* الحاق رأس امام حسین(علیه السلام) به بدن مطهر در اربعین اول

یکی از اقوال مربوط به «رأس ‏الحسین(علیه السلام)» این است که به بدن مطهر آن حضرت ملحق گردید؛ برخی مورّخان و محدثان شیعه بر این عقیده ‌‏اند که از علل مهم آمدن اهل ‌‏بیت به کربلا این بوده است که امام زین العابدین (علیه السلام) سر مطهر را به کربلا ببرد و به بدن پاک پدرش ملحق نماید. علامه مجلسی(ره) ضمن اشاره به این موضوع، اضافه می ‏‌کند: زیارت اربعین در سالگرد این روز استحباب دارد.[10]

در اینجا به برخی از اقوال این باب اشاره می ‌‏گردد:

* ابوریحان بیرونی نوشته است: در روز اوّل صفر، سر امام حسین(علیه السلام) را به شام وارد کردند... و در بیستم این ماه آن سر را به بدنش مُلحق نمودند و در همان جا دفن کردند و زیارت اربعین راجع به این روز است.[11]

* زکریای قزوینی نیز می‏‌گوید: در اول صفر که سر مبارک امام حسین(علیه السلام)به شهر دمشق رسید، بنی امیّه این روز را عید اعلام کردند و در بیستم صفر سر مبارک را به بدن مبارکش برگردانیدند.[12]

* شیخ صدوق(ره) می‏‌گوید: امام علی بن الحسین(علیهما السلام) همراه بانوان از سرزمین شام بیرون آمد و رأس امام حسین(علیه السلام) را به کربلا بازگرداند.[13]

* عبدالرئوف مناوی (متوفای 1031ق) از معاصرین علامه مجلسی(ره) که اقوال متعددی را دربارۀ محل دفن رأس مقدس حضرت ابا عبدالله الحسین(علیه السلام)مورد بررسی قرار داده است، به این نتیجه رسیده که شیعیان اثنی‌‏ عشری می ‏‌گویند: چهل روز بعد از شهادت حسین بن علی(علیهما السلام) سر مقدس او به بدنش بازگشت داده شد و در کربلا، مجاور پیکرش دفن گردید.[14]

* شبلنجی نیز نوشته است: دیدگاه شیعیان این است که رأس امام حسین(علیه السلام) به بدنش بازگردانیده شده و در اربعین شهادت آن حضرت در کربلای معلی، به خاک سپرده شده است.[15]

* ابن اعثم کوفی (مورخ، محدث و ادیب شیعی، متوفای 314ق) می ‌‏نویسد: آنگاه [یزید] اسباب سفر علی بن حسین(علیهما السلام) و سایر اهل ‌‏بیت را تدارک دیده، سرهای شهدا را به ایشان سپرد و نعمان را با سی سوار به همراهی آن طایفه واجب التعظیم مأمور گردانید. امام با خواهران و سایر اقربا متوجه مدینه طیبه گردیده و در بیستم صفر سر مبارک امیرالمؤمنین حسین(علیه السلام) و سایر شهدا را به ابدان ایشان ملحق ساخته، از آنجا به سر تربت مقدّس جدّ بزرگوار خویش شتافته، رحل اقامت انداخته است.[16]

* شهید محراب، آیت الله سید محمد علی قاضی طباطبایی(ره) که درباره اربعین حسینی پژوهش ‌های پرمایه و گسترده ‏ای انجام داده است، نتیجه تحقیقات خود را در این باره چنین بیان کرده است: از شواهد آمدن اُسرای خاندان نبوّت در بیستم صفر سال 61ق به کربلا، عبارت است از ملحق ساختن سر مبارک سیدالشهدا(علیه السلام) به جسد اطیب و انورش در کربلا و این موضوع، مشهور میان علمای امامیه است؛ اما سایر اقوال راجع به مدفن رأس مطهر، اعتماد را نشاید.[17]

* علامه سید عبد الرزاق مقرّم(ره) در این باره می ‌‏نویسد: هنگامی که امام سجاد(علیه السلام) مشاهده کرد، یزید ملعون اندکی روی موافق نشان می ‏‌دهد، پیشنهاد کرد سرهای شهدا را در اختیار آن بزرگوار قرار دهند تا در محل مناسبی دفن کند. یزید پذیرفت و امام(علیه السلام) آن سرهای مطهر را تحویل گرفت و به بدن‌ های پاکشان ملحق کرد. ... ابن حجر عسقلانی در شرح «همزه بوصیری» گفته است: سر امام را بعد از چهل روز به بدن رسانده و آنجا دفن کردند. ابن ‏جوزی نیز همین نظر را دارد. ... بنابراین، گفته ‏‌های دیگر در این باره موردی ندارد و تنها در یک جا رسیده که سر مبارک در کنار قبر امیرمؤمنان(علیه السلام)در نجف اشرف دفن شده است. اعلام و رجال حدیث و تاریخ که به آنان اشاره شد، چنین روایتی را دیده ‌‏اند؛ ولی به دلیل عدم اعتماد به رجال این حدیث از آن اعراض کرده ‌‏اند.[18]

* شیخ فضل علی قزوینی (متوفای 1367ق) که درباره تاریخ قیام کربلا و حماسه نینوا پژوهش ‌های با ارزشی به عمل آورده است، دیدگاه‏‌ های مرتبط را به چهار دسته تقسیم می‏‌ کند:

1) آنچه مختصّ علمای شیعه است؛

2) عقاید مشاهیر اهل سنّت؛

3) دیدگاه ‌‏های مشترک بین امامیه و عامه؛

4) نظرات مشترک بین طرفداران فرقۀ اسماعیلیّه و عامه.

وی ذیل دیدگاه‏‌ هایی که مورد تأیید علمای شیعه و اهل سنّت است، خاطرنشان می ‌‏نماید: رأس مبارک امام حسین (علیه السلام) از شام به کربلا برگردانده شده و همراه جسد مطهر دفن گردیده است و این نظر بین شیعیان شهرت دارد و آنان در قرون متمادی بر آن عمل کرده ‌‏اند و حتی در عصر ما بر این موضوع اجماع و اتفاق وجود دارد.

برخی منابع نیز نوشته ‏‌اند: سر مقدس در نجف اشرف و جنب مرقد حضرت علی(علیه السلام) مدفون گردیده است. این ادعا، ضمن اینکه با قول مشهور تطبیق نمی‏‌ کند، این اشکال را به وجود می ‏‌آورد که در آن ایام هنوز مرقد مولای متقیان مشخص نگردیده بود تا چنین اقدامی در جوارش صورت گیرد.

* درنگی در قول به «بعید بودن ورود اهل‏ بیت به کربلا در اربعین اول»

با وجود این همه مدارک معتبر و اقوال قابل اعتنا درباره اینکه اهل‌‏ بیت امام حسین(علیه السلام) در بیستم صفر سال 61 ق به سرزمین کربلا قدم نهاده ‏‌اند و امام سجاد(علیه السلام)، رأس شهدا را به ابدان مطهرشان ملحق ساخته، عده ‌‏ای این رویداد را بعید و حتی محال تلقی کرده ‌‏اند و با استنباطی که از بیان شیخ طوسی(ره) داشته ‌‏اند و نیز تکیه بر برخی قرائن تاریخی، ماجرای مورد اشاره را امری غیر ممکن تصوّر کرده ‌‏اند، در حالی که شیخ طوسی(ره) در این خصوص تصریحی ندارد و از نوشته‏ وی در «مصباح ‏المتهجد» چنین چیزی برنمی ‌‏آید.

سید بن طاووس(ره) در این باره دلایلی ارائه می ‏‌دهد، از جمله آن که: حاکم کوفه (ابن زیاد)، در مکتوبی خطاب به یزید، وقایع کربلا را گزارش داد و درباره اسیران کسب تکلیف کرد و این نامه ‌‏نگاری ‏‌ها به زمانی، حتی بیش از بیست روز نیاز دارد. همچنین در منابعی آمده است که اهل ‏‌بیت را در شام به مدت یک ماه در جایی نگهداری کردند که ایشان را از گزند سرما و گرما مصون نمی ‌‏ساخت و اگر بعد از این مدت به سوی مدینه یا عراق حرکت کرده ‌‏اند، در بیستم صفر سال 61ق به کربلا نرسیده ‌‏اند. به علاوه، جابر بن عبدالله انصاری نیز نمی ‏‌تواند در اولین اربعین خود را به نینوا برساند؛ چراکه انتشار وقایع سوزناک عاشورا در حجاز و با خبر شدن جابر از این وقایع و حرکتش به جانب کربلا، به زمانی بیش از چهل روز نیاز دارد و با این وصف، در غیر اولین اربعین اهل ‏‌بیت با جابر ملاقات کرده ‌‏اند.[19]

در پاسخ به این قول، مطالب زیر قابل توجه است:

* کارگزاران حکومتی بعد از فجایع نینوا، توسط پیک ‌هایی، این رخداد را در سرزمین تحت امر امویان از جمله مدینه منتشر کردند و جابر به محض دریافت این خبر، در اواخر محرم الحرام عازم عراق گردیده و در بیستم صفر سال 61 ق به کربلا رسیده است.

* امام سجاد(علیه السلام) و سایر اهل ‌‏بیت برای رفتن بر سر مزار شهیدان خود لحظه شماری می ‏‌کرده، مشتاق بوده ‌‏اند هرچه سریع ‏تر این مهم عملی گردد، پس به تعویق انداختن این زیارت تا صفر سال 62 ق دور از واقعیت است.

* بنا بر برخی نقل ‌ها حضرت زینب کبری(علیها السلام) در محرم و بنا بر اقوال دیگر در 14 یا 15 رجب سال بعد از واقعه کربلا رحلت نموده است، پس اگر قول اول را بپذیریم و درگذشت این بانو را در محرم بدانیم، در این صورت حضورشان در اربعین منتفی می ‏‌گردد، در حالی که طبق دیدگاه تمامی مورخان و محدثان، آن علیا مخدّره به کربلا آمده و در این باره تردیدی وجود ندارد و اگر ارتحال این بانو را در رجب به حساب آوریم، نمی ‏‌تواند حضور ایشان را در اربعین سال 62 ق به اثبات برساند؛ زیرا آن بانوی قهرمان در واپسین ماه‌‏ های زندگی در مدینه اقامت نداشت که از آنجا عازم کربلا شوند.

* یزید و کارگزارانش به دلیل فشارهای تبلیغاتی شدید و شرایطی که فجایع کربلا را فاش ساخته بود، قادر نبودند اسرا را در شام نگه ‌دارند و نه تنها موافقت کرد که آنان هرچه سریع ‌‏تر قلمرو مراکز حکومتی را ترک کنند؛ بلکه امکانات لازم را برای عزیمت آنان به سوی هر مکانی که مورد نظرشان بود، فراهم ساخت.

در کتاب «روضة الواعظین» می‏‌ خوانیم: یزید «نعمان بن بشیر» را فراخواند و گفت: آماده شو تا همراه اسیران به جانب مقصدی که در نظر دارند، بروی! نعمان پذیرفت و متعهد گردید درباره این کاروان رفتار مناسبی اتخاذ کند و از هرگونه اعمال خشونت و سخت‌گیری در این باره اجتناب کند و لحظه‏‌ ای در خصوص این قافله غفلت نورزد تا هرچه سریع ‏تر به مکان مطلوب خویش برسند.[20]

* علامه مجلسی(ره) می‏‌ نویسد: روز بیستم صفر مشهور به اربعین حسینی است؛ یعنی چهلمین روز شهادت امام حسین(علیه السلام). این محدث و فقیه برجسته جهان تشیع در ادامه، برخی زیارات را برای اربعین ذکر می ‏‌نماید و اضافه می ‏‌کند: سبب تأکید بر زیارت آن حضرت در این زمان (اربعین) آن است که امام زین العابدین(علیه السلام) همراه اسیران اهل ‏‌بیت در چنین روزی بعد از مراجعت از شام به کربلای معلی وارد شده ‏‌اند و سرهای مقدس را به ابدان مطهر ضمیمه کرده ‏‌اند.

آن عالم ربانی در خاتمه مسئله استبعاد این موضوع را مطرح می ‏‌کند؛ ولی قصد ندارد وقوع این حادثه را در اولین اربعین نفی کند و نمی ‌‏خواهد بر قول مشهور در این باره خط بطلان بکشد.[21]

از آنجا که سید بن طاووس در کتاب لهوف، آمدن اهل‌‏ بیت به کربلا را در نخستین اربعین گزارش نموده؛ ولی در کتاب «اقبال الاعمال» این موضوع را بعید دانسته است. برخی که آمدن اهل‌‏ بیت به کربلا را در چهلمین روز واقعه عاشورا قبول ندارند، به کتاب لهوف اشکال وارد کرده ‌‏اند و گفته ‌‏اند: چون سید این اثر را در سنین جوانی نوشته، بنابراین مطالبش از اتقان لازم برخوردار نمی ‌‏باشد!

در پاسخ باید گفت:

اولاً: اگر مضامین لهوف مورد اشکال بود، مؤلفش در ادوار بعدی حیات فکری و علمی خود به اصلاح آن اقدام می ‌‏کرد.

ثانیاً: از عبارات سید در دیباچه کتاب برنمی ‏‌آید که او این کتاب را در اوایل زندگی به رشته نگارش درآورده باشد؛ بلکه آن بزرگوار در ایام سال ‌خوردگی کتاب «کشف المحجة» را نوشت و در این اثر بر اتقان و نفاست کتاب لهوف خود اشاره کرده و توفیق تألیف آن را به برکت فضل الهی دانسته است.[22]

وی در اجازه ‏ای که در اجازات «بحار الانوار» درج گردیده است، تصریح می ‌‏نماید که در تألیف اثری چون «لهوف» کسی بر وی سبقت نگرفته و می ‌‏افزاید: اهل خبره می ‌‏دانند که استواری مطالب این کتاب از فضل الهی است.[23]

ثالثاً: این منطقی نیست که کتاب تألیف شده در اوایل عمر، مطالبی ضعیف دارد؛ بلکه برعکس، آثار مربوط به اواخر عمر می ‏تواند خلل ‌‏پذیر باشد.

پی ‌نوشت:

[1]. بحار الانوار، ج 101، ص‏334.

[2]. التذکرة فی احوال الموتی و امور الآخرة، محمد بن احمد قرطبی، دار الکتب العلمیة، بیروت، بی‏تا، ج 2، ص‏668.

[3]. مسار الشیعه فی مختصر تواریخ الشیعه، شیخ مفید،  دارالمفید، بیروت، 1414ق، ص‏46.

[4]. المجالس الفاخره فی ماتم العترة الطاهرة، سید عبد الحسین شرف الدین بسوی جبل عاملی، شرکت چاپ و نشر بین الملل، تهران، چاپ اول، 1386ش، ص‏234.

[5]. المجالس السنیة فی مناقب و مصائب العترة النبویة، تهران، 1380ق، صص 270 ـ 201.

[6]. اعیان الشیعه، سید محسن امین، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، چاپ سوم، 1403ق، ج 1، ص‏617.

[7]. معالی السبطین، ص‏895.

[8]. سیرة الائمة الاثنی عشر، هاشم معروف حسنی، طبع بیروت، ج 2، ص‏291.

[9]. الاربعین الحسینیه، میرزا محمد ارباب اشراقی قمی، اسوه‏‌ها، تهران، 1374ش، ص‏207.

[10]. بحار الانوار، ج 101، ص‏334.

[11]. آثار الباقیه، ابوریحان بیرونی، ص‏528.

[12]. عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات، زکریا بن محمد بن محمود قزوینی، طبع تهران، 1310ش، ص‏67.

[13]. امالی، شیخ صدوق، دار الکتب الااسلامیه، 1354ش، ص‏232.

[14]. الکوائکب الدریه از همین مؤلف، ج 1، ص‏57.

[15]. نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار، شیخ مؤمن شبلنجی، دار الکتب العلمیه، بیروت، ص‏128.

[16]. الفتوح، ابن اعثم کوفی، تصحیح: غلامرضا طباطبایی مجد، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، 1366ش، ص‏916.

[17]. تحقیق درباره اوّل اربعین حضرت سید الشهداء(علیه السلام)، سید محمدعلی قاضی طباطبایی، بنیاد علمی و فرهنگی علامه آیت الله شهید سید محمد علی قاضی طباطبایی، قم، چاپ اول، 1368ش، ص‏302.

[18]. مقتل الحسین، سید عبد الرزاق مقرّم، نشر جهان، تهران، چاپ سوم، 1368ش، صص 439 ـ 440.

[19]. اقبال الاعمال، سید بن طاووس، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1409ق، ص‏89.

[20]. روضة الواعظین، محمد بن فتال نیشابوری، منشورات الرضی، قم، 1375ش، ج 1، ص‏192.

[21]. زاد المعاد، محمدباقر مجلسی، اسلامیه، تهران، 1384ق، ذیل اعمال ماه صفر.

[22]. کشف المحجة لثمرة المهجة، سید بن طاووس، مطبعة الحیدریة، نجف اشرف، صص 138 ـ 139.

[23]. بحار الانوار، ج 107، ص‏42.

منبع: معاونت تبلیغ، ذی طوی، غلامرضا گلی زواره.

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha