پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳ |۱۷ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 28, 2024
آیت الله اعرافی

حوزه/ ارتباط با عامه (اهل سنت) باید همراه با مدارا و اخلاق و رفتار خوب باشد. رفتار همراه با رفق و مدارا که با شیعیان داریم، با مخالفین هم داشته باشیم.

خبرگزاری «حوزه»، گزیده ای از مباحث «اصول و روش‌ های تربیتی» که توسط آیت الله علیرضا اعرافی در قالب کرسی خارج فقه، با عنوان «فقه تربیتی» اصل قدرت و استطاعت مربی و متربی (رفق و مدارا) برای طلاب حوزه علمیه قم تدریس می گردد را منتشر می کند.

اشاره به مباحث قبل:

بحث در رفق و مدارا به عنوان اصل و روش بود. این رفق و مدارا دو جایگاه بحث دارد:

1ـ رفق و مدارا در تعاملات بین افراد و ارتباطات اجتماعی که به عنوان اصل اخلاقی و محوری در اخلاق اجتماعی مطرح است. در روایات هم مورد تأکید قرار گرفته است.

2ـ رفق و مدارا به عنوان اصلی در تعلیم و تربیت که بحث بعدی و اصلی ما است.

ابتدا بحث رفق و مدارا به عنوان قاعده و اصل اخلاقی پرداخته می شود و سپس بحث دوم که موضوع اصلی بحث ما است، وارد می ‌شویم.

منابع روایی رفق و مدارا

بحث رفق و مدارا در ابواب مختلف روایی وارد شده که تعدادی از روایات بیان شد و در این جلسه بیان روایات تکمیل می گردد.

روایات در بحار الانوار جلد 72 کتاب العشره  باب 42 وارد شده و همچنین در باب 87 ذیل بحث تقیه نیز بخشی از روایات وارد شده است.

در وسایل الشیعه کتاب العشره در چند باب روایات مربوط به این موضوع دیده می ‌شود. کتاب العشره باب 2 و 3 روایاتی وارد شده و در باب 121 با عنوان «مداراة الناس» و همچنین باب 106 نیز آمده است.

در وسایل بحث «جهاد النفس» باب 68 در مورد «خُرق» روایاتی وارد شده و در ابواب دیگر هم روایات نقل شده است.

تقیه مداراتی

مطلب دیگر که باید مورد توجه قرار گیرد، بحث روابط با مخالفین مذهب و اهل سنت است؛ در این مورد بحثی تحت عنوان «تقیه مداراتی» وجود دارد که در این حوزه خاص وارد شده است.

در ارتباط با عامه دو نوع ادله موجود است:

1) ارتباط با عامه باید همراه با مدارا و اخلاق و رفتار خوب باشد. رفتار همراه با رفق و مدارا که با شیعیان داریم، با مخالفین هم داشته باشیم.

2) در خصوص تقیه مداراتی است. تقیه عبارت از؛ اخفای عقیده یا عمل است؛ (عدم اظهار عقیده). این فراتر از مدارا و رفق در رفتار است. اخفای عقیده با هدف حفظ روابط اجتماعی است.

انواع تقیه

1. تقیه خوفی و از سر ترس؛

2. تقیه مداراتی؛ در این نوع تقیه، خوف و ترسی هم نیست ولی گاهی فرد عقیده ‌اش را اظهار نمی ‌کند و یا به خاطر مدارا با اهل سنت اخفاء می ‌کند. به این نکته باید توجه کرد.

نکته دیگر اینکه تقیه ‌ای هم داریم که یک نوع از تقیه مداراتی است که در این نوع تقیه برای مدارا و رعایت تعامل، برخلاف عقیده ‌اش عمل می ‌کند. مدارایی که بر خلاف نظر فقهی ‌اش است، انجام می ‌دهد مثلاً بر خلاف نظر خود، در نماز مُهر نمی ‌گذارد.

پرسش: عدم توهین به مقدسات اهل سنت به چه نحو است؟

پاسخ استاد: عدم توهین هم شاید نوعی تقیه محسوب شود، شاید به عنوان اولی حرام باشد، جای بحث دارد. فقه تقریب فراتر از تقیه است که جای کار فراوان دارد. کاش کسی خوب وارد شود و کار کند.

البته اگر کسی فقه تعلیم و تربیت را به معنای عام بگیرد که شامل مباحث اخلاقی هم بشود، می ‌تواند هر دو نوع مدارا را در یکجا مطرح و بحث کند.

جمع بندی کلی

پنج معنا برای قدرت (مربی و متربی) بیان گردید و در ذیل آن بیان شد که قاعده رفق و مدارا با بحث ما مرتبط است که دو جنبه دارد:

1) مدارا در روابط بین افراد که در فقه روابط اجتماعی مطرح می ‌شود.

 2) مدارا در روابط بین مربی و متربی که به عنوان اصل تربیتی مطرح است و در فقه تعلیم و تربیت باید بحث شود. با این توجیه وارد بحث رفق و مدارا شدیم. حالا برمی ‌گردیم و مروری به روایات حوزه «رفق و مدارا» داشته باشیم؛ سپس در جمع ‌بندی مفهومی روایات نکاتی بیان می گردد.

روایات رفق و مدارا در بحارالأنوار

بحارالانوار جلد 72 ص 51 کتاب العشره باب 42 الرفق و اللين و كف الأذى و المعاونة على البر و التقوى‏

در این باب روایاتی وارد شده که عنوان رفق دارد و برخی با عنوان‌ های دیگر از قبیل اذیت نکردن دیگران و ... بیان شده که بیانگر مصداق ‌های رفق و مدارا است.

1. كِتَابُ الْإِمَامَةِ وَ التَّبْصِرَةِ، عَنْ سَهْلِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْأَشْعَثِ عَنْ مُوسَى بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)‏: «الرِّفْقُ يُمْنٌ‏ وَ الْخُرْقُ شُؤْمٌ»‏.

2. وَ مِنْهُ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص):‏ «الرِّفْقُ لَمْ يُوضَعْ عَلَى شَيْ‏ءٍ إِلَّا زَانَهُ وَ لَا يُنْزَعُ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا شَانَهُ».

3. ابْنُ الْوَلِيدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص):‏ «أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِمَنْ تَحْرُمُ عَلَيْهِ النَّارُ غَداً قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْهَيِّنُ الْقَرِيبُ اللَّيِّنُ السَّهْلُ». (1)

4. ابن الوليد عن الصفار عن ابن معروف عن سعدان بن مسلم عن عبدالله بن سنان عن أبي عبد الله (ع) قال قال رسول الله (ص)‏ و ذكر مثله.‏ (2)

سند این روایت معتبر است. چندین روایت به این مضمون وارد شده است.

5. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص):‏ «أَعْقَلُ النَّاسِ أَشَدُّهُمْ مُدَارَاةً لِلنَّاسِ وَ أَذَلُّ النَّاسِ مَنْ أَهَانَ النَّاسَ».‏ (3)

6. عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ عَنِ الْأَسَدِيِّ عَنْ سَهْلٍ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ الْحَسَنِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الثَّالِثِ (ع) قَالَ: «كَانَ فِيمَا نَاجَى اللَّهُ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ أَنْ قَالَ إِلَهِي مَا جَزَاءُ مَنْ كَفَّ أَذَاهُ عَنِ النَّاسِ وَ بَذَلَ مَعْرُوفَهُ لَهُمْ قَالَ يَا مُوسَى تُنَادِيهِ النَّارُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا سَبِيلَ لِي عَلَيْكَ».‏ (4)

در این روایت بحث از مدارا نیست، بلکه عنوان «کف الاذی» بوده که بر مدارا قابل تطبیق است. اذیت نکردن گویا مصداق مدارا است. مدارا مخالف خُرق و اذیت است. البته از حیث سند، معتبر نیست.

7. أَبِي عَنِ الْكُمُنْدَانِيِّ وَ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «شَرَفُ الْمُؤْمِنِ صَلَاتُهُ بِاللَّيْلِ وَ عِزُّهُ كَفُّ الْأَذَى عَنِ النَّاسِ».‏ (5)

8. أبي عن الكمنداني عن أحمد بن محمد عن أبيه عن ابن جبلة عن ابن سنان عن أبي عبد الله (ع) قال‏ قال جبرئيل للنبي (ص) و ذكر مثله مع زيادة.

9. محمد بن أحمد بن علي الأسدي عن محمد بن جرير و الحسن بن عروة و عبد الله بن محمد الوهبي جميعا عن محمد بن حميد عن زافر بن سليمان عن محمد بن عيينة عن أبي حازم عن سهل بن سعد عن النبي (ص)‏ مثله‏. (6)

این روایات هم چنانچه ملاحظه می ‌کنید، «کف الاذی» است نه مدارا.

10. أَبِي عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنْ سَهْلٍ عَنِ اللُّؤْلُؤِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَقُولُ‏: «إِنَّ قَوْماً مِنْ قُرَيْشٍ قَلَّتْ مُدَارَاتُهُمْ لِلنَّاسِ فَنُفُوا مِنْ قُرَيْشٍ وَ ايْمُ اللَّهِ مَا كَانَ بِأَحْسَابِهِمْ بَأْسٌ وَ إِنَّ قَوْماً مِنْ غَيْرِهِمْ حَسُنَتْ مُدَارَاتُهُمْ فَأُلْحِقُوا بِالْبَيْتِ الرَّفِيعِ قَالَ ثُمَّ قَالَ مَنْ كَفَّ يَدَهُ عَنِ النَّاسِ فَإِنَّمَا يَكُفُّ عَنْهُمْ يَداً وَاحِدَةً وَ يَكُفُّونَ عَنْهُ أَيَادِيَ كَثِيرَةً». (7)

در این روایت هم مصداق مدارا و رفق بیان شده است.

11. الْأَرْبَعُمِائَةِ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع):‏ «الْمُؤْمِنُ نَفْسُهُ مِنْهُ فِي تَعَبٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ». (8)

سند این روایت اشکال دارد اما دلالت آن خوب است چون مردم از دست کسی که در راحتی و آسایش باشند، نشانگر مدارای وی است.

12. هَارُونُ عَنِ ابْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ أَنَّ النَّبِيَّ (ص) قَالَ: «نِعْمَ وَزِيرُ الْإِيمَانِ الْعِلْمُ وَ نِعْمَ وَزِيرُ الْعِلْمِ الْحِلْمُ وَ نِعْمَ وَزِيرُ الْحِلْمِ الرِّفْقُ وَ نِعْمَ وَزِيرُ الرِّفْقِ اللِّينُ».‏ (9)

13. أَبُو عَمْرٍو عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا عَنْ حُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ الْجُعْفِيِّ عَنْ زَائِدَةَ عَنْ هِشَامِ بْنِ حَسَّانَ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ جَابِرٍ قَالَ: «قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ (ص) أَيُّ الْإِسْلَامِ أَفْضَلُ قَالَ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ يَدِهِ وَ لِسَانِهِ».‏ (10)

اینکه مردم از دست و زبان کسی در أمان باشند، می ‌تواند مصداق رفق و مدارا باشد.

14. بِإِسْنَادِ الْمُجَاشِعِيِّ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص):‏ «إِنَّا أُمِرْنَا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ بِمُدَارَاةِ النَّاسِ كَمَا أُمِرْنَا بِأَدَاءِ الْفَرَائِضِ»‏. (11)

این روایت خالی از اشکال نیست اما از حیث دلالت در آن دو احتمال است:

الف) پیامبران از حیث انسان بودن، مأمور هستند تا در روابط اجتماعی با مردم مدارا کنند.

ب) احتمال دارد به این معنی باشد که پیامبران به عنوان مبلّغ و مربی موظف باشند به اینکه با مخاطب و متربی خود مدارا نمایند. تعبیر «وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك» (12) هم ناظر به اثرگذاری و دیگر‌سازی است.

15. عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص):‏ «أَعْقَلُ النَّاسِ أَشَدُّهُمْ مُدَارَاةً لِلنَّاسِ».‏ (13)

سند این روایت هم معلوم نیست اعتبار داشته باشد.

می‌ توان گفت که تعدادی از این روایات با عنوان رفق و مدارا وارد شده اما سایر روایات با عناوین دیگر بیان شده که بر مدارا قابل تطبیق است.

16. الْوَرَّاقُ عَنْ سَعْدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ أَخِيهِ عَلِيٍّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبِي‏ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)‏: «أَ لَا أُنَبِّئُكُمْ بِشَرِّ النَّاسِ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ مَنْ أَبْغَضَ النَّاسَ وَ أَبْغَضَهُ النَّاسُ»

کسی که رابطه بُغض‌ آلود داشته باشد، شرور حساب شده است.

«ثُمَّ قَالَ أَ لَا أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ هَذَا قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ الَّذِي لَا يُقِيلُ عَثْرَةً وَ لَا يَقْبَلُ مَعْذِرَةً وَ لَا يَغْفِرُ ذَنْباً»

آدمی که سخت ‌گیری می‌ کند و از خطای کسی گذشت نمی‌ کند، عذر کسی را نمی پذیرد، با خشونت با مردم بر خورد می‌ کند.

«ثُمَّ قَالَ أَ لَا أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ هَذَا قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ مَنْ لَا يُؤْمَنُ شَرُّهُ وَ لَا يُرْجَى خَيْرُه». (14)

دلالت این روایت بر رفق و مدارا خوب است. یکی از جلوه ‌های رفق، پذیرش عذر افراد و سخت ‌گیری نکردن است.

17. أَبِي عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَيْفٍ عَنْ أَخِيهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَاصِمٍ عَنِ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ‏: «مَنْ كَفَّ نَفْسَهُ عَنْ أَعْرَاضِ النَّاسِ كَفَّ اللَّهُ عَنْهُ عَذَابَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ كَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النَّاسِ أَقَالَهُ اللَّهُ نَفْسَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ». (15)

این روایت هم «کفّ الاذی» را مطرح کرده است.

18. حسين بن سعيد و النوادر عَلِيُّ بْنُ النُّعْمَانِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)‏: «إِنَّ اللَّهَ رَفِيقٌ يُعْطِي الثَّوَابَ وَ يُحِبُّ كُلَّ رَفِيقٍ وَ يُعْطِي عَلَى الرِّفْقِ مَا لَا يُعْطِي عَلَى الْعُنْفِ».

این روایت به رفق به معنای ملاطفت در روابط اجتماعی ترغیب می ‌کند.

19. حسين بن سعيد و النوادر بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمِيرٍ عَنْ مُعَاذِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ عِنْدَهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «الرِّفْقُ يُمْنٌ وَ الْخُرْقُ شُؤْمٌ».

چندین روایت همین مضمون را مورد تأکید قرار داده است. احتمالاً روایات به این مضمون به حد استفاضه برسد.

19- نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِيِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ (ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لِأَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ: «كُفَّ أَذَاكَ عَنِ النَّاسِ فَإِنَّهُ صَدَقَةٌ تَصَدَّقُ بِهَا عَلَى نَفْسِكَ»‏. (16)

سخت ‌گیری و خشونت با بندگان خدا، مبغوض خداوند است.

20. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَفِيقٌ يُحِبُّ الرِّفْقَ وَ يُعْطِي عَلَى الرِّفْقِ مَا لَا يُعْطِي عَلَى الْعُنْفِ».‏ (17)

مضمون این روایت هم در روایات مختلف وارد شده لذا احتمال مستفیضه بودن وجود دارد.

21. عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص):‏ «إِنَّ الرِّفْقَ لَمْ يُوضَعْ عَلَى شَيْ‏ءٍ إِلَّا زَانَهُ وَ لَا نُزِعَ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا شَانَهُ».‏ (18)

22. عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص):‏ «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الرِّفْقَ وَ يُعِينُ عَلَيْهِ فَإِذَا رَكِبْتُمُ الدَّابَّةَ الْعَجِفَ فَأَنْزِلُوهَا مَنَازِلَهَا فَإِنْ كَانَتِ الْأَرْضُ مُجْدِبَةً فَانْجُوا عَلَيْهَا وَ إِنْ كَانَتْ مُخْصِبَةً فَأَنْزِلُوهَا مَنَازِلَهَا». (19)

23. عَنِ الْعِدَّةِ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص):‏ «لَوْ كَانَ الرِّفْقُ خَلْقاً يُرَى مَا كَانَ مِمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ شَيْ‏ءٌ أَحْسَنَ مِنْهُ».‏ (20)

در این روایت گفته شده که اگر رفق و مدارا به شکل صورت مجسّم شود، هیچ چیز به زیبایی آن نمی ‌رسد.

در ابواب دیگر هم روایات وارد شده است.

روایات مدارا در وسایل الشیعه

وسائل الشيعة، ج‏12، ص 200؛ باب 121 بَابُ اسْتِحْبَابِ مُدَارَاةِ النَّاسِ‏

عنوان باب همین استحباب رفق بوده که فتوای مرحوم حرّ عاملی نیز همین است.

24. مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ‏ (21) عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص):‏ «أَمَرَنِي‏ رَبِّي بِمُدَارَاةِ النَّاسِ‏ كَمَا أَمَرَنِي بِأَدَاءِ الْفَرَائِضِ»‏.

این روایت معتبر است؛ از نظر دلالت هم ظهور در وجوب دارد.

25. وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَراً (ع) يَقُولُ‏ «جَاءَ جَبْرَئِيلُ إِلَى النَّبِيِّ (ص) فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ رَبُّكَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ دَارِ خَلْقِي».

چند روایت با همین مضمون نقل شده است و بقیه روایات که بر مدارا و رفق تطبیق می ‌شود.

پرسش: از حیث تنظیم بحث، بهتر نبود که ابتدا ورود به بحث تعلیم و تربیت و مدارای در حوزه تربیت داشته و آثار و نتایج آن را طرح و بررسی می‌ کردید، سپس وارد بحث مدارای در روابط اجتماعی می ‌شدید و از نتایج بحث ‌های تربیتی در آنجا استفاده می‌ شد؟.

پاسخ استاد: ما اول مدارای عمومی و روابط اجتماعی را بیان می ‌کنیم بعد ببینیم که آیا همان بحث در تعلیم و تربیت است یا خیر؟ این سبک بحث، توجیه منطقی دارد.

چند سؤال درباره روایات باب رفق و مدارا مطرح است:

حکم رفق و مدارا

حکم رفق و مدارا چیست؟ آیا واجب است یا مستحب؟ آنچه می ‌شود بیان کرد این است که روایات چند دسته هستند:

1ـ برخی از روایات، رفتار را مطرح می‌ کند و غالباً به بیان اثر و ثواب آن نظر دارند. مانند اینکه رفق، یُمن است. این یک دسته روایات است. روایاتی که به بیان آثار دنیوی و اخروی می ‌پردازد. این روایات مفید وجوب نیست. بیان آثار دنیوی و اخروی بیش از رجحان را نمی ‌رساند مگر اینکه دلیل خاص داشته باشیم. اگر کاری موجب گشایش روزی، نزول باران رحمت و یا مغفرت الهی و یا تخفیف عذاب شود؛ نشان نمی ‌دهد که آن کار واجب است زیرا ممکن است، عمل راجح نیز همین آثار را داشته باشد.

2ـ دسته دوم روایات مدارا را به عنوان اخلاق و خوی مؤمنان و انسان ‌های برجسته بیان می ‌کند؛ این روایات نیز بر وجوب دلالت نمی‌ کند زیرا وصف مؤمنان بودن، دال بر وجوب نیست. «قَدْ أَفْلَحَ‏ الْمُؤْمِنُونَ ‏* الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُون»؛ (22) مؤمن می ‌تواند کار مستحب نیز انجام دهد.

3ـ گروه دیگری از روایات مشتمل بر امر است و امر ظهور در وجوب دارد. به عنوان مثال روایت سوم باب 121 «يَا مُحَمَّدُ رَبُّكَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ دَارِ خَلْقِي».

حالا باید دید که به چه نتیجه نهایی می ‌رسیم. ان شاء الله ادامه بحث در جلسه آینده مطرح خواهد شد.

پاورقی:

(1)- أمالي الصدوق ص 192؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏72، ص: 51

(2)- الخصال ج 1 ص 113؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏72، ص: 51

(3)- أمالي الصدوق ص 14؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏72، ص: 52

 (4)- أمالي الصدوق ص 125؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏72، ص: 52

(5)- الخصال ج 1 ص 7؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏72، ص: 52.

(6)- الخصال ج 1 ص 7؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏72، ص: 52

(7)- الخصال ج 1 ص 12؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏72، ص: 53

(8)- الخصال ج 2 ص 155 في حديث.؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏72، ص: 53

(9)- قرب الإسناد ص 33؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏72، ص: 53

(10)- بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏72، ص: 53؛ أمالي الطوسيّ ج 1 ص 277.

(11)- بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏72، ص: 53؛ أمالي الطوسيّ ج 2 ص 135.

(12)- آل عمران، 159

(13)- بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏72، ص: 53؛ معاني الأخبار ص 195.

(14)- معاني الأخبار ص 196.

(15)- ثواب الأعمال ص 120.

(16)- نوادر الراونديّ ص 3.

(17)- الكافي ج 2 ص 119.

(18)- بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏72، ص: 60 ؛ الكافي ج 2 ص 119.

(19)- الكافي ج 2 ص 120.

(20)- الكافي ج 2 ص 120.

(21)- في المصدر زيادة- عن حمزة بن بزيع.

(22)- مؤمنون، آیه 1 و 2.

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha