پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳ |۸ شوال ۱۴۴۵ | Apr 18, 2024
حجت الاسلام و المسلمين محمد سعيد مهدوي كني

حوزه /امروزه مولفه هاي زيادي در جامعه وجود دارد كه باعث تغييرات فرهنگي در جامعه مي شود، گر چه هر كدام از اين تغييرات كوچك است، ولي يك هدف بزرگي را به دنبال دارد و در نهايت سبك زندگي مردم دچار تغيير مي شود.

به گزارش خبرنگار خبرگزاري «حوزه» حجت الاسلام و المسلمين محمد سعيد مهدوي كني رييس دانشگاه امام صادق(ع) درنشست علمي «سبك زندگي و تغيير فرهنگي»  که در موسسه «سبك زندگي آل ياسين» با حضور محققين و فضلاي اين موسسه برگزار شد با اشاره به اينكه سبك زندگي در  دهه 80 توسط اساتيد علوم اجتماعي با معرفي دو نظريه پرداز در فضاي آكادميك مطرح شد گفت: اين بحث يك موضوع نو و جديدي نيست بلكه از زمان قديم در ميان مردم بوده و در پزشكي كاربرد داشته است.

متن سخنان این استاد حوزه و دانشگاه در نشست علمي «سبك زندگي و تغيير فرهنگي» به این شرح است: 

بعد از مطرح شدن سبك زندگي در دانشگاه ها، سبك زندگي مورد مطالعه پژوهشگاه علوم اسلامي قرار گرفت و اوج پژوهش در اين موضوع بعد از سخنراني رهبر معظم  انقلاب اسلامي در خصوص سبك زندگي در سال 90 بود كه مطالعات و پژوهش هاي زيادي در اين خصوص شكل گرفت و مورد توجه خاص و عام شد و امروزه به صورت گسترده و فراوان به سبك زندگي پرداخته مي شود.

سبك زندگي در دو مفهوم مي گنجد، ابتدا وحدت و دومي تمايز است در واقع سبك زندگي مجموعه اي از عناصر است كه كم و بيش بطور نظام مند با هم ارتباط داشته و يك «كل» را پديد مي آورند و همين اتحاد و نظام مندي، اين كل را از كل هاي ديگر متمايز مي كند و عناصر مربوط به سبك زندگي را مي توان در چهار مقوله اموال(سرمايه اي و مصرفي)، فعاليت ها( عادات، شغل، گذراندن اوقات فراغت و ...) نگرش ها و گرايش ها و در نهايت روابط انساني طبقه بندي كرد.

چرا سبك زندگي در جوامع بشري مورد اهميت واقع شده است؟

در علوم اجتماعي روشهاي كيفي و كمي براي حل مسائل وجود دارد كه برآمده از نظريه هاست. روش كمي يك نوع نگرش عام و وسيع است ولي روش كيفي معمولا موردي و اكتشافي است.

در دهه هاي اخير به تدريج روشهاي كيفي و كمي با هم ادغام شده است، روشهاي تركيبي ايجاد شده و مورد توجه دانشمندان و محققين قرار گرفت. روشهاي تركيبي باعث تحقيق كامل و عميق تري در سبك زندگي ميشود.

سبك زندگي از جمله گرايش هايي است كه در مطالعه و بررسي آن، روش تركيبي پيشنهاد مي شود. كه در آن همه مطالعات فردي و روان شناسي در آن رخ داده است و رويدادهاي جامعه را ايجاد مي كند كه يك روش كارآمد و موثر باعث لايه بندي  جوامع مي شود.

امروز روش تركيبي يك روش و ابزار كارآمد و استراتژيك است كه معمولا رويكردش علوم اجتماعي است و مربوط به حل مسائل است. از سبك زندگي غیر از حل مسائل، مي توان به عنوان يك رويكرد عام براي تصميم گيري هاي كلان در مديريت ها استفاده كرد و مديران مي توانند در سطوح مختلف از آن استفاده كنند.

تغيير سبك زندگي و فرهنگي در جوامع كنوني

در جوامع كنوني وقتي يك ابزار و متد تاثيرات خود را مي گذارد، باعث تغيير سبك زندگي و فرهنگي آن مجموعه خواهد شد. چرا كه تغيير فرهنگ بر اساس سبك زندگي شكل مي گيرد. نمونه بارز آن تغيير و تحول در سبك زندگي شوروي سابق با استفاده از برنامه غذايي كه در مردم تغيير ايجاد كرد و باعث تغيير فرهنگ در اين كشور شد.

براي تغيير سبك زندگي و فرهنگي مردم  از المانهاي غذايي و موارد ديگر كه بسيار آسان و حساسیت مردم نسبت آن كم است استفاده مي شود ، هزينه اين نوع تغییر نسبت به تغيير در سبك زندگي توسط نشريات و رسانه هاي جمعي بسيار كم خواهد بود. چرا كه در صورت تغيير و الگودهي در يك نشريه براي ايجاد يك فرهنگ غربي و سبك زندگي جديد مقاومت ايجاد مي شود، ولي در موارد ديگر مانند ذائقه ها و ... اين  مقاومت صورت نخواهد گرفت.

با ورود يك ايده غذايي به اسم همبرگر در ميان جوامع باعث تغيير سبك زندگي و نگرش ها به آرامي و بدون حساسیت در جامعه شد و همراه آن نحوه استفاده و فرهنگ جانبي آن در جامعه با كمترين هزينه و بيشترين تاثير در نهادينه شد و ذائقه مردم تغيير كرد و فرهنگ استفاده از آن مثلا همراه با نوشابه و مواد و وسايل خاص براي پخت آن در جامعه ايجاد شد.

پس ابزار ،دست كاري فرهنگ در مواد غذايي نبوده بلكه ابزار، تغيير فرهنگ مردم در مركز فرماندهي با ارائه مواد غذايي به سبك و فرهنگ خاص بوده است.

امروزه مولفه هاي زيادي در جامعه وجود دارد كه باعث تغييرات فرهنگي در جامعه مي شود، گر چه هر كدام از اين تغييرات كوچك است ولي يك هدف بزرگي را به دنبال دارد و در نهايت سبك زندگي مردم دچار تغيير مي شود و نتيجه آن هم تغيير فرهنگي مردم خواهد شد.

بسياري از مردم سبك زندگي را بر اساس فرهنگ آن استفاده مي كنند كه قبلا در انسان ،شناسايي شده است و در فضاي ديني ما به اخلاق تفسير شده است و توصيه هاي اخلاقي را با سبك زندگي يكي قلمداد مي كنند در واقع از بين بردن مفاهيم و ساده سازي براي ما سرمايه جديدي ايجاد نخواهد كرد و اين يك روش نادرست است.

همزمان با تحولات در اجتماع، مطالعات در حوزه اجتماع و فرهنگ در فضاي علوم اجتماعي آغاز شد و باعت ايجاد سبك زندگي جديد شد. قبل از استفاده از سبك زندگي در جامعه اين موضوع در ادبيات بود پس كلمه سبك زندگي يك كلمه جديد و تازه اي نيست.

 زماني كه انقلاب صنعتي رخ داد، كارگران از زمين هاي كشاروزي به كارخانجات و صنايع روي آوردند و يك زيست جديد شكل گرفت كه در آن سرمايه داران و كارخانه داران درصدد افزايش درآمد و توليد خودشان بودند و مطالعات در خصوص نحوه افزايش بهره وري و سرمايه انجام شد و بخش  زيادي از علوم اجتماعي در جهت كنترل و وضعيت مردمي كه از روستاها به شهر ها و كارخانه ها آمدند در اختيار اين بخش قرار گرفت و بر اين اساس با برنامه ريزي هاي متعدد، بسياري از نظريه ها در فضاي صنعتي شكل گرفت و اين باعث آغاز سبك زندگي جديد  و تغيير  فرهنگي مردم در جامعه شد.

لذا در بررسي جامعه شناسان، تغيير و تحولات فرهنگي به اختيار كسي رخ نمي دهد و نيز براي آن برنامه ريزي صورت نمي گيرد، بلكه درصدد هستند آن را كنترل و هدايت كنند.

همچنين علوم اجتماعي مدعي بود مي تواند پديده ها را پيش بيني كند به همين خاطر به سمت دستكاري و برنامه ريزي خاص در تحولات فرهنگي  رفت، پس پديده تغيير سبك زندگي باعث تغييرات فرهنگي خواهد شد.

تا زماني كه اين تغييرات و تحولات به گونه اي رخ ندهد كه براي افراد قابل مشاهد شوند، افراد پديده ها را ثابت دانسته و مردم در اين خصوص به تغييرات فرهنگي حساسيت نشان نمي دهند و اعتقاد دارند فرهنگ و سبك زندگي يك بحث ژنتيكي و ذاتي است.

اما از زماني كه تغيير و تحولات هويدا شود به بحث فرهنگ توجه زيادي قائل شده و متوجه شدند فرهنگ امری نيست كه با تولد يك شخص زاده و رشد كند و با تغيير زندگي آن شخص تغيير نكند. پس موضوع ثابت فرهنگ و سبك زندگي، با تغييرات محيطي عوض خواهند شد.

تغييرات در نتيجه اقدام و اعمال انسان رخ مي دهد و اين سوال مطرح شد كه آيا مي توان سبك زندگي و فرهنگي مردم را تغيير داد يا نه؟ و آيا انسان در اين تغييرات نقش ايفاء مي كند يا نه؟

در اين راستا دو گرايش فردي و اجتماعي در انديشه ها طلايي شد وگروهي ازآنان انسان را با خود همراه كردند که باعث تغيير سبك زندگي و فرهنگي يك جامعه خواهد شد، زیرا انسان يك انتخاب گر است و قدرت انتخاب دارد و اين مسئله باعث تغيير سبك زندگي و فرهنگي در جامعه كه يك مسئله دروني و ثابت بود به موضوع بيروني و قابل تغيير تبديل كند.

در نتيجه تحول و تغييرات در مبادلات فرهنگي، زمينه ساز پديد آمدن مطالعات اجتماعي در جوامع كنوني شده است.

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha