پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳ |۱۷ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 28, 2024
فعالیت های تبلیغی حجت الاسلام محسن وافی

حوزه/ با ورود من به دبیرستانی در شمال تهران، در نمازخانه ای که بچه ها نشسته بودند، دو ردیف آخر همه مقنعه ها را برداشتند. گفتند: ما راحتیم. شما اگر ناراحتید، برید بیرون ...

خبرگزاری «حوزه»؛ حجت الاسلام محسن وافی از طلاب جوانی است که به رغم جوانی، سابقه تبلیغی بسیاری در کارنامه خود دارد. از مدرسه ابتدایی گرفته تا دانشگاه، هیأت و مسجد. اما حضور در این مدارس و مراکز تمام فعالیت های تبلیغی او نیست؛ چون اشخاصی که با او آشنا هستند، باور دارند که او در تمام احوالات از داخل منزل گرفته تا برای میوه فروش محله و راننده تاکسی یک مبلغ است. مبلغی که در بند هدیه های مرسوم تبلیغی نبوده و حتی گاهی از جیب خود نیز برای چرخیدن چرخ تبلیغ خرج می کند. در یک کلام او آخوندی است که در هیچ چارچوبی نمی گنجد.

* ضمن تشکر، بفرمایید فعالیت های تبلیغی خود را از چه زمانی آغاز کرده اید؟

بسم الله الرحمن الرحیم

بنده در حدود سال چهارم یا پنجم طلبگی بودم که با توجه علاقه شخصی به بحث تبلیغ با گروه تبلیغی بلاغ المبین آشنا و وارد اردوهای جهادی مناطق محروم شدم.فعالیت های تبلیغی حجت الاسلام محسن وافی

شروع فعالیت ما با یکی از مناطق استان خوزستان بود که حدود یک ساعت با ماشین پیکان در سربالایی شنی، یک ساعت سوار قایق موتوری و یک ساعت هم سوار بر الاغ رفتیم تا به این روستا رسیدیم. روستایی که در آن امکاناتی همچون سرویس بهداشتی، گاز و ... وجود نداشت و روشن کردن پیک نیک ما باعث تعجب آنها می شد و انگار کار خارق العاده ای انجام می دادیم.

وقتی هواپیما از آسمان آنجا رد می شد، اگر دود سفید بر جا می گذاشت، می گفتند: رحمت خداست و اگر دود سیاه می ماند، آن را عذاب حضرت حق می نامیدند؛ به این معنا که در سال 86-85 آشنایی آنها با تکنولوژی تا این حد بود.

آنها با خرس ها درگیر می شدند و روی سینه اغلب مردهای آنها رد چنگال خرس دیده می شد. جالب است بدانید آنقدر نیش عقرب خورده بودند که برای آنان همانند نیش پشه بود. قصد ماندن یک هفته در آن منطقه را داشتیم؛ به همین دلیل وسط رودخانه سنگچین کرده؛ چادر زده و آنجا اسکان داشتیم تا نیش عقرب نصیبمان نشود.

* روزی که برای اولین بار از قم به قصد تبلیغ حرکت کردید، هیچ آموزشی در این زمینه ندیده بودید؟

تا آن زمان خیر. یکسری ویژگی های شخصی خودم بود که توانایی ارتباط اجتماعیم را بالا می برد. با وجود اینکه تخصص خاصی نداشتم؛ اما وقتی با مردم حرف می زدم و با هم صمیمی می شدیم، می توانستم تاثیرگذار باشم.

* از چه زمانی برای آموزش در زمینه تبلیغ اقدام کردید؟

دقیقا از همان سال وارد تخصصی تبلیغ شده و قریب به 7 سال از اساتید خوبی در این مسیر بهره بردم. در این راه با سرفصل های گوناگون تبلیغی از جمله روش های ایجاد انگیزه، اغنای اندیشه، تفکیک احساس، گره زدن با مخاطب، خطابه و ... آشنا شده و از آن در تبلیغ های خود استفاده کردم و پس از آن نیز وارد بحث تبلیغ در نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه ها شدم.

* طلاب برای کسب تخصص در مباحث تبلیغی چه راهی را باید بپیمایند؟ استعداد چه نقشی در این زمینه دارد؟

بحث تخصص در امر تبلیغ یک امر اکتسابی است و تمرین می خواهد. حتی آن فردی که خجالتی است و نمی تواند این ارتباط ها را برقرار کند، فقط کافی است با یک برخورد و منش زیبا  با مردم ارتباط بگیرد.

اگر نمی تواند درست صحبت کند یا خوش صحبت نیست، حداقل کاری که می تواند انجام دهد، رفتار خوب است. در همین شهر قم شکلاتی در جیب خود گذاشته و به زائرینی که بچه کوچک دارند، بدهد. این خودش یک کار تبلیغی است. همین که شما برای شرکت در نماز جماعت قدم بر می دارید، یک کار تبلیغی است. همین مسیر خانه تا مسجد یکی از مهمترین ظرفیت هاست. ویژگی این مسیر آن است که می تواند به مخاطب بگوید من کار مهمی به نام نماز دارم؛ آن هم نماز جماعت و من امام جماعت هستم. ما در بحث تبلیغ دو مقوله داریم: 1- ظرفیت که باید درباره آن فکر، تحقیق و تأمل کنیم. 2- ظرافت که مهمتر از ظرفیت است.

* در چه رده های سنی تبلیغ کرده اید؟

به دلیل علاقه خاصی که به تبلیغ داشتم هم در بحث دانش آموزی عضو دفتر همکاری حوزه و آموزش و پرورش شدم؛ هم در نهاد مقام معظم رهبری از مبلغینی بودم که در دانشگاه های مختلف فعال بودم و هم در سازمان اوقاف با عموم مردم ارتباط داشتم. این علاقه شخصی من بوده و یک نفر می تواند بگوید فقط می خواهم متخصص در یک زمینه تبلیغی شوم.

سعی بنده بر این بوده که از دبستان و دبیرستان تا دانشگاه و هیئات مذهبی حضور داشته باشم.

* نخستین مرتبه ای که برای تبلیغ به مدرسه ابتدایی رفتید، سخت نبود؟

برایشان قصه گفتم. بنظرم قصه ای که گفتم داستان آن هفده شتری بود که سه نفر بر سرشان اختلاف داشتند و أمیرالمؤمنین با فرمول مخرج مشترک، یک شتر به آنها اضافه کردند. هر سه سهم خودشان را برداشتند و یک شتر هم برای خود امیرالمومنین ماند. با این داستان شروع کردم و با یک مسابقه هوش ادامه دادم. جلسه نیم ساعت جلسه طول کشید. بچه ها به شدت استقبال کردند. مدرسه در قم بود و پس از آن بارها تماس گرفتند که باز هم به مدرسه ما بیایید.

* شما تجربه تبلیغ در دانشگاه را هم دارید. تبلیغ در دانشگاه راحت تر است یا سخت تر؟

از بعضی جهات راحت تر است؛ اما قریب به چهارسال است که به تبلیغ دانشجویی نمی روم؛ چون شخصیت شکل گرفتة دانشجو بازدهی کار من را پایین می آورد. اگر با 20 دانشجو در ارتباط باشم، می توانم بر روی چهار نفر از آنان تأثیرگذار باشم؛ اما اثرگذاری در دبیرستان بسیار بیشتر خواهد بود. سال گذشته در دو دبیرستان قم و دو دبیرستان در شمال شهر تهران شروع به کار کردم. برای هر دبیرستان چهار جلسه را در نظر گرفتم. با ورود من به دبیرستان شمال تهران، در نمازخانه ای که بچه ها نشسته بودند، دو ردیف آخر همه مقنعه ها را برداشتند. گفتند: ما راحتیم. شما اگر ناراحتید، برید بیرون. پرده ای وسط نمازخانه بود و بالاخره مشکل حل شد. اینجاست که می گوییم فرق دبیرستان با دانشگاه زیاد است. جلسه پنجم ما مصادف شد با نیمه شعبان. در آن جلسه 20 نفر از دانش آموزان دبیرستان شمال تهران با امضا و تعهد نامه ای که حقیر آماده کرده بودم، به دست یک مادر شهید چادری شدند. لحظه چادری شدنشان با آنها مصاحبه کردم و گفتم: الآن که چادری شدید کلی فحش می خورید، مسخره می کنند. گریه می کردند و می گفتند: مهم نیست. گفتم: دلتان به چه چیزی خوش است؟ یکی خم شد و دست مادر شهید را بوسید و گفت: دلم به این خوش است که این مادر شهید به من می خندد.

فضای کار دانش آموزی اینقدر مهم است. نمی خواهم بگویم دانشجوهای ما بد هستند. می خواهم بگویم راندمان کار من این طور است. برای همین هم بیشتر وقتم را برای تبلیغ دانش آموزی می گذارم. آقا فرمودند: کار را از دبستان شروع کنید که دانشگاه خیلی دیر است. من این را به شکل مصداقی می بینم.

* برخی به دنبال حضور در دانشگاه ها هستند و می گویند دبستان و دبیرستان جای ما نیست. برای خود کسر شأن نمی دانید که با وجود توان و سابقه تبلیغ در دانشگاه، در مدارس تبلیغ می کنید؟

کسر شأن برای بنده آن است که وقتی بعد از یک موقعیت تبلیغی به منزل بر می گردم و خانمم از من می پرسد چه خبر؟ نتوانم بگویم خوب کار کردم و خروجی خوبی داشتم. در دانشگاه شیراز که بودم با دانشجوها انس می گرفتم، اما وقتی بر می گشتم دلهره این را داشتم که دوباره این دانشجوها مثل کشی که کشیده می شود و با رها شدن مجدد به حال اولش بر می گردد، اینها هم به جای خودشان برگردند؛ اما با اطمینان کامل می توانم بگویم این نگرانی در دبیرستان ها برای من پیش نمی آید.

چند ماه پیش که با همان دبیرستان دخترانه تهران تماس گرفتم و جویای اخبار شدم، مدیر دبیرستان گفت: همان بچه ها هنوز چادری هستند و چهل نفر دیگر هم برای نیمه شعبان امسال ثبت نام کرده اند.

کسر شأن برای من این است که  بازدهی ام حداقلی باشد و زحمت زیادی به خودم ندهم.

بدترین سفر من زمانی است که در تهران در مسیری که سوار مترو بودم تا به امامزاده صالح بروم و بیایم، هیچ شخصی به من تیکه نیانداخت و من هیچ بهانه ای برای ارتباط گیری نداشتم. وقتی هم که بهانه نداشتم کارم خیلی سخت تر شد؛ در حالی که در بسیاری از اوقات به دنبال شخصی هستم که تیکه ای به بنده انداخته یا چپ چپ به من نگاه کند من آن نگاه را بخرم و برای ارتباط گیری به سمتش بروم. اینکه در مترو بنشینم و در مسیر 45 دقیقه ای با احدی حرفی نزدم، برای من کسر شأن است.

* برخی از دوستان طلبه منتظر دعوت در تبلیغ هستند؛ آیا شما را هم باید دعوت کنند تا به تبلیغ بروید؟فعالیت های تبلیغی حجت الاسلام محسن وافی

زندگی طلبه مبلغ دو فصل دارد. فصل اول جوشش است؛ یعنی خودش باید حرکت کند. ما را که به روستاها دعوت نمی کردند، خودمان می رفتیم. بلندگو روی دوشمان می گذاشتیم و شروع می کردیم: بسم الله الرحمن الرحیم. اهالی محترم روستای فلان، تا دو ساعت دیگر در مسجد روستا برای شما برنامه داریم. وقتی وارد مسجد می شدیم 300 نفر آمده بودند. سیصد نفری که صد نفرشان تا آخر پای روضه می ماندند.

فصل اول این است که حرکت کنیم و بجوشیم. فصل دوم زندگی مبلغ، جاری شدن است. وقتی جوشید، کشف شد که وجود دارد، آن زمان خود به خود جاری می شود. ما اگر بتوانیم از همان اول قسم بخوریم اسم مبلغی بابت تبلیغ از دهانم خارج نشود، خیلی می تواند به ما کمک کند.

* یعنی شما به برای تبلیغ خود هدیه ای دریافت نمی کنید؟

می گیریم؛ ولی قرار نیست مبلغ تعیین کنیم. ما خیلی جاها رفتیم هیچ هزینه ای پرداخت نکردند و حتی از جیب خودمان هزینه کردیم و بعد بانی پیدا شد. این طور نیست که اگر هدیه ای نبود، ما هم حرکتی نکنیم. پیامبر خدا که این همه زحمت کشیده، چرا می فرماید «لااسئلکم علیه اجرا»؟

اتفاق افتاده که ماه رمضان را برای تبلیغ رفتیم و حتی برای افطاری آنجا هزینه کردیم تا جایی که هزینه بلیط برگشت به قم را هم نداشتیم. ترمینال که آمدیم به قم زنگ زدیم که برایمان پول بفرستند؛ اما یک تبلیغی هم بوده که چون مداح آمده بود، صحبتم ده دقیقه بیشتر نشد. بانی مجلس مبلغی داد که به اندازه سه ماه شهریه ام بود.

می خواهم بگویم اگر بند این مبالغ نباشیم، همه چیز درست می شود. آنهایی که مبلغی را طی می کنند، مشکلاتشان هم بیشتر است.

* وقتی اسم تبلیغ می آید، تبلیغ خارج از کشور هم جزو آن است. شما سفر تبلیغی خارج از کشور هم داشته اید؟

ما با هزینه خودمان رفتیم سوریه. اتفاقا مناسبتی بود و رفتیم بعثه مقام معظم رهبری. با مسئول آنجا صحبت کردیم که اجازه بدهند بیست دقیقه سخنرانی داشته باشیم. بیست دقیقه برنامه همانا و بیست و پنج برنامه در ادامه همانا. در یکی از برنامه ها آقای رکن آبادی به عنوان سفیر لبنان که در فاجعه منا به درجه شهادت رسیدند نیز حضور داشتند. ایشان پس از مشاهده برنامه گفتند باید به لبنان هم بیایید. بلیط برگشت ما به ایران را کنسل کردند و ما را با وسیله شخصی خودشان به لبنان بردند. بیست و پنج برنامه هم در لبنان داشتیم، پنج برنامه در سفارت و بیست برنامه در مدارس خاصی که مخصوص مسلمان هاست.

* از شیوه های تبلیغی خود برای ما بفرمایید.

ما با همان گروه جهادی بلاغ المبین که فعالیت خود را آغاز کردیم، تصاویر و کلیپ هایی از شهدا برای مخاطبان گذاشته؛ ضمن این تصاویر برای مردم صحبت کرده و خاطره شهدا مطالبی را بیان می کردیم. بعد دیدیم این کار خودش شیوه ای است و چرا دست کم بگیریم. شروع به ساخت فیلم کردیم. برنامه ما با پاورپوینت که خیلی از دوستان کار می کنند، تفاوت دارد و فرقش هم این است که ما عکس نشان نمی دهیم، کامل به صورت فیلم است. یعنی استارت فیلم که می خورد، مبلغ هم شروع به سخنرانی می کند. فیلم تدوین شده به صورت هنری را عرض می کنم. تطبیق و همخوانی و ظرافتی که بین فیلم و سخنران وجود دارد، باعث تعجب و جذب مخاطب می شود. دیدیم این قابلیت هست که بقیه دوستان هم بیایند و این کار را انجام بدهند. برای همین مؤسسه ای به نام مؤسسه جهادی فرهنگی روایتگران نور راه اندازی کردیم؛ البته کار سختی است؛ چون مبلغ در حین صحبت نباید به پرده نمایش نگاه کند.

* یعنی مخاطب باید احساس کند مبلغ آنقدر مسلط است که بدون نگاه کردن به تصویر، سخنانی متناسب با آن را می گویدفعالیت های تبلیغی حجت الاسلام محسن وافی .

بله. ما می خواهیم یک کار هنری انجام بدهیم. کاری که شعبده باز انجام می دهد، من و شما هم می توانیم انجام بدهیم؛ اما او بگونه ای عمل می کند که اعجاب مخاطب را برانگیزد و باعث می شود که جذابیت کارش بالا برود. مبلغ هم باید آنقدر مسلط باشد که با بازتاب نور پرده نمایش تشخیص بدهد که الان چه دیالوگی را باید بگوید و این خودش جذابیت کار را صد چندان می کند.

* در پایان یکی از شیرین ترین خاطرات تبلیغی خود برای ما بفرمایید.

در طرح ضیافت اندیشه دانشگاه علوم پزشکی شیراز که از سوی نهاد مقام معظم رهبری برگزار می شد، قریب به 40 خانم در رشته پیراپزشکی مخاطب بنده بودند. قرار بود آیات برگزیده ای که معمولاً شبهه زا هستند را مورد بررسی قرار بدهم. سن من هم به 25 سال نمی رسید. اگر اشتباه نکنم، آیه 23 سوره نساء مورد بحث بود، آیه «وضربوا هن». این 40 خانم مقابل من نشسته بوده و پشت سرشان هم مسئولان دانشگاه ایستاده بودند تا ببینند چه خبر است. وقتی این قسمت آیه را روی تخته نوشتم، درست ده دقیقه کلاس دچار تشویش عجیبی شد. همه انگشت اتهام و نوک پیکان حرف و حدیث هایشان را به سمت دین و اسلام و روحانیت گرفته بودند. شرایط برای من خیلی حساس شده بود. یک لحظه توسل به امام زمان(عج) کردم. نشان به آن نشان که بعد از گذشت 45 دقیقه کل آیه را روی تخته نوشتم و گفتم: کدام یک از شما با این آیه مخالف هستید؟ یک نفر هم دست بلند نکرد. گفتم: هرکس با این آیه موافق است و می داند که این آیه به نفع خانم هاست، صلوات بفرستد. صلوات نفرستادند ولی همه کف زدند؛ یعنی می خواستند ابراز موافقت خودشان را اینطور برسانند.

من دیدیم آن 40 دانشجو در عرض 45 دقیقه چطور نگاهشان به آن اتهامی که به اسلام هست می تواند عوض شود. آنجا بود که عنایت ویژه ائمه اطهار(ع) را درک کردم.

گفت و گو: محمد جواد حسین زاده

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha