جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ |۱۸ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 29, 2024
حجت الاسلام حکمت حکیمی فر

حوزه/ در سیره عملی و علمی پیامبر اکرم (ص) و امام جعفر صادق (ع) می توان به خوبی مسئله وحدت در بین مسلمین را دید.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» در استان کردستان، حجت الاسلام حکمت حکیمی فر، مدیر مدرسه علمیه امام صادق (ع) در یادداشتی آورده است که همزمانى ولادت اين دو نور و محوريت اسلام و تشيع بودن، حكم می‏ كند كه سيره آن بزرگواران مبناى منش همگان باشد.وحدت در دو محور اساسی تحت عنوان وحدت در سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و وحدت در سیره امام صادق علیه السلام مورد بررسی قرار می گیرد .

الف) وحدت در سيره پيامبر اكرم(ص)

در سيره پيامبر مكرم اسلام، وحدت امت اسلامى از اصول و ارزش‏هاى مورد تأكيد بوده است؛ ازمنظر آن‏حضرت، عزت و اقتدار و پيشرفت همه‏جانبه مسلمانان در پرتو وحدت و هم‏بستگى، در برابر دشمنان مشترك است. پيامبراكرم(ص)، وحدت امت اسلامى را از راهبردهاى بنيادين اقتدارامت اسلامى درتمام زمان‏ها و مكان‏ها دانسته است و براى برپايى وتحقق بخشيدن آن، تلاش‏هاى فراوانى نموده‏اند به ‏گونه‏اى كه اقتدار وعزت جامعه نو پاى اسلامى در عصر رسالت، به‏خاطر وحدت و راه‏كارهاى ارايه‏شده از سوى پيامبر خاتم(ص) بوده است.

اساس گسترش اسلام نيز، به ‏خاطر وحدت ميان مسلمين و مبارزه شديد با هرگونه اختلاف و درگيرى بود؛ يعنى دعوت به وحدت يكى از عوامل جلب مردم به‏سوى اسلام و گسترش نداى اسلام در جزيرة العرب و بعد در كشورهاى مختلف بود.

سيره پيامبر در ساماندهى يثرب‏

پيامبر(ص) با ورودش به مدينه با ايجاد پيمان ميان اوس وخزرج، وحدت اسلامى را تحقق بخشيد و با رشد عواطف انسانى و معيارهاى دينى، وحدت جامعه آن زمان را بيمه كرد.

در ذيل آيه شريفه ۱۰۳ آل عمران، طبرى در روايتى مى ‏نويسد: خداى عالم دين اسلام را آورد و به بركت دين اسلام الفت و برادرى ميان مردم برقرار كرد، و تمام مردم را در گرد اسلام جمع نمود و آن‏ها را به برادرى دعوت كرد كه يكى از مهم‏ترين آن‏ها دو تا از قبائل بزرگ مدينه، اوس و خزرج بودند كه با آغوش باز از اسلام استقبال كردند در حالى كه ۱۲۰ سال بين اين دو قبيله جنگ و غارت حاكم بوده است. (جامع البيان طبرى ج ۴ ص ۶۴. )

در نقلى ديگر آمده است كه نبى مكرم بخشى از آيات قرآن‏را براى آن‏ها قرائت كردند، الفت و برادرى و يكپارچگى جامعه اسلامى را از منظر قرآن براى آن‏ها تشريح و تفسير نمودند، و بعد از اين سخنرانى، برخى شيوخ و بزرگان مدينه عرضه: «داشتند يا رسول ‏الله! آنچنان شر و فساد و اختلاف ميان قوم خزرج و اوس است كه در ميان هيچ قومى اين چنين آتش اختلاف شعله ‏ور نيست با اين سخنان زيبا كه شما براى ما بيان كرديد و با اين آيات قرآنى، ما اميداواريم كه خداى عالم به بركت تو و به بركت دين تو و قرآن تو اين آتش اختلاف را ميان اين دو قوم خاموش كند و ميان آن‏ها الفت برقرار كند». حاصل اين چند روايت اين است اصلا بناى قبول مردم مدينه از اسلام و استقبال آنان از آئين مقدس اسلام و قرآن تلاش مجدانه پيامبر اكرم(ص) و دعوت اسلام به وحدت و نهى از هرگونه تفرقه و اختلاف بوده است.

ايجاد برادرى‏

هم‏چنين پيامبر(ص) با نفى تعصبات ملى و نژادى و با استفاده ازظرفيت موجود جامعه و نقش مؤثر و سازنده‏ى كعبه براى تحقق وحدت اسلامى تلاش نمودند؛ بااعلام حمايت از قشر محروم وستمديده، آنان را به مر كز و احدى هدايت نمودند و با اين طريق پايه‏هاى وحدت امت اسلامى را نهادينه كرد. با تحمل، مدارا وگذشت از مسايل شخصى به ‏خاطر مصالح امت، وحدت اسلامى را تحقق بخشيد.

به‏ طور مثال با ايجاد قراردادهاى اخوت و برادرى درميان مهاجر و انصار، اخوت و برادرى را از راهبردهاى اساسى در راستاى تحقق وحدت اسلامى، مطرح ساخته است كه يكى از كار آمدترين راهكارها بوده است به ‏گونه ‏اى كه انصار برادران مهاجرشان را در اموال وخانه‏ هاى خود شريك مى‏دانستند.

پيامبر اكرم(ص) روزى در يك انجمن عمومى رو به مسلمانان كرد و فرمود: «تأخّوا فى الله اخوين اخوين؛ دو تا دو تا با يكديگر برادر دينى شويد.» طبق بيان سيره‏ ابن اسحاق، پيامبر(ص) ميان يارانش (از مهاجرين و انصار) پيمان برادرى مى ‏بندد تا دوتن دو تن در راه خدا برادر مى ‏شوند. آنگاه دست على ‏بن ابيطالب(ع) را گرفته مى ‏گويد: اين برادر من است.

بدين ‏سان رسول خدا(ص) كه سرور پيامبران و امام پرهيزگاران و فرستاده‏ پروردگار عالميان است و در ميان بندگان خدا همتا و همانندى ندارد با على ‏بن ابيطالب(ع) كه اسوه متقين است برادر می‏ شود. حمزه پسر عبدالمطلب كه شير خدا و شير پيامبر(ص) و عموى او است با زيدبن حارثه كه آزاد‏شده‏ پيامبر(ص) است، برادر مى‏شود چنان‏كه حمزه در جنگ احد وقتى كارزار آغاز مى‏ كند وصيت مى ‏كند كه اگر كشته شد، زيدبن حارثه ميراث‏دار وى خواهد بود. جعفر‏بن ابيطالب ملقب به ذوالجناحين «پرنده‏ بهشت» با معاذ‏بن جبل كه از قبيله‏ بنى سلمه است برادر مى ‏شود.

راهكارهاى امروز

بدون‏ ترديد امت اسلامى نيز که به ‏عنوان امت محمد(ص) شناخته مى‏ شوند، بايد رسالت گسترش دعوت او را تا توسعه امت واحده الهى در تمام جهان گسترش دهند. لذا با توجه به سيره نبوى و دستوراتى كه از آن بزرگوار رسيده است، براى رسيدن به وحدت امت اسلامى در زمانه و عصر كنونى، راههاى عملى ذيل نيز پيشنهاد مى ‏شود:

۱. مراجعه به قرآن، سنت و سيره نبوى و عترت رسول خدا(ص) كه همواره مسلمانان را به وحدت و همبستگى تأكيد كرده ‏اند.

۲. تحمل نظرات مخالف ومدارا با پيروان مذاهب.

۳. دورى از تعصبات گوناگون ملى، قومى و نژادى.

۴. آشنائى شيعه و سنى از آراء و نظريات علمى يكديگر با مطالعه كتب مربوط به يكديگر.

۵. تعامل انديشمندان فرقه ‏هاى گوناگون اسلامى و گفتگوهاى علمى جهت رفع سوء‏تفاهم ‏ها.

۶. آشنائى با توطئه‏هاى دشمن براى ايجاد اختلاف.

۷. احترام به مقدسات يكديگر.

۸. دورى از تهمت وافترا نسبت به يكديگر.

۹. كنترل افراد تند رو كه موجب نفاق وتفرقه مى‏ گردد.

۱۰. تقويت نقطه‏ هاى مشترك.

۱۱. ايجاد مراكز آموزشى پژوهشى مشترك.

۱۲. ايجاد رسانه‏ هاى پيام‏ رسانى مشترك، براى تقويت روح وحدت‏ طلبى، پيام‏ رسانى سالم‏.

روشن است اين‏راهكارها با مجاز دانستن فعاليت علمى اثبات حقانيت و نيز پذيرش حاكميت تشيع در كشورى مانند ايران اسلامى و تقبيح حركتهاى منافى با آن هيچگونه مغايرتى نخواهد داشت.

ب) وحدت در سيره امام صادق(ع)

امام صادق(ع) بزرگترين منادى وحدت‏

اگر امام صادق(ع) در زمان ما مى ‏زيستند، چه دستورى براى ما مسلمانان در رابطه با اين‏چنين توطئه ‏هاى شومى ارائه مى ‏دادند!! لازم نيست چنين فرضى كنيم چراكه امام صادق(ع) با علم امامت خود چنين روز دنياى اسلام را مشاهده مى ‏كردند كه فرمودند:

به عيادت مريض‏ هاى اهل تسنن برويد!

امانت آن‏ها را ادا كنيد!

به نفع آنان در دادگاه شهادت دهيد!

در تشييع جنازه مردگان آن‏ها حضور پيدا كنيد!

در مساجد آن‏ها نماز بگذاريد!

تا بگويند كه فلانى جعفرى است، بگويند فلانى شيعى است كه اين‏گونه عمل مى‏ كند و اين من را خوشنود مى ‏سازد!

پس با اين توصيف بعد از قرآن و پيامبر اسلام(ص)، امام صادق(ع) را به حقيقت مى ‏توان اولين منادى وحدت ناميد. چراكه براى همدلى بين مسلمانان فرمودند: «من صلى معهم فى الصف الأول كان كمن صلى خلف رسول‏الله»

حال مقايسه‏ اى كنيم بين اين فرمايشات امام صادق(ع) و فتاواى وهابيت تكفيرى و سلفى كه خون مسلمين بى‏ گناه را از زن و كودك گرفته تا پير و جوان در عراق و پاكستان و سوريه، مباح مى ‏شمرند و كارهاى خود را به قرآن نسبت مى دهند و قرآن‏ را به زيباترين شكل به زيور طبع مزين مى‏ سازند و خود را به‏ عنوان نماينده دنياى اسلام به جهانيان معرفى مى‏ نمايند، تا ببينيم كدام با قرآن مطابقت دارد!!

قرآن كريم مى‏ فرمايد:

«واعتصموا بحبل الله جميعا و لاتفرقوا»

«إنما المؤمنون إخوة»

«من الذين فرقوا دينهم شيعا كل حزب بما لديهم فرحون»

«ولا تقولوا لمن ألقى إليكم السلام لست مؤمنا تبتغون عرض الحياة الدنيا»

وحدت در عين تولى و تبرا

ما شيعيان نيز بايد مواظب باشيم تا مبادا همان‏طور كه وهابيت به اسم توحيد به دنياى استكبار خدمت‏هاى شايانى را ارائه مى‏ دهد، ما نيز به اسم تولى و تبرى افعالى را مرتكب شويم كه همان نتيجه ‏اى را كه استكبار جهانى از رفتار وهابيت صيد مى‏ نمايد از رفتار ما نيز به‏ دست بياورد!!

ناگفته نماند كه اين مطالب به معنى تضعيف تبرى و تولى هرگز نمى ‏باشد چراكه تبرى نه تنها با وحدت منافات ندارد بلكه باعث استحكام آن و مؤيد آن نيز مى ‏باشد چرا كه تبرى به معنى بيزارى جستن از دشمنان اهل بيت(ع) است يا همان اظهار برائت مى ‏باشد كه بارزترين مصداق دشمنان اهل بيت(ع) در دنياى امروز، آمريكاى جهانخوار و صهيونسم خبيث مى ‏باشند كه حتى بسيارى از مسلمين غيرشيعه نيز امروز آن‏را انجام مى‏ دهند و تبرى از دشمنان تاريخى اهل بيت(ع) نيز مستلزم اسم بردن از آنان نيست كه داراى توابعى خواهد بود بلكه در اين مورد نيز بايد به سيره خود اهل بيت(ع) تأسى نماييم كه از اسم بردن به همراه توهين از مقدسات ساير فرق و مذاهب خوددارى مى ‏كردند و در واقع در اين مورد به دستور قرآن عمل مى ‏نمودند كه مى‏ فرمايد: «ولاتسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا بغير علم»

و به سيره جدّ بزرگوارشان اميرالمؤمنين(ع) تأسى مى‏ نمودند كه در نهج ‏البلاغه از ايشان نقل شده كه در هنگام دشنام اصحابشان به معاويه و ياران وى، فرمودند: «إنى أكره لكم أن تكونوا سبّابين»

دغدغه وحدت، پيروى از امام صادق(ع)

روشن است كه ما هيچ منتى بر اهل سنت نداريم و دستورات امام صادق(ع) را اجرا مى‏ كنيم و وحدت ميان مسلمانان و اتحاد بين فرق اسلامى امرى لازم و ضرروى است و هرچند ممكن است اهميت اين امر در شهرهاى مركزى ايران و مناطق شيعه ‏نشين محسوس نباشد اما در مناطق مرزى ايران و نقاطى كه شيعيان و اهل تسنن در كنار يكديگر زندگى مى ‏كنند، هم‏چنين در صحنه بين ‏المللى و مناسبات كشورهاى اسلامى با يكديگر، وحدت و اتحاد بين مسلمين و پرهيز از اختلافات ضرورت و اهميت اين امر به‏ خوبى قابل درك است.

آنچه كه ما بايد بدان توجه داشته باشيم اين است كه خوبى و بدى ما به پاى مذهب‏مان نوشته مى ‏شود و برخورد ما به‏حساب مذهب‏مان تمام مى ‏شود و اين‏كار ما به ‏عنوان جذب اهل سنت شدن نيست بلكه جذب كردن اهل سنت است.

امام صادق(ع) نكته‏ ظريفى را به يكى از اصحاب خود زيد‏بن هشام در وسائل شيعه ج‏۸ص‏۴۳۰ مى ‏فرمايد: طبق اخلاق آقايان اهل سنت با آن‏ها برخورد كن و نگاه كن آن‏ها از چه خوششان مى ‏آيد، برويد داخل مساجد آن‏ها نماز بخوانيد، مريض‏ هاى آن‏ها را عيادت كنيد، جنازه‏ آن‏ها را تشييع كنيد، اگر مى ‏توانيد اخلاقتان را طورى كنيد كه اين‏ها بيايند پشت سر شما نماز بخوانند، براى آن‏ها اذان بگوييد، مؤذن آن‏ها باشيد (طبق اذان آن‏ها اذان بگوييد) وقتى روش شما اينطورى شد آن‏ها مى‏ گويند اين‏ها جعفرى مذهب هستند، خدا رحمت كند امام صادق(ع) را چه شيعه‏ هاى خوبى تربيت كرده، اين‏ها همه پيروان امام صادق(ع) هستند اما اگر اخلاقتان بد شد، نمى‏ گويند فلان آقا بد است بلكه مى گويند اين‏ها شيعيان جعفرى هستند و امام صادق(ع) چه شيعه‏ هاى بدى تربيت كرده.

توضيح يك روايت‏

عبدالمؤمن انصارى گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم عده‏اى حكايت مى ‏كنند كه پيامبر اكرم(ص) طى روايتى فرمود: «اختلاف امتى رحمة»

امام صادق(ع): اين روايت، صحيح است.

عبدالمؤمن گفت: منظور آن است كه اگر مردم اتحاد و اتفاق را كنار بگذارند و اختلاف و نزاع نمايند، چنين كارى رحمت است و وقتى اختلاف امت، پسنديده و رحمت‏ باشد در نتيجه، اجتماع و اتفاقشان، عذاب و ضد رحمت‏ خواهد بود و اين صحيح به نظر نمى‏ رسد.

امام صادق(ع) فرمود: معنى روايت چنان نيست كه پنداشته ‏اند، بلكه منظور از واژه اختلاف، تردد و آمد و شد است: «فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين ولينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون» (التوبه /۱۲۲)

بنابراين، مراد رسول خدا از آن روايت، آمد و شد مردم ميان بلاد، شهرها و كشورهاست نه اختلاف در دين و نزاع و مخاصمه در آيين و عقيده كه دين حق، يكى بيش نيست.

قرآن و پيامبر، محور وحدت‏

البته روشن است هر دوى قرآن و پيامبر، دست ما را به دست اهل بيت مى ‏گذارند.

طبرسى، پس از ذكر روايت در دنباله آن مطالبى از امام ششم نقل مى ‏كند كه همانند يك قانون جهان شمول خط و ربط مشخص مى ‏كند و معيار ارائه مى ‏دهد.

امام صادق(ع) به نقل از رسول اكرم(ص) فرمود: «ما وجدتم فى كتاب الله عز وجل فالعمل لكم به ولا عذر لكم فى تركه و ما لم يكن فى كتاب الله عزوجل و كانت فى سنة منى فلا عذر لكم فى ترك سنتى و ما لم يكن فيه سنة منى فما قال اصحابى فقولوا و انما مثل اصحابى فيكم كمثل النجوم بايها اخذ اهتدى و باى اقاويل اصحابى اخذتم اهتديتم و اختلاف اصحابى لكم رحمة. قيل يا رسول‏الله! من اصحابك؟ قال: اهل بيتى.»

يعنى: آنچه در قرآن و كتاب خداى عزيز و جليل مى ‏يابيد بايد به آن عمل كنيد و در ترك آن عذرى نداريد و آنچه در كتاب خدا نباشد (از نظر شما) ولى در سنت من يافت شود، عذرى در ترك عمل به سنت از شما پذيرفته نيست و هرگاه در موردى نه در كتاب و نه در سنت من راجع به آن‏ چيزى نيابيد به آنچه اصحاب من گويند عمل كنيد كه اصحاب من مانند ستارگان‏اند به هر كدام چنگ بزنيد و هر كدام را بگيريد، بر هدايت و رستگارى قرار داريد اختلاف و آمد و شد اصحاب من براى شما رحمت است.

از رسول اكرم(ص) سؤال شد: اصحاب شما كيستند؟

در پاسخ فرمود: اصحاب من، اهل بيت من هستند.

امام صادق(ع) در كلامى ديگر همانند سخنان گوهربار هميشگى خويش، قاطع و قانونمند، ريشه بسيارى از مشاجره ‏ها و جبهه ‏بندى‏ ها را خشكانده و طرح يك جامعه سالم و به‏ دور از هر نوع پراكندگى و چندگانگى را ريخته است آن‏جا كه فرمود: «انما الامور ثلاث بين رشده فيتبع و بين غيه فيجتنب و امر مشكل يرد حكمه الى الله عزوجل و الى رسوله. حلال بين و حرام بين و شبهات يتردد بين ذلك فمن ترك الشبهات نجى من المحرمات و من اخذ بالشبهات ارتكب المحرمات و هلك من حيث لايعلم»

يعنى: امور زندگانى سه قسم ‏اند: آنچه رشد و صلاح و خوبى آن آشكار است پس بايد دنبال شود و دوم آنچه ضلالت و فساد و بدى آن محرز است و بايد از آن اجتناب شود و مشكلات ميان اين و آن كه حكم آن‏ها به خدا و رسول واگذارم.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha