جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۶ شوال ۱۴۴۵ | Apr 26, 2024
ماه رجب ماه بندگی خدا

حوزه/ توصيف قدرت الهى از سوى ولاة امر در این دعا با عبارت «أَلْواصِفُونَ لِقُدْرَتِكَ» را نمی‏توان به توصيف كلامى و به قرائت لفظى، معنى نمود، بلكه بايد گفت: مراد، همان وجود ذى جود اهل بیت-عليهم‏ السّلام- است، كه خداوند به گونه‏ اى قدرت معنوى به آنان عنايت فرموده تا معرّف قدرت الهى باشند.

خبرگزاری «حوزه»، ماه رجب ماه توحید است و بهار اولیا الهی است، لذا اعمال سال را شیخ عباس قمی از این ماه شروع می کنند و آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی در کتاب المراقبات خویش این ماه را ماه تولد معنویت انسان می خواند. تمام دعاهای این ماه نکات عمیق توحیدی را بیان می کنند و لذا در روایت در مورد ماه رجب با تعبیر«الشهر شهری» آمده است که این انتساب نشان گر توجه خاص حضرت حق به این ماه و تجلی ویژه توحید در آن می‌باشد. در میان این دعا ها یکی از آنها به عنوان مبین قله‌های معرفت در کلمات عرفا و بزرگان به آن توجه ویژه‌ای صورت گرفته است که دستنویس امام زمان عج می‌باشد.

اهميت دعاى ناحيه مقدسه در هر روز رجب‏

دعاى ناحيه مقدّسه- عجّل اللَّه تعالى فرجه الشّريف- در ماه رجب که سید ابن طاووس آن فقیه عارف در کتاب اقبال ص 646 آورده است در بردارنده مضامین عالیه بی نظیری است که جز از زبان معصوم نمی تواند صادر شود. شیخ عباس قمی آن تندیس اخلاص نیز با وجود حساسیتی که برای نوشتن روایات قوی السند داشت و خودش یک فقیه محدث بود این دعا را در اعمال ماه رجب بیان داشته است.

مرحوم سيّد- رحمة اللَّه عليه-، اين دعا را كه توقيعى از ناحيه‏ى مقدسه‏ ى حجة بن الحسن- عجل اللَّه تعالى فرجه الشّريف- توسّط محمّد بن عثمان بن سعيد- رحمه‏ اللَّه- صدور يافته، ذكر كرده و مى‏فرمايد: حضرت صاحب الأمر- عج الله تعالی فرجه الشریف- پس از بسم اللَّه الرحمن الرحيم در آن نامه فرموده:

«أُدْعُ فِى كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَيّامِ رَجَبٍ» در تمامى روزهاى رجب اين دعا را بخوان.

در اين دعا، نكات قابل توجّه بسيارى نسبت به مقام و منزلت خاندان عصمت- عليهم ‏السّلام- (بى‏آن كه نامى از آن‏ها برده شود) وجود دارد که آیت الله پهلوانی در جلد کتاب نور هدایت ص 124 به بررسی برخی نکات عمیق این دعا پرداخته و در مورد ویژگی این دعا می فرماید:

«آن چه در احاديث بسيار تصريح به مقام و منزلت آن بزرگواران- عليهم‏ السّلام- با اسم و معرّفى تمام آمده است، در اين دعا با اشاره ذكر شده. علاوه، امام- عليه‏ السّلام- حقّ سبحانه را با تمام كمالات نيز ستوده تا مبادا كسى به نظر خدايى و غلوّ به آن بزرگواران توجّه نمايد؛ چرا كه كمالات آنان، برخواسته از كمالات الهى است. در بخش‏هايى از اين دعا نيز سخن از حوايجى به ميان آمده است.»

مرحوم حاج ميرزا جوادآقاى ملكى، آيةالعلم والعمل- رضوان اللَّه تعالى عليه- در رساله مراقبات ص 61  اكفتا مى‏كند از توصيف و تبيين اين دعا به بيانِ این که:

«هُوَ دُعاءٌ عالِيَةُ الْمَضامِينِ، يَفْتَحُ مِنْهُ أَبْوابٌ مِنَ الْعِلْمِ لِاهْلِهِ.»

اين دعا، دعايى است داراى مضامين عالى كه درهاى دانش از آن براى اهلش گشوده شده است.

اينك به بيان بخش‏هايى از اين دعا از کتاب نور هدایت آیت الله پهلوانی بهمراه توضیح مختصر و بیان لطیف برخی شعرهای عرفانی می پردازیم:

شرح فراز هایی از دعای ولاة امر

{بسم الله الرحمن الرحیم اللهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَعَانِی جَمِیعِ مَا یَدْعُوکَ بِهِ وُلاةُ أَمْرِکَ الْمَأْمُونُونَ عَلَى سِرِّکَ الْمُسْتَبْشِرُونَ بِأَمْرِکَ الْوَاصِفُونَ لِقُدْرَتِکَ الْمُعْلِنُونَ لِعَظَمَتِکَ أَسْأَلُکَ بِمَا نَطَقَ فِیهِمْ مِنْ مَشِیَّتِکَ فَجَعَلْتَهُمْ مَعَادِنَ لِکَلِمَاتِکَ وَ أَرْکَانا لِتَوْحِیدِکَ وَ آیَاتِکَ وَ مَقَامَاتِکَ الَّتِی لا تَعْطِیلَ لَهَا فِی کُلِّ مَکَانٍ یَعْرِفُکَ بِهَا مَنْ عَرَفَکَ لا فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهَا اِلّا أَنَّهُمْ عِبَادُکَ وَ خَلْقُکَ فَتْقُهَا وَ رَتْقُهَا بِیَدِکَ بَدْؤُهَا مِنْکَ وَ عَوْدُهَا إِلَیْکَ أَعْضَادٌ وَ أَشْهَادٌ وَ مُنَاةٌ وَ أَذْوَادٌ وَ حَفَظَةٌ وَ رُوَّادٌ فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَکَ وَ أَرْضَکَ حَتَّى ظَهَرَ أَنْ لا إِلَهَ اِلّا أَنْتَ فَبِذَلِکَ أَسْأَلُکَ وَ بِمَوَاقِعِ الْعِزِّ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ بِمَقَامَاتِکَ وَ عَلامَاتِکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَزِیدَنِی إِیمَانا وَ تَثْبِیتا....}

ترجمه

خدایا از تو درخواست مى‏کنم، به حق معانى تمام دعاهایى که متولیان امرت تو را به آن مى‏خوانند، آنان‏که امین راز تو هستند، و به امر تو شادند، و بیان‏کنندگان نیرویت و آشکارکنندگان بزرگیت میباشند، از تو میخواهم به حق آنچه‏ از مشیتت درباره ایشان گفته شد، پس آنان را قرار دادى معادن کلماتت و پایه ‏هاى توحیدت، و آیات مقاماتت که تعطیلى براى آنها در جایى نیست، تو را با آنها شناسد هرکه بشناسدت، بین تو و آنها تفاوتى نیست جز اینک ایشان‏ بندگان و آفریده تواند که بازوبسته‏ شدن کارشان به دست توست، آغازشان از تو و انجامشان به جانب توست، آنان بازوان‏ و گواهان و بخشندگان و مدافعان و نگهبانان و بازرسان‏اند، آسمان و زمینت را با حقیقت آنان انباشتى تا آشکار شد که معبودى جز تو نیست، پس به حق همه اینها و به جایگاههاى عزّت از رحمتت و به مقامات‏ و نشانه ‏هاى از تو میخواهم که بر محمّد و خاندانش درود فرستى، و بر ایمان و پایداریم بیفزایى...

«أَللّهُمَّ، إِنِّى أَسْأَلُكَ بِمَعانِى جَمِيعِ ما يَدْعُوكَ بِهِ وُلاةُ أَمْرِكَ.»

خداوندا، به معانى همه‏ ى دعاهايى كه واليان امر، تو را بدان خواندند.

تقاضاى تلبس به كمالات اولى الامر

در اين بخش سزاوار است توجّه شود كه آيا مسألت فوق، شبيه به قسم و سوگند براى درخواست و برآورده شدن حوايج ذيل دعا است، يا آن كه امام- عليه‏السّلام- در مقام اين است كه بفرمايد: «خداوندا! من تو را آن گونه مى‏دانم كه متولّيان امرت مى‏خوانند» و يا امام- عليه‏السّلام- در مقام اين است كه شيعيان خويش را توجّه دهد كه از خداوند تقاضاى تلبس به كمالات وُلآتِ امر الهى را داشته باشند. هر كدام از معانى را مى‏توان مورد توجّه قرار داد، ووجه سوّم بهتر به نظر مى‏رسد. البته نه به اين معنى كه كمالات انتصابى معصومین علیهم السلام را دارا گردند بلکه شیعه آنها در این حقایق بشوند.

ضرورت توجه و شهود ملكوت عالم هستى‏

شايسته است توجّه شود، مراد از «مَعانِى جَمِيعِ ما يَدْعُوك»، اشاره به چه منزلت‏ هايى از متوليان امر الهى مى‏باشد؟ مى‏توان بيان آن را براى واضح شدن، با مثال‏هايى از امور ظاهرى روشن نمود و گفت مثلًا: سوزن براى دوختن است و نخ براى دوخته شدنِ لباس و لباس براى محفوظ ماندن از سرما و گرما و ستر عورت و زينت و همين طور تمام موجوداتى كه خداوند خلق فرموده (از امور بزرگ و كوچك، معنايى در هر يك مندرج است كه شخص بيننده، به محض ديدنشان توجّهش به كارى كه از آن چيز برمى‏آيد منعطف مى‏شود و بهره خويش را از آن مى‏گيرد.)

اولياى الهى نيز همواره با مشاهده‏ آنچه در عالم موجود است، توجّهشان به معانى و ملكوت و باطن و حقیقت آن مخلوق که کمالی است از كمالات الهى- كه خدا بدان ظهور يافته‏- انعطاف پيدا كرده و او را به آن‏ها مى‏خوانند، چنان كه فرموده شده‏ «أَسْأَلُكَ بِمَعانِى جَمِيعِ ما يَدْعُوكَ بِهِ وُلاةُ أَمْرِكَ» یعنی طوری به عالم توجه می کنند که خداوند متعال را ببینند؛

به دریا بنــــــــــــگرم دریات بینم                                 به صحرا بنگرم صحرات بینم

به هرجا بنگرم کوه و در و دشت                                نشان از قامــــــت رعنات بینم

از بيانات فوق، معناى‏ «ما يَدْعُوكَ» كه اشاره اجمالى است به آن چه در عبارات ديگر این دعا امام خداوند را با آنها می خواند یعنی در تمام عالم حضور خدا را احساس می کند و هیچ چیزی او را از خداوند متعال غافل نمی کند و نگاه آیه ای به عالم دارد و با آن آیات خداوند متعال را می خواند؛ خداوند متعال نيز همين معنى را از اهل بیت- عليهم‏السّلام- و تابعينشان مى‏خواهد، آن جا كه سوره‏ى اعراف، آيه‏ى 180 مى‏فرمايد:

{وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمائِهِ‏}

یعنی و نام‏ هاى نيكو به خدا اختصاص دارد؛ پس او را با آن‏ها بخوانيد و كسانى را كه در مورد نام‏هاى او به كژى مى‏گرايند، رها كنيد.

یا در سوره‏ى اسراء، آيه‏ى 110 می فرماید:

{ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى}

یعنی هر كدام را بخوانيد، براى او نام‏هاى نيكوتر است.

و در سوره‏ ى طه، آيه‏ ى 8 می فرماید:{ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏}

خدايى كه جز او معبودى نيست [و] نام‏هاى نيكو به او اختصاص دارد.

خلاصه بیان این قسمت این است که باید خدا را با اسما الهی او خواند یعنی حضور او را در تمام عالم و حضور اسما او را و فنا همه عالم در او را در نگاه به ما سوا همواره مد نظر داشت.

معناى دقيق «ولاة امر»

 لازم است هر خواننده توجّه كند كه‏ «وُلاةُ أَمْر»، چه كسانى هستند؟ در پاسخ بايد گفت: متولّى و سرپرست يك خانواده، مرد و زن آن خانواده هستند و متولّى كارگاه و تشكيلات، متخصّص آن تشكيلات است و متولّى هر مملكتى، كسى است كه بتواند حلّ و فسخ همه امور را بنمايد.

بنابراين اگر بگوييم متولّى عالم هستى، كسى است كه در ايجاد و دوام و تدبير آن نقش داشته و دارد، سخنى صحيح است و اگر بگوييم آنان، برگزيدگانى مى‏باشند كه صاحب عالم هستى، منزلت خلافت و توليت در امور خود را بدان‏ها عطا فرموده تا بتوانند به اذن او در تدبير آن چه خلق فرموده دخالت تمام داشته باشند، نيز كلامى بيهوده و به جزاف نگفته‏ايم؛ زيرا اين ولايت را به امر صاحب عالم هستى دارند، چنان كه فرموده شده: «وُلاةُ أَمْرِك»، خداوند متعال در مورد اين كه او صاحب امر عالم است درسوره‏ى بقره، آيه‏ى 107 مى‏فرمايد:

{وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ} یعنی و شما جز خدا، سرور و ياورى نداريد.

و باز در سوره‏ى بقره، آيه‏ى 257 می فرماید:{اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا} یعنی خداوند سرور كسانى است كه ايمان آورده‏اند.

یا در سوره آل عمران آیه 154 می فرماید:{قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ‏} یعنی بگو سررشته كارها، يكسر به دست خداست.

و در مورد تفويض امر عالم به اولى الامر در آیه 55 سوره مائده مى‏فرمايد:

{اِنّما وَلیّکم الله و رسوله والّذین آمنوا الّذین یقیمون الصّلوة و یؤتون الزّکاة و هم راکعون}

«ولیّ شما تنها خدا و رسول او و کسانی که ایمان آورده‌اند؛ همان کسانی که نماز را بر پا می‌دارند و در حال رکوع نماز زکات می‌پردازند، میباشند.»

و همچنین در اینباره درسوره نساء آیه 59 می فرماید:{وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ‏}

یعنی خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد.

با جمع ميان آيات فوق و دو آيه‏ى: إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ ... و: أَطِيعُوا اللَّهَ ...، ممكن نيست جز بيانى كه ذكر شد، فهميده شود.

از اين رو مى‏بينيم ذيل جمله‏هاى فوق (كه در مقام منزلت عطا شده‏ى به ولات امر- عليهم‏السّلام- است)، آن بزرگواران به كمالاتى معرّفى شده‏اند كه مخصوص ذات ربوبى است و فرموده شده:

«أَلْمَأْمُونُونَ عَلى‏ سِرِّكَ، أَلْمُسْتَسِرُّونَ [أَلْمُسْتَبْشِّرُونَ‏] بِأَمْرِكَ، أَلْواصِفُونَ لِقُدْرَتِكَ، أَلْمُعْلِنُونَ لِعَظَمَتِكَ.»

امانت داران اسرارت، رازداران [بشارت دهندگان به‏] امور تو، توصيف كنندگان قدرتت، آشكار كنندگان عظمتت، تو را بدان خوانده‏اند.

معرفى ولات امر

گويا اين چهار جمله بالا، در مقام معرّفى‏ «وُلاة أَمْر» باشد و سپس فرموده شده:

« [و] أَسْأَلُكَ بِما نَطَقَ فِيهِمْ مِنْ مَشِيَّتِكَ فَجَعَلْتَهُمْ مَعادِنَ لِكَلِماتِكَ، وَ أَرْكاناً لِتَوْحِيدِكَ وَ آياتِكَ وَ مَقاماتِكَ الَّتِى لا تَعْطِيلَ لَها فِى كُلِّ مَكانٍ، يَعْرِفُكَ بِها مَنْ عَرَفَكَ، لا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَها إِلّا أَنَّهُمْ عِبادُكَ وَ خَلْقُكَ.» [و] از تو درخواست مى‏كنم و نيز به آن چه خواست تو درباره‏ى آنان گويا گرديد و در نتيجه آنان را معادن سخنان، پايه‏هاى توحيد، نشانه‏ها و مقام‏هايت كه در هيچ جايى فرو گذاشته نمى‏شوند، قرار دادى و هر كس تو را بشناسد، به [وسيله‏ى‏] آنان مى‏شناسد و هيچ فرقى ميان تو و آنان نيست، جز آن كه آنان بنده و آفريده‏ى تُواند.

تمام تصرفات اولى الامر؛ به اذن الهى‏ است

گويا ذكر جمله آخر: «لافَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَها إِلّا أَنَّهُمْ عِبادُكَ وَ خَلْقُكَ»، براى آن باشد كه خوانندگان را توهّم خدايى و غلوّ نسبت به آن بزرگواران- عليهم‏ا لسّلام- پيش نيايد و توجّه نمايند كه آن‏ها- عليهم ‏السّلام-، هر كارى و هر تصرّفى را- كه در عالم هستى دارند- به اذن‏اللَّه مى‏باشد. از اين رو بلافاصله مى‏فرمايد:

«فَتْقُها وَ رَتْقُها بِيَدِكَ، بَدْؤُها مِنْكَ وَعَوْدُها إِلَيْكَ، أَعْضادٌ وَ أَشْهادٌ وَ مُناةٌ وَ أَزْوادٌ وَ حَفَظَةٌ وَ رُوّادٌ، فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمائَكَ وَ أَرْضَكَ حَتّى‏ ظَهَرَ أَنْ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.»

و فتق و رتق امور آنان به دست تو است و آغازشان از تو است و به سوى‏ تو باز مى‏گردند، يعنى ياوران، گواهان، آزمودگان، اندوختگان، حافظان و پيشوايانى كه آسمان و زمين را با آنان آكنده نموده‏اى تا اين كه آشكار گرديده كه معبودى جز تو نيست.

اين بود اجمالى از بيانات قسمتى از دعاى ناحيه مقدّسه كه با يكديگر ربط معنوى داشت و با توضيح اجمالى ما در بخش اوّل، بقيه نكات تا اين جا را نيز مى‏توان با تأمّل كافى به دست آورد. اما نظر به اين كه شايد بعضى از بيانات قسم‏هاى فوق دعا، احتياج به توضيحى بيشتر داشته باشد، يادآور آن‏ها مى‏شويم.

سرّ ولاة امر؛ منزلت خلافت الهى‏

سرّى كه ولات امر حافظ آن مى‏باشند: «أَلْمَأْمُونُونَ عَلى‏ سِرِّكَ.»؛ (امانت داران اسرارت.) ممكن است منزلت خلافت الهى (كه آن بزرگواران- عليهم‏ا لسّلام- بهره‏مند از آنند و خداوند آنان را لايق بر آن دانسته) باشد؛ زيرا ايشان را به اين سرّ آراسته و در سوره بقره آیه 30 مى‏فرمايد:

{إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً} یعنی من در زمين، جانشين خواهم گماشت.

یا در سوره نور آیه 55 می فرماید: {وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ‏}

یعنی خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين جانشين [خود] قرار دهد.

و ممكن است مراد از سرّ، علم غيب الهى باشد كه آن حضرات- عليهم‏السّلام- را به حساب مقام خلافتشان از آن آگاه فرموده است. خداوند در سوره جن آیه 26 مى‏فرمايد:

{عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً* إِلَّا مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ‏} یعنی او داناى نهان است و كسى را بر غيبت خود آگاه نمى‏كند، جز كسى كه از او خشنود باشد؛ چون رسول.

معناى بشارت به امر الهى نسبت به ولاة امر- عليهم‏ السّلام-

از بيانات گذشته معلوم شد كه مراد از امر الهى: «أَلْمْمُسْتَبْشِرُونَ [أَلْمُسْتَسِرُّونَ‏] بِأَمْرِكَ.»؛ (رازداران [بشارت دهندگان به‏] امور تو.) همان توجّه به ملكوت و عالم امرى جهان هستى است؛ بنابراين معناى بشارت داشتن و يا خشنودى آن بزرگواران به امر الهى، همان توجّه تمام داشتنشان است به منزلت خلافتى كه به آن‏ها داده شده، تا خواسته‏هاى الهى را پياده نمايند.

و اگر «أَلْمُسْتَسِرُّونَ» خوانده شود (و مرحوم استاد علامه طباطبايى- رضوان اللَّه تعالى عليه- نيز به اين معنى‏ و تعبير نظر داشتند.) باز مراد همان بيانى مى‏شود كه در معناى جمله:

«أَلْمَأْمُونُونَ عَلى‏ سِرِّكَ» داشتيم و ناچار اشاره به متلبّس بودن آن بزرگواران است به حافظ سرّ الهى و ملكوت و غيب عالم بودنشان از عموم صاحبان شعوره.

معناى توصيف قدرت الهى از سوى اولى الامر- عليهم‏ السّلام-

توصيف قدرت الهى از سوى ولاة امر: «أَلْواصِفُونَ لِقُدْرَتِكَ.»؛ (توصيف كنندگان قدرتت.) را نمى‏توان به توصيف كلامى (به قرائت لفظى و معنوى كه در جمله‏هاى قبل و بعد از آن است)، معنى نمود، بلكه بايد گفت: مراد، همان وجود ذى جود آنان- عليهم‏السّلام- است، كه خداوند به گونه‏اى قدرت معنوى به آنان عنايت فرموده تا معرّف قدرت الهى باشند.

اولى الامر- عليهم‏السّلام-؛ معرّف عظمت حق تعالى و معدن كلمات الهى‏

«أَلْمُعْلِنُونَ لِعَظَمَتِكَ.»؛ (آشكار كنندگان عظمتت.) يعنى خداوند به گونه‏اى آنان را از منزلت‏هاى معنوى خود برخوردار نموده، كه مى‏توانند معرّف عظمت الهى و كمالات او سبحانه را نشان دهنده باشند.

همان طورى كه جمله‏هاى چهارگانه بخش دوم دعا، بيانگر معناى‏ «ولاتَ امر» بودند، گمان مى‏شود جمله‏هاى آتيه دعا نيز در مقام بيان تفصيل آن چهار جمله باشند كه مى‏فرمايد: «وَ أَسْأَلُكَ بِما نَطَقَ فِيهِمْ مِنْ مَشِيَّتِكَ.» در واقع: «نَطَقَ فِيهِمْ مِنْ مَشِيَّتِكَ» باز شده و تفصيل‏ «مَعانِى ما يَدْعُوكَ» و:«أَلْمَأْمُونُونَ عَلى‏ سِرِّكَ و ...» مى‏باشد كه توضيح آن گذشت. لذا در جمله‏هاى آتيه با فاى تفريع، با بيانى ديگر به آن‏ها اشاره نموده و مى‏فرمايد: «فَجَعَلْتَهُمْ مَعادِنَ لِكَلِماتِكَ.»

كلمات الهى، همان اسماء و صفات و كمالات او سبحانه مى‏باشند كه خداوند آن بزرگواران- عليهم‏ا لسّلام- را معدن آن‏ها قرار داده و در جمله‏هاى گذشته از اوّل به آن اشاره شد.

شناخت خداوند؛ فقط با توجه به مقام ولايت اولى الامر- عليهم السّلام-

امام- عليه‏السّلام-، گويا بيانات گذشته را نسبت به خود و معصومين ديگر- عليهم‏السّلام- خلاصه مى‏فرمايد: «فَجَعَلْتَهُمْ ... وَ أَرْكاناً لِتَوْحِيدِكَ وَ آياتِكَ وَ مَقاماتِكَ الَّتِى لا تَعْطِيلَ لَها فِى كُلِّ مَكانٍ، يَعْرِفُكَ بِها مَنْ عَرَفَكَ.»؛ (آنان را قرار دادى ... پايه‏هاى توحيد، نشانه‏ها و مقام‏هايت كه در هيچ جايى فرو گذاشته نمى‏شوند قرار دادى و هر كس تو را بشناسد، به [وسيله‏ى‏] آنان مى‏شناسد.) و نيز براى توجه دادن به بيانات آتيه، زمينه‏سازى مى‏فرمايد كه اگر حقّ سبحانه را بخواهيم بشناسيم ممكن نيست، مگر با توجّه به مقام و منزلت ولايت و كمالات الهى آنان كه او سبحانه را معرّفند، (زيرا شناخت حقّ سبحانه به راهنمايى‏شان امكان ندارد) و البته با داشتن همه كمالات الهى، بنده‏اند و رشته كارهايشان به دست با كفايت حقّ سبحانه مى‏باشد، چنان كه مى‏فرمايد: «لا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَها، إِلّا أَنَّهُمْ عِبادُكَ وَ خَلْقُكَ، فَتْقُها وَ رَتْقُها بِيَدِكَ، بَدْؤُها مِنْكَ وَ عَوْدُها إِلَيْكَ.»

تحليل معناى عدم فرق ميان اولى الامر و خداى تعالى‏

عدم جدايى ميان اينان و خداوند متعال، به حساب مقام نورانيّت و ولايت آنان مى‏باشد، نه به حساب صورت جسمى و عالم طبيعتشان. در حديث نورانيّت، به خوبى توضيح اين معنى از ابتدا تا انتها داده شده است. چنانچه در حدیثی در بحارالانوار جلد 26 صفحه نخست بیان شده امام على- عليه‏السّلام- مى‏فرمايد: «مَعْرِفَتِى بِالنُّورانِيَّةِ مَعْرِفَةُاللَّهِ عَزَّوَجَلَّ، وَ مَعْرِفَةُاللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَعْرِفَتِى بِالنُّورانِيَّةِ.»

شناخت من [علىّ- عليه‏ السّلام-] به نورانيّت، همان شناخت خداوند عزّوجلّ است و شناخت خداوند عزّوجلّ، همان شناخت من به نورانيّت مى‏باشد.

و امّا عالم خلقى و جسمى آن بزرگواران- عليهم‏ السّلام- (به حساب بستگى در اصل وجود و دوام حيات و كمالات به حقّ و اسماء و صفاتش)، جنبه‏ى نادارى و فقر و عبوديّت را مى‏تواند در بر داشته باشد، از اين رو فرموده شده: «إِلّا أَنَّهُمْ عِبادُكَ وَ خَلْقُكَ.»؛ «فَتْقُها وَ رَتْقُها بِيَدِكَ.»؛ «بَدْؤُها مِنْكَ وَ عَوْدُها إِلَيْكَ.» و فرموده شده: «أَعْضادٌ وَ أَشْهادٌ وَ مُناةٌ وَ أَزْوادٌ وَ حَفَظَةٌ وَ رُوّادٌ.»

واگذارى كار خلق به اولى الامر از سوى حق تعالى‏

امام- عليه‏السّلام- با شش بيان فوق (كه از نظر معنى‏ با يكديگر نزديكند و با اصطلاحات ظاهرى و همه كس فهم ذكر شده)، گويا مى‏فرمايد كه خداوند متعال كار خلق را از نظر جنبه‏ى خلقى به غير از خلق واگذار نمى‏نمايد، منتهى‏ به خلقى واگذار مى‏نمايد كه با ربط ولايت خود به ولايت الهى، بتوانند در حلّ و فتق امور عالم به آسانى عمل كنند و هم چون حضرتش سبحانه، عاجز نباشند. در کتاب كامل الزيارات، ص 200، در زيارتنامه‏ى حضرت سيّدالشهدا- عليه‏السّلام- فرموده شده: «إِرادَةُ الرَّبِ فِى مَقادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُمْ.»

اراده‏ى پروردگار در تقديرات امورش به شما فرود آمده، و از خانه‏هاى [مقام‏هاى منيع‏] شما صادر مى‏شود.

معناى اظهار و اقرار يگانگى الهى مظاهر

اگر بگوييم همه موجودات، ربط خويش را به حقّ سبحانه مى‏دانند: «فِيهِمْ [فَبِهِمْ‏] مَلَأْتَ‏ سَمائَكَ وَ أَرْضَكَ حَتّى‏ ظَهَرَ أَنْ لا إِلهِ إِلّا أَنْتَ.»؛ (آسمان و زمين را با آنان آكنده نموده‏اى تا اين كه آشكار گرديده كه معبودى جز تو نيست.) و در تسبيح و تقديس و تحميد و ... او سبحانه به تكوين و غيرتكوين مى‏باشند و اهل بیت علیهم السلام او را به يگانگى مى‏خوانند و به كار عالم هستى به اين حساب گماشته شده‏اند. اين جاست كه معناى جمله‏هاى فوق و جمله‏هاى ديگر در زيارت سيّدالشهداء- عليه‏ا لسّلام- و زيارت جامعه ظاهر مى‏شود كه فرموده شده:

«بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمْ، وَ بِكُمْ يَمْحُو ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ ... وَ بِكُمْ تُنْبِتُ الْأَرْضُ أَشْجارَها، وَ بِكُمْ تُخْرِجُ الْأَرْضُ ثِمارَها، وَ بِكُمْ تُنْزِلُ السَّماءُ قَطْرَها وَ رِزْقَها، وَ بِكُمْ يَكْشِفُ اللَّهُ الْكَرْبَ، وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ اللَّهُ الْغَيْثَ، وَ بِكُمْ تُسَبِّحُ اللَّهَ الْأَرْضُ الَّتِى تَحْمِلُ أَبْدانَكُمْ وَ تَسْتَقِلُّ جِبالُها عَلى‏ مَراسِيها.»

به واسطه‏ ى شما خداوند [تمام امور را] آغاز نمود، و به شما پايان داد و به شما باران را فرو مى‏فرستد. و به شما آسمان را از فرو افتادن بر زمين به اذن خويش نگاه مى‏دارد، و به شما دل مشغولى و هم و غم را بر طرف نموده و رنج و گرفتارى را مى‏گشايد و به شما باران را فرو مى‏فرستد و به شما زمينى كه حامل بدن‏هاى شما است، خدا را تسبيح مى‏گويد و كوه‏ها بر جاى خود استوار مى‏ماند.

بيانات اين زيارت و زيارت جامعه که از کتاب كامل الزيارات، ص 199 نقل شد، به خوبى معناى جمله‏ى فوق‏ «فَبِهم مَلَاْتَ ...» را بر هر خواننده آشكار مى‏سازد و اين كه چگونه بيان توحيدى از همه مظاهر، نسبت به آن بزرگواران- عليهم‏ السّلام- برخاسته مى‏شود و اقرار برآن دارند، واللَّه تعالى واولياؤه اعلم.

تهیه و تنظیم: حامد حسن زاده

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha