جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ |۱۸ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 29, 2024
کد خبر: 448609
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۱۱:۴۶
امام زمان(عج)

حوزه/ هدايت اشخاص، ياري دادن مؤمنين بر مخالفين در بحث و احتجاج، حل مسائل مشکل، نصيحت و موعظه افراد، شفاي امراض، هدايت گم شدگان و رساندن آنها به مقصد، تعليم ادعيه، کمک مالي به نيازمندان، فريادرسي گرفتاران و درماندگان و زندانيان، ياري بيچارگان و ... از جمله وظایف حضرت ولی حجت(عج) در زمان غیبت بیان شده است.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، یکی از سؤالاتی که در باب مهدویت وارد شده، این است که وظایف حضرت حجت(عج) در زمان غیبت چیست؟ که آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در کتاب «پاسخ به ده پرسش» به این پرسش پاسخ داده اند و در این نوشتار به مناسبت نیمه شعبان، سالروز ولادت حضرت ولی عصر(عج) به ارائه آن خواهیم پرداخت.

* وظايف حضرت مهدي(عج) در عصر غيبت

- سؤال:

امام عليه السلام در غيبت کبري چه مسئولیت هائي را بر عهده دارند؟ و به چه کارها واعمالي اشتغال دارند؟ و اين عمر طولاني را در چه شغل و عملي مي گذانند؟ و در برابر جوامع و افراد وشيعيان، چه برنامه اي را اجرا مي نمايند؟

- جواب:

در غيبت کبري کارها و مشاغل و مسؤوليت هاي امام عليه السلام بسيار حسّاس و مهم است و اگرچه تصرف و بسط يد و حکومت ظاهري بر اوضاع نداند و رتق و فتق امور را ديگران در اختيار گرفته و نظام حکم و اداره را به خود اختصاص داده و بندگان خدا را استضعاف و استعباد مي کنند، مع ذلک امام عليه السلام ناظر بر اوضاع مي باشند و عنايت هائي دارند و تصرفاتي مي نمايند.

و بالجمله شؤون امامت و رهبري و زعامت را در حدود امکان متصدي شده و وظايف خود را به نحو احسن و اکمل انجام مي دهند؛ خلاصه، عمر طولاني ايشان در اطاعت خدا مي گذرد، هم تکاليف فردي خويش را انجام مي دهند و هم بر حسب حکايات متواتر، تکاليف اجتماعي را، آنچه مقتضي و مصلحت باشد، انجام مي دهند؛ مانند هدايت اشخاص، ياري دادن مؤمنين بر مخالفين در بحث و احتجاج، حل مسائل مشکل، نصيحت و موعظه افراد، شفاي امراض، هدايت گم شدگان و رساندن آنها به مقصد، تعليم ادعيه، کمک مالي به نيازمندان، فريادرسي گرفتاران و درماندگان و زندانيان، ياري بيچارگان، که بيشتر اين اعمال در ضمن ظهور معجزات، از آن حضرت صادر شده است.

به نظر اينجانب، يکي از اموري که نشانه تصرف آن حضرت در قلوب و توجّه نفس قدسي و اثر عنايت ايشان است، همين بقاء سازمان رهبري و تشکيلات علمي و تبليغي شيعه، فعاليت حوزه هاي علوم ديني و تأليف کتاب ها، مجالس تبليغ، استمرار رشته اجتهاد و استنباط احکام و تأييداتي است که علي الدوام علماء و فقهاء از آن برخوردارند که در واقع اگرچه رسماً حکومت از فقهاء که از جانب امام عليه السلام حکام شرعي مي باشند غصب شده است، مع ذلک حکومت آنها بر قلوب باقي است و مواد اطاعت اختياري جامعه شيعه از علماء، به مراتب بيشتر از مواد اطاعت اجباري آنها از رژيمي است که در هر منطقه و ناحيه برقرار است و از راه ناچاري از آن اطاعت مي نمايند.

اگر با دقت ملاحظه شود، رژيم رهبري امام عليه السلام به واسطه علماء در سرتاسر زمين، در هر نقطه اي که يک نفر شيعه باشد، مورد قبول و احترام است، و حاکم همه، شخص حاکم الهي، يعني حضرت صاحب الزمان عليه السلام مي باشد.

مسأله اين است که تأسيسات رهبري شيعه که با يک تعبير بسيار کوتاه و غيرجامع و نارسا، در زمان ما آن را روحانيت و جامعه روحانيت مي گويند ـ با تمام موانعي که از آغاز عصر غيبت کبري تا حال براي بقاء و عرض وجود ـ و اجراي برنامه ها و مداخله در کارها و امر به معروف و نهي از منکر، مبارزات ايجابي و سلبي، تربيت علماء و هدايت جوامع شيعه، داشته است، در هر عصر و زمان به عنوان قوي ترين بنياد، وظائف بزرگي را انجام داده و حافظ شيعه از انقراض بوده و هست.

هيچ جمعيت و هيأتي، مثل جامعه روحانيت، هدف تيرهاي خطرناک بيگانگان داخلي و خارجي نبوده و نيست. فِرَق مختلف واقليت هائي که بيگانگان آنها را به وجود آورده؛ يا فعلاً به مزدوري و خيانت گرفته اند، با روحانيت، سخت دشمن هستند، و از زدن هيچ ضربت کشنده اي به اين جامعه خودداري نمي کنند و حتي با تهمت و بهتان و افترا مي کوشند تا اذهان عوام و جوانان را نسبت به آنان مشوب، و ايمان مردم را به آنها ضعيف سازند.

تبشير و استعمار و الحاد و کمونيسم و مکتب هاي مختلف، همه با اين طبقه به شدت وارد پيکار شده اند، و تمام امکانات مادي و قوائي را که دارند در اين پيکار وارد کرده اند، و پول هاي گزاف و مبالغ سرسام آوري که در راه از پاي در آوردن روحانيت، و تزلزل آن صرف مي شود بيش از حد تصور است.

فقط گاهي آمارهائي که از دستشان در مي رود و منتشر مي شود، به ما نشان مي دهد که بيگانگان خصوصاً حکومت هاي آنها، تا چه حد از اسلام و نفوذ علماي اسلام در قلوب مردم نگران هستند و آن را ضد منافع خود و مانع در استيلاي آنان بر مسلمانان و معادن ذخائر آنها مي دانند.

از يکسو زورمندان و طبقه حاکمه که همواره مي خواسته اند به شکل يک واحد ممتاز، انسان ها را استعباد نمايند و حکومت فردي داشته باشند و از ديگران حق اظهار رأي و حقوق انساني ديگر را سلب نمايند و مردم را به تعظيم و تکريم خود و اظهار کوچکي و تملق هائي که ننگ انسانيت است وادار نمايند اين طبقه را براي اين مقاصد کثيف، خطر مي دانستند و براي محو آنها و بي ثمر ساختن تبليغات و اعتراضات آنها، فعالانه کوشش مي کردند و حتي اگر مي توانستند اشتباه کاري کنند، افرادي را مي ساختند و تحت عناوين و القابي در برابر جامعه روحانيت به اسم عالم و روحاني معرفي مي کردند!

اين اقويا و حکومت ها، از ظهور مفاهيم اسلامي و روشن شدن حقايق قرآن سخت بيمناکند، زيرا آنجا که قرآن است و آنجا که اسلام است و آنجا که نداي برابري و مساوات «انّ أکرمکم عند الله أتقاکم/ همانا گرامي ترين شما در نزد خدا پرهيز کارترين شما است» بلند است، و آنجا که بانگ: «و لقد بعثنا في کل امة رسولاً أن اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت/ و همانا ما در ميان هر امتي پيغمبري فرستاديم تا بخ خلق ابلاغ کند که خداي يکتا را بپرستيد و از بتان دوري کنيد» شب و روز به گوشها مي رسد، براي حکومت فردي و اين تشريفات و تکريم ها و فردپرستي ها و اين امتيازات و اين همه فاصله ها وجدائيها، جائي و حسابي نيست.

و اين روحانيت است که رساندن و ابلاغ اين نداها، و پياده کردن اين برنامه ها را به عهده گرفته است.

از سوي ديگر مي بينيم روحانيت شيعه چون به اصطلاح امروز دولتي نيست يعني نمي تواند در نظامات غير اسلامي (که متأسفانه در همه نقاط دنيا مسلط هستند) خود را ادغام کند که از آنها حقوق و بودجه بگيرد، و مجري برنامه هاي خاص و معين شده باشد.

اگرچه در نظام اسلامي همه چيز تحت نظر حکومت ونظام اسلام است ورهبر اسلام بر همه امور نظارت دارد، وبايد حسن جريان تمام رشته ها را کنترل کند واداره نمايد که از جمله رشته تبليغات وارشادات وعلوم اسلامي وگسترش دادن آن در بين تمام مردم است بطوري که همه و همه، در مسائل اسلامي وارد گردند، و محققان عاليقدر بتوانند به تحقيق و بررسي مشغول باشند.

اکنون که رسماً نظام اسلام بر تمام دنيا حاکم نيست، و نفوذ اسلام و برنامه هاي آن در نفوس باقي است، روحانيت و به عبارت ديگر: روات احاديث اهل بيت: به صورت صنف خاصي شکل گرفته است، ودر حقيقت از نظر هر فرد شيعه متوجه وآگاه، روحانيت همان نقش هيأت حاکمه را، که بايد ناظر بر اوضاع وتربيت وتعليم وحسن جريان تمام امور باشد، اجرا مي نمايد؛ ولي هر وقت نظام اسلامي رسماً در تمام دنيا يا در يک جامعه پياده شود، روحانيت به اين شکل فعلي باقي نخواهد ماند که ما در اين مقاله در مقام تفصيل وشرح اين بحث نيستيم.

مقصود اين است که روحانيت از جنبه بودجه وقوه ونظام مالي، نظامي که نيروي انتظامي وقوه مجريه رسمي آن را اجرا نمايد ندارد، واين خود مردم هستند که با کمال اختيار وبدون اين که تحت فشار مطالبه مأمور وباز پرس وبازرس واداره تشخيص مالياتها وادارات وصول وجرائم باشند، وجوه شرعيه خود را تمام وکمال، بدون اينکه يک ريال کمتر بدهند، با نهايت خلوص نيت وبا افتخار، ادا مي کنند.

وعجيب اين است که تبليغاتي عليه پرداخت وجوه شرعي به علماء ومراجع در سطوح مختلف وبه عناوين بسيار وبطور گسترده، ادامه دارد؛ مع ذلک تأثيري نمي کند وتوجه مردم به پرداخت اين وجوه وتقويت بنيه مالي دستگاه رهبري تشيع، هر روز بيشتر مي شود.

آري دشمنان مي دانند که يکي از راه هاي مؤثر در از کار انداختن روحانيت وتعطيل حوزه ها وجلوگيري از نشر معارف اسلام وتربيت علما ومحققين روحانيت، استخدام کردن ودستگاهي ودولتي کردن افراد روحاني وتضعيف بنيه مالي اسلام مي باشد؛ از اين جهت با حملات زباني وقلمي وعملي، وتهمت وافترا وانتشارات فريبنده، مي کوشند تا سازمان رهبري اسلام ومراکز فکري وتحقيقي وثقل روحانيت را نيازمند سازند، وهمکاريهاي مالي مردم را قطع کنند؛ ولي آنچه ملاحظه مي کنيم هر چه سعي مي کنند با وسائل مختلف سمعي وبصري تبليغي که در دست دارند، مردم را از پرداخت وجوه شرعي وسهم مبارک امام عليه السلام (که پر برکت ترين ومقدس ترين وجوه است) باز دارند، رغبت مردم به پرداخت آن وجوه بيشتر مي شود وروز به روز وضع مالي حوزه هاي علميه، وکمک هاي مالي به مبلغين، محکمتر وزيادتر مي شود.

چرا؟ براي اينکه خدا مي فرمايد: (يريدون ليطفئوا نور الله بأفواههم والله متم نوره ولو کره الکافرون)(10) (مي خواهند نور خدا را با دهانشان خاموش سازند ولي خداوند، تمام کننده نورش مي باشد هر چند کفار، اکراه داشته باشند).

چرا؟ براي اينکه قلوب، در تحت تصرف ولايتي امام عليه السلام قرار دارد(11) وهر چه دشمنان بخواهند با تمهيدات ونقشه ها قلوب را از علما ونُوّاب امام عليه السلام منصرف سازند، نمي توانند.

بايد اين چراغ روشن بماند وحجتهاي امام عليه السلام در بين مردم باقي بمانند، وهمانطور که خدا زمين وخلايق را بدون حجت نخواهد گذارد، امام عليه السلام نيز مردم وشيعيان را بدون حجتي از جانب خود نخواهد گذاشت؛ واين رشته نيابت وهدايت وحکومت از جانب امام عليه السلام همانطور که از آغاز واز عصر غيبت کبري تا حال منقطع نشده، تا زمان ظهور آن حضرت نيز منقطع نخواهد شد (لئلا يکون للناس علي الله حجة)(12)  (تا مردم بر عليه خداوند حجتي نداشته باشند).

حاصل اينکه امام عليه السلام در عصر غيبت بر امور نظارت دارند، وبطور مطلق از کارها کناره گيري ندارند.

اگر گفته شود: حال که چنين است، اگر چه ظهور کلي حضرت صاحب الامر ـ أرواحنا فداه ـ متوقف بر حصول شرايط ومقدمات واذن خداوند متعال است؛ ولي اگر اينگونه مداخلات وتوجيهات ومقابلات وتشرف دادن اشخاص به سعادت لقاء وشرفيابي به حضور آن حضرت بيشتر باشد، که يک ظهور جزئي هميشه در بين باشد، اصلاحات مهمي انجام خواهد شد وبسياري از مصالح تأمين ومفاسد زيادي دفع مي گردد.

مثلاً اگر آن حضرت با علماء وزعماء، به نحوي که او را هنگام ملاقات نشناسند وبعد بشناسند، ديداري کند وآنها را راهنمائي بنمايد، جريان امور مستقيم مي شود؛ پس چرا چنين برنامه اي نيست البته خود آن حضرت داناتر به وظايف خود هستند وآنچه را وظيفه دارند وبه مقداري که مصلحت باشد، اين کارها را انجام مي دهند ويقيناً بهر نحو عمل فرمايند، همان عين وظيفه ومصلحت است.

پاسخ اين است که: سخن تمام همين است که گفته شود وظايف وتکاليف حضرت بيشتر از آنچه انجام مي دهند نيست؛ وآن حضرت، عالم به مصالح وموارد هستند، ودر حدودي که مصلحت باشد وبه نظام غيبت وتربيت امت وآماده ساختن آنها براي ظهور کلي، خلل وارد نشود، اقدام مي فرمايند.

واگر بنا باشد که امور تحت نظر مستقيم ايشان قرار بگيرد واستناد علماء وخواص، وبلکه عوام، در اعمال واقدامات به راهنمائيهاي شخصي وخاص ايشان باشد، يک باب ديگر باز مي شود، ونظام دين ونظامي که در عصر غيبت کبري در نظر گرفته شده است، اختلال مي يابد، وبراي هر لقاء وديدار واستنادي، خرق عادت و ظهور معجزه لازم مي گردد، وارتباط با امام عليه السلام در غيبت کبري از غيبت صغري هم بيشتر مي شود!

بنابراين برنامه ونظام غيبت کبري، همين نظامي است که اجرا مي شود و از پيش معين شده است، وبيش از اين سخن را در اين بحث طولاني نمي کنيم وبه اين بيانات بلاغت نظام حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام کلام را تمام مي کنيم:

(فلا تستعجلوا ما هو کائن مرصد، ولا تستبطئوا ما يجيء به الغد، فکم من مستعجل بما إن أدرکه ودّ أنه لم يدرکه. وما أقرب اليوم من تباشير غد. ياقوم، هذا إبان ورود کل موعود ودنو من طلعة ما لا تعرفون ؛ ألا وانّ من أدرکها منا يسري فيها بسراج منير، ويحذوا فيها علي مثال الصالحين ليحل فيها ربقاً، ويعتق فيها رقاً، ويصدع شعباً، ويشعب صدعاً في سترة عن الناس لا يبصر القائف أثره ولو تابع نظره. ثم ليشحذن فيها قوم شحذ القين النصل تجلي بالتنزيل أبصارهم، ويرمي بالتفسير في مسامعهم، ويغبقون کأس الحکمة بعد الصبوح(13) در پيدايش تباهي هايي که واقع خواهد شد وانتظار آن مي رود، شتاب نکنيد، وآن را دير مپنداريد که چه بسيار شتاب کننده اي در امري که چون آن را دريابد، آرزو مي کند که اي کاش به آن نرسيده بود. وامروز، چه بسيار به علائم وآثار فردا نزديک است.

اي گروه مردم، اين زمان، موقع آمدن هر موعود، وگاه نزديک شدن ديدار فتنه هائي است که از آن آگاه نيستيد. آگاه باشيد که هر کس از ما اهل بيت (حضرت صاحب الزمان عليه السلام) که آن فتنه ها را درک کند، در تاريکي آن حوادث، با چراغي نور دهنده (هدايت الهي) حرکت مي کند وبر روش نيکان رفتار مي نمايد، تا آنکه در آن گرفتاريها، ريسمان گمراهيها را بگشايد واسير جهل وناداني را آزاد کند وجمعيت اهل باطل را پراکنده سازد، وتفرقه اهل حق را پيوسته گرداند، در حالي که پرده وپنهاني از مردم است، وحتي جوينده او نيز او را نمي يابد، هر چند که در پي او نظر افکند).

پس از آن گروهي (جهت برابري با اهل باطل وحمايت از دين وامر به معروف ونهي از منکر واستقامت در راه حق) تيز (و نافذ ومؤثر) شوند، مانند شمشيري که آن را شمشيرساز تيز گرداند، بطوري که ديده هاي آنان به نور قرآن جلا داده شود وتفسير قرآن در گوش ايشان القا گردد، وشبانگاه، جام حکمت بدانان نوشانند، بعد از اينکه، در بامداد هم آشاميده باشند.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • مهدي IR ۲۲:۴۶ - ۱۳۹۸/۱۱/۱۰
    0 0
    تلتتلتنتاليان