شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۰ شوال ۱۴۴۵ | Apr 20, 2024
نشست «بررسی تطبیقی نظریه تجدد امثال با حرکت جوهری ملاصدرا»

حوزه/ حرکت جوهری ملاصدرا که در حقیقت حرکت وجودی است، مخصوص عالم ماده می باشد ولی تجدد امثالی که عرفا مطرح کرده اند در همه ماسوی‌الله جاری است بلکه ذات الهی نیز حرکت حبی دارد که این حرکت استکمالی نیست.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» در نشست « بررسی تطبیقی نظریه تجدد امثال و حرکت جوهری » که در سالن جلسات مجمع عالی حکمت اسلامی در قم برگزار شد، استاد عبودیت و حجت الاسلام والمسلمین حمید پارسانیا و حجت الاسلام و المسلمین حسن  رمضانی از اساتید فلسفه اسلامی حوزه علمیه قم، به بیان نظریات خود در مورد حرکت جوهری و رابطه آن با تجدد امثال عرفا پرداختند که بخش هایی از این نشست به این شرح است:

مقدمه استاد عبودیت

حرکت در یک مقوله نزد ملاصدرا یعنی تحقق فرد سیال مقوله ولی اگر حرکت جوهری را در جسم قائل شویم جسم را مسافة حرکت می دانند. در حرکت جوهری ما هر آن یک جسم جدیدی داریم، ولی چون هردو مشابه است حواس نمی تواند این تغییر را درک کند.

هرجا حرکت است زمان مطرح است، لذا در مجردات زمان مطرح نیست؛ لذا حرکت جوهری در مجردات وجود ندارد و اینکه ما و شما نمی فهمیم حقیقت این حرکت جوهری عالم ماده را برای این است که همه اجسام و کل عالم طبیعت را شما فقط یک حال می بینی  نه گذشته را و نه آینده را و این ذهن جزئی بین نمی تواند تغییر آن به آن جوهر اشیاء را مشاهده کند.

تفاوت حرکت جوهری و تجدد امثال

تفاوت تجدد امثال با حرکت جوهری همین است که ملاصدرا برای جوهر اشیاء در عین تغییر آنها، یک وحدتی نیزقائل است درعین حال که این جسم آن به آن عوض می شود یک شیئ ثابتی در میانه است؛ ملاصدرا با ثبات هیولا و تغییر صورت مساله را حل می کند که استاد مطهری این را دربحث حرکت جلد 11 مجموعه آثارشان خوب توضیح داده اند که ماده ثابت است، ولی صورت عوض می شود ماده و هیولا چون هیولا قوه محض است احتیاج به صورت خاص ندارد بلکه احتیاج به "صورة ما" دارد اگر به صورت خاص نیاز داشته باشد، قوه محض نمی شود و این بحث کون و فساد را صدرا در حرکت هم می زند.

 ولی علامه طباطبائی می گویند نیاز به این مباحث نیست وقتی گفتید زمان یک حقیقت متصل است و اتصال مناط وحدت خاصی است، خود این اتصال اینجا هم مناط وحدت شخصی می شود. یعنی نیاز نداریم که چیزی وراء اتصال برای ایجاد وحدت قائل بشویم.

 

دبیر جلسه حجت الإسلام امینی نژاد

اجسام چهار بعدی هستند و یک بعد تغییر ذاتی دارند ولی چشم ما سه بعدی است لذا این حرکت جوهری اجسام برای ما محسوس نیست.

ما گفتیم بر اساس حرکت جوهری همه اعراض هم متغیرند که مراد تغییرات شخصی آن اجسام است که این حرکت تغییر سیاهی به سیاهی دیگر است نه تغییر سیاهی به سفیدی.

حرکت نوع یا صنفی تبدیل به صنف و نوع دیگر می شود وقتی نوع عوض شد حتما باید شخص و فرد هم عوض شود ولی در حرکت جوهری این سیاهی و این عرض شدت بیشتری می یابد نه اینکه سیاهی تبدیل به سفیدی شود و نوعش عوض شود.

 

سوال از استاد رمضانی اینکه حکمای مشاء نگاه "نقطه سیال" داشتند یک واقعیت سیال است ولی صدرا می گوید "خط ناپایدار" .  سوال ما از شما این است که آیا بین این دو دیدگاه تفاوت وجود دارد؟

حجت الإسلام والمسلمین حسن رمضانی

بنده باید بحث تجدد امثال را توضیح دهم و رابطه آن با حرکت جوهری را بیان کنیم.

اما در مورد سوال شما و بحث حرکت جوهری باید گفت؛ یک وقت بیان إنّی است که ما از زمان به آن حرکت پی می بریم و یک وقت برهان لمّی است که تمرکز بر اصل سیلان است که آن حقیقت سیال علت است و این مقدار و زمان معلول آن است. این در نحوه دید می باشد لذا دور پیش نمی آید که از یکی به دیگری و از دیگری به اولی استدلال بشود و دور پیش بیاید.

 

دبیر جلسه؛ سوال از استاد پارسانیا اینکه در حوزه امتداد های فلسفه در حوزه بکار گیری این اصل فلسفی چگونه باید بهره گرفت و آیا این بهره گیری انجام شده است!؟

حجت الإسلام والمسلمین پارسانیا

قبل از اینکه به این سوال بپردازم تقریر بسیار خوب استاد عبودیت از مساله حرکت را باید تحسین کنم در مورد حرکت باید گفت که در طول تاریخ از تحلیل این مفهوم شروع کرده اند که محرک دارد و مبدا و منتها دارد و زمان دارد و ابتدا فکر کردند که زمان خودش یک کم می باشد و متحرک امری دیگر است و بین آغاز و انجام باید وحدتی باشد لذا مشا حرکت جوهری را انکار کردند تا شیئ ثابتی در میان تغییرات عرضی باقی باشد ولی یک تحلیل صدرالمتألهین دارند که در حقیقت حرکت در وجود است نه حرکت در جوهر لذا همانطور که موجود بودن ماهیات مجاز است حرکت آنها چه عرض و چه جوهر هم مجاز است ما از وجود سیال حرکت را استنتاج می کنیم و این که آیا محرک را نیز باید در مقوله حرکت در نظر بگیریم یا نه در فلسفه اسلامی مطرح است که بلی باید محرکی بوده باشد و حرکت محتاج محرک است.

اما زمان و ذات سیال متلازم هم هستند و لذا دوری که از جانب دبیر جلسه مطرح شد نمی تواند صادق باشد.

امتداد بحث حرکت جوهری در علوم و مباحث دیگر

اما امتداد این بحث در مباحث علوم انسانی و سائر بحث های فلسفی بسیار زیاد است ما از حرکت جوهری بقا آن را ثابت می کنیم چون این ذات سیال است جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا می باشد و جسمانیة الحدوث بودن علم و اراده را نیز نشان می دهد وروحانیة البقا بودن این دو را نیز می رساند یعنی انسان مثل یک موجی است که دائم در حرکت است و این در مسائل اجتماعی بسیار افق گشائی می کند.

نفس وقتی به حوزه تجرد رسید ازلی و ابدی است و اینجا دیگر با حقیقت متحد می شود تا در مسیر علوم حصولی و طریقه معرفت است در چارچوب علم حصولی این ازلی نیست ولی وقتی به معرفت رسید با آن حقیقت اتحاد یافت و یکی شد و اشتداد وجودی پیدا خواهد کرد.

اما این را هم باید توجه داشت که اتحاد عالم و معلوم در جامعه مطرح است نه  اتحاد عقلی که در خیال منفصل وراء انسان یک اتحادی در جامعه وجود دارد مبنای این اتحاد هم بحث حرکت جوهری است پس در جامعه اتحاد عقل و عاقل و معقول وجود ندارد.

اما اینکه کانت و برخی غربی ها؛ بشر را با نگاه اتمی نگاه می کنند اینها دیگر نمی توانند این حرکت جوهری را قبول کنند این را پوزیتیویتست ها هم قبول کردند که عقل خارجی نیست ولی اگوست کنت در حوزه ماده و حس قبول دارد ولی بنظرم از این افق نمی توان بحث کرد و به حرکت جوهری معتقد بود.

 

سوال بعدی؛ اما بحث تجدد امثال که عرفا در بحث خلقت چندین نظریه بهم پیوسته دارند قبل از  ابن عربی هم سابقه داشته، ابوطالب مکی در این نظریه بحثهایی داشته است ولی این بحث با این دقت بعد از قرن هفتم صورت گرفته است سوالم از استاد رمضانی این است که آیا آن دقت های عقلی وفلسفی که صدرا داشته اینها هم داشتند و آیا عرفا نیز مرادشان از وحدت در تجدد امثال همان وحدت حرکت جوهری است!!؟؟

پاسخ استاد رمضانی

آن طور که از فرمایشات اساتید برآمد حرکت جوهری یک مقوله فلسفی است ولی تجدد امثال یک مقوله عرفانی است صرف نظر از تفاوتهایی که این دو دارند اگر بخواهیم یک تصویر اجمالی از تجدد امثال ارائه دهیم اگر بنا باشد این حرکت جوهری همه هستی را شامل شود می شود تجدد امثال؛ حرکت جوهری در فضای موجود متغیر و جسم مطرح است یعنی محدود به عالم ماده می باشد ولی در فضای تجدد امثال همین معنا توسعه می یابد و تجردات را نیز شامل می شود.

البته این بحث آقای پارسانیا هم درست است که بحث به حسب وجود است و إلا به حسب ماهیتش شیئ نه متغیر است نه ثابت.

حرکت جوهری حرکت در یک محدوده خاصی را ثابت می‌کند ولی حرکت تجدد امثال کل هستی را سایه انداخته و در تجردات نیز مطرح است.

در همه ماسوی الله مطرح است بلکه چنانچه حدیث کنت کنزا بیان می کند در ذات خدا نیز حرکت حبی وجود دارد البته این حرکت تجدد امثال یک حرکت استکمالی نیست که همیشه محتاج قوه است بلکه یک حرکت تکمیلی در مجردات ماسوی الله و در ذات خدا نیز یک حرکت حبی می باشد.

گزارش: حامد حسن زاده

 

 

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha