پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳ |۱۷ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 28, 2024
مقام معظم رهبری در دامغان

حوزه/ به مناسبت سالگرد سفر مقام معظم رهبری به استان سمنان، بیانات ایشان در جمع مردم شهرستان دامغان، بازنشر می شود.

به گزارش خبرگزاری «حوزه» از سمنان، امام خامنه ای، مقام معظم رهبری در آبان ماه سال ۱۳۸۵ در یک سفر ۵ روزه به استان سمنان، سخنان مهمی بیان داشتند، متن بیانات ایشان را در جمع مردم شهرستان دامغان جهت یادآوری در ادامه می‌آوریم:

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

والحمدللَّه ربّ العالمین والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا أبی القاسم المصطفی محمّد و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین سیّما بقیةاللَّه فی الأرضین.

من خود را در جمع شما برادران و خواهران عزیز دامغانی، در جمع یک مجموعه‌ی آشنا و سرشار از محبت و لطف مشاهده میکنم و خدا را سپاسگزارم. شهر کهن و زیبای شما یکی از مراکز عمده‌ی افتخارات این استان است. آنچه که درباره‌ی گذشته‌ی این شهر و پرورش ادیبان و شاعران و دانشمندان و شخصیتهای برجسته در کتابها نوشته و در خاطره‌ی تاریخ ثبت کرده‌اند، برای همه معلوم است. آنچه ما در زمان خودمان مشاهده کردیم، دامغان را مرکز مردم مؤمن، صمیمی، با محبت و قانع و صبور و در میدانهای انقلاب فعال دیدیم؛ چه در دوران دفاع مقدس و چه قبل از آن، که من دیروز در جمع خانواده‌های معظم شهیدان عرض کردم: در دوران جنگ و دفاع مقدس، ستادهای پشتیبانی جنگ و ستادهای مهندسىِ وابسته‌ی به جهاد سازندگی - که در استان یک مجموعه‌ی بسیار فعال و در بین استانهای کشور کم نظیر بودند - مرکزیت و فرماندهی آن با دامغانیهای فعال و مجاهد و مبارز و فداکار بود. در بین شهدای نام‌آور جمهوری اسلامی ایران، شهید شاهچراغی - که نه فقط متعلق به مردم دامغان، بلکه متعلق به ملت ایران است - یکی از پرچمهای افتخارِ این مردم عزیز است. شهدای بزرگوار دیگری هم که ما حالا در گلزار شهدا و مزارهای مبارک آنها را زیارت کردیم، هر کدام چلچراغی از معنویت و شکوه و افتخار در فضای این شهر کهن و با سابقه‌ی تاریخی روشن کرده‌اند. اینها نشانه‌های عزت و شجاعت و غیرت و ایمان شما مرد و زنِ مؤمن و صمیمیاند.

من عرض بکنم از تدین و ریشه‌های ایمانی مردم این شهر که بعد از قلع و قمع روحانیت و اهل دین در دوران رضاخان قلدر، یکی از حوزه‌های علمیه فعال در منطقه‌ی شرق کشور، حوزه‌ی علمیه‌ی دامغان بود که مرحوم آقای ترابی (رضوان‌اللَّه علیه) - عموی امام جمعه‌ی محترم فعلی - در این شهر بساط درس و علم و معرفت را گسترد. از شهرهای مختلف، از مازندران، سمنان و بخشهای مختلف، طالبانِ عشق و علم و مشتاقان حقیقت به دامغان میآمدند و در سه مدرسه‌ی دامغان تحصیل علم میکردند. امروز بعضی از متخرجان مدارس علمی آن روز دامغان، در این استان و بیرون از آن، جزو چهره‌های برجسته و معروفند. یک حوزه‌ی علمیه در یک شهر، وقتی پرورش پیدا میکند و کارآمد میشود، جدای از فضای معنوی و دینی مردم نمیشود آن را تحلیل کرد. وجود یک حوزه‌ی با برکت، به معنای حضور دینی و ایمانىِ عمیق و اصیلِ مردم آن منطقه است.

در مشهد هم مرحوم آیةاللَّه دامغانی از مدرسان معروف مشهد و شخصیت برجسته‌ای در زمان جوانی ما بود. در این دوران اخیر هم که مرد صاحبدل سالکِ خداپرست - مرحوم آقای معلم (رضوان‌اللَّه‌علیه) - در این شهر زندگی میکرد. هر وقت من در تهران این مرد عزیز و شریف را - که به دیدار ما میآمد - زیارت میکردم، یادِ زیباییهای معنوی دامغان در ذهنم زنده میشد.

امروز من خوشحالم که در میان مردمی، از مرد و زنِ مهربان و مؤمن و صمیمی، قرار گرفته‌ام که این سوابق زیبا و شوق آفرین را از آنها در ذهن داشته‌ام و دارم.

یک مسئله، مسئله‌ی آبادانی و سازندگی دامغان است. ما نقاط مهم را در این سفرها به دولتهای محترم تذکر میدهیم. شهر شما شهر با استعدادی است؛ مشکلاتی هم با آن همراه است و مردم با آنها دست و پنجه نرم میکنند. سؤالاتی که دوستان ما قبل از سفر از مردم شهر کردند، به ما نشان داد که مشکل آب، مشکل بیکاری، مسئله‌ی اشتغال، مشکل بهداشت و درمان و برخی مشکلات دیگر، برای مردم این شهر جدی است. آنچه که من میتوانم عرض بکنم، این است که دولت محترم و رئیس جمهور محترم، با همه‌ی توان، در حد ظرفیت کشور، در صدد رفع مشکلات است. یقیناً دولت محترم طی برنامه‌ریزیهای کوتاه مدت و بلند مدت این مشکلات را مورد توجه قرار خواهد داد. این مشکلات باید بتدریج حل شود. با همت خود شما مردم، با همراهی و همکاری شما مردم و با حضور جوانان، بخصوص جوانان دانشجو - که در این استان، از جمله در این شهر دانشجویان زیادی حضور دارند - با استفاده از تخصصها و معرفتشان، بتوانند در باز کردن گرههای گوناگون همکاری کنند و شریک باشند.

دامغانِ امروز با دامغان سی سال قبل که من دیدم، از زمین تا آسمان متفاوت است؛ شاهرود هم همین‌طور؛ سمنان هم همین‌طور؛ و بقیه‌ی شهرهای کشور و بخشها و روستاهای کشور هم همین‌طور.

یک روزی بود که مسئولانِ در سطح بالا، در تهران اساسی‌ترین هدفشان، پُرکردن کیسه‌های خود و راضی کردن اربابان خارجی و امریکایی و صهیونیستشان بود. خود را وظیفه‌مند نمیدانستند که مشکلات ملت و کشور را هدف خودشان قرار بدهند. اگر یک شهری یک عنصر با نفوذی در دستگاه حاکمه میداشت، به قدر نفوذ خود، برای شهر خود - آن هم غالباً برای منافع شخصی - امکانات دولتی را جلب میکرد. اگر شهری یک پارتىِ با نفوذ در دستگاههای تصمیم‌گیری نداشت، از همه چیز محروم میماند. بسیاری از مردم ما و بسیاری از شهرهای ما در دوران طاغوت، قربانىِ این تبعیض و این نظام غلط و طاغوتی شدند. در دوران جمهوری اسلامی، مسئولان کشور تنها وظیفه‌ی خودشان را خدمت به مردم میدانند. من بارها تصریح کرده‌ام که مسئولان ما خدمتگزاران مردم و به تعبیر واضح و روشن، نوکران مردمند. مردم اقتدار عظیم ملی را به دست مسئولانشان سپرده‌اند تا آنان بتوانند هم از عزت و شرف و استقلال آنها، و هم از جایگاه علمی و فرهنگی و سیاسی آنها در سطح بین‌المللی دفاع کنند، و هم بتوانند امکانات کشور را به نفع آنها به کار بگیرند. کشور ما امکانات زیادی دارد. همین کویری که در همسایگی شماست، منبع برکاتی است. یقیناً یکی از کارهایی که دولت باید انجام دهد - البته کارهایی را شروع کرده‌اند؛ اما ضعیف است، باید تقویت شود - شناسایىِ این کویر و برکات آن است. به تعبیری، سفره‌ی گسترده‌ی نعمتی است که میتوان از آن استفاده‌های بسیاری به سود مردم و برای آبادانی استانهای اطراف کویر کرد.

این دولت، دولت با نشاط، چابک، فعال، دلسوز، دلبسته‌ی به منافع و خواسته‌های مردمی و وسط میدان و صحنه است. هر مقداری که امکانات دولت اقتضاء بکند، یقیناً عمل خواهد کرد.

البته ما در این سفر - در گزارشهای قبل و بعد سفر و آنچه که در اثنای سفر در مذاکره‌ی با مسئولان شنیدیم و میشنویم - نقاط اساسیتر و حساستر و لازمتر را شناسایی میکنیم و ان‌شاءاللَّه خدای متعال کمک بکند تا بتوانیم با برنامه‌ریزی، این راههای درست را بپیماییم و روزبه‌روز بر بهتر شدن و بهبود زندگی شما مردم مؤمن و مردم پُرشور و محترم بیفزاییم.

مسئولان هر چه برای این ملت بکنند، حقیقتاً کم است. انسان مبهوت میماند. من الان مادر شهیدان مؤمنی را زیارت کردم. سه جوان در راه خدا داده و یک پسرِ جانباز دارد و خودش سالخورده است؛ اما با وجود همه‌ی اینها از لحاظ روحی مثل کوه ایستاده است. دست اینها را باید بوسید؛ عظمت واقعی یعنی این. یک ملت وقتی یک چنین عظمتهای انسانی را در درون خود دارد، باید مطمئن باشد که به هر کار بزرگی همت بگمارد، از عهده‌ی آن برخواهد آمد.

آرمانهایی که ملت ایران تصویر کرده است، البته آرمانهای بلندی است؛ اما این آرمانها دست یافتنی است. پرچم عدالت اسلامی را برافراشتن، از آن دفاع کردن و در راه آن حرکت کردن، یک آرمانگرایی پوچ و بی‌نتیجه نیست، آنچنان که بعضی سعی میکنند این‌طور القاء کنند. این، عملی است.

درست است که امروز در دنیای بشر عدالت اجتماعی مظلوم است؛ درست است که امروز مدعیان حقوق بشر بیرحم‌ترین پامال کنندگانِ حقوق بشرند؛ شما ببینید الان در فلسطین چه دارد میگذرد؛ روزانه فلسطینیها قتل عام میشوند. صهیونیستهای وحشی که ابهت به دست آمده‌ی نظامىِ در طول پنجاه سال را در جنگ سی و سه روزه‌ی لبنان از دست دادند - پنجاه سال تلاش کردند تا نشان بدهند که اسرائیل شکست‌ناپذیر است؛ اما این ابهت پنجاه ساله در سی و سه روز دود شد رفت هوا. یک گروهِ مجاهدِ مؤمن تهیدست از سلاحهای پیشرفته‌ی هوایی و غیره، توانست آن ارتش مغرور و سرکش را به ذلت بکشاند؛ تلفات بر آن وارد کند؛ او را در سطح دنیا مسخره کند - گویا میخواهند انتقام آن شکست و آن فضاحت را از فلسطینیهای بیچاره بگیرند. الان چندین روز است یا شاید چند هفته است که غزه مورد تهاجم دائمی صهیونیست‌هاست. و خودِ همین تهاجمِ بیامان و ظالمانه‌ی به غزه - که به‌ظاهر در ذیل یک قراردادی آنها را به دست فلسطینیها برگرداندند و حالا دارند این‌طور با آنها رفتار میکنند - باید نشان بدهد که آخِر و عاقبتِ مذاکره‌ی با اسرائیل غاصب و صهیونیستها چیست. بعضیها میگویند با مذاکره، مشکلاتمان را با صهیونیستها حل کنیم؛ بفرمایید این هم مذاکره! این ستمِ بزرگ امروز دارد انجام میگیرد؛ طرفداران حقوق بشر، مدعیان حقوق بشر، حضراتی که در هر نقطه‌ی دنیا سرِ چیز کوچکی دولتهایی را که مطیع آنها نیستند، به نقض حقوق بشر متهم میکنند - در اروپا و غرب - نشسته‌اند، دست روی دست هم گذاشته‌اند؛ فارغ‌البال و بیخیال دارند به این کشتار روزانه نگاه میکنند. اگر کسی یک گوسفند را هم در یکی از خیابانهای یک پایتخت اروپایی سر ببرد، این‌قدر فراغت بال به وجود نخواهد آمد. برای کشتن دهها و صدها انسان و برای نابود شدن کودکان، زنان و مردان بیدفاع، کسانی که در هیچ کار مسلحانه‌ای شرکت نداشته‌اند و همین‌طور چشم بسته به قتل میرسند، ارزشی به قدر ریختن خون یک گوسفند ندارند؛ امروز وضع عدالت در دنیا این است.

بعضی که به این وضعیت نگاه میکنند، میگویند: شما نام عدالت اجتماعی را میآورید، مگر میشود؟! در داخل هم البته کسانی هستند که حاضرند برای منافع خود، پا روی منافع صدها و هزارها و میلیونها بگذارند؛ که میشنوید. بعضی سوءاستفاده کنندگان و مفسدان اقتصادی برایشان بیت‌المال و غیر بیت‌المال فرقی نمیکند؛ هر جا بتوانند دست میاندازند؛ حق هر کس ضایع شد، شد. اینها را که بعضی میبینند، میگویند: مگر میشود در کشور عدالت اجتماعی را مستقر کرد؟! من عرض میکنم: بله؛ همه‌ی آرمانهای این ملت و انقلاب - از جمله عدالت اجتماعی - را میشود با پشتیبانی این مردم مؤمن و غیور - که مثل کوه ایستاده‌اند - به نتیجه رساند. بیست سال قبل، آن روزی که ما درگیر دفاع مقدس بودیم و از میهنمان دفاع میکردیم، قدرتها ساده‌ترین سلاحها را هم حاضر نبودند به ما بفروشند؛ حتّی به دو برابر قیمت هم نمیفروختند. سیل سلاحها و ابزارهای مدرن از اروپا و امریکا و شوروی سابق به سمت عراق و صدام جنایتکار روانه بود، آن وقت ما برای ساده‌ترین سلاحها - اگر نداشتیم - بایستی با هزار مشکل مواجه میشدیم تا شاید بتوانیم یا نتوانیم آن را تهیه کنیم. آن روز اگر کسی میگفت این ملت، این جوانان و این همتهای انقلابی و مؤمن، یک روز خواهد توانست این همه ابزارهای موشکی را در خلیج فارس یا در نقطه‌ی دیگری به عنوان آزمایش و رزمایش منفجر بکند، کسی باور میکرد؟ اما ملت ما توانست.

آن روزی که عربده‌های تهدیدآمیز قدرتهای معارض و استکباری از اطراف به سمت این ملت سرازیر میشد، تهدید میکردند و حتّی بعضی از عناصر دولتهای دوست با عنوان خبر ویژه - ده سال قبل، هشت سال قبل، پنج سال قبل - به ما خبر میدادند که ما خبر داریم بناست به شما در فلان روز یا فلان ماه حمله کنند؛ قصدشان تهدید و ارعاب و عقب‌نشاندن دولت جمهوری اسلامی از مواضع خود بود. آن روز شاید خیلیها بودند که باور نمیکردند استکبار جهانی و در رأس آن امریکا، در همه‌ی سیاستهای معارض خود در مقابل ملت ایران و جمهوری اسلامی ایران، این‌جور شکست بخورد؛ در عراق سیاستش شکست بخورد؛ در فلسطین سیاستش شکست بخورد؛ در لبنان سیاستش به شکل مفتضحانه شکست بخورد؛ در افغانستان ناکام بماند و تهدیدهای او، تهدیدهای پوچ در سطح بین‌المللی قلمداد بشود. اما این کار شد.

آنچه علیه ملت ایران توطئه کردند، علیه خودشان تمام شد. همین دولت کنونی امریکا که هر وقت هر کدام از سران این دولت - چه آن وزیر دفاعش، چه وزیر خارجه‌اش، چه خودِ بوش - حرفی علیه ملت ایران زدند، یک جمله‌ی تلخِ تهدیدآمیز بر زبان آوردند که شاید ملت را بترسانند؛ اما هر چه گفتند، به‌عکس شد. بوش در قضیه‌ی انتخابات ریاست جمهوری، به ملت ایران پیغام داد که در انتخابات شرکت نکنید؛ اما مردم لج کردند و از همیشه‌ی دوران بیست و پنج، شش ساله، در انتخابات بیشتر شرکت کردند. در همین قضیه‌ی مسائل عراق و سیاستهای شکست خورده‌ی امریکا در عراق، در این انتخابات اخیر امریکا، معلوم شد که این سیاستها در خودِ واشنگتن هم شکست خورده است؛ این سیاستهای جنگ‌طلبانه در بین خود مردم امریکا و سیاستمداران امریکا هم شکست خورده است. این که در انتخابات کنگره، حزب وابسته‌ی به رئیس جمهور کنونی شکست خورد، این فقط به معنای یک حادثه‌ی داخلی امریکا نیست؛ بلکه به معنای شکست سیاستهای جنگ‌طلبانه و پرخاش‌جویانه‌ی رئیس جمهور کنونی امریکاست. این سیاستها در سطح دنیا شکست خورده است. از نظر امریکاییها، طرف اصلىِ این سیاستها ملت ایران بود؛ و معنایش این است که ملت ایران در این مرحله‌ی سیاسی به صورت بارز و در سطح بین‌المللی پیروز شده است. امروز خودِ بوش هم فهمیده که دیگر شکست خورده است؛ ظاهراً آخرین فرد از سیاستمداران امریکا که فهمید شکست خورده، خود بوش است! او هم امروز اعتراف میکند که در سیاستهای جنگ طلبانه‌ی خود شکست خورده است.

من به ملت ایران عرض میکنم: ملت عزیز ایران! شما مسلح و مجهز به ایمان و همت و استعداد و قابلیت انسانی هستید؛ این اساس ثروت این ملتِ با همت، با ایمان و با استعداد است. جوان ایرانی دارای قابلیتهایی است که از متوسط قابلیتهای جوانان دنیا بالاتر است. متخصصان و کارشناسهای ما به من میگویند در هر کاری از کارهای فنی و علمی که ما نیرو گذاشتیم و متمرکز شدیم، توانستیم آن کار را به بهترین وجه انجام دهیم؛ به توفیق و حول و قوه‌ی الهی هم در مسائل فنی این‌طور است، هم در مسائل انسانی و اجتماعی، و هم در مسائل سیاسی. پشتوانه‌اش هم همین ایمان، وحدت و همبستگی شماست. این ارتباطِ گرم و صمیمانه‌ی شما با مسئولان کشور است؛ این را نباید از دست داد. همتِ کار، همتِ تلاش و ایمان جوشنده‌ی شما مردم، شما را مثل کوه استوار کرده است. باید همین همت باقی بماند. ان‌شاءاللَّه تمام آرمانهای انقلاب به نتیجه برسد، که از مهمترینِ آن رفع تبعیض، رفع تبعیض فردی، شهرستانی، استانی و منطقه‌ای در سرتاسر کشور است؛ و به کار گرفتن استعدادها و ثروتهای طبیعی که امروز در اختیار بخشهای مختلف ملت ایران است؛ از جمله در اختیار شماست. شما اینجا معدن دارید، امکانات کشاورزی دارید. البته از لحاظ آب مشکل دارید؛ اما تأمین آب محال نیست؛ تدابیری وجود دارد که میشود ان‌شاءاللَّه این کار را کرد. از یک طرف این کویر است، از یک طرف زمینهای حاصلخیز است، و از یک طرف استعداد عظیم مردمی شماست.

امیدواریم ان‌شاءاللَّه خداوند متعال مسئولان را موفق کند که با کمک و همت خود شما، بتوانند روزبه‌روز بر بهبود زندگی شما مردم بیفزایند و به توفیق الهی مشکلات حل بشود، و ان‌شاءاللَّه دعای حضرت بقیةاللَّه (ارواحنا فداه) - به برکت ارواح طیبه‌ی شهدای عزیزمان - شامل حال شما و همه‌ی ملت ایران بشود.

پروردگارا! به محمد و آل محمد فضل و رحمت و برکات خود را بر این مردم نازل کن. پروردگارا! روزبه‌روز بر توفیقات این ملت بزرگ بیفزا. پروردگارا! روزبه‌روز مسئولان را در خدمتگزاری به این ملت، علاقه‌مندتر و راغب‌تر بفرما. پروردگارا! نیت ما را در آنچه گفتیم و در آنچه شنیدیم، نیتهای خالص و مورد رضای خود قرار بده.

 
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha