جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ |۱۸ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 29, 2024
وحدت حوزه و دانشگاه

حوزه/ دانشگاه و حوزه براي رشد به فضايي دور از افراط و تفريط نيازمند هستند که همگرايي اين دو نهاد علمي را هر چه بيشتر ضروري مي‌نمايد.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، بیست و هفتم آذرماه، سالروز شهادت آیت الله دکتر محمد مفتح است که به نام «وحدت حوزه و دانشگاه» نام گذاری شده  است . ضرورت وحدت حوزه و دانشگاه از بایسته های نظام آموزشی و تربیتی به شمار می رود . آانچه در ذیل می خوانید پاسخی به این موضوع است .

* سؤال

ضرورت وحدت حوزه و دانشگاه و نتايج اين وحدت و راه كارهاي آن چيست؟

 

* پاسخ

- زمينه‌ها و پيشينه وحدت حوزه و دانشگاه:

منشأ و مبدأ بحث وحدت حوزه و دانشگاه يا طرح اين گفتمان، در نگرش حضرت امام (ره) بود كه آنرا، چند سال قبل از پيروزي انقلاب اسلامي ، جهت همراهي و همگامي حوزه و دانشگاه براي رسيدن به افقهايي جديد وبراي هدايت و رهبري جامعه طرح نمودند. بر اين اساس حضرت امام (ره) خطاب به حوزويان و دانشگاهيان مطالبي را بيان فرمودند. ايشان به حوزويان فرمودند: كه بايد ارتباط خود را با دانشگاهيان تقويت كنيد و نبايد نسبت به دانشگاه برخورد انكاري و تدافعي داشته باشيد و توصيه ديگر امام (ره) به دانشگاه بود كه در مورد ديدگاه اسلام منهاي روحانيت بيان شد، كه در اين مورد گلايه داشتند و از دانشگاهيان خواستند تا با حوزه، تقارب و هم انديشي داشته و در مسير همگامي پيش بروند.[1]

از اين روي يك اراده بسيار قوي در ميان نخبگان حوزوي و دانشگاهي، كه به امام و انقلاب وفادار بودند، ‌پديد آمد و اين اراده قوي موجب شد كه انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي راه خود را به خوبي طي كند.

 

- ضرورت وحدت حوزه و دانشگاه:

ضرورت وحدت حوزه و دانشگاه را مي‌توان از زواياي مختلف مورد توجه قرار داد:

الف) وحدت و انسجام اجتماعي: جامعه‌ براي بقاي خود نيازمند وحدت و انسجام اجتماعي است و اين وحدت و انسجام اجتماعي از طريق تعامل و همكاري سازنده نهادهاي اجتماعي حاصل مي‌شود. تحولات تاريخي، اجتماعي و سياسي عميقاً متأثر از پيوست و گسست نخبگان اجتماعي (به طور خاص حوزويان و دانشگاهيان) بوده است و وحدت و تعامل با همگرايي و پيوست حوزه و دانشگاه قبل از اينكه يك وظيفه براي نخبگان اين دو نهاد علمي و معرفتي باشد، حقي براي كل جامعه است و تأثير اين پيوست و گسست مستقيماً متوجه جامعه خواهد شد.[2]

ب) تأمين نيروي انساني براي ساختار نظام اسلامي: بي‌شك حوزه‌هاي علميه و دانشگاه‌ها به عنوان تأمين كننده نيروي انساني، دو ركن اساسي و تعيين كننده در ساختار نظام هستند، بنابراين حوزه و دانشگاه به عنوان دو ثقل مؤثر در نظام اسلامي مي‌بايست داراي وحدت نظري و عملي باشند، حوزه و دانشگاه دو نهاد نيروساز اصيل جامعه هستند كه كليدي‌ترين مناصب حكومتي را به عهده مي‌گيرند و اين ضرورت دارد؛ براي اينكه ما ساختار نظام اسلامي را حفظ كنيم و همواره به دنبال وحدت اين دو نهاد علمي باشيم.[3]

ج) تحقق اسلاميت دانشگاه ها و عينيت يافتن دانشگاه اسلامي: براي سوق دادن دانشگاه به «محوريت قرار دادن دين» و ارزش‌مدار نمودن آموزش و پژوهش و اهتمام به «جهت‌گيري‌هاي ديني و ارزش مدارانه» در عرصه‌هاي علمي اين اقتضا را دارد كه به وحدت حوزه و دانشگاه به عنوان يك ضرورت و يك موضوع غيرقابل ترديد ، نگريسته شود. و اين مهم است كه مي‌تواند ايده و معرفت و روش‌هاي سكولار را از محيط علم و دانش بزدايد.

د) جنبش توليد نرم افزار علمي و ديني: يكي از عوامل اصلي زمينه ساز براي توليد علم و نظريه و تمدن سازي و نهضت نرم‌افزاري، همانا سالم سازي گفتگوها و سپس تضمين بقاي اين فضاي سالم و علمي براي مباحثه و گفتگوست. و حوزه و دانشگاه براي رشد به فضايي دور از افراط و تفريط نيازمند بوده و وحدت و همگرايي اين دو نهاد علمي را هر چه بيشتر ضروري مي‌نمايد.

 

- ديدگاه ها درباره وحدت حوزه و دانشگاه:

در اين باره چند ديدگاه و نگرش و جود دارد كه به برخي از آنها اشاره مي‌نماييم.

1. وحدت حوزه و دانشگاه وحدت مطلق اين دو نهاد علمي در تمامي شئون باشد.

2. هر دو نهاد، در كنار هم به بررسي مسايل علمي و اجتماعي پرداخته و به طور مستقل در راه گسترش فرهنگ و تكامل جامعه اسلامي تلاش كنند.

3. براي تقويت بخش‌هاي كارآمد هر دو نهاد در ساختار، واحد نو تأسيس گردد.

4. منظور از وحدت حوزه و دانشگاه، وحدت اين نهاد علمي و معرفتي در عمل اجتماعي و سياسي است. بنابراين در نگرش وحدت سازماني و وحدت ارگاني تلقي اين بوده كه ما مي‌توانيم بخش مديريت حوزه يا دانشگاه را با هم ادغام كنيم و يك تفسير ديگر اينكه اگر حوزويان و دانشگاهيان بتوانند در عرصه تعامل اجتماعي با هم خوب كار كنند مسأله وحدت حوزه و دانشگاه حاصل و تا حد زيادي حلّ شده است و در نگاه پراگماتيك و عمل‌گرايانه اينكه ما كاركردهاي نهايي اين دو نهاد را با هم يكي كنيم.[4]

 

- نتايج فرآيند گفتمان وحدت حوزه و دانشگاه:

اگر ما منصفانه مسأله وحدت حوزه و دانشگاه را در مقام تحقق، ‌مورد ارزيابي قرار دهيم، شاهد كاميابي‌ها و موفقيت‌هاي نسبي خواهيم بود كه مي‌توان به ترتيب ذيل به آن اشاره كرد:

1. كاهش فاصله‌اي كه به لحاظ شيوه‌هاي آموزشي و پژوهشي بين اين دو نهاد علمي وجود دارد. 2. تبادل استاد و دانشجو و شكل‌گيري گروه‌هاي جديد آموزشي و پژوهشي در نهاد حوزه و دانشگاه. 3. شكل گيري و پيدايش رشته‌هاي جديد علمي، با نگاه تطبيقي و جامع به ديدگاههاي مطرح شده. 4. طرح وسيع مباحث علوم انساني و اجتماعي در حوزه‌هاي علميه. 5. گسترش نگاه ارزشي و تطبيقي در قلمرو طرح مباحث علمي در دانشگاهها. 6. تلاش مشترك در راستاي توليد انديشه و كتاب‌هاي علمي و نشر مجلات. 7. تعامل و همراهي اساتيد و نخبگان حوزه و دانشگاه در راه تثبيت انقلاب اسلامي و كسب توفيقات متعدد در عرصه‌هاي مختلف حكومتي و...

اما برخي از اقداماتي كه به طور عيني‌تر انجام گرفته را مي‌توان بدين گونه نام برد: «برگزاري همايش ها و ميزگردهاي علمي و تبادل نظر حوزويان و دانشگاهيان، تصويب قوانين، آيين‌نامه‌ها و بخش نامه‌ها، گنجاندن دروس معارف، اخلاق و متون اسلامي در نظام آموزشي دانشگاه‌ها»،‌ «تأسيس مراكز و مؤسسات آموزشي و پژوهشي نظير مؤسسه پژوهشي حوزه و دانشگاه (دفتر همكاري حوزه و دانشگاه)، مؤسسه در راه حق، دانشگاه امام صادق(ع)، دانشگاه باقر العلوم(ع)، مدرسه عالي شهيد مطهري و... كه در آن آموزش‌هايي به صورت تلفيقي ارائه مي‌شود»، «تأسيس و برقراري نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه‌ها كه در واقع پناهگاهي براي حلّ مسايل و مشكلات اعتقادي و.... دانشگاهيان بوده است.»[5]

روند وحدت حوزه و دانشگاه در دهه اول و دوم انقلاب همراه بود با هدف گذاري براي ارتباط حوزه و دانشگاه، ايجاد تفاهم بيشتر، درك متقابل در جهت رفع سوء تفاهمها، آشنايي با روشهاي هم ديگر، آشنايي با علوم و محيط آموزشي يكديگر و نزديك شدن صفوف همديگر در مبارزه با استبداد و استكبار جهاني و اين تلاشها در برقراري حاكميت ديني به ثمر نشست و در دهه دوم با سرمايه گذاري كلان موفقيت‌هاي نسبي هم داشتيم و گفتمان وحدت حوزه و دانشگاه به عنوان يك گفتمان برتر و نامحسوس در تار و پود نظام و جامعه در اين دو دهه ايفاي نقش كرد.

بنابراين در اين دو دهه نقش‌هاي اساسي و بنياديني چون استقرار نظام حكومت، نوشتن قانون اساسي و تشكيل قواي نظام جمهوري اسلامي را داشته است. در مجموع براي ارزيابي مسأله وحدت حوزه و دانشگاه بايد ببينيم قبل از انقلاب در چه وضعيتي بوده‌ايم و يا بايد ديد در سالهاي 61 و 62 كجا بوده‌ايم و الان در كجا هستيم، كه به برخي از كارها و اقداماتي كه صورت گرفته اشاره گرديد و حاصل اين تلاشها و فعاليتها، نشان از موفقيت نسبي داشته كه نمي‌توان آن را انكار كرد.

 

- راه كارهاي تعميق وحدت حوزه و دانشگاه:

اول) امروز نسل سوم حوزه و دانشگاه بايد گام بعدي را در نهادينه كردن ارزشهاي انقلاب و تكميل اين پروژه بردارند و ايده وحدت حوزه و دانشگاه بستگي به نوع برنامه‌ريزي و نحوه اجراي انها  دارد. ما امروزه به تلقي جديدي از وحدت حوزه و دانشگاه نيازمنديم كه از يك طرف امكان تحقق خارجي آن وجود داشته باشد و از طرف ديگر بتواند به نيازهاي جامعه اسلامي در تمامي ابعاد فرهنگي، ‌اجتماعي، سياسي، اقتصادي، ديني و علمي و... پاسخ مناسب دهد.

دوم)سياستگذاران و برنامه‌ريزان حكومت و فعالان سياسي، اجتماعي، نخبگان و مسئولان حوزه و دانشگاه، «وحدت و همگرايي حوزه و دانشگاه» را راهبرد و استراتژي بنيادين بشناسند و با اين معيار، تصميم ها و برنامه‌هاي كشور را تنظيم و تعديل نمايند و تمام نهادهاي جامعه بايد توجه داشته باشند كه تعامل و ارتباط حوزه و دانشگاه به دور از هرگونه تشريفات كاذب انجام گيرد.[6]

سوم) بدنه اصلي حوزه و دانشگاه درگير مسايل فرعي و حاشيه‌اي و دعواي جناحي نشود و بايد اين انرژي را در راهي مصرف كردکه مفيد براي جامعه ومردم باشد.

چهارم) حوزه و دانشگاه به گونه‌اي عمل نمايند كه در برابر غرب نه به دام سكولاريسم بيفتند و نه در دام تحجر و قشري‌گري، بلكه راه خلاقيت، توليد و نوانديشي را در عين اصولگرايي و اصالت خواهي و حفظ نصوص اسلام و ارزشهاي محوري سرلوحه حركت خود نمايند و در اين راه مجاهدت نمايند.

پنجم) هر دو نهاد حوزه و دانشگاه، وجود ديگري را براي اداره جامعه لازم و ضروري دانسته، كاركردهاي خود و محدوده وظايف و اختيارات خود را پذيرفته و ظرفيت تحمل خود را بالا ببرند.

ششم) وجود حركتهاي ناسالمي كه با رويكرد افراط و تفريط ارزشهاي بنيادين جامعه اسلامي را مورد هجمه قرار مي‌دهند، را به انزوا برده و فضا را هر چه بيشتر در جهت تعامل وهمگرايي بيشتر فراهم نمايند.

هفتم) مباحث و نقد نظرهاي يكديگر و يا گفتگوهاي انتقادي وقاعده مند داشته باشند،تا باب نوانديشي، طرح سؤال و مباحثه، فكر، نظر و كرسي‌هاي آزادانديشي با حفظ حدود گسترش يابد.

هشتم) وحدت بايد به گونه‌اي فهميده شود كه در عين وحدت تنوع هم وجود داشته باشد، يعني بايد بتوانيم راه تفاهم و حسن ظن را در عين حفظ نظر و بحث و اختلاف نظر مورد توجه و لحاظ قرار دهيم.[7]

در مجموع با توجه به ضرورت‌ها و ديدگاه‌ها و ارزيابي‌هايي كه درباره وحدت حوزه و دانشگاه صورت گرفته و برخي پيشنهادات و انتظاراتي كه مطرح شد و با عنايت به موفقيت‌هاي نسبي و كاستي‌ها و موانع موجود حوزه و دانشگاه با تعامل و همگرايي‌هايي كه تاكنون داشته، توانسته است گام هاي بلندي در اين خصوص بردارد و امروزه بايد به اين توافق برسد كه چگونه بايد افق‌هاي كلان و عمده جامعه را براي پنجاه يا صد سال آينده تصوير كرد و آن گاه با تصوير چنين افق‌هايي مي‌توان مقدار زيادي از اهداف و ضرورت‌هايي كه برشمرديم را به مرحله تحقق رسانده و نگراني‌هاي دلسوزان انقلاب را به اميد مبدل سازد.

 

- معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر:

1. وحدت از ديدگاه امام خميني(ره)، تبيان، دفتر پانزدهم، نشر آثار امام (ره).

 

پي نوشت ها:

[1] . نبوي، سيد عباس، نشريه پگاه حوزه، قم، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه، 31/3/82، ش 96 ـ 97، ص 28

[2] . اعرافي، عليرضا، روزنامه رسالت، 30/9/82، ص 11

[3] . احمدي، روزنامه رسالت 27/9/82، ص 16

[4] . نبوي، سيد عباس، ‌همان

[5] . اعرافي، عليرضا، همان

[6] . اعرافي، عليرضا، همان

[7] . بي‌نام، مقاله منتشره در پگاه حوزه، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، ص 22 و 23

 

منبع: اندیشه قم

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha