پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۵ شوال ۱۴۴۵ | Apr 25, 2024
آیت الله العظمی مظاهری

حوزه/ حضرت آیت الله مظاهری در درس اخلاق خود گفتند: آشکار و نهان انسان باید از نظر اجتناب از گناه، یکسان باشد. یکی از علمای اخلاق می‌فرماید: انسان متّقی، آن است که بتواند اعمال خویش را روی طبقی بر سر بگذارد و در بین مردم بگرداند. همه باید مراقب باشند که اعمال آنها در خلوت و جلوت متفاوت نباشد، یعنی منافق نباشند.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، در شرح چهل حدیث، حدیث سی‌ و سوّم: دو عامل پرواز مستقیم به بهشت، جلسۀ اوّل: حیا از خداوند در خلوت، حضرت آیت الله مظاهری مطالبی را بیان داشته اند  که به شرح زیر است:

بِسْمِ‏ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏

«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری‏ وَ یَسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَوْلی‏»

روایتی در برخی از کتب روایی نقل شده[1] که از نظر اخلاقی بسیار آموزنده است. شهید دوّم«رحمت‌الله‌علیه» این روایت را در کتاب «مسکّن الفؤاد» آورده است.[2] علّامه مجلسی«رحمت‌الله‌علیه» نیز در کتاب شریف بحارالانوار آن را نقل می‌کند. طبق آن حدیث، پیامبر گرامی«صلّی‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم» فرموده‌اند:

«إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ أَنْبَتَ اللَّهُ تَعَالَی لِطَائِفَةٍ مِنْ أُمَّتِی أَجْنِحَةً فَیَطِیرُونَ‏ مِنْ قُبُورِهِمْ إِلَی الْجِنَانِ یَسْرَحُونَ فِیهَا وَ یَتَنَعَّمُونَ کَیْفَ شَاءُوا فَتَقُولُ لَهُمُ الْمَلَائِکَةُ هَلْ رَأَیْتُمُ الْحِسَابَ فَیَقُولُونَ مَا رَأَیْنَا حِسَاباً فَیَقُولُونَ هَلْ جُزْتُمُ الصِّرَاطَ فَیَقُولُونَ مَا رَأَیْنَا صِرَاطاً فَیَقُولُونَ هَلْ رَأَیْتُمْ جَهَنَّمَ فَیَقُولُونَ مَا رَأَیْنَا شَیْئاً فَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ مِنْ أُمَّةِ مَنْ أَنْتُمْ فَیَقُولُونَ مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص فَیَقُولُونَ نَشَدْنَاکُمُ اللَّهَ حَدِّثُونَا مَا کَانَتْ أَعْمَالُکُمْ فِی الدُّنْیَا فَیَقُولُونَ خَصْلَتَانِ کَانَتَا فِینَا فَبَلَّغَنَا اللَّهُ هَذِهِ الدَّرَجَةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ فَیَقُولُونَ وَ مَا هُمَا فَیَقُولُونَ کُنَّا إِذَا خَلَوْنَا نَسْتَحِی أَنْ نَعْصِیَهُ وَ نَرْضَی بِالْیَسِیرِ مِمَّا قُسِمَ لَنَا فَتَقُولُ الْمَلَائِکَةُ حَقٌّ لَکُمْ هَذَا»[3]؛ وقتی قیامت می‌شود، خداوند متعال به طائفه‌ای از امّت من، دو بال عطا می‌فرماید و به‌وسیلۀ آن دو بال، به سرعت، از قبرهای خود به سوی بهشت پرواز می‌کنند. در بهشت جای می‌گیرند و هر نعمتی که بخواهند، برخوردار می‌گردند.

ملائکه از آنها سؤال می‌کنند که شما محاسبۀ اعمال و صراط و جهنّم را دیدید؟ یعنی مواقف قیامت را چگونه گذراندید که به بهشت رسیدید؟ آنان پاسخ می‌دهند: ما چیزی ندیدیم. منظور اینکه، از ما حسابی نخواستند و بدون بازجویی آمدیم.

ملائکه می‌گویند: شما چه طایفه‏ای هستید؟ از امت کدام پیغمبرید؟ آنها پاسخ می‌دهند: ما از امت محمد«صلّی‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم» هستیم. ملائکه می‌پرسند: در دنیا چه کردید که به این مقام رسیدید؟

آنها می‌گویند: ما دو خصلت داشتیم و خداوند به فضل و رحمت خود، ما را به این مرتبه رسانید. خصلت اوّل اینکه: ما در خلوت، مرتکب گناه نمی‌شدیم، یعنی خلوت و جلوت برای ما تفاوت نداشت و همان‌طور که در بین مردم مراقب بودیم معصیت نکنیم، در خلوت و در نهان نیز گناه نمی‌کردیم.

دوم: توانسته بودیم مقام تسلیم و رضا به دست آوریم؛ یعنی به آنچه قسمت ما شده بود، راضی بودیم.

ملائکه به آنها می‌گویند: حق شماست که به چنین مقامی دست یافته‌اید.

از این روایت شریف استفاده می‌شود که دو عامل یاد شده، یعنی «اجتناب از گناه، در خلوت» و نیز «تسلیم و رضا» سبب ورود مستقیم انسان به بهشت، آن هم بدون محاسبه است.

از عبارت: «یَتَنَعَّمُونَ کَیْفَ شَاءُوا» نیز برداشت می‌شود که از درجات و مراتب بهشت بهره‌مند می‌گردند، امّا هرکسی با این دو بال، مستقیم به مرتبه‌ای از بهشت که جایگاه اوست و برای او تعبیه شده، می‌رسد. بهشت سه مرتبۀ کلی دارد که عبارتند از: بهشت عوام، بهشت خواص و بهشت اخصّ‌الخواص؛ بهشت عمومی برای عموم مردم است، در بهشت عدن خواص را راه می‌دهند و بهشت رضوان، جایگاه اخصّ‌الخواص است. قرآن کریم جایگاه متّقین حقیقی را نزد خداوند متعال می‌داند: «إِنَّ الْمتّقینَ فی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ فی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِر»[4]

یعنی کسانی که حقیقت تقوا را درک کرده‌اند، در بهشت به مقام‏ عنداللّهی‏ که بالاترین مقام است، خواهند رسید و از قبر خود به‌طور مستقیم، به آن مقام و جایگاه دست می‌یابند.

معنای جملۀ اوّل آنها، این است که همه‌جا محضر خداست، ما در محضر خداییم، ادب حضور باید رعایت شود. همان که امام خمینی«قدّس‌سرّه» بارها می‌گفتند: «عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید».

گناه، خطرات و خسارات فراوانی برای انسان دارد. گناه، روح و بعد ملکوتی انسان را می‌کُشد و دل را سیاه می‌کند. گناه چشم، گناه زبان و سایر اعضای بدن و نیز ظلم و حقّ‌النّاس، روح آدمی را می‌میراند و کارکرد آن را نابود می‌سازد.

امام صادق«سلام‌الله‌علیه» در روایتی می‌فرمایند: اگر کسی گناه کند، یک نقطۀ سیاه در دلش پیدا می‌شود. سپس اگر توبه کند، آن گناه و آن نقطه پاک می‌شود؛ امّا اگر مرتکب گناه دوم شود، نقطۀ سیاه بیشتر می‌شود و رفته رفته در اثر گناه روی گناه، همۀ دل او سیاه خواهد شد. سپس امام صادق«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: چنین شخصی دیگر رستگار نمی‌شود: «فَلَا یُفْلِحُ‏ بَعْدَهَا أَبَداً»[5] .

کسی که گناه خود را تکرار و به آن عادت کند، مانند اتومبیلی که ترمزش بریده، با شتاب فراوان در سراشیبی گناه واقع می‌شود و نجات و بازگشت وی بسیار مشکل است.

امام صادق«سلام‌الله‌علیه» در روایت دیگری از قول پدر بزرگوار خویش، امام باقر«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: مهم‌ترین عامل برای فساد دل، گناه است؛ چراکه گناه، قلب انسان را وارونه می‏کند: «مَا مِنْ شَیْ‏ءٍ أَفْسَدَ لِلْقَلْبِ‏ مِنْ خَطِیئَةٍ إِنَّ الْقَلْبَ لَیُوَاقِعُ الْخَطِیئَةَ فَمَا تَزَالُ بِهِ حَتَّی تَغْلِبَ عَلَیْهِ فَیُصَیِّرَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَهُ»[6] .

گناه، مفاسد و تبعات ناگوار فراوان دیگری نیز در دنیا و آخرت دارد که ذکر آن مربوط به بحث فعلی نیست.[7] آنچه در شرح روایت این جلسه، موضوع بحث ماست، اجتناب از گناه و حیا از خداوند سبحان، در خلوت است. یعنی عامل مهمّ سعادت انسان و رسیدن مستقیم و بدون محاسبه به بهشت، آن است که آدمی در خلوت و جایی که هیچ کس جز خدا او را نمی‌بیند، از خدا حیا کرده، دست از معصیت بردارد. چنان‌که اهل بهشت به ملائکه می‌گویند: «کُنَّا إِذَا خَلَوْنَا نَسْتَحِی أَنْ نَعْصِیَهُ».

عمل به این نکته، در حالی که بسیار مشکل است، بسیار لازم است. حتی می‌توان گفت: کسی که ادب حضور را در محضر خداوند متعال مراعات نکند و به ویژه در خلوت و در نهانی، مرتکب گناه شود، به نفاق اخلاقی دچار شده است.

آشکار و نهان انسان باید از نظر اجتناب از گناه، یکسان باشد. یکی از علمای اخلاق می‌فرماید: انسان متّقی، آن است که بتواند اعمال خویش را روی طبقی بر سر بگذارد و در بین مردم بگرداند. همه باید مراقب باشند که اعمال آنها در خلوت و جلوت متفاوت نباشد، یعنی منافق نباشند.

پیامبر اکرم«صلّی‌اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم» به روایت امام صادق«سلام‌الله‌علیه» فرموده‌اند: «مَا زَادَ خُشُوعُ الْجَسَدِ عَلَی مَا فِی الْقَلْبِ فَهُوَ عِنْدَنَا نِفَاقٌ‏»[8]؛ اگر خشوع ظاهری، از آنچه در دل می‌گذرد، بیشتر باشد، نزد ما نفاق است.

نفاق انواعی دارد و یک نوع آن، همین تفاوت رفتار در نهان و آشکار است. اگر اجناس یک کاسب، زیر و رو داشته باشد و روی آن با جلوۀ بیشتری ظاهر گردد، عمل او منافقانه است. به همین ترتیب، کردار انسان هم باید زیر و رو نداشته باشد و در همۀ شرایط و در همۀ زمان‌ها و مکان‌ها، از حیث اجتناب از گناه یکسان باشد. امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» در توصیف ویژگی‌های مؤمنین می‌فرمایند: «أَعْمَالُهُ لَیْسَ فِیهَا غِشٌ‏ وَ لَا خَدِیعَةٌ»[9]؛ اعمالشان بدون ‏غش و نیرنگ‌ است.

یکسان نبودن ظاهر و باطن اعمال انسان، تفاوت داشتن در نهان و آشکار و دوگانگی قول و عمل، نوعی غش نیز به‌حساب می‌آید. پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» از کسی که غش در او باشد، سلب ایمان کرده‌اند: «أَلَا وَ مَنْ‏ غَشَّنَا فَلَیْسَ مِنَّا»[10].

گاهی اتفاق می‌افتد افراد مشهور و سرشناس و خواصّی نظیر اساتید و روحانیون، در بین مردم اعمالی نیکو دارند، امّا در خانه و نزد همسر و فرزندان، مرتکب گناه می‌شوند و ابهت خود را در نظر آنها می‌شکنند. این افراد که به نفاق اخلاقی مبتلا هستند، باید توجه داشته باشند که سرمشق همسر و فرزندان و الگوی اطرافیان خود هستند، مثلاً همسر یک طلبه، به امید پیشرفت معنوی و حرکت به سوی خدا، به خانۀ او آمده، فرزندانش انتظار عمل به اسلام و رفتار اخلاقی از او دارند؛ و اگر از او گناه یا عمل خلاف مروّت مشاهده کنند، دلسرد می‌شوند. از این گذشته، چون می‌بینند که ظاهر و باطن او یکسان نیست، او را مؤمن و با تقوا نمی‌دانند و در امور دینی و معنوی، به او تکیه نخواهند کرد.

امام باقر«سلام‌الله‌علیه» فرمودند: «مَنْ کَانَ ظَاهِرُهُ‏ أَرْجَحَ‏ مِنْ‏ بَاطِنِهِ‏ خَفَّ مِیزَانُهُ»[11]؛ کسی که ظاهر او از باطنش برتر باشد، ترازوی اعمالش سبک و کم ارزش است.

یکی از مظاهر صداقت و راستی، تطابق عمل با گفتار و نوشتار انسان است. انسان باید قبل از دیگران، خودش به آنچه می گوید یا می‌نویسد، عمل کند. محدّث عالیقدر مرحوم شیخ عباس قمی«رحمت‌الله‌علیه» صاحب کتاب شریف «مفاتیح‌الجنان» می‌فرماید: من ابتدا یک دوره به مفاتیح عمل کردم، سپس اجازۀ انتشار آن را دادم. آیت‌الله العظمی بروجردی«رحمت‌الله‌علیه» می‌فرمودند: شیخ طوسی«رحمت‌الله‌علیه» بعد از تألیف کتاب «مصباح‌المتهجد»، ابتدا خودش به آنچه در کتاب بود عمل کرد، بعد طبق قاعدۀ «وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبینَ»[12] قبل از چاپ، خانوادۀ خود را وادار کرد یک دوره به آن عمل نمایند.

اگر خلوص، صداقت و صمیمیت در کار باشد، همه می‌توانند آثاری نظیر «مفاتیح» یا «مصباح المتهجد» از خود به یادگار بگذارند که سالیان سال مردم از آن کتاب‌ها استفاده کنند و به مستحبات آن عمل نمایند.

طلبه‌ای به یکی از علمای بزرگ گفته بود: مرا با یک جمله نصیحت کنید. ایشان فرموده بود: دروغ نگو، بعد توضیح داده بود: منظور من دروغ‌های بزرگ نیست، بلکه از دروغ‌های محاوره‌ای و عادی نیز بپرهیز.

یکی از دروغ‌های عادی که در بین مردم رایج است، همین تفاوت رفتار آنها در خلوت و جلوت است. وقتی ظاهر و باطن انسان تفاوت داشته باشد، هنگامی که در بین مردم، حقیقت باطنی خویش را پنهان کند و با رفتاری خلاف واقعیت وجودی‌اش، تظاهر نماید، رفتارش بر اساس دروغ و نفاق است.

مثلاً گاهی افراد سؤال می‌کنند که آیا اگر نماز ما در خانه و در مسجد تفاوت داشته باشد، باطل است؟ یعنی در خانه سرسری و بدون توجه نماز می‌خوانند و در مسجد و در بین مردم، سعی می‌کنند ادب ظاهری را مراعات کنند. معلوم است که این نماز، اگر از نظر فقهی باطل نباشد، از نظر اخلاقی نماز صادقانه نیست که موجب قبول خداوند متعال گردد. نقل است که یک نفر همیشه در صف اول نماز جماعت، به نماز می‌ایستاد. یک نوبت مجبور شد در صف دوم نماز بخواند و این موضوع روی نماز او تأثیر گذاشت. بعد فهمید نمازهای قبلی او به خاطر ایستادن در صف اول خوانده شده و مقبول درگاه الهی نبوده است.

در روایتی از قول امام صادق«سلام‌الله‌علیه» آمده است که خداوند متعال می‌فرماید: «أَنَا خَیْرُ شَرِیکٍ‏ فَمَنْ عَمِلَ لِی وَ لِغَیْرِی فَهُوَ لِمَنْ عَمِلَهُ غَیْرِی»[13].

خدای سبحان می‌فرماید من شریک خوبی هستم. هرکس در عملی، دیگری را با من شریک کند، من همۀ عمل را به شریک خود واگذار می‌کنم. گاهی انسان هفتاد سال عبادت کرده، ولی چون ریا و شرک خفی همراه آن بوده است، ناگهان در قیامت می‌بیند هیچ ندارد. گردویی با ظاهر خوب و درونی پوچ و بی‌مغز نصیب او شده است.

امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» فرمودند: انسان ریاکار، سه نشانه دارد؛ وقتی مردم را می‌بیند، فعّال می‌شود، در خلوت و تنهایی دست از عمل برمی‌دارد و در هر کاری، دوست دارد او را تحسین کنند.[14]

این مطالب شوخی‌بردار نیست. رفتار انسان باید با یکرنگی و بدون دوگانگی باشد. همچنین همه باید با عمل نیکوی خویش، صداقت، صفا و یکرنگی را به دیگران نیز بیاموزند. امام صادق«سلام‌الله‌علیه» می فرمایند: «کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ».[15]

اگر مبنای اعمال انسان صداقت و راستی باشد، فرزندان و اطرافیان او رفتار منافقانه نخواهند داشت. به قول سعدی: «به عمل کار برآید، به سخندانی نیست.»

پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» در روایتی، هشدار داده و فرموده‌اند: «سَیَأْتِی عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ تَخْبُثُ‏ فِیهِ‏ سَرَائِرُهُمْ‏ وَ تَحْسُنُ فِیهِ عَلَانِیَتُهُمْ»؛ زمانی فرا می‌رسد که ظاهر مردم نیکو و درونشان خبیث و آلوده است. سپس می‌فرمایند: آنان به عقاب خداوند گرفتار می‌شوند و مثل غرق شدگان دعا می‌کنند، امّا هرگز دعای آنها مستجاب نخواهد شد.[16]

در واقع، دوگانگی ظاهر و باطن انسان، یکی از موانع استجابت دعا نیز به‌شمار می‌رود.

قرآن کریم در آیاتی، بر مراقبت انسان نسبت به رفتارش، چه در نهان و چه در آشکار، تأکید دارد. مثلاً در آیه‌ای می‌فرماید: «أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری‏»[17]؛ یعنی خداوند متعال اعمال انسان را می‌بیند.

در آیۀ دیگر، که آیۀ مهمی است، می‌فرماید: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونََ»[18]؛ هر کاری دوست دارید، انجام دهید، ولی بدانید که خداوند و رسولش و مؤمنان، یعنی اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» کردار شما را می‌بینند.

برخی از مفسرّین، حرف «سین» در عبارت «فسیری الله» را استقبالی گرفته و گفته‌اند: خداوند در آینده، یعنی در قیامت اعمال انسان‌ها را می‌بیند. امّا این مطلب فقط مربوط به آخرت نیست، بلکه در همین دنیا اعمال انسان در محضر خداوند متعال است.

طبق این آیۀ شریفه، علاوه بر خداوند، پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» و ائمۀ طاهرین«سلام‌الله‌علیهم» نیز اعمال انسان را می‌بینند. به ویژه در زمان حاضر، ما در محضر مقدس حضرت ولّی عصر«ارواحنافداه» هستیم و در خلوت و جلوت باید مواظب اعمالمان باشیم که گناه و معصیت در آن نباشد و از هرگونه رفتار خلاف اخلاق و خلاف مروّت اجتناب کنیم.

دومین عاملی که سبب می‌شود اهل بهشت، صاحب بال شوند و به سوی جایگاه ابدی خود در بهشت پرواز کنند، «تسلیم و رضا» در برابر اوامر و مقدّرات الهی است.

این بحث، ان‌شاء الله در جلسۀ آینده، تکمیل خواهد شد.


[1]. مجموعه ورام، ج‏1، ص230.

[2]. مسکن الفؤاد ص84.

[3]. بحارالأنوار، ج 100، ص 18.

[4]. قمر، 55- 54: « در حقیقت، مردم پرهیزگار در میان باغ‏ها و نهرها، در قرارگاه صدق، نزد پادشاهی توانایند.»

[5]. الکافی، ج 2، ص 271.

[6]. الکافی، ج ‏2، ص 268.

[7] . ر.ک: سیروسلوک؛ تقوا.

[8]. الکافی، ج‏2، ص396.

[9]. الکافی، ج‏2، ص230.

[10]. وسائل الشیعة، ج ‏17، ص 283.

[11] . من لا یحضره الفقیه، ج‏4، ص404.

[12]. شعراء، 214: «و خویشانِ نزدیکت را هشدار ده.»

[13]. المحاسن، ج 1، ص 252.

[14]. الکافی، ج‏2، ص295.

[15]. کافی، ج ‏2، ص 76.

[16]. الکافی، ج‏2، ص296.

[17]. علق، 14: «مگر ندانسته که خدا می‏بیند؟»

[18]. توبه، 105: «و بگو: [هر کاری می‏خواهید] بکنید، که خدا و پیامبر او و مؤمنان در کردار شما خواهند نگریست.»

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha