سه‌شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۳ شوال ۱۴۴۵ | Apr 23, 2024
 امدادرسانی طلاب به سیل زدگان

حوزه/ بعد از نماز آماده کمک رسانی شدیم؛ در قسمتی از شهر مردم برای جلوگیری از ورود آب به منطقه مشغول ساخت سدهای کیسه ای بودند، جهادگران گروه های تبلیغی هم به آن ها پیوستند و پابه پای مردم بیل می زدند و گونی ها را پر می کردند تا ...

به گزارش خبرگزاری «حوزه» از گرگان، مهدی زاهدیان که این روزها به همراه یک گروه از طلاب و روحانیون جهادی در مناطق سیل زده استان گلستان حضور دارد، مشاهدات میدانی خود از وضعیت امدادرسانی به سیل زدگان را به رشته تحریر در آورده است.

در این یادداشت با عنوان «سفرنامه گلستان» آمده است:

گرگان، سالن ورزشی بهار، محل اسکان طلاب و روحانیون جهادگرِ گروه های تبلیغی که برای خدمت رسانی به مردم سیل زده این استان آمده بودند، مقصد اولم بود.

جمعیت جوان و پرانرژی که خستگی روز هم تاثیری بر روحیه ی بانشاط و سرحالشان نمی گذاشت.

از اصفهان، مشهد، تهران، زنجان و حتی مازندران هم آمده بودند و تنها هدفشان خدمت رسانی بود، بدون هیچ دوربین و گروه رسانه ای که بخواهد حضورشان را به همه نشان دهد.

با حرارتی زیاد و پر از شوق فعالیت های روزشان را تعریف می کردند، یکی از آن ها می گفت: در یک روستا مسئولین با ما همکاری نکردند، اما خودمان دست به کار شدیم و کار را یکسره کردیم.

حوالی ساعت ۲۱:۳۰ دورهم جمع شدند و روضه ای خواندند، اشکی ریختند و توسلی کردند تا فردا با انرژی مضاعفی راهی مناطق سیل زده شوند.

گمیشان، شهری در همسایگی آق قلا و بندر ترکمن مقصد دوم ما بود.

همراه با جمعی ۲۵ نفره از طلبه های جهادگر گروه های تبلیغی عازم این شهر شدیم.

اینطور شنیده بودیم که برای تخلیه آب از شهر و هدایت آن به دریا جاده را تخریب کرده اند.

شنیده ها درست بود؛ در چند کیلومتری ورودی شهر در منطقه ای به نام خواجه نفس از ماشین پیاده شده و سوار قایق ها شدیم.

در میانه ی راه حضور پررنگ نیروهای سپاه و ارتش دیده می شد که مهندسی منطقه را به دست گرفته بودند و برای خارج شدن آب از شهر تلاش می کردند.

با قایق بخشی از راه را در آب حرکت کردیم و ادامه ی مسیر را با ماشین هایی که در آن طرف جاده بودند طی کردیم.

مدرسه علمیه اهل سنت اعظمیه گمیشان محل استراحت و اقامه ی نماز ظهرمان شد، مهمان نوازی طلبه های اهل سنت و مدیر مدرسه یا همان آخوند حمید واقعا ستودنی بود.

بعد از نماز آماده کمک رسانی شدیم؛ در قسمتی از شهر مردم برای جلوگیری از ورود آب به منطقه مشغول ساخت سدهای کیسه ای بودند، جهادگران گروه های تبلیغی هم به آن ها پیوستند و پابه پای مردم بیل می زدند و گونی ها را پر می کردند تا روند ساخت سد زودتر انجام شود و آب بیشتر از این به شهر نفوذ نکند، درحالی که نیمی از شهر گمیشان مملو از آب بود.

طلبه های اهل سنت و شیعه با همان تنوع پوشش همراه با مردم و دست در دست هم فقط به خدمت رسانی می اندیشیدند تا کمکی برای رهایی از این مشکل بزرگ باشند.

همه ی این صحنه ها برایم تداعی کننده ی خاطراتی بود که از جنگ تحمیلی نقل می شد، همان شور، همان شوقِ خدمت و همان حس وطن دوستی در میان طلبه ها موج می زد.

گویا آنجا میدان رزم بود و آن ها مشغول مبارزه با دشمن.

ای کاش ذره ای از دغدغه و انگیزه خدمت رسانیِ این گروه های جهادی و تبلیغی در دل برخی از مسئولین هم بود، ای کاش.

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha