چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۴ شوال ۱۴۴۵ | Apr 24, 2024
کد خبر: 487033
۱۲ فروردین ۱۳۹۸ - ۱۰:۵۲
حرم کاظمین در آستانه شهادت امام جواد (ع) سیاه پوش شد

حوزه/ هارون الرشيد، از خلفاى بسيار خودخواه و سنگدل عباسى بود، تاريخ مذاكره او را با امام كاظم(عليه السلام) به طور گسترده نقل مى كند، و از قرائن به دست مى آيد كه اين مناظره در شهر بغداد صورت پذيرفته است، زیرا... .

خبرگزاری«حوزه»، هارون الرشيد، از خلفاى بسيار خودخواه و سنگدل عباسى بود، تاريخ مذاكره او را با امام كاظم(عليه السلام) به طور گسترده نقل مى كند، و از قرائن به دست مى آيد كه اين مناظره در شهر بغداد صورت پذيرفته است زيرا فوراً ـ چنانكه مى آيد ـ به احضار نوح بن دراج، قاضى كوفه و بصره، و سفيان ثورى فرمان مى دهد، امام كاظم(عليه السلام) در اين ديدار، از بسيارى از حقايق پرده برمى دارد كه براى خليفه عباسى كاملاً تازگى داشت امام وارد مجلس هارون شد، و وى بدون مقدمه رو به امام كرد و چنين گفت:

هارون: آيا امكان دارد كه در يك كشور دو خليفه باشد و براى هر دو خراج حمل بشود.
امام كاظم(عليه السلام):از روزى كه پيامبر خدا دار فانى را وداع كرده است به ما تهمت زده اند و اين يكى از آن تهمت ها است، چون هارون مى دانست كه امام بر خلاف عقيده خود سخن نمى گويد، تا حدى آرام گرفت و مناظره شيرينى ميان آن دو آغاز گرديد.

هارون: ما فرزندان عباس عموى پيامبر، و شما فرزاندان ابوطالب هستيد كه او نيز عموى پيامبر بود، بنابراين پيوند ما و شما با پيامبر يكسان است و اين كه همگى از فرزندان عموهاى پيامبر هستيم، هيچ يك بر ديگرى مزيت ندارد.

امام كاظم(عليه السلام): آنچه مى گويى درست است ولى با يك تفاوت و آن اين كه: عبدالله پدر پيامبر، و ابوطالب هر دو از يك مادر ديده به جهان گشوده اند، در حالى كه عباس از مادر ديگر متولد شده است، بنابراين فرزندان ابوطالب، به پيامبر نزديك تر از فرزندان عباس هستند.

هارون: با وجود عمو، فرزندان ارث نمى برند و به اصطلاح وجود عمو براى ميت، مانع از وارث بودن فرزندان است و پيامبر درگذشت در حالى كه عباس عموى او زنده بود و با وجود او، ديگران وارث پيامبر نخواهند بود يعنى، فاطمه دخت گرامى پيامبر، و على همسر او وارث پيامبر نمى باشند.

امام كاظم(عليه السلام): بازدارى عمو از وراثت ديگران بر خلاف كتاب و سنت است، و اين بدعت از «عدى» و «تيم» آغاز شده و اموى ها نيز بر آن دامن زدند، و امام على با اين بدعت مخالفت ورزيد و اين مطلب بسيار معروف و مشهور است هم اكنون در كشور اسلامى كسانى هستند بر طبق فتواى امام قضاوت و داورى مى كنند.

هارون: او كيست؟
امام كاظم(عليه السلام): نوح بن دراج كه رئيس دادگسترى هر دو استان بصره و كوفه است، البته گروهى نيز بر او از در مخالفت وارد شده اند مانند سفيان
ثورى، و ابراهيم مدنى، و فضيل بن عياض.
هارون: هر دو گروه را احضار كنيد، پس از حضور، رو به نوح بن دراج كرد: چرا از رأى مشهور برگشتيد؟
نوح بن دراج: به خاطر گفتار پيامبر كه فرمود: «اقضاكم على» و گفتار عمر بن الخطاب كه گفت:«اقضانا على».
هارون در فكر فرو رفت زيرا در برابر منطق نيرومند، طرف سخن نداشت سپس همگان را مرخص كرد و رو به امام كاظم(عليه السلام) كرد و گفت: در مورد وراثت ما سخنى نيز دارى بگوييد.

امام كاظم(عليه السلام): اگر قول مى دهيد آنچه كه در اين مجلس بازگو مى شود در جاى ديگر گفته نشود، من در اين مورد نيز سخن دارم.
هارون: با اشاره سر، موافقت خود را آشكار ساخت.
امام كاظم(عليه السلام): پيامبر ولايت را از آن كسانى دانست كه پيش از فتح مكه، به مدينه مهاجرت كنند و آيه مباركه شاهد اين گفتار است (وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلاَيَتِهِمْ مِنْ شَيءْ حَتَّى يُهَاجِرُوا)(1 . انفال: 72.)، «كسانى كه ايمان آورده اند، و هجرت نكرده اند هيچ ولايتى از آنان براى شما نيست تا هجرت كنند».
و عموى ما عباس تا فتح مكه دست به هجرت نزد و پس از آن، مكه را به عزم مدينه ترك گفت.
هارون: اين مطلب را تاكنون بازگو كرده اى.

امام كاظم(عليه السلام):نه.
هارون: چرا خود را فرزندان پيامبر مى خوانيد در حالى كه فرزندان على هستيد؟
امام كاظم(عليه السلام):هرگاه پيامبر زنده گردد و خواهان ازدواج با دختر شما شود، آيا درخواست او را اجابت مى كنيد؟
هارون: البته چه افتخارى بالاتر از اين.
امام كاظم(عليه السلام): ولى اگر چنين درخواستى ـ بر فرض محال ـ نسبت به دختران من انجام گيرد من اجابت نمى كنم.
هارون: چرا؟
امام كاظم(عليه السلام): زيرا دختران من اولاد او هستند و نسبت آنان از طرف پدر به او مى رسد.گذشته بر اين قرآن عيسى بن مريم را از ذريه ابراهيم خليل مى شمارد در حالى كه وى از طرف مادر يعنى مريم به ابراهيم مى پيوندد و مى فرمايد:
(وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيَى وَ عِيسَى وَ إِلْيَاسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ).(1)
پيامبر در روز مباهله مأمور شد كه به مسيحيان نجران بگويد: (تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكُمْ ...)(2) طرفين همه با فرزندان خود به مباهله بپردازند و در آن روز جز «حسنين» كسى را به ميدان نياورد آيا اين گواه بر ذريه بودن آنان براى رسول خدا نيست؟.

توحيد، صدوق، ج1، باب7 ح 9، ص 7 و تحف العقول، ص 404، احتجاج، ج2، ص 335ـ 340.

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha