به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» در اهواز، در حیاط دفتر تبلیغات به حلال مشکلشان بر میخورند! دو طلبهای که در حال خروج بودند، چشمشان به مدیر حوزههای علمیه کشور میافتد و یکیشان که سر و زبان بیشتری دارد، شرح مشکل را آغاز میکند.
درست متوجه نمیشوم، مشکل تغییر کد دارند یا انتقالی میان سفیران هدایت و بلندمدت!؟ میگویند: به کجا و کجا هم مراجعه کردیم و مدت زیادی است که شهریه هم قطع شده است.
به مدیر حوزههای علمیه کشور نگاه میکنم، از پرواز تهران تا اهواز، معطلی در پاویون و برگزاری غیر رسمی اولین جلسه در همانجا و کسب اطلاع از آخرین وضعیت بحران سیل، تا بازدید هوایی و تحمل قریب یک ساعت صدای سرسامآور هلیکوپتر و تازه بعد از آنهم دیدار و نشست با علمای استان تا نماز ظهر... مرا که دستکم ۲۰ سال از او جوانتر هستم، پاک خسته کرده.
در میان اینهمه درگیریِ ذهنیِ مدیریتیِ کلان، طلبه جوان را راضی میکند تا در نامهای شرح وضعیت را نوشته و بیاورد. برایم عجیب است که چرا او را به فلان مسئول یا آنیکی معاونت حواله نمیدهد؟
به اتاق استراحت رسیدیم و تا آیتالله برود دست و رویی بشوید و برگردد، همان طلبه کاغذ به دست، دم در ایستاده؛ حاجآقا برگه را گرفته و با دقت میخواند، پاراف میکند و با لبخند میگوید: إنشاءالله که حل خواهد شد.
هر دویشان برای گرفتن نامه جلو میآیند و دستوپا شکسته تشکری میکنند که آیتالله دستبهجیب قبا میبرد تا هدیهای به آنها بدهد...
یکی از حضار، تعریف می گوید که اینها از طلاب فعال و جهادی ما هستند و آقای اعرافی هم بیدرنگ میگوید: پس هدیهشان دو برابر میشود.
با دو طلبه جوان دست میدهد و درس میدهد که دستهای بزرگ، وقتی ارزشمند میشوند که از باز کردن گرههای کوچک ابایی نداشته باشند.
انتهای پیام./