حامد عنقا تهیهکننده تلویزیون در گفتوگو با خبرگزاری «حوزه»، درباره سریال «بر سر دوراهی» و نقدهایی که پیرامون آن وجود دارد، اظهار کرد: برخی مواقع نقدهایی با این محوریت میخوانم که قصه این سریال تکراری است. این نقد چندان درست نیست، چون در شرایط فعلی کمتر موضوع جذابی وجود دارد که درباره آن قبلا فیلم یا سریالی ساخته نشده باشد، پس در چنین شرایطی که همه قصهها قبلا بازگو شده، باید گفت دیگر نباید کاری تولید کردف بنابراین باید بگویم اینکه داستانی قبلا روایت شده باشد، چندان مهم نیست، بلکه آنچه اهمیت دارد این است که قصه چگونه تعریف شود.
وی افزود: در «بر سر دوراهی» ما سعی کردیم قصه را به گونهای روایت کنیم که تماشاگر آن را بپسندد. این اتفاق در سریال «پدر» یا دیگر کارهایم نیز قابل رویت است. بحث دیگری که پیرامون آن حرف زده شده، بحث تیپ یا شخصیت است. منتقدان این کار معتقدند شخصیتها در این سریال تیپ هستند، اما مرز بین این دو تعریف بسیار باریک است، حتی تعریفی که از آن مطرح میشود هم یکسان نیست، به هر حال آنچه مهم است قابل باور بودن نقشهاست، اگر تماشاگر نقش را باور کند و با آن ارتباط برقرار کند آن شخصیت درست پرداخته شده است، اما اگر آن نقش قابل باور نباشد آن را تیپ میگویند.
این تهیهکننده افزود: بگذارید مثالی از سریال بزنم. نقش عنایت بخشی شاید از دید عدهای تیپ باشد، چون هر آنچه که از وی میبینیم، منفی است، البته میتوانستیم دوربین را به داخل خانواده این نقش ببریم و رفتار وی را برای مثال با نوهاش نشان دهیم، اما آنگاه این سریال را در یک قالب 15 یا 16 قسمتی نمیشد تعریف کرد. درباره نقش وکیل هم چنین امری را میتوان مشاهده کرد.
وی در پاسخ به این سوال که آیا پوشش در این سریال مطابق با مثبت یا منفی بودن نقش انتخاب شده است؟ گفت: اگر منظور از پوشش حجاب است ما سعی نکردیم که شعار را با کارمان درآمیزیم، بلکه نگاه ما ریشه در جغرافیایی دارد که در آن، شخصیتها زندگی میکنند. برای مثال در «بر سر دوراهی» مهراوه شریفینیا نقش مثبت را بازی نمیکند، اما پوششی که او دارد برای چینش نقشش نیست، بلکه منطقه یا جغرافیایی که وی در آن زندگی دارد ایجاد میکند، چنین پوششی را برای او انتخاب کنیم. این اتفاق را در نقشهای دیگر هم میبینیم.
عنقا در پاسخ به این سوال که اندیشههای دینی حاکم در کارهایش نشئت گرفته از علائق قلبی اوست، چنین پاسخ داد: جواب به این سوال بسیار دشوار است، چون اگر بخواهم درباره آن توضیح دهم به نوعی از خود تعریف کردهام، اما بگذارید اینگونه بگویم. وقتی فیلمساز یا نویسنده در کاهایش دائما به روی یکسری موضوعات تاکید دارد نشان میدهد به این دست موضوعات علاقهمند است، البته ممکن است چنین سینماگری کارهایی در ژانرهای مختلف تولید کند، اما آنچه مشخص است کاری که او میسازد در هر گونهای که باشد به نوعی باورهای قلبیش هم در آن مد نظر قرار گرفته است.
این تهیهکننده در پاسخ به سوالی دیگر مبنی بر اینکه در ساخت این سریال سیما توصیههایی برای دخالت در ساخت داشت یا خیر؟ چنین گفت: به طور طبیعی این سریال باید در زمانی نزدیک به 5 یا 6 ماه باید تولید میشد، اما ما تنها در 50 روز آن را روی آنتن بردیم. این زمان کم دیگر اجازه این را نمیداد که در ساخت سریال دخالتی صورت گیرد. برای همن هر آنچه در این سریال میبیند حاصل اندیشه گروه سازنده است.
وی ادامه داد: سوالی ممکن است پیش آید. آیا شتابی که برای تولید این کار انجام شده آیا به روی کیفیت تاثیر منفی گذاشته است؟ در جواب این مطلب باید بگویم سرعت در ساخت با شتابزدگی متفاوت است، زیرا در یک اثر سینمایی و تلویزیونی ممکن است سرعت تولید وجود داشته باشد، اما در ساخت مشکلی وجود نداشته باشد، چون هر یک از اعضای گروه با کارش آشناست. در «بر سر دوراهی» چنین وضعیتی وجود داشت. ما به هیچ وجه در ساخت با باید یا نباید مواجه نبودیم و هر آنچه دیده شد، برگرفته از کار سازندگان اثر بود. این نکته را گفتن تا بگویم ما انرژی بسیار زیادی صرف سریال کردیم که سرعت مانع کاهش کیفیت نشود.
تهیهکننده سریال «بر سر دوراهی» در انتهای سخنانش تاکید کرد: هر مجموعه تلویزیونی ممکن است مخالفان یا موافقان خاص خود را داشته باشد. در ضمن هیچ کاری را نمیتوان در سینما و تلویزیون یافت که بدون ایراد باشد، اما به شخصه سعی کردهام، همیشه به گونهای کار کنم که اثر بتواند با تماشاگر ارتباط برقرار کند، چون میشود ضعفها را بر طرف کرد، اما وقتی کاری نتواند با تماشاگر ارتباط برقرار کند، کاری عبث و بیهوده تولید شده است.