شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۰ شوال ۱۴۴۵ | Apr 20, 2024
آیت الله جوادی آملی

حوزه/ حضرت آیت الله جوادی آملی گفتند:‌ دیدند امام صادق (علیه السلام) به پول جذب نمی شود؛ زیرا در برابر پول می گوید: نه بنی مروان، نه بنی عباس. اگر شما امروز می گویید: نه شرق و نه غرب، چون شاگرد امامی هستید که آنروز گفت: نه بنی مروان، نه بنی عباس.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»،، 25 شوال سالروز شهادت مظلومانه رئیس مذهب جعفری و یکی از افتخارات بزرگ جهان تشیع، حضرت امام جعفر صادق(ع) است.

شخصیتی که به تعبیر علامه جوادی آملی بیشترین اشک ما، در فقدان معارف بلند ایشان جاری است و بعد برای مظلومیت و شهادت ایشان. گفتار حکیمانه و رفتار صادقانه آن امام راستین در عصر خود، راهگشای همیشگی مسلمین جهان بوده و خواهد بود.

در این مجال از بیانات ارزشمند، حضرت آیت الله جوادی آملی در بیان معارف والای آن حضرت بهره خواهیم برد.

 

امام صادق(ع) مظهر نامی مخصوص از اسمای حسنای خداوند

امام صداقت صادق(ع) گذشته از مزایای عامه امامت و ولایت، ویژگی خاصی دارد که همانند هر یک از ائمه (ع) مظهر نامی مخصوص از اسماء حسنای حق اند.

حضرتش که به صادق ملقب شد، انسان ها را به فراگیری صدق دعوت می کند و چنین می گوید: «تعلّموا الصّدق قبل الحدیث (1)؛ قبل از سخن گفتن، ادب صداقت را بیاموزید.» خواه سخن مربوط به امور نظری باشد، حق بگویید؛ خواه مربوط به امور عملی باشد، صادق باشید. تا انسان میزان صدق نشد، آگاه نیست. وقتی به صداقت آگاه نشد، معیار سخن در اختیار او نیست. نه می تواند سخن بگوید، نه می تواند سخن سخنوران را بسنجد؛ زیرا معیار سخن، صدق است و این صدق با جان انسان صادق عجین است و تا روح صادق نبود، هرگز انسان میزان سخن نخواهد داشت. تعلّموا الصّدق قبل الحدیث.

و این صدق چون همان حق است و تنها محور تشخیص حق، عقل است، حضرتش ما را به تعیین محور صدق که عقل است، فراخواند و فرمود: «دعامةالانسان العقل»(2) یعنی زیربنای حیات انسان، اندیشه است.

اگر در مسائل نظری گفته اند: ای برادر! تو همان اندیشه ای، در مسائل عملی نیز گفته اند که ای برادر! تو همان اراده و نیتی. یک انسان باید خوب بفهمد و فهمیده ها را خوب عمل کند؛ لذا امام ششم، هم ستون اندیشه را عقل می داند و هم ستون عمل را عقل می داند که عقل چیزی است: «به یعبد الرحمن و یکتسب الجنان»(3)

این امامان، عقل منفصل امت اسلامی اند که در زیارت جامعه به پیشگاهشان عرض می کنیم: «بکم یعبد الرّحمن»(4) اگر عقل هر انسانی معیار عبادت اوست، امامان معصوم(ع) عقل امت اسلامی اند، و اگر امت اسلامی توفیق عبادت دارند، در پرتو ارتباط با امامان است که «بهم یعبد الرّحمن».

آنگاه برای اینکه انسان، هم در بعد نظر، عاقلی نیرومند و هم در بعد عمل، صاحب ارادهای قوی باشد، به همه ما آموخت: «اصل المرء لبّه»(5) یعنی انسان مرکب از دو حقیقت همسان به نام جسم و روح نیست، بلکه انسان یک حقیقت دارد که اصلش را روح و فرعش را بدن میسازد.

 

قدرت اراده یا قوت جسم؟

اگر در بلندای سخن امیر سخن علی بن ابیطالب علیه افضل صلوات المصلین می خوانید که «ما قلعت باب خیبر بقوّه جسدانیّة و لا قوّة غذائیة و لکن بقوّة ملکوتیة و نفس بنور ربّها مضیئة(6)؛ روی قدرت اراده است. اگر حضرت فرمود: من در خیبر را با نیروی بدن نکندم، با قدرت اراده این در را از جای کندم؛ یعنی اگر اراده نیرومند شد، بدن توانمند می شود. قدرت روح است که بدن را نیرومند می کند، چه اینکه ضعف روح است که در بدن پیدا می شود.

این بیان امام صادق(ع) به هر انسانی دستور تقویت اراده می دهد که به چیزی جز خدا نیندیشد. قدرت اراده در مسائل کمی او نیست. آنکه فقط در مسائل مادی نیرومند است، این گرفتار ضعف اراده و قدرت بدن است.

اینکه در گناه نیرومند است، چون اسیر است و انسان اسیر، ذلیل است. آنکه ستم می کند، خواه ستم به خود، خواه ستم به غیر، او فرومایه است و انسان فرومایه از قدرت اراده محروم است که فرمود: الظالم ذلیل؛ ستمکار فرومایه است.

ذلت در ظلم ظهور می کند و عزت در اطاعت جلوه می کند. فرمود: ظلم را جزء انسان فرومایه، احدی نمی پذیرد. اگر ستم می کند، ذلیل است و اگر ستم می پذیرد، ذلیل است.

قدرت، اراده انسان را به عدل می خواند که نه سلطه گر باشد و نه سلطه پذیر؛ و اگر انسان توانست هر ستمی را در پرتو اتکای به قدرت حق، حل کند، چرا از میدان وسیع اراده مدد نگیرد و بالا نیاید و دست ستم را از آستین ستمکار قطع نکند؟! که امام ششم فرمود: «دعوة المظلوم تصعد الی السّماء»؛(7) آه مظلوم و دعای ستمدیده به آسمان صعود میکند و این کلمه طیبه است. اگر خدا فرمود: «الیه یصعد الکلم الطیّب»(8).

امام ششم که مبین قرآن است، می گوید: دعای انسان ستمدیده به آسمان می رود. این آسمان نه یعنی فضای بالا، بلکه آن آسمانی که رزق ما آنجاست. «و فی السّماء رزقکم»؛(9) آن آسمانی که این آسمانها در آنجاست. آن آسمانی که درهایش به روی مؤمنین باز است و هرگز به چهره کفار گشوده نمی شود. «لا تفتّح لهم ابواب السّماء»؛(10) آن آسمانی که فرشتگان خاص صاحبان آنهایند، گیرندگان وحی آسمانی اند. «و اوحی فی کلّ سماء امرها»؛(11) آن آسمان جای صعود دعای ستمدیدگان است؛ یعنی اگر یک کسی بداند که دعای او به درون آسمانها راه پیدا می کند، او هرگز ستم نمی پذیرد، چه اینکه حاضر نیست ستم بکند.

اینها را امام ششم به ما آموخت و راه تقویت اراده را که همان اصالت عقل است، در میدان عبادت خلاصه کرد. به ما فرمود: تنها راه قدرت اراده، عبادت است. راهی برای نیرومند کردن نیت، جز عبادت نیست. فرمود: آنچنان از خدا بترس که گویا خدا را میبینی.

 

امام صادق(ع) الگویی برای امت

فرمود: طوری از خدا بترس که گویا خدا را می بینی. این خوف دیگر خوف از جهنم نیست، این خوف نفسی نیست، این یک خوف عقلی است. امام خود آنچنان از خدا می ترسد که خدا را می بیند. امت که امام گونه رفتار می کنند، طوری از خدا می ترسند که «گویا» خدا را می بینند.

فرق بین امام و امت، همان «انّ و کأنّ» است. امام الگوی امت است، خدا را می بیند و می هراسد. امت گویا خدا را می بینند و می هراسند.

وقتی ابن ابی العوجاء در آن مناظره به امام ششم عرض کرد که «ذکرت فأحلت علی غائب»؛(14) تو ما را به یک امر غائب دعوت میکنی؟ ما تا چیزی را نبینیم و حس نکنیم، نمی پذیریم؛ زیرا او اندیشه اش مادی بود و طرفدار اصالت حس بود.

حضرت فرمود: «کیف یکون غائباً منها و خلقه شاهد»(15) «لا یخلوا منه مکان»؛ من تو را به یک شاهد و حاضر دعوت کرده ام. خدا که غائب نیست! خدایی که با شماست، جایی از خدا خالی نیست، در هر حال در محضر خدایی! «و هو اقرب الینا من حبل الورید»؛(16) پس او چگونه غائب است؟

این سخن کسی است که خدا را با جان می بیند و نه با چشم که «لا تدرکه الأبصار و هو یدرک الأبصار».(17) امام ششم که به این پایگاه رسیده است، همانند امیرالمؤمنین سلام الله علیه که می گوید: «ما کنت أعبد ربّاً لم أره»(18)، خود می بیند و دیگران را به بینش دعوت می کند. می گوید: می توانید به جایی برسید که خدا را ببینید. این مقام فقط از راه عبادت میسر است و لا غیر!

 

امام واسطه مستقیم فیض الهی

مردی که درباره امام ششم بیش از حد امکان می اندیشید، وقتی به حضور امام بار یافت، حضرت دستور داد: آب برای وضو ساختن و عبادت کردن فراهم شود. وضو ساخت و عبادت کرد، آنگاه فرمود: بدان، «لا تحمل علی البناء فوق ما یطیق، انّها عبید المخلوقون»؛(19) بر هیچ پایه ای بیش از حد استطاعت بار نکن، ما مخلوقیم. بر مخلوق مقام والای خالق را بار نکن که توان تحمل آن را ندارد! این مقام مال ما نیست. ما را از حد بنده بالا نبر و از مرز امکان تجاوز نده.

وقتی این بیان را روشن کرد که امامان بنده خدایند، مخلوق خدایند و از راه عبادت به این پایگاه رفیع بار یافتند، آنگاه می بینیم در مقام اوج، امام صادق(ع) چه می کند.

سالم ابن ابی حفصه می گوید: بعد از ارتحال امام باقر سلام الله علیه من وارد محضر امام ششم(ع) شدم که تسلیت عرض کنم. گفتم: «انّا لله و انّا الیه راجعون». من به امام ششم عرض کردم در گذشت امام پنجم یک خلأ جبران ناپذیر ایجاد کرد؛ زیرا او کسی بود که می گفت: قال رسول الله و احدی توان آن را نداشت که از امام باقر بپرسد: شما که پیغمبر را ندیدید، چگونه از پیغمبر سخن می گویید! بین شما و پیغمبر فاصله ها بود. در زمان حیات رسول الله شما در دنیا نبودید، چگونه از پیغمبر سخن نقل می کنید؟ در حالی که او را ندیدید. ما یک همچنین امامی را از دست داده ایم.

سالم ابن ابی حفصه می گوید: وقتی این سخن تمام شد، دیدم امام ششم(ع) لحظه ای ساکت شد، آنگاه سر برداشت و فرمود: «خدا» می فرماید گاهی یکی از شما به اندازه نیمی از خرما صدقه می دهید و من این نیم خرما را می پرورانم، همانند کوه احد می کنم؛ آنطوری که شما یک بره را می پرورانید و بزرگش می کنید و من تعجب کردم، این کیست که به خود اجازه میدهد که بلاواسطه از خدا سخن بگوید؟!

چگونه یک انسان ملکوتی بلاواسطه از خدا سخن می گوید؟! گرچه وحی تشریعی مخصوص نبی و رسول است، اما وحی تصدیقی، وحی تکوینی، وحی تأییدی و دیگر وحی ها از آن ولایت است که ولایت، باطن نبوت و رسالت است. در آن باطن، دیگران سهیم اند. هرچه دیگران دارند از برکت ولایت است. آن کسی که خدا را با چشم دل می بیند، کلام خدا را هم با چشم دل می شنود. اگر انسان کامل اولین صادر و یا اولین ظاهر است، دیگر موجودات جزء صوادر بعدی و یا ظواهر بعدی اند. هر فیضی که به دیگر موجودات می رسد، به برکت صدور یا ظهور این انسان کامل است.

 

سه اصل مهم حیاتی در بیان امام صادق(ع)

امام باقر(ع) درباره امام صادق(ع) فرمود: «هذا خیر البریة»(22) بعد از امامان معصوم، از تمام مردم ... ما را خیر برسان. اینها را از نیاز به دیگران مستغنی کن. امام ششم(ع) می فرماید: وصیت پدرم در من آنچنان اثر گذاشت که سوگند به خدا تا می توانم در استقلال امتم می کوشم. فرمود: قسم به خدا، من نمی گذارم در بین امت ما، کسی نیازمند به دیگری باشد. در مسائل علمی مستقل، در مسائل فکری مستقل، در مسائل سیاسی مستقل، نیازی به غیر نداشته باشند. این سخن امام ششم است.

آنگاه می فرماید: مردم! شما اگر بخواهید یک جامعه فاضله داشته باشید، چاره ای جز این نیست که این اصول را رعایت کنید؛ بخشی از این اصول مربوط به مسائل رفاهی است، بخش دیگر این اصول که زیربناست مربوط به مسا مسائل یل اعتقادی و تمدن اصیل است. اما آنچه که مربوط به مسایل رفاهی است؛ فرمود: «ثلاث لاتطیب السّکنی لا بهنّ؛ الهوی الطّیب، و الماء الغزیر، و الأرض الخوّاره»؛(23) سه امر است که زندگی مردم بدون آن سه امر گوارا نیست؛ داشتن هوای سالم، داشتن آب فراوان، داشتن زمین نرم و آماده کشت و کار؛ یعنی بکوشید محیط زیستتان سالم باشد. بکوشید در تولید آب، در صرف آب از آب های فراوانی برخوردار باشید. بکوشید سرزمینی تهیه کنید که آماده کشاورزی و باغداری باشد. اینها مربوط به مسائل رفاهی؛ اما آنچه زیربنای تمدن یک جامعه اسلامی است که اگر یک ملتی فاقد این اصول بود، دیگر متمدن نیست، از نظر امام صادق (ع) این است که فرمود: «ثلاث لا یستغنی اهل کلّ بلد عنها»؛ سه چیز است که هیچ گروهی از آنها بی نیاز نیست: اگر یک ملتی از راهنمایی فقیه عادل محروم بود، اگر یک ملتی از داشتن یک ارتش نیرومند و فرمانروایان مهربان و خیرخواه محروم بود، اگر یک ملتی از یک سلسله اطبای حاذق مورد اعتماد محروم بود، آنها از سعادت و تمدن سهمی ندارند. اول داشتن مقام شامخ فقاهت است که احکام و حکم دین را به مردم بیاموزاند. دوم داشتن فرمانروایان خیرخواه مطاع که مردم از آنها اطاعت کنند. سوم داشتن اطبای بینای بیدار دل.

 

تنها مستضعفان در زمین پیروزند

فرمود: می دانید چه گروهی می توانند به امامت برسند؟ چه گروهی می توانند وارثان انبیاء باشند؟ چه گروهی می توانند خلف صالح پیامبران باشند؟ آنها که گرچه در زمین مستضعف اند، ولی در باطن عالم عظیم باشند.

در مکتب امام صادق(ع) آن مستضعفی می تواند پیروز بشود که فقط مستضعف در زمین باشد. اگر کسی هم مستضعف در زمین بود، هم مستضعف در آسمان، او پیروز نمی شود. تنها کسی پیروز می شود که استضعافش فقط در زمین باشد. مؤمن اگر مستضعف است، استضعافش در زمین است، وگرنه در ملکوت عالم او عظیم است. امام ششم(ع)، شاگردان آگاه خود را به عنوان عظیم در آسمانها و ملکوت معرفی کرد و فرمود: «من تعلّم العلم و عمل به و علّمه لله دعی فی ملکوت السّماوات عظیماً»؛(26) آنکه برای خدا عالم بشود، برای رضای خدا به علم عمل کند، برای رضای خدا علم را فرا راه دیگران نصب کند، با قلم و بنان و بیان، او در باطن عالم عظیم است. این انسان عظیم می تواند وارث پیغمبر بشود. اینچنین نیست هر مستضعفی بتواند امام زمین بشود.

 

پاسخ قاطع امام صادق(ع) به نامه منصور دوانقی

وقتی نامه منصور دوانقی به پیشگاه امام ششم(ع) رسید که «لم لاتخشانا کما یخشانا النّاس»؛ چرا مانند دیگر وعاظ و سلاطین به دربار ما بار نمی یابی؟! فرمود: نه من دنیایی دارم که برای صیانت او به سراغ تو بیایم، و نه تو آخرتی داری که در اثر اشتیاق به آن معارف اخروی با تو رفت و آمد کنم! آمدنم سودی ندارد. این بیان قاطع را امام صادق(ع) وقتی می گوید که درباره بنی مروان هم آن بیان قاطع را داشت. آنگاه از راه فریب و نیرنگ منصور دوانقی نوشت: «تذهبنا لتنصحنا». به سراغ ما بیایید تا ما را نصیحت کنید، چون دیگر وعاظ. فرمود: «أمّا من أراد الآخره فلا یصحبک و أمّا من أراد الدّنیا فلا ینصحک»(27) آنکه اهل دنیاست به میل تو سخن می گوید، نه تو را نصیحت کند.

امام ششم(ع) در جواب فرمود: من کسی را وعظ می کنم که او اخلاد الی الأرض نداشته باشد.

 

نه شرقی و نه غربی معادل نه بنی مروان و بنی عباس

دیدند امام صادق(ع) به پول جذب نمی شود؛ زیرا در برابر پول می گوید: نه بنی مروان، نه بنی عباس. اگر شما امروز می گویید: نه شرق و نه غرب، چون شاگرد امامی هستید که آنروز گفت: نه بنی مروان، نه بنی عباس. دید با پول که جذب نمی شود، با نیرنگ و دعوت به سلسله وعاظ و سلاطین شدن نیز جذب نمی شود، لذا دستور داد خانه امام صادق(ع) را آتش زدند!

مرحوم کلینی نقل می کند: ناظران دیدند امام ششم(ع) پا روی امواج آتش خانه می گذارد، می گوید: «أنا ابن اعراق الثّری، أنا ابن ابراهیم خلیل الله»؛(31) ما فرزندان ریشه زمینیم، ما فرزند ابراهیمیم؛ یعنی گرچه نمرود رفت و توی منصور دوانقی جای نمرود نشسته ای؛ گرچه ابراهیم رفت و من جای ابراهیم نشسته ام، ولی حق همان است که ما بر نار مسلطیم. من فرزند همان ابراهیمم. آن ندای «یا نار کونی برداً و سلاماً» حضرت ابراهیم هم اکنون هم زنده است. مگر ابراهیم نگفت: و من ذریتی؟ من مگر ذریه صالح ابراهیم نیستم؟ مگر ابراهیم مسلط بر نار نشد؟ همان ولایت است که اکنون از آستین من ظهور کرده است. این موضع گیری امام ششم(ع) در برابر سیاست ننگین عباسیان و مروانیان.

این بیان امام ششم، آن هم دستورات علمی اش، آن هم دستورات زهدش. لذا امام باقر(ع) فرمود: هذا خیر البریه.

..............................................

پی نوشت ها:

1. کافی/ج2/ص104                       

2. کافی/ج1/ص25

3. کافی/ج1/ص11              

4. مفاتیحالجنان/زیارت جامعه کبیره

5. امالی شیخ صدوق/ص240           

6. بحارالانوار/ج40/ص318

7. کافی/ج2/ص509                       

8. فاطر/10

9. ذاریات/22           

10. اعراف/40

11. فصلت/12                     

12. وسایلالشیعه/ج15/ص220

13. بحارالانوار/ج67/ص196         

14. کافی/ج1/ص125

15. کافی/ج1/ص126                    

16. همان، با استناد آیه 16 سوره قاف

17. انعام/103                     

18. بحارالانوار/ج4/ص44

19. بحارالانوار/ج47/ص107         

20. مستدرک الوسایل/ج7/ص168

21. وسایلالشیعه/ج9/ص318         

22. کافی/ج1/ص307

23. بحارالانوار/ج75/ص232         

24. بحارالانوار/ج75/ص235

25. کافی/ج1/ص35                       

26. قصص/5

27. بحارالانوار/ج24/ص173         

28. کافی/ج1/ص475

29. بحارالانوار/ج47/ص184         

30. شعراء/136

31. کافی/ج1/ص473

 

منبع: هفته نامه افق حوزه

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha