جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ |۱۸ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 29, 2024
آیت الله آخوند ملامحمد جواد صافی گلپایگانی

حوزه/ آیت الله صافی ۶۰ سال تمام در گلپایگان مشغول تألیف، تدریس، تحقیق، تهذیب نفس، تربیت طلاب، مبارزه‌ی بی‌امان با فرقه‌های گمراه، درگیری شدید با حکام دولتی، خوانین محلّی، رویارویی با کشف حجاب و مفاسد دوران رضاخان و احیای شعائر مذهبی، ترویج مجالس عزاداری در ایام عاشورا و فاطمیه، تاسیس مجالس جشن و سرور در اعیاد مذهبی، به ویژه در ایام نیمه شعبان بود .

به گزارش خبرگزاری حوزه، شب ۲۵ رجب، شب شهادت حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام، سالروز ارتحال آیت الله آخوند ملامحمد جواد صافی گلپایگانی است.

سال تولّد آیت الله آخوند ملامحمد جواد صافی را پدر بزرگوارش آیت الله آخوند ملاعباس (مدفون در قبرستان شیخان قم) در حاشیه‌ی نسخه‌ای از قرآن کریم ۱۲۸۷ ق. ثبت کرده  ولی حجّت تاریخ علّامه‌ی تهرانی، به نقل از خودش آن را به سال ۱۲۸۸ ق. ثبت نموده  و لذا غالب مورّخان به پیروی از ایشان، ولادتش را در سال ۱۲۸۸ ق. قید کرده‌اند.

پدر بزرگوارش: آیت الله آخوند ملّاعباس، اهل دانش و فضیلت و مورد توجه خاص علامه آیت الله حاج آقا سیدجمال گلپایگانی بود.

مادر مکرّمه‌اش: زهرا خانم، دخت گرامی ملّا محمّد باقر ادیب.

دائی ارجمندش: ملّا محمّد رضا قطب، آشنا با علوم غریبه.

پدر خانم وی: آخوندملّا محمّد علی گلپایگانی، هم حجره‌ی میرزای شیرازی، که از این رهگذر به اصحاب سامرّا پیوند می‌خورد و از چشمه‌ی زلال اصحاب سامرا جرعه نوشِ عشق سوزان و ارادت بی‌کران به جان جانان، صاحب عصر و زمان، حضرت بقیة الله ارواحنا فداه می‌باشد.

    

*در کانون خانواده*

مرحوم صافی در مکتب پدر دانشمند، مادر فاضله، عموهای اهل دانش و فضیلت (میرزا احمد و ملّا ابوالقاسم) و دائی‌های با فضیلت (ملّا محمّد رضا و ملّا ابوالقاسم قطب) و دیگر فرهیختگان گلپایگان که تعدادشان در آن ایّام کم نبود، مدارج ترقّی را به سرعت در نوردید، از آغاز نوجوانی به تحصیل علوم دینی پرداخت و حوزه‌ی گلپایگان را برای اشباع خواسته‌های درونی‌اش کافی ندید، برای استفاده از محضر اساتید مبرّز حوزه‌ی اصفهان، راهی اصفهان شد.

   

*در فضای نورانی*

یکی از بزرگترین عنایات حضرت احدیّت در مورد مرحوم آیةالله صافی فضای روحانی و نورانی حوزه‌ی اصفهان در آن ایّام بود.

آیةالله صافی از نخستین روزهای ورودش به حوزه‌ی اصفهان در میان فرهیختگانی از بزرگان حضور یافت، که همگی از نوادر عصر و حسنات دهر بودند، که از آن جمله است:

-  آیةالله سیّد ابوالحسن اصفهانی (۱۳۶۵-۱۲۸۴ق)

- آیةالله حاج آقا حسین بروجردی (۱۳۸۰-۱۲۹۲ق)

- آیةالله حاج سیّد حسن چهار سوقی (۱۳۷۷-۱۲۹۴ق)

- آیةالله حاج آقا رحیم ارباب (۱۳۹۶-۱۲۹۷ق)

   

*در محضر اساتید بزرگ*

آیةالله صافی با اندوخته‌ی علمی فراوان، با عشق سرشار، ذهن وقّاد و استعداد خداداد، در سال ۱۳۰۵ یا ۱۳۰۶ ق. وارد حوزه‌ی پربار اصفهان شده، از خرمن علمی هر یک از اساتید فنّ خوشه چینی نموده، در مدّت کوتاهی به قلّه‌ی رفیع اجتهاد گام نهاده، از محضر اساتید بزرگوارش اجازه‌ی اجتهاد دریافت نموده است.

اسامی شماری از اساتید آیةالله صافی در اصفهان به ترتیب سال وفاتشان به شرح زیر می‌باشد:

- میرزا محمّد علی تویسرکانی، متوفّای بعد از ۱۳۱۱ ق. /- سید محمّد باقر صاحب روضات (۱۳۱۳-۱۲۲۶ق/- ملّا محمّد باقر فشارکی، صاحب عنوان الکلام، متوفّای ۱۳۱۴ ق. / میرزا بدیع درب امامی، متوفّای ۱۳۱۸ ق. /شیخ محمّد علی ثقة الاسلام، برادر آقا نجفی (۱۳۱۸-۱۲۷۱ ق/میرزا محمّد هاشم چهار سوقی، برادر صاحب روضات (۱۳۱۸-۱۲۳۵ ق) /جهانگیرخان قشقائی (۱۳۲۸-۱۲۴۳ ق) /شیخ محمّد تقی، مشهور به: آقا نجفی اصفهانی (۱۳۳۲-۱۲۶۲ ق) /میرزا محمّد تقی مدرّس (۱۳۳۳-۱۲۷۳ ق) /آقا نورالله اصفهانی، برادر آقا نجفی (۱۳۴۶-۱۲۷۸ ق)

   

*در عرصه‌ی تدریس*

آیةالله صافی از عنایات ربّانی، حوزه‌ی تدریس نیرومندی داشت که شاگردان مکتب امام صادق علیه‌السلام از محضرش بهره می‌بردند و از اندوخته‌های فراوان علمی‌اش خوشه چینی می‌کردند.

حوزه‌ی تدریس او در مدرسه‌ی «نیماورد» اصفهان دایر بود، وی در این مدرسه به تدریس فقه و اصول می‌پرداخت و شاگردان برجسته‌ای تربیت نمود، که برخی از آنها بر مسند مرجعیت تکیه دادند، که از آن جمله بود: آیةالله حاج سیّد جمال‌الدّین گلپایگانی(۱۳۷۷-۱۲۹۵ق)

    

عالم مبارزی  که در ۲۳ سالگی به اجتهاد رسید؛ از کرسی تدریس تا همگامی با شیخ فضل الله نوری

*بر قلّه‌ی اجتهاد*

آیةالله صافی به سال ۱۳۱۰ ق. که بیش از ۲۳ سال از عمر شریفش نمی‌گذشت پس از نگارش رساله‌هایی در مسائل مشکل فقهی به دریافت اجازه‌ی اجتهاد از استادش آیةالله حاج آقا نور الله اصفهانی نایل آمد که عیناً موجود است.

فرازهایی از اجازه‌ی اجتهاد حضرت آیةالله حاج آقا نور الله اصفهانی قدّس سره، به حضرت آیةالله حاج ملّا جواد صافی قدّس سرّه:

... ثُمَّ إنَّ من جملة من مَنَّ الله تعالی عَلیه بإحسانه، و اختارَه وَ اجتَباهُ مِن بَین أماثِلِه وَ أقرانِه، جِناب العالم العامل، و المُهذَّب الفاضل، العَلَم الغطریف، و المتبحّر العَریف، الأریب الأدیب، و الفقیه اللَّبیب، صاحب الملکة الرَّاسخة، و القوّة القدسیّة الشّامخة، الغائص فی بحار معرفة الله؛ أخی و خلیلی:

الشّیخ محمّد جواد الگلپایگانی، وفّقه الله تعالی لمراضیه، فإنّه سلّمه الله تعالی، قد استفاد منّی دهراً من الأوان، و برهة من الزّمان، فوجدته - وله الحمد - بحراً دخّاراً متلاطماً أمواجه، أو جبلاً شامخاً صعباً سبیله و منهاجه.

فإن تکلّم؛ تکلّم عن ذهن وقّاد، و إن سکت؛ سکت عن فهم نقّاد. فبلغ بجودة قریحته و استقامة طریقته الی أمنع درجة من ملکة الإجتهاد، و أسنی مدرجة من مدارج الفضل و السّداد، فله أن یعمل بما إستنبطه من الأحکام، و استخرجه من مسائل الحلال و الحرام، و یحرم علیه التّقلید.

... و لعمری ما وجدت فی الحاضرین من یقربه فی سعة صدره و نباهة قدره و جودة فهمه و متانة عزمه و حُسن سلیقته و استقامة طریقته؛ یکشف عن معضلات الدّقایق بذهنه الثّاقب، و یفتح عن مقفّلات الحقائق بفهمه النّاقب، عدیم النّظیر فی نباله و فقید البدیل فی أمثاله و أقرانه ...

  

*چند نکته*

با توجّه به شخصیّت والای آیةالله حاج آقا نورالله اصفهانی، که از شاگردان مبرّز صاحب کفایه، صاحب عروه، میرزای شیرازی و میرزا حبیب الله رشتی بود،   و با توجّه به تاریخ اجازه‌ی فوق که در ۲۳ سالگی آیةالله صافی نگارش یافته، و با توجّه به تعبیرات بلند آن که فرازهایی از آن نقل گردید، مقام شامخ آیت‌الله صافی در آن سنّ و سال، آن هم در یک حوزه‌ی درسی بزرگ که در حدود یک هزار نفر در آن شرکت می‌کرد، به خوبی روشن می‌شود.

در همان ایّام اجازه‌ی دیگری از سوی استادش آیةالله شیخ محمّد تقی اصفهانی، مشهور به «آقا نجفی» (۱۳۳۲-۱۲۶۲ق.) برادر بزرگتر حاج آقا نور الله صادر شده که عیناً موجود است. او نیز با تعبیرات بلندی آیةالله صافی را ستوده، بر داشتن ملکه‌ی نیرومند اجتهادش گواهی داده، اجازه‌ی عمل به استنباطش را صادر نموده است.

   

*اجازات اجتهاد و روایت*

آیةالله صافی از شماری از اساتیدش اجازه‌ی اجتهاد و روایت دریافت کرده، که از آن جمله است:

- شیخ محمّد تقی، مشهور به آقا نجفی. /شیخ محمّد علی، ثقة الاسلام. /شیخ نور الله اصفهانی. /میر محمّد تقی مدرّس. /میرزا حسین خلیلی تهرانی/

   

*بازگشت به گلپایگان*

مردان بزرگ همواره مراکز بزرگ را برای پیشرفت خود مناسب‌تر می‌یابند و در شهرهای کوچک راه ترقّی و پیشرفت را بسته می‌بینند، از این رهگذر تلاش می‌کنند که به شهرهای بزرگ روی بیاورند تا به کمالات بیشتری نایل شوند.

ولی به ندرت افرادی پیدا می‌شوند که به همه‌ی مقامات و مناصبی که فرا روی خود می‌بینند، پشت پا زد، خود را متعلّق به زادگاه خود بدانند و بگویند: من اهل این آب و خاک هستم و باید همه‌ی استعدادهای خدادادی‌ام را در این سرزمین به کار بندم و با تمام قدرت در خدمت مرز و بوم خود باشم.

آیةالله صافی از این افراد نادر بود که پس از رسیدن به برترین مدارج علمی به زادگاه خود بازگشت و ۶۰ سال تمام (۱۳۷۸-۱۳۱۶ به جز سال های ۱۳۲۷ - ۱۳۲۵ ق.) در گلپایگان رحل اقامت افکند، چون شمع سوخت، و زوایای تاریک کوهپایه‌های گلپایگان را روشن نمود و مردم قدرشناس گلپایگان نیز او را چون نگینی فروزان در میان گرفتند، اوامرش را گردن نهادند، توصیه‌هایش را با گوش جان شنیدند، از خرمن علمی‌اش خوشه چیدند و از ارشادات و روشن‌گری‌هایش بهره‌مند شدند.

     

*در کنار آیت الله شیخ فضل الله نوری*

به هنگام اوج گیری نهضت مشروطه و توجه مرحوم شیخ فضل الله نوری به حفظ هویّت اسلامی آن، و به اصطلاح آن روز «مشروعه» بودن مشروطه، که چون با اندیشه و مقاصد انگلیس و ایادی آنها در تضادّ بود، و آنها از اشخاصی به نام ملّیّون و آزادی خواه حمایت می‌کردند و مشروطه را در قالب ضدّ اسلامی آن ترویج می‌کردند، این گروه از مشروطه خواهان فرنگی مآب با مرحوم شیخ فضل الله به معارضه و مقابله پرداختند.

آیةالله صافی در این اوضاع وارد تهران شد و مورد استقبال و احترام علمای بزرگ آن زمان، چون میرزا ابوالقاسم صاحب حاشیه، امام جمعه و مرحوم شیخ فضل الله نوری قرار گرفت، و بر اساس افکار صاف و بی‌غلّ و غشّ اسلامی، و درک و شناختی که شیوه‌ی سیاسی اسلامی داشت و اسلام را جدا از سیاست و حکومت نمی‌دانست، با مرحوم شیخ که طرفدار مشروطه‌ی مشروعه بود، هم صدا شد و مسأله‌ی مشروطه‌ی مشروعه، به اصلاح قانون اساسی در مسیر اسلام منتهی گردید.

شیخ فضل الله نوری نفس نفیس خود را در این راه فدا کرد و از داری که یپرم خان ارمنی و دیگر آزادی خواهان قلّابی و مزدور انگلیس، سر پا کرده بودند استقبال نمود.

آیةالله صافی از جمله تعبیرات لطیفی که از مرحوم شیخ فضل الله نقل می‌کرد این بود که: «کسی نیست از این مردم بپرسد که چرا انگلیسی‌ها این همه پول خرج می‌کنند تا در کشور ما به اصطلاح مجلس عدالت بر پا شود!؟»

از نمونه‌های شجاعت، صلابت و صراحت مرحوم آیةالله شیخ فضل الله نوری، تن ندادن او به پذیرش سلطه‌ی بیگانه، به بهای از دست دادن جانش بود.

آیةالله صافی نقل می‌فرمودند: در ایّامی که مجاهدین تهران را مسخّر کرده بودند و مستبدّین، چه آنان که با مشروطه مخالف بودند، یا آنها که طرفدار مشروطه‌ی مشروعه بودند، مورد آزار و دستگیری و ترور بودند و مرحوم شیخ در منزل خود تحت محاصره بود، سید عبدالله بهبهانی تبعید شده و در مورد شیخ احتمال اعدام به صورت جدّی مطرح بود، از من پرسیدند: چه باید کرد؟

گفتم: امروز مشیر السّلطنة در بین راه مورد سوء قصد قرار گرفته، مجاهدین به سوی او شلیک کرده، او خودش را در کالسکه انداخته، سورچی او را به منزل رسانیده و او فوراً از سفارت روس درخواست کرده، و آنها پرچم روسیه را بر سر منزلش نصب کردند، تا از تعرّض مجاهدین مصون بماند.

فرمودند: یعنی می‌گویند من هم به روسیه پناهنده شوم!؟

گفتم: مطلب از اینها گذشته، شما را به ارتباط با سفارت روس متّهم کرده‌اند و به نام شما نامه‌ای منتشر کرده‌اند که به سفارت روس نوشته‌اید!؟

فرمودند: شما آن نامه را دیده‌اید؟

گفتم: من می‌دانم که تهمت و افترا می‌باشد، مقصودم این است که در خارج این گونه شایعات هست.

فرمودند: روز عاشورا هنگامی که حضرت سیّدالشّهداء در مقام اتمام حجّت بر آمد، فریاد می‌کردند و هیاهو سر می‌دادند، تا نگذارند سخنان آن حضرت شنیده شود.

اکنون نیز وضع به همان منوال است، نمی‌گذارند من حرفم را بزنم و از تهمت‌هایی که به من می‌زنند پاسخ بگویم. آیا جایز است که من برای حفظ نفس خود به کفّار پناهنده شوم!؟ و پرچم روس را بالای منزلم بزنم!؟

من در نظر کفّار و اجانب از علمای طراز اوّل اسلام به شمار می‌آیم - چه باشم یا نباشم - اگر من برای حفظ جان خود پرچم کفّار را بر سر خانه‌ام بزنم، مثل این است که اسلام به کفر پناهنده شود!

اگر اینها مرا بکشند، برای من آسان‌تر و گواراتر است از این که از بیم جان خود به کفّار پناهنده شوم. پس از شهادت شیخ و دگرگونی اوضاع به نفع دشمنان دین، مرحوم آیةالله صافی تاب دیدن آن وضعیت و تسلّط یپرم ارمنی، سردار اسعد بختیاری و محمّد ولی خان تنکابنی را نداشت، و لذا تهران را ترک کرده، از مسیر قم و اصفهان رهسپار گلپایگان شد.

    

*بازگشت به وطن*

پس از شهادت آیةالله شیخ فضل الله نوری در ۱۳ رجب ۱۳۲۷ ق. آیةالله صافی به زادگاه خود بازگشت و تا پایان عمر در آنجا رحل اقامت افکند و از همه‌ی مناصبی که در حوزه‌های علمیه در انتظار ایشان بود چشم پوشید.

آیةالله صافی ۶۰ سال تمام در گلپایگان مشغول تألیف، تدریس، تحقیق، تهذیب نفس، تربیت طلاب، مبارزه‌ی بی‌امان با فرقه‌های گمراه، درگیری شدید با حکام دولتی، خوانین محلّی، رویارویی با کشف حجاب و مفاسد دوران رضاخان و احیای شعائر مذهبی، ترویج مجالس عزاداری در ایام عاشورا و فاطمیه، تاسیس مجالس جشن و سرور در اعیاد مذهبی، به ویژه در ایام نیمه شعبان شد. آیةالله صافی شخصیتی جامع الاطراف و کثیر الابعاد بود، شرح خدمات و مبارزات ایشان در این صفحات نمی‌گنجد، ولی از باب «ما لا یدرک کله لا یترک کله» اشاره‌ای کوتاه به ابعاد مختلف تلاشهای ایشان در عرصه‌های متفاوت می‌شود:

     

*در عرصه‌ی تألیف*

آیةالله صافی از طبعی روان، قلمی شیوا، خطی زیبا، بیانی گیرا و اسلوبی دلپذیر برخوردار بود، از این رهگذر آثار ارزشمندی به نظم و نثر، در فقه، اصول، معارف، اخلاق، مدایح، مراثی، اجتماعی و سیاسی از خود به یادگار نهاده که با عناوین آنها در اینجا آشنا می‌شویم: ۱) اجتماع الامر و النهی ۲) اشعار شیوا، در رد باب و بهاء ۳) اصول فقه منظوم ۴) الأمر بالشی‌ء یقتضی النهی عن ضده ۵) بشارت میلادیه، چاپ تهران، ۱۳۳۰ ش. ۵۵ صفحه رقعی ۶) بیع الوقف ۷) التحف الجوادیة فی المناقب المهدویة - عربی – ۸) التسامح فی ادلة السنن ۹) التعادل و التراجیح ۱۰) الجمع بین الدلیلین ۱۱) حاشیه بر رسائل شیخ انصاری ۱۲) حاشیه بر قوانین میرزای قمی ۱۳) الدرر البهیة، منظومه‌ای در اصول فقه، به سال ۱۳۲۳ ق. سروده، به سال ۱۳۳۰ ق. بازخوانی نموده، به سال ۱۴۲۴ ق. در ۲۷۹ صفحه‌ی وزیری، از سوی موسسه‌ی گنج عرفان منتشر شده است. ۱۴) دیوان شعر، شامل ۱۵۰۰۰ بیت در مدایح و مراثی پیشوایان معصوم، به ویژه جان جانان حضرت مهدی صاحب الزمان علیه‌السلام. ۱۵) رسالة فی الاجزاء ۱۶) رسالة فی الخمس ۱۷) رسالة فی خیار الشرط ۱۸) رسالة فی خیار العیب ۱۹) رسالة فی الشبهة التحریمیة ۲۰) رسالة فی الشبهة المحصورة ۲۱) رسالة فی الظن المطلق ۲۲) رسالة فی القطع و الظن و الشک  ۲۳) رسالة فی المؤون التی تصرف فی الغلات ۲۴) صافی‌نامه، چاپ تهران، بنیاد بعثت، ۱۳۶۰ ش. ۶۴ صفحه رقعی ۲۵) غنیة الأریب فی شرح التهذیب.   ۲۸) گنج عرفان، شامل ۱۰۰۰ کلمه، از کلمات قصار مولای متقیان علیه‌السلام به نظم، چاپ سنگی، تهران، ۱۳۲۷ ش. ۱۹۸ صفحه رقعی. ۲۹) گنجینه‌ی گهر، شامل ۱۰۰۰ کلمه، از کلمات قصار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، به نظم، چاپ ۱۳۵۶ ق. تهران، ۲۲۶ صفحه رقعی و چاپ سوم آن ۱۳۷۴ ق. قم، ۲۲۳ صفحه رقعی. ۳۰) مراثی پیامبر اکرم و ائمه‌ی اطهار علیهماالسلام ۳۱) مصباح الفلاح و مفتاح النجاح، در دو مجلد، چاپ سنگی ۱۳۲۲ ق. تهران و چاپ سربی ۱۳۷۴ ق. تهران، مصطفوی، ۴۳۸ به اضافه ۳۹۲ صفحه رقعی ۳۲) نفایس العرفان، که جلد دوم آن در امامت و رد بهائیت می‌باشد.

    

*در عرصه‌ی مهدویت*

آیةالله صافی یکی از دلباختگان حضرت ولی عصر ارواحنا فداه بود، که همه‌ی عمر با برکتش به نام مولی، به یاد م ولی، به عشق مولی، به انتظار مولی و چشم به راه ظهور مولی سپری شده است. این عشق سوزان و اشتیاق فراوان از سطر سطر آثار به ویژه در لابه‌لای اشعار نغز و پر مغز او جلوه‌گر است. او علاوه بر آثار ارزشمندی چون: ۱) بشارت ظهور ۲) التحف الجوادیة فی المناقب المهدویة ۳) صافی‌نامه هزاران بیت در جایگاه رفیع منجی بشریت، اظهار اشتیاق به ظهور موفورالسرور یوسف زهرا، ناله‌های جانکاه از طول غیبت، ابراز سوز و گداز از طول انتظار و دلدادگی و دلباختگی و ثانیه شماری برای رسیدن دوران وصال، از اعماق دل سروده، با اشک دیده بر چهره روان ساخته، با خون دل بر لوح ضمیر ثبت نموده است. این اشعار قسمت اعظم دیوان بزرگ او را تشکیل می‌دهد که تعداد ابیات آن بالغ بر ۱۵۰۰۰ بیت می‌باشد.

    

*در عرصه‌ی شبهه زدایی*

پاسخ به بداندیشان یکی از وظایف مهم پاسداران مرز ایمان و مرزبانان کشور عقاید و معارف است. پس از جنگ جمل و بروز شبهات اعتقادی در میان باورداران، مولای متقیان امیرمؤمنان علیه‌السلام، ۱۰ نفر از فرهیختگان مکتبش را برگزید و به «عبیدالله بن ابی‌رافع» دستور داده که هر هفته روز جمعه اسامی آنها را برای مردم قرائت کند، تا هر کس شبهه‌ای دارد آنها را پاسخگو باشند. اسامی این افراد را که به «ثقات امیرالمؤمنین» مشهور شده‌اند، مرحوم کلینی در کتاب «الرسائل» آورده است.

هنگامی که امام صادق علیه‌السلام در کتاب «جامعه» دیر زیستی حضرت بقیة الله، طول غیبت و پدیدار شدن شک و شبهه در میان شیعیان را مشاهده نمود، همانند مادر داغ فرزند دیده به حال شیعیان آخرالزمان گریست.

آیةالله صافی برای شبهه زدایی و پاسخ گویی از شبهاتی که فرقه‌ی ضاله و مضله‌ی بهائیت در آن زمان در منطقه پراکنده کرده بود، دو جلد از آثارش را به نقد گزافه‌های آنان اختصاص داد: ۱) اشعار شیوا، در رد باب و بهاء ۲) نفایس العرفان - جلد دوم

    

عالم مبارزی  که در ۲۳ سالگی به اجتهاد رسید؛ از کرسی تدریس تا همگامی با شیخ فضل الله نوری

*در عرصه‌ی مبارزه با زورمداران*

آیةالله صافی از تبار صالحان، از نوادر زمان و از نوابغ دوران بود که در آن دوران تاریک و ظلمانی، بر خلاف جریان آب شنا می‌کرد، نه تنها از وضع حاکم پیروی نمی‌کرد، بلکه تلاش می‌کرد که رنگ محیط را دگرگون ساخته، متجاوزان به حقوق مردم را سر جای خود بنشاند. از حوادث جالب که در ان رابطه رخ داد، مبارزه‌ی ایشان با «امیر مفخم بختیاری» بود. امیر مفخم شخص متنفذ و عنان گسیخته‌ی کمره و گلپایگان بود، روستاهای فراوانی را در منطقه به زور تصاحب می‌کرد و قباله می‌نمود. او به قدری مست قدرت شده بود که روزی دستور داد افرادش در مسیر قوام السلطنه، که وزیر داخله‌ی وقت بود، بایستند و او را از درشکه پایین آورده، به خانه‌ی امیر مفخم در حسن آباد بیاورند و در صدد بر آمد که او را چوب بزند.

در چنین شرایطی آیةالله صافی با او درگیر شد و از گسترش نفوذ او در منطقه جلوگیری به عمل آورد و نفوذ او در کمره محدود گشت. امیر مفخم انتظار داشت که آیةالله صافی حداقل سکوت کند و چون نتوانست او را به سکوت وادارد، در مقام تهدید، آزار و توهین برآمد. امیر مفخم شخصی را به نام «شهاب لشکر» با جمعی تفنگدار برای جلب ایشان به گلپایگان فرستاد. ولی برای جلوگیری از شورش ارادتمندان ایشان نامه‌ای نوشت که حضور شما برای پاره‌ای از مذاکرات در کمره لازم است، شهاب لشکر با جمعی از ماموران مسلح مأموریت دارد که در خدمت شما باشد. اهالی گلپایگان که از روح سازش ناپذیری آیةالله صافی مطلع بودند به شدت نگران شدند و احساس خطر جانی نمودند و لذا سعی کردند که شهاب لشکر را چند روزی معطل کنند تا چاره‌ای بیندیشند. شهاب لشکر شخصاً به در منزل آیةالله صافی آمده و پاسخ نامه را مطالبه کرد. آیةالله صافی برای جواب رد به قرآن کریم متوسل شد، با این آیه‌ی شریفه مواجه شد: «و کذلک جعلنا لکل نبی عدوا من المجرمین و کفی بربک هادیا و نصیرا» بدین‌سان برای هر پیامبری دشمنی از تبهکاران قرار دادیم، پروردگارت به عنوان هادی و یاور تو را بس است.

با استمداد از آیه‌ی شریفه شخصا به درب منزل آمد و گفت: چه می‌خواهی!؟ شهاب گفت: جواب نامه را. آیةالله صافی به او و امیر مفخم کلمات درشتی نثار کرد و به درون خانه رفت. شهاب لشکر آن چنان مرعوب شد که از آنجا بازگشت و دیگر در آنجا دیده نشد. امیر مفخم تا پایان عمر از او بیمناک بود و بعدها که قدرت قبلی را نداشت و یک خان معمولی بود، واسطه‌هایی می‌فرستاد که با ایشان دیدار کند، ولی ایشان هرگز نپذیرفت.

   

*در عرصه‌ی سیاست*

آیةالله صافی در گوشه‌ی منزل نشسته با نگاه تیزبین خود حوادث جاری کشور را تجزیه و تحلیل می‌کرد و به هنگام نیاز اقدامات لازم را انجام می‌داد. هجرت او به تهران و دفاع جانانه‌اش از شیخ فضل‌الله نوری حاکی از عمق بینش او در مسائل سیاسی بود. کشاف الحقایق امام جعفر صادق علیه‌السلام علمای امت را موظف می‌داند که از آنچه در پیرامون آنها می‌گذرد آگاه باشند تا شبهات افق دید آنها را تاریک نسازد، آنجا که می‌فرماید: العالم بزمانه لا تهجم ع لیه اللوابس؛ کسی که آگاه به زمان باشد، شبهات بر او هجوم نیاورد. هنگامی که رضاخان با شیطنت خاصی برای خود طرح ریاست جمهوری می‌ریخت و می‌خواست از علمای بلاد با زور و تهدید امضاء بگیرد، آیةالله صافی نه تنها امضاء نکرد، بلکه علمای بزرگ دیگر، چون: شیخ محمد سعید گلپایگانی و برادرش میرزا محمد باقر امامی را به مخالفت واداشت، که مشکلاتی را برای آنها در پی داشت. آیةالله صافی همواره پهلوی را دست نشانده‌ی انگلیس می‌دانست و بر آن تاکید می‌کرد و دلایلی اقامه می‌نمود. هنگامی که رضاخان به لغو قرار داد امتیاز نفت دارسی تظاهر کرد، رئیس شهربانی گلپایگان فرصت را غنیمت شمرده به خدمت آیةالله صافی رسید و از او خواست که تلگراف تبریکی به رضا خان مخابره کند، ایشان فرموده بود: من هر چه می‌اندیشم نمی‌توانم بپذیرم که رضا خان که نوکر انگلیس است و با دسیسه‌ی آنها به قدرت رسیده، بدون اذن آنها به چنین کاری اقدام کند. آیةالله صافی دسیسه‌های دولت مکار انگلستان را به خوبی شناخته و برای آگاهی امت آنها را به نظم در آورده، به صورت کتابی به نام: «کلمة الحق» از خود به یادگار نهاد. جالب توجه اینکه پس از فرار رضاخان، عاقبت پسرش را پیش بینی کرده می‌گوید: اگر چه رفت آن مردود گمراه

ولی آوخ که شد فرزند او شاه

نخواهد داشت جز ظلم و ستم کار

مثل باشد: نزاید مار جز مار.

    

*در عرصه‌ی ادبیات*

شاعر اهل بیت علیهم السلام  آیةالله صافی، طبعی روان، قرحه‌ای سرشار و ذوقی لطیف داشت، لطائف ادبی و محسنات بدیعی را در شعر پارسی و تازی رعایت می‌کرد، حقایق تابناک عقیدتی و تعالیم درخشان معرفتی را با بیانی رسا در قالب اشعاری شیوا به نظم می‌کشید. آیةالله صافی به پیروی از بیان دربار حضرت رضا علیه‌السلام که فرمود: فان الناس لو علموا محاسن کلامنا لا تبعونا؛ اگر مردم زیبایی‌های سخنان ما را می‌دانستند از ما پیروی می‌کردند. با همت عالی، دانش کافی و بیان وافی خود کلمات قصار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را گرد آورده، ۱۰۰۰ کلمه برگزید، با بیانی رسا به فارسی برگردانید، سپس به نظم درآورد و آن را «گنجینه‌ی گهر» نام نهاد. آنگاه ۱۰۰۰ کلمه از کلمات مولای متقیان امیرمؤمنان علیه‌السلام را به نظم کشیده، آن را «گنج عرفان» موسوم کرد. وی همچنین یکصد پند و اندرز از آیات نورانی قرآن و سخنان درربار ائمه‌ی اطهار علیهماالسلام را برگزیده به نظم روان برای فرزند بزرگوارش آیةالله حاج آقا علی صافی دام ظله به یادگار نهاده است. او نه تنها برای مدایح و مراثی، نقد فرقه‌های گمراه و افشای دسیسه‌های حکام جور، زبان شعر را برگزیده، حتی معضلات علم اصول را نیز با زبان شعر گشوده، منظومه‌ای در علم اصول سروده و آن را «الدرر البهیة» نام نهاده است. آیةالله صافی بالبداهة شعر می‌سرود، اشعار ارتجالی او نیز آکنده از نکات ادبی، هدفمند و در خدمت معارف اهل‌بیت بود. در آستان ملک پاسبان حضرت ولی عصر ارواحنا فداه، شعر ذوقافیتین با مطلع زیر سروده:

عید گشت و خواهم از شاه فلک درباربار

تا ز فیضش بازیابد طبع گوهربار بار

     

او در همین رابطه شعری به صنعت جمع و تفریق که از مشکل‌ترین صنایع شعری است، به مطلع زیر سروده است:

به فیروزتر زمان به زیباترین بهار

به نیکوترین شبی به روشن‌ترین نهار

یکی روح خرمی یکی جان آدمی

یکی چون صباح وصل یکی چون رُخان یار

در همین رابطه برخی از غزل‌های حافظ را تضمین کرده، شاهکاری پدید آورده است.

     

*در عرصه‌ی مبارزه با نفس*

آیةالله صافی فقیهی وارسته، عالمی دلسوز، مجتهدی متبحر، مجاهدی نستوه، ادیبی فرزانه، زاهدی قناعت پیشه، در بعد امر به معروف و نهی از منکر تبرز خاص داشت. دارایی ایشان به یک باغچه محدود می‌شد که خود نیز در آن کار می‌کرد و از آن امرار معاش می‌کرد و از سهم مبارک امام علیه‌السلام استفاده نمی‌کرد. او به غذایی ساده بسنده کرده بود، زهد و قناعت را شیوه‌ی خود قرار داده بود، فضایل اخلاقی و کمالات معنوی را با مظاهر مادی و زخارف دنیوی معامله نمی‌کرد. او همواره در نهایت وارستگی زیست، هرگز کسی از او ناشکری نشنید، در قضاوت حق را ملاک قرار داد و همه چیز را فدای حق نمود. در بیان حقایق صراحت لهجه داشت، در حفظ و حراست از حریم اهل‌بیت بسیار متصلب بود، در مبارزه با انحرافات دست از پا نمی‌شناخت، فرقه‌های گمراه را از منطقه فراری داد، خان‌های گستاخ را به جای خود نشاند، آثار سوء تبلیغات دست نشاندگان اجانب را از ریشه و بن بر کند. با موضع گیری‌های تند و حاد زورمداران را شکست داد، در مرزبانی از کشور ایمان و پاسداری از مرز عقاید با تمام قدرت تلاش نمود.

    

*در عرصه‌ی مبارزه با فرقه‌های ضاله*

یکی از خدمات بزرگ آیةالله صافی مبارزه‌ی بی‌امان ایشان با فرقه‌های گمراه، به ویژه فرقه‌ی ضال و گمراه بهائیت می‌باشد. با توجه به وضعیت خاص گلپایگان، به عنوان زادگاه میرزا ابوالفضل مبلغ بزرگ بهائیان، صاحب کتاب «فرائد» (۱۳۳۷ - ۱۲۶۰ ق) مورد توجه خاص فرقه‌ی ب هائیت بود، آنها می‌خواستند به هر وسیله‌ای این شهر به صورت مهد بهائیت و کانون تبلیغاتی آنان در آید.

امّا مجاهدت‌ها و تلاش‌های بی‌وقفه آیت الله آخوند ملامحمّدجواد صافی، و رهبری ایشان در امر مبارزه با بهایی‌ها، اجازه نداد که حتی یک بهائی در گلپایگان باقی بماند و آن منطقه از لوث وجود آنها پاک گردید که شرح این مبارزات خود کتابی مستقل می‌طلبد.

    

*در کوی جانان*

آیةالله صافی عشق و علاقه‌ی خاصی به مسجد مقدس جمکران داشت، و لذا هر وقت به قم مشرّف می‌شد، ملتزم بود که با پای پیاده به کوی محبوب شرفیاب شود. تا جایی که نگارنده سراغ دارد اول کس که در اسلام با پای پیاده به سوی کوی محبوب گام سپرد حضرت فاطمه بنت اسد بود، هنگامی که مولای متقیان امیرمؤمنان علیه‌السلام فواطم را از مکه به سوی مدینه حرکت می‌داد، اشتری را در برابر مادر بزرگوارش خوابانید و فرمود: مادر جان سوار شو، عرضه داشت: من با پای پیاده می‌روم. فرمود: راه دراز و سنگلاخ است، گفت: ولی به سوی شهر حبیب می‌روم، سرانجام این مسیر طولانی را با پای پیاده پیمود. پیشوایان معصوم این سیره را در مسیر حج به کار بستند، امام حسن مجتبی و امام سجاد علیه‌السلام از مدینه تا مکه با پای پیاده می‌رفتند و مرکب‌ها برای نقل وسائل سفر اختصاص می‌یافت. به زیارت سالار شهیدان با پای پیاده تاکید فراوان شده، برای هر قدمی حسنه‌ای و خود از رستگاران نوشته می‌شود و فرشته درود پروردگار را به زائر پیاده‌ی امام حسین علیه‌السلام ابلاغ می‌کند و لذا علمای نجف در ایام زیارتی، فاصله‌ی نجف اشرف تا کربلا را با پای پیاده طیّ می‌کنند.

برخی از مراجع بزرگ تقلید، چون آیةالله حاج سید محمّد تقی خوانساری (۱۳۷۱ - ۱۳۰۵ هـ. ق) و آیةالله شیخ محمّد علی اراکی (۱۴۱۵ - ۱۳۱۲ق.) مسیر قم تا مسجد مقدّس جمکران را پیاده می‌رفتند ولی آیةالله صافی ملتزم بود که همواره این مسیر را با پای پیاده طی کند.

      

*سیره‌ی ذاتی و سلوک اخلاقی*

در صفحات پیشین با نکات برجسته‌ای از سیره‌ی ذاتی و سلوک رفتاری مرحوم آیةالله صافی آشنا شدیم، در اینجا اضافه می‌کنیم که: شیوه‌ی رفتاری او زبانزد همگان بود، همه‌ی کسانی که با او مراوده داشتند از کمالات نفسانی و ملکات اخلاقی او یاد می‌کنند. او سعه‌ی صدر، وسعت نظر، بینش عمیق، نظری صائب، بیانی صریح، شجاعت در گفتار، صراحت در رفتار، صداقت در کردار، امانت در نقل، زهد در دنیا، عشق به عقبی، روحی سلحشور، همتی والا، بیانی شیوا، طبعی رسا و قلمی گیرا داشت. او در عین تواضع و ساده زیستی، از ابهت خاصی برخوردار بود که هرگز مسئولان دولتی جرأت اهانت و خارج از نزاکت را نداشتند. او با آن همه تقید به آداب و رسوم سنتی، همسر و دخترانش را به تحصیل علم تشویق نموده، با قلم و تالیف آشنا کرده بود. او با آن همه نبرد بی‌امان با فرقه‌های صوفی، خود شیوه‌ای زهد پیشه است.

او در مسند تدریس به فقه و اصول بسنده نمی‌کرد، معارف دینی، مباحث اخلاقی، مطالب تفسیری، موضوعات حدیثی، آموزه‌های توحیدی و معرفتی را به شاگردان مکتبش می‌آموخت. او در کنار مبارزه با خوانین، نبرد با بی‌دینی، درگیری با وابسته‌های دولتی، پاسداری از حریم عقیده و مرزداری و مرزبانی از کشور ایمان را در اولویت رفتار خود قرار داده بود. او در کنار آموزش طلاب، به تهذیب نفس و تربیت روحی آنان همت می‌گماشت. او در کنار اقامه‌ی جماعت، تعمیر مساجد، اعانت به فقرا و مستمندان، به تعظیم شعائر، تأسیس مجالس عزاداری سالار شهیدان و محافل جشن و سرور در اعیاد مذهبی، به ویژه در ایام نیمه‌ی شعبان پای می‌فشرد.

     

*در گفتار دیگران*

فرازهای بلند از تعبیرات بسیار معنی‌دار استادش آیةالله حاج آقا نورالله اصفهانی را در صفحات پیشین تقدیم نمودیم. حجت تاریخ مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی پس از دیداری که در سال ۱۳۶۶ ق. به هنگام تشرف به عتبات عالیات با ایشان داشتند، ایشان را به عنوان: عالم، فقیه، ادیب، فاضل، جلیل القدر، و از حسنات دهر ستوده است.

مرجع والای جهان تشیع مرحوم آیةالله بروجردی قدس سره که از دوران تحصیل در اصفهان با ایشان حشر و نشر داشتند، هر وقت با ایشان دیدار می‌کردند، می‌فرمود: «شبی نیست که من شما را فراموش کنم»

منظورشان در دعای قنوت نماز وتر می‌باشد.

     

*به سوی معبود*

روح پر فتوح مرحوم آیةالله صافی پس از یک عمر تلاش، تقوا، مبارزه با نفس، درگیری با معاندان و ملحدان، اطاعت حق و بیزاری از ناحق، تحقیق، تألیف، خدمت رسانی به خلق و جلب رضای خالق، سرانجام در شب ۲۵ رجب المرجب ۱۳۷۸ ق (مساوی۱۵ / ۱۱ / ۱۳۳۷ ش. و ۴ / فوریه / ۱۹۵۹ م) در شب شهادت جانگداز حضرت موسی بن جعفر امام کاظم علیه‌السلام در زادگاه خود به سوی آسمانها پر کشید و در ملأ أعلی در زمره‌ی رجبیون مأوا گزید. «عاش سعیداً و مات حمیداً»

     

*در جوار کریمه‌ی اهل‌بیت علیهماالسلام*

پیکر پاک عبد صالح خدا پس از تشییع جنازه‌ی با شکوه در گلپایگان به سوی حرم اهل‌بیت و عش آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم انتقال یافته، تشییع جنازه‌ی شایسته‌ای با شرکت مراجع عالیقدر تقلید، علما و فضلا و طبقات مختلف، از مسجد امام حسن عسکری علیه‌السلام تا حرم مطهر کریمه‌ی اهل‌بیت حضرت معصومه علیه‌السلام به عمل آمد، مرجعیت اعلای جهان تشیع حضرت آیةالله بروجردی بر پیکرشان نماز خوانده، در جوار بارگاه ملکوتی آن حضرت به خاک سپرده شد. به امر مرجعیت مجلس ترحیم با شکوهی در مسجد بالای سر منعقد گردید، آنگاه مجالس متعددی در قم، تهران، اصفهان و نجف اشرف برگزار شد. روز ارتحال ایشان در گلپایگان عزای عمومی و تعطیل رسمی شد و مجالس ترحیم تا چهلم آن فقید سعید ادامه یافت. نیم قرن تمام از ارتحال آن فقید راحل می‌گذرد ولی آثار، خدمات، تألیفات و مساعی جمیله‌اش زبانزد خاص و عام می‌باشد.

   

*فرزندان*

آیةالله صافی در کنار میراث علمی و شاگردان برجسته‌ای که تربیت نمود، فرزندان شایسته‌ای از خود به یادگار نهاد که از مفاخر زمان و حسنات دهر می‌باشند. دو دختر به نامهای: صدیقه خانم و بتول خانم، که یکی در عهد پدر و دیگری پس از وی در گذشته‌اند، که هر دو فاضله، عفیفه و متدینه بوده‌اند. و سه فرزند ذکور:

   

*حاج آقاعلی صافی*

ایشان که از مراجع عالیقدر شیعه به شمار می‌آمدند در سال ۱۳۳۲ ق. در گلپایگان دیده به جهان گشود. مقدّمات را در زادگاه خود در محضر پدر بزرگوار و دائی دانشمندان مرحوم ملا ابوالقاسم قطب فرار گرفت، در حدود ۱۳۵۰ ق. به حوزه‌ی علمیه قم مهاجرت نموده، سطوح عالیه را در محضر آیةالله میرزا محمد همدانی (۱۳۶۵ - ۱۳۱۵ ق) فرا گرفته، خارج فقه و اصول را در محضر دو مرجع والا مقام آیةالله حاج آقا حسین بروجردی (۱۳۸۰ - ۱۲۹۲ ق.) و آیةالله سید محمد حجت (۱۳۷۲ - ۱۳۱۰ ق) تلمذ نموده، به مقام والای اجتهاد نایل آمده به تدریس، تألیف، تحقیق و تربیت طلاب پرداخت. از آثار پر بارش: ۱- ذخیرة العقبی، در شرح عروة الوثقی، که چهار مجلد آن منتشر شده، احتمالا به ۴۰ مجلد برسد. ۲- المحجة فی تقریرات الحجة، تقریرات اصول مرحوم آیةالله حجت، در دو جلد. ۳ - در انتظار وصال، شامل: ۵۹ قصیده، غزل و مخمس به مناسبت میلاد مسعود حضرت بقیة الله. ۴ - رساله‌ی علمیه و مناسک حج ۵ - تقریرات درس آیةالله بروجردی و ده‌ها اثر چاپ نشده‌ی دیگر. آیةالله صافی در علم، تقوا، اخلاق، منش، تواضع، صراحت لهجه، تصلب در دین، دفاع از حریم اهل‌بیت و دیگر ملکات فاضله یادآور صفات برجسته‌ی والد معظمشان می‌باشد.

   

*حاج آقا لطف الله صافی*

از مراجع عالیقدر شیعه که در ۱۹ جمادی الاول ۱۳۳۷ ق. در گلپایگان دیده به جهان گشود، مقدمات و سطوح متوسطه را در خدمت والد معظم و دائی مکرمشان در زادگاه خود فرا گرفت، به سال ۱۳۶۰ ق. به حوزه‌ی علمیه‌ی قم مهاجرت نمود. در قم از محضر حضرت آیات عظام: ۱) سید محمد تقی خوانساری؛ ۲) سید محمد حجت؛ ۳) سید صدرالدین صدر؛ ۴) سید حسین بروجردی استفاده نمود. آنگاه به نجف اشرف مشرف شده، از محضر حضرات آیات: ۱) شیخ محمد کاظم شیرازی؛ ۲) سید جمال الدین گلپایگانی؛ ۳) شیخ محمد علی کاظمی بهره برد و به عالی‌ترین درجه‌ی اجتهاد نایل آمد. بیش از یکصد اثر از ایشان در تفسیر، حدیث، فقه، اصول، رجال، تراجم، عقاید، کلام و... چاپ و منتشر شده است. اثر جاوید و پر بار «منتخب الاثر» جامع‌ترین کتاب پیرامون حضرت بقیة الله ارواحنا فداه می‌باشد.

 دو سال پیش از سوی دانشگاه آزاد اردبیل همایشی به عنوان تجلیل از پدید آوردندگان آثار مهدوی برگزار گردید و از ایشان با ۶۳ اثر در عرصه‌ی مهدویت به عنوان برترین تلاشگر در حوزه‌ی مهدویت تجلیل به عمل آمد.

    

*۳) مرحوم حاج آقا فخر الدین* که علاوه بر تحصیلات حوزوی از علوم روز بهره‌مند بود و به ویژه در تاریخ اسلام مطالعات فراوانی داشت و در شعر و ادب و خوشنویسی مشار بالبنان و در امور خیر و کمک به ضعفا و محرومان، اسوه زمان بود و الحق نمونه نیکی و ادب و هنر محسوب می‌شد.

    

پی نوشت ها:

شرح زندگانی مرحوم آیةالله صافی در منابع فراوان، از جمله در منابع زیر آمده است:

۱) تربت پاکان - مخلوط

۲) ستارگان حرم، ج ۴، ص ۲۲۸ - ۲۰۹

۳) شرح حال دانشمندان گلپایگان، ج ۱، ص ۱۲۴ - ۱۰۶

۴) فهرست کتابخانه‌ی آستان قدس رضوی، ج ۵، ص ۳۰۸

۵) گنجینه‌ی دانشمندان، ج ۶، ص ۴۲۱

۶) مولفین کتب چاپی، ج ۲، ص ۴۲۱

۷) مجله مسجد، شماره‌ی ۲۸، ص ۱۰۵ - ۹۸

۸) المسلسلات فی الاجازات، ج ۲، ص ۲۶۹

۹) المفصل فی تراجم الاعلام - مخطوط –

۱۰) مقدّمه‌ی صافی‌نامه، ص

۱۱) مقدّمه‌ی الدرر البهیه، ص ۱۶ - ۵

۱۲) مقدّمه‌ی گنج دانش، ص ۴۰ - ۵

۱۳) مکارم الآثار، ج ۸، ص ۲۹۴۹ ۱۴) نقباء البشر، ج ۱، ص ۳۳۱ به هنگام نگارش این مقدمه به همه‌ی منابع بالا مراجعه کردیم، جز اینکه عمده‌ترین منبع ما متن سخنان حضرت آیةالله حاج آقا لطف الله صافی دام‌ظله می‌باشد.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha