حجتالاسلام والمسلمین محمد ایراندوست، استاد حوزه و دانشگاه و از محققین حوزه علمیه که مقالات علمی مختلفی را در زمینه فلسفه و مسایل فرهنگی، از جمله«هویت از منظر فیلسوفان»،«هنر و فلسفه از دیدگاه ملاصدرا» و ... را در کارنامه پژوهشی خود دارد در گفتوگو با مرکز خبر حوزه ابعاد علمی و زندگی پربار قاضیسعید قمی را تشریح کرد.
* منشاء فكري قاضي سعيد و ريشه تفكرات ايشان از چه مبادي سرچشمه گرفته است و شخصيتهايي كه در شكل گيري نظام فكري قاضي سعيد موثرشمرده ميشوند چه كساني بودهاند ؟
-يكي از مهمترين شخصيتهايي كه در شکلگیری شخصیت قاضی سعید تاثير فراواني داشته است، استاد ايشان جناب ملا رجبعلي تبريزي است (متوفي به سال 1080 ه ق) كه مكتب خاصي را در اصفهان بنيانگذاري كرد و بیشتر ديدگاههاي فلسفي مرحوم قاضي سعيد قمي برگرفته از ايشان است؛ لذا مناسب است كه نكاتي از زندگي فلسفي ملا رجبعلي تبريزي و جايگاه علمي ايشان نیز عرض كنم.
مرحوم ملا رجبعلي تبريزي نزد شاه عباس دوم جايگاه معتبري داشت و بعد از او نزد شاه سليمان صفوي از جايگاه ويژه اي برخوردار بود و شاهان صفوي به منزل ملا رجبعلي ميرفتند و براي او احترام خاصي قائل بودند.
مدرسه شيخ لطف الله اصفهان، مدرسه اي بود كه مكتب فلسفي ملا رجبعلي در آنجا تدريس ميشد و به قول شيخ آقا بزرگ تهراني: « جمع غفير » یعنی جمع فراواني از علاقمندان حكمت و فلسفه در مدرسه ايشان حاضر ميشدند، از جمله آنها مرحوم قاضي سعيد قمي و برادر بزرگترش ميرزا محمد حسين بودند.
ملارجبعلي شاگردان مشهوري تربیت کرد، قوام الدين محمد اصفهاني، كه رسالههايي از او به جا مانده است؛ برادر بزرگتر قاضي سعيد، معروف به ميرزا محمد حسين طبيب قمي، و همچنين ملا محمد رفيع پير زاده و ملا محمد تنكابني كه اينها معروفترين شاگردان مكتب ملا رجبعلي هستند و آثار فلسفي ملا رجبعلي در اكثر آراء و نظريات فلسفي آنها هويداست.
بحث اشتراك لفظي وجود
يكي از مسائلي كه ملارجبعلي به آن اعتقاد داشت هرچند حرف جديدي نيست و قبل از ايشان هم سابقه دارد بحث « اشتراك لفظي وجود » بين واجب الوجود و ممكن الوجود است.
مرحوم ملا رجبعلی اعتقاد به «اشتراك لفظي وجود» داشت و اين درست در زماني بود كه اشخاصي مثل ملاصدرا و ديگران «به اشتراك معنوي وجود» راي داده بودند.
اما بحث اشتراك وجود، اعم از اينكه لفظي باشد يا معنوي، مربوط به قبل از او است، حتي مطالبي از ارسطو هم ديده ميشود كه بر اشتراك لفظي وجود دلالت میکند و حتي متكلمين قائل به اشتراك لفظي وجود بودند و يكي از آراء فلسفي ملارجبعلي كه روي اذهان شاگردانش خصوصا مرحوم قاضي سعيد قمي تاثير گذاشت، همين نظر بود كه در جاي خود بحث ميشود.
اعتقاد به اصل ماهیت، انکار حرکت جوهری و وجود ذهنی از اعتقادات وی به شمار میرود.
از همین جا متوجه میشویم اگر آثار قاضي سعيد که از شاگردان ملا رجبعلی بود را مطالعه كنيد مثل «شرح توحيد صدوق»، «كليد بهشت» و. . . گويا جناب ملارجبعلي است كه خودش را در كتابهاي قاضي سعيد نشان ميدهد. و حتي قاضي سعيد، كتابي با عنوان « البرهان القاطع و النور الساطع » دارد استادش نیز كتابي با همين نام دارد كه به فارسي نوشته است و او همان كتاب را با تغييراتي به عربي نوشته است، و در واقع يك نوع ترجماني است از كتاب استاد.
قاضي سعيد اگر يك دهه در درس ملارجبعلي بود؛ در درس ملا محسن فیض کاشانی نیز شکت میکرد هم چون ايشان در قم زندگي ميكردند و بعد به اصفهان رفتند.
س- با اينكه قاضي سعيد شاگرد امثال فيض كاشاني و ملا عبد الرزاق كاشاني بوده ولي چرا در گرايشات فلسفي اينقدر به ملارجبعلي تمايل پيدا كرده است؟
-در اين باره علت خاصي ذكر نشده، ولي اين گرايش به نظرات فلسفي ملارجبعلي در قم پيش نيامده بلكه در اصفهان ايجاد شد.
شيخ آقا بزرگ طهراني مینویسد؛ قاضي سعيد به تبع برادر خود به اصفهان رفت زیرا برادر و پدر وی طبيب بودند، «محمد طبيب قمي» معروف به محمد مفيد قمي بود، البته بعضيها مثل نصر آبادي گفتهاند: «مفيد» لقب برادر قاضي سعيد بوده و نام اصلي ايشان محمد باقر بوده و مفيد لقب او بوده است.
به هر حال «محمد مفيد قمي» فقيه و طبيب معروفی در قم بود و به درمان هم مي پرداخت و برادر بزرگش هم طبيب بود، وی تفسيري به زبان فارسي بر قرآن دارد، ميرزا محمد حسين علاقه مند شده بود تا بداند كه مكتب جديدی كه با مكتب فلسفي صدرايي مغايرت دارد چيست؟!، لذا برادرش را هم به اصفهان برد و هر دو به تلمذ و شاگردي پرداختند.
ميرزا محمد حسين به طبابت شناخته شده بود وشاه عباس ثاني وی را به عنوان طبيب خودش و حتي سر طبيب اطباء اصفهان قرار داد و آنها خيلي هم مورد تكريم بودند و شايد يكي از علل گرايشات فلسفي قاضي سعيد به مكتب فلسفي اصفهان اين بوده كه برادر بزرگترش اسباب مسافرت به اصفهان را فراهم كرده بود.
ضمن اين كه نحوه تدريس ملارجبعلي خيلي نافذ بود و از طرفي جناب قاضي سعيد آراء ملاصدرا را با يك واسطه از فيض كاشاني گرفته است ولي ملارجبعلي را مستقيما درك كرده است آن هم با آن شهرتي كه داشت و اين تدريس مستقيم و چهره به چهره ميتواند در ديدگاههاي قاضي سعيد قمي موثر بوه باشد.
سومين دليل ميتواند اين باشد كه، قاضي سعيد يك گرايش خاصي به طهارت و پاكي و تنزيه معارف ديني از شوائب داشت و ميخواست معارف ديني پيراسته شود؛ حتي در بحث حكمت و فلسفه كه كار كرده بود و به يك معني حكيم بود، تلاش کرد تا حكمت و فلسفه را به ظواهر ديني نزديك كند و به دين بيش از حكمت عشق ميورزيد و طبيعتا وقتي كه ميخواهد دين را با فلسفه آشتي بدهد با بهرهمندی از اندیشه ملا رجبعلي بيشتر ميتواند به این امر نزديك شود تا جناب ملاصدرا.
* اما چرا با اينكه قاضي سعيد حكيم و اهل تعمق بوده، آثار و كتابها و افكارش آنقدر مشهور نيست؟
با اينكه ايشان تكاپوي جدي در عصر خودش داشته؛ بعضيها که فكر ميكنم دكتر مشكات باشد كه كتاب «كليد بهشت» او را تصحيح كردهاند اين گونه گفتهاند:
بدليل اينكه ديدگاههاي جناب قاضي سعيد قمي، حتي فعاليتهاي فلسفي اش كاملا عرفاني بود لذا تصانيف و نوشتههاي او در عصر خودش از سطح قم و اصفهان بيرون نميرفت و زياد هم چاپ و استنساخ نميشد و لذا به جاهاي ديگر نميرفت و كسي هم اقدام به چاپ مجدد نمي كرد حتي بعض كتابهاي ايشان در سال 55-1354براي اولين بار تصحيح و چاپ شد است بنابراين حدود سه، چهار سده گذشت و كسي نبود كه آثار ايشان را زنده بكند.
شمه اي از حيات طيبه قاضي سعيد
ايشان با اينكه پاي درس هر دو مكتب فلسفی بود در عين حال طبيب هم بود و طب را پيش پدر خوانده بود و مدتي به كار درمان مشغول بود حتي زماني كه سعايت شد و مورد بي مهري قرار گرفت و از قاضي القضاتی کنار گذاشته شد، به درمان ميپرداخت، حتي شعر هم ميگفت در بعض كتب ده هزار بيت به ايشان نسبت داده شده است البته در ديوان ايشان ابيات كمتري هست و سه الي چهار هزار بيت بيشتر نمانده و تخلص او هم «تنها»بود.
ديدگاههاي ديگران درباره قاضي سعيد
1- مرحوم مدرّس تبريزي صاحب ريحانة الادب ميگويد: قاضي سعيد در مراتب عرفان مويد به روح القدس بود؛ يعني در بحث و استنباطش از نكات خفيه و اسرار مكنونه عرفاني از جمله كساني بود كه فيض الهی به او ميرسيد و مويّد بود، خود ملاصدرا هم در اسفار صرحتا نقل ميكند و ميگويد: اگر كسي بخواهد بين خطابات شرعيه و قواعد فلسفي و حكمت تطبيق ايجاد بكند بايد تاييد الهي داشته باشد.
وصرف دانستن فلسفه ، فقه، تفسير قرآن، حديث و. . . كافي نيست و بايد مورد تاييد الهي هم قرار بگيريم و تعبيراتي مانند «مويّد به روح القدس » يا «مشمول تاييدات غيبيه» از تعبيراتي هست كه در زمان خود قاضي سعيد به او ميگفتند.
صاحب «ريحانة الادب» به اين مطلب پرداخته و ميگويد: يكي از كساني كه يكي از كتابهاي او را به دست خط خودش نوشته، در ابتداي آن نوشتار به این نکته اشاره کرده است و برداشت اوليه آن نويسنده که هم عصر قاضي سعيد بوده این است كه «اين فرد مويّد به تاييدات الهي است».
2- اشخاصي مانند ميرزا عبد الله افندي صاحب «رياض العلماء» قاضی سعید را شاعر منش و نيكو گفتار مي خواند كه البته نگاه ميرزا عبد الله افندي به ديوان اشعار او است، لذا تعبير كرده به «حكيمي شاعر منش و نيكو گفتار» و به نظر ميرسد كه تعبير «ريحانه الادب تعبير» عادلانه تري هست.
3- نصر آبادي صاحب كتاب «تذكره» از اخلاق او به نيكي ياد كرده و حتي هم عصران او، ايشان را به عنوان يك انسان نيكو خلق و خوش اخلاق؛ زاهد و اهل تقوي و صفات پسنديده ياد كردهاند.
به اين نكته هم توجه داشته باشيم؛ كه فردی مثل قاضی سعید مدتي پاي درس بهترين مدرّسین مكتب فلسفي اصفهان بوده؛ و شاه زمانه به ملاقات او مي آمد، قاضي شهر قم نیز بوده و. . . ؛ ولی يكباره پس از مرگ شاه عباس، از او سعايت ميكنند و چنان نسبت به او بدبين ميشوند و چنان جايگاه او منقلب ميشود كه حتی او را از شهر قم اخراج ميكنند، كسي را كه با سلام و صلوات آورده بودند و در بالاترين مقام شهر قم قرار داشته، يكباره دنياي سياست چنان كاري ميكند که حتی او را زندانی میکنند، بد نيست به اين نكته هم اشاره اي بكنم كه؛ يكي از آفاتهاي مباحث علمي اين هست كه سياست به آن بدمد و آن را متاثر كند، آن موقع متوجه میشویم که هرچند ملازم كسي كه يك زماني پاي درس او بوده و رفيق و خادم او بوده، يكدفعه پشت او را خالي مي كنند و رهايش میكنند و ميشود «تنها» و بعد هم از شهر اخراجش میكنند و به «قلعه الموت» تبعيد میشود در آن زمان تنها افراد خشن و قبيح را به قلعه الموت مي فرستادند و با وجود همه اينها اين وقایع هيچ تاثيري در اخلاقيات و منش او نداشت و دوباره او را به اصفهان ميبرند و حدود 12 سال تدريس میکند و هيچ گلايه اي هم نميكند و دوباره وقتي در قم به او نياز پيدا ميكنند، دوباره بر ميگردد به قم و اين از اخلاقيات ايشان بوده كه اقبال عمومي و ادبار عمومي بر او تاثيري نداشت.
علاوه بر اين اخلاق و منش نيكويي كه ايشان داشت جناب نصر آبادي درباره قلم قاضي سعيد ميگويد كه: «خامه اي نمكين داشت» شما اگر كليد بهشت و آثار فارسي ايشان را ببينيد بسيار زيبا و مسجع سخن گفته است و كلمه حشوي پيدا نميكنيد و آن به تكلف و زحمت ننوشته است.
مثلا در نقد صوفيان زهد فروش گفته:
مخور فریب کرامات این تهی مغزان
که گر بر آب روند از هواست همچو حباب
4- شيخ عباس قمي هم او را عالم، فاضل، حكيم، متشرع و عارف رباني خوانده است و او را اهل معرفت و در عين حال اهل حديث هم ميداند، ناميدن او به اهل حديث، بخاطر اين است كه ايشان تامل جدي روي چند خطبه نهجالبلاغه و چند حديث دارد من جمله حديث «راس الجالوت» كه از احاديث معروفي است كه ايشان شرحي بر آن نوشته و اين حديث مناظره اي است بين امام رضا عليه السلام و سران يهودي در بحث صفات خدا، و نیز رساله «توحيد صدوق» را به طور مفصل در چندين جلد شرح داده است.
5- امام خميني (ره) در «مصباح الهدايه» ايشان را عارف كامل ميداند و آورده است: ايشان در عرفان مقام بسيار والايي دارد و در سلوك نيز قدم استواري دارد،. . . كتاب «شرح توحيد» قاضي سعيد بي نظير است.
6- دكتر مشكات هم اعتقاد دارد كه قلم و تصنيف قاضي سعيد «عزيز الوجود» است یعنی خيلي كمياب است و كمتر كسي اينگونه نوشته است.
* با وجود اين اوصاف و فضايل كه براي شخصيت ايشان وجود دارد چرا ايشان اينگونه ناشناخته هستند و مورد بي مهري قرار دارند حتي در حال حاضر بسیاری، او را میشناسند.
به نظر من قاضي سعيد مورد توجه حكومت قرار گرفت و مسئوليتي و مقامي پيدا كرد و وقتي كسي هم علم دارد و هم مقام، مورد حسادت واقع ميشود و ديدگاههاي منتقدان متوجه او ميشود و وقتي مقام قضاء را بعهده گرفت عدهاي از او ناراحت شدند و اينگونه هست كه اگر شخصي وارد اجتماع شد و مسئوليتي به عهده گرفت و مديريت كرد، منتقد پيدا ميكند و عده اي منتظر هستند كه به زمین بخورد و خودش و اسمش را از صفحه محو كنند و اتفاقا او هم مورد سعايت قرار گرفت و سعی کردند اثري از قاضي سعيد نباشد، نه اثري نه يادي و نه كتابي.
دليل بعدي اين هست كه؛ بي توجهي حوزويان نسبت به مباحث فلسفه و حكمت، سبب ميشود كه حتي جنبشهاي مختلف فلسفي و مكاتب معتدل فلسفي هم مورد بي اعتنايي قرار بگيرد و اگر قرار شد كه نگرش بعض حوزويان اين باشد كه اصلا وارد مباحث فلسفي نشوند و آن را ضد دين بدانند و بگويند كه اينها را يك عده اي خارجي آورداند، براي اينكه قال الصادق و قال الباقر ( عليهما السلام ) كمرنگ بشود! نتيجه اين تفكر اين است كه مكتب معتدل ملا رجبعلي هم كه تلاشش در پي وحدت بين دين و عقل بوده مورد بي مهري قرار بگيرد و فرق است بين كسي كه سفت و محكم روي نظر خودش بايستد بخواهد بين دين و فلسفه آشتي بدهد و او كه در فكر آشتي دادن اين دو هست، بيشتر مورد جراحت قرار ميگيرد.
* مشرب عرفاني قاضي سعيد چه بود ؟ با توجه به اينكه ايشان از عرفاي بزرگ شيعه بودهاند و تعابير حضرت امام (ره) در باره ايشان بسيار جالب هست از جمله در مقدمه تعليقه بر فوائد الرضويه ص 37 امام در شأن ايشان لقب «شيخ العرفاء الكاملين» آورده است و آيا ايشان از ابن عربي متاثر بودهاند ؟
-ايشان همانطوري كه در فلسفه تلاش داشت كه بين ظاهر دين و فلسفه آشتي بدهد در مباحث عرفاني هم تلاش ميكرد بين عرفان نظري و ظاهر دين آشتي بدهد، لذا وقتي ايشان حديث « مَن عَرَفَ نَفسَه فَقَد عَرَف ربّه» را مطرح ميكند، وجه الله را اثبات ميكند و با استفاده از آيات و روايات سعي ميكند كه آنچه را كه از اين روايت ميفهمد رنگ عرفاني بزند و آموزههايي كه احيانا ابن عربي و ديگران گفتهاند را رنگ ديني بدهد مثلا آموزههاي مورد قبولش از مكتب ابن عربي را مي آورد و با آنچه كه در متن آيات و روايات است منطبق ميكند و البته گاهي يك نكات لطيفي را از يك روايتي استنباط و بيان ميكند كه ساير مفسرين يا اصلا به آن نرسيدهاند و يا اشار ه اي به آن نكردهاند.
كتابي از ايشان هست به نام « مِرقاة الأسرار و معراج الأنوار » که در آنجا ابتدا راجع به حادث و قديم صحبت ميكند و سپس وارد مباحث عرفاني ميشود و نكات عرفاني خودش را بيان ميكند.
از همه مهمترین كتاب او «روح الصلاة» اوست؛ ايشان مجموعه اي را شروع كرد به نام «الاربعينيات» كه قصد داشتند كه چهل رساله در عرفان و حكمت بنويسند كه بيش از ده رساله آن را موفق به نگارش نشدند كه رساله اول آن رساله «روح الصلاه» است كه عرفاني است و اسرار و نكات عرفاني سجده و قيام و. . . را بيان نموده است و اين كتاب را به فيض كاشاني هديه كرد.
آن مرحوم اثر قرآني هم دارد و در كتاب «الاربعينيات» رساله اي دارد به نام «الكشف عن القرائات السبع» و در کتاب همانند يك عالم قرآني عمل کرده؛ ايشان در علم حديث هم كتابي دارد به نام «الفوائد الرضويه» و اين بار حديث «راس الجالوت» را خيلي فني تر مطرح ميكند، چون ايشان يك« الاربعين» دارند كه يكي از احادیث آن حديث «راس الجالوت »هست و جداگانه تحت عنوان «شرح حديث راس الجالوت» چاپ شده و يك كتاب« الفوائد الرضويه» هم دارد كه آن فهم فني قاضي سعيد از متن حديث و عبارات حديث است.
* ضرورت توجه به آثار قاضي سعيد تا چه حدي ضروری است و آيا ايشان آثار ديگري هم دارند كه لازم است احيا بشود ؟
-وقتي امثال مرحوم امام (ره) از شرح توحيد صدوق به بي نظيري ياد ميكنند، و بسياري از محققين راجع به آن تاكيد دارند ضرورت توجه به آثار ايشان مشخص ميشود.
آن مرحوم از سال 1079 شروع به شرح توحید صدوق ميكند و در رمضان 1107آن را تمام ميكند روي يك كتاب 28 سال وقت گذاشته است.
* چرا ایشان كتاب توحيد را شرح كرده است؟
چون شبهه بسیاری عليه شيعه مطرح بوده و مي گفتند كه شيعيان مشرك هستند و امور خرافي را وارد دين كردهاند و اينكه شيعه ضد توحيد هست و. . . شيخ صدوق هم كتاب توحيد را بخاطر پاسخ به همين مسائل نوشت، بخاطر شبهات و دشمنيهايي كه عليه شيعه بود اين كتاب را چنين شخصي كه نسبت به مسائل ديني طهارتي ذهني هم داشته نوشت که بيست و اندي سال طول كشيد، آثار او و قلم او جاي توجه دارد، حداقل شرح رساله «توحيد صدوق» ارزش اين را دارد كه متن درسي بشود. حداقل دانشجوياني كه ميخواهند فلسفه بخوانند، عرفان بخوانند اين كتاب را به عنوان متن درسي بخوانند.
يك كتاب ديگر هم ايشان دارند كه براي دانشجويان فلسفه توصيه ميكنم، حتي اگر با حكمت مشاء به طور كامل آشنا نيستند اين كتاب را بخوانند، كتاب «الانوار القدسيه»؛ اين كتاب بحث هيولي و صورت و نفس را بيان كرده است و به اين سه «انوار قدسيه» ميگويد درحكمت مشاء در تقسيم ممكنات به جوهر و عرض، مقولات ده گانه داريم ولي ايشان ميگويد سه جوهر داريم و به آن سه ميگويد «انوار قدسيه» و چقدر جالب در باره هيولي، نياز هيولي به صورت، استقلال و عدم استقلال هيولي، نفس و جايگاه نفس بحث ميكند و اين كتاب، كتابي هست كه پنهان است و شاید به جز اندكي از محققان، کسی نه نامي از اين كتاب شنيدهاند و نه ميدانند كه شخص قاضي سعيد، همچنين كتاب فلسفي اي دارد و توصيه ميشود كه آثار ايشان احياء شود.
س: براي رفع مهجوريت امثال قاضي سعيد و ساير عالمان ناشناخته شيعي چه بايد كرد ؟وظيفه حوزه و مسئولين حكومتي چيست؟
-اشخاصي مثل قاضي سعيد كه در حوزه بزرگ شدهاند و گرد و خاك حوزه را خوردهاند و برگردن حوزويان حق بزرگي دارند، برعهده اهل حوزه است كه اين حق را ادا كنند، حداقل كاري كه شايسته است انجام شود، معرفي اين فرهيختگان به جامعه و احياء كتابهاي ايشان است و حتي اگر نسخههاي آثار ايشان نادر و كمياب است بايد پيگيري كنند، و در داخل و خارج، آثار ايشان را جستجو كنند، قراردادهاي جدي با مبلغ مناسب و كافي به كساني كه مصححين خوبي هستند انجام شود و آثار ايشان احياء گردد.
كتابهايي كه در قديم يك بار چاپ شده تجديد چاپ شود و اين مطلب مهم است و اين امور متولي ميخواهد و بهترين متولي آن، حوزه علميه قم هست.
اما مسئولين هم بايد بدانند كه اگر در مباحث فرهنگي بخواهند كاري انجام بدهند نياز به منابع فرهنگي دارند؛ زماني كتاب كالاي بزرگ فرهنگي بود و الان كمتر به آن توجه ميشود، در حال حاضر سي دي؛ فيلم، كليپ و. . . امور كالاي فرهنگي شدهاند و متاسفانه روز به روز ارزش كتاب كم ميشود و هر چه ارزش كتاب كمتر شود عمق كالاي فرهنگي ما هم كمتر ميشود، بهترين و قديمي ترين كالاي فرهنگي كه در همه فرهنگها بوده؛ كتاب است. مسئولين اگر ميخواهند بودجه فرهنگي را توزيع كنند ابتدا به كتاب و آثار و ميراث كهن فرهنگ ما اهميت قائل شوند و در كنارش مسائل ديگر هم داشته باشند.
* اگر در پایان سخنی دارید بگویید
لازم است یک جمعبندی مختصری انجام دهم، در نهايت برداشت من از فعاليتهايي كه قاضي سعيد و امثال ايشان داشتند، اين هست كه اينها از يك سو دغدغه داشتند افكار فلاسفه تفكرات فلاسفه را حفظ كنند و نگذارند مورد تمسخر و استهزاء قرار بگيرد و از طرف دیگر هم براي دين، آيات و روايات ارج و قربي قائل بودند كه حاضر نبودند مسائل دين به نفع مباحث علمي و فلسفي مصادره شود، در نتيجه در صدد جمع بندي و سعي بر ادغام هر دو ديدگاهشان داشتهاند مثلا در بحث صفات خداوند؛ بحثهايي را متكلمين ارائه دادهاند و بحثهايي را نیز حكماء داشتهاند، متكلمين گفتهاند؛ زيادت صفات بر ذات، حكماء گفتهاند عينيت صفات با ذات، و رواياتي داريم كه كيفيت و هر نوع اتصافي را براي خدا ممنوع کرده است؛ حالا ما چه كنيم كه همه اينها را با هم داشته باشيم در اينجا لازم است شخصي با ذهن بسيار نقاد و عمق نگر اينها را به هم نزديك كند، حالا در اين بين گاهي اوقات خلط بين مفهوم و مصداق هم كرده و يك جايي در بحث اشتراك لفظي بين واجب و ممكن و. . . خلط شده است.
اگر مثلاً ملاصدرا گفته است: «وجود» مشترك معنوي است اعم از ممكن و واجب؛ او، مفهوم وجود را ميگويد و قاضي سعيد گفته، وجود خدا با وجود ممكنات غير قابل قياس است و او مصداق را ميگويد، كه اينجا خلط ميان مفهوم و مصداق شده است. اين اشتباهات هم شده ولي مهم اين است كه هدفش چه بوده ؟ هدفش جمع بندي بوده و اين هدفها هدفهاي پاكي است كه به جاي اين كه بين اين مسائل دوئيت قرار بدهيم، بياييم اين مباحث را جمع كنيم.
* حضرتعالي درباره سامانه خبري حوزه و پايگاه اطلاع رساني حوزه نيوز نظر خاصي داريد ؟
يكي از ابزارهايي كه حوزه براي اطلاع رساني بدون هيچ ترديدي نياز دارد همين ابزار است كه اگر نسبت به آن بي توجه بشود در نتيجه فكر و آثار حوزه در حوزه دفن ميشود.
خاطرنشان میشود، مرقد این عالم بزرگ به همراه حکیم لاهیجی در قم خیابان آیت الله مرعشینجفی(ره) جنب مدرسه آیتاللهالعظمی گلپایگانی قرار دارد و شایسته است مسئولین توجه بیشتری به آن نمایند.