دقیقا یکصد و نوزدهمین روز سال را پشت سر می گذاشتیم که چهارمین جنایت علیه روحانیون ناهی از منکر به وقوع پیوست و این گونه بود که شامگاه نیمه شعبان که همگان در جشن و سرور میلاد منجی موعود، اوقات خوشی را سپری می کردند، یک طلبه متعهد و با وجدان دیگر مورد حمله شدید 6 تن از اراذل و اوباش قرار گرفت و راهی بیمارستان شد.
ماجرا از این قرار است که راكبان يك خودروي پرايد، قصد آزار و اذيت چند خانم جوان با ظاهر و پوشش مناسب در چهارراه سيدالشهدا(ع) واقع در بلوار تهرانپارس را داشته اند كه با اعتراض چند نفر از جوانان محل كه از هيئت عازم منزل بودند، درگيري میان آنان آغاز می شود و در این فعل و انفعالات، يك طلبه جوان كه به رفتار ناشايست راكبان خودروي پرايد و موتورسيكلتي كه همراه آنها بود، اعتراض كرده بود، از سوي يكي از راكبان پرايد و از ناحيه شاهرگ گردن، مورد اصابت چاقو قرار گرفت.
گویا علی خلیلی - اين طلبه ناهی از منکر- كه در مدرسه علمیه ازگل شهر تهران مشغول تحصيل است، از مراسم جشن نيمه شعبان به سمت منزل راهي بوده و ميخواسته كه 2 نفر از دانشآموزان نوجوان را تا خانههايشان همراهي كند.
از قرار معلوم، بر اثر درگیری ، پیکر نیمه جان این طلبه جوان، چیزی در حدود نیم ساعت(!)، روی زمین مانده تا این که سرانجام با یک خودروی پراید به بیمارستان تهرانپارس رسانده و پس از اتصال دستگاه تنفس مصنوعی به وی، به دلیل نبود امکانات جراحی عروق در این بیمارستان، وی را به یک بیمارستان دیگر میفرستند.
حقیقتا بخش تاسف بار ماجرا این جاست که به گفته یکی از نزدیکان این طلبه فداکار و با غیرت، از ساعت 12 تا 4 بامداد شب حادثه هیچ بیمارستان دولتی حاضر به پذیرش وی نشده است و بنا بر اظهار پزشکان، به دلیل همین دیرکرد در عمل جراحی، احتمال ضایعه مغزی نیز کماکان وجود دارد.
بیمارستانهای رسول اكرم(ص)، امام حسين(ع)، شهداي تجريش، امام سجاد(ع) ، بقيةالله ، تهران كلينيك ، سينا ، ميلاد ، الغدير، طالقاني ، لاله، امام خميني، جماران و پارسيان، از پذيرش اين طلبه جوان خودداري و علت اين كار را حال وخيم وي عنوان كردند.
در نهايت همراهان خليلي، او را به بيمارستان خصوصي عرفان بردند كه مسئولان اين بيمارستان هم پذيرش وي را منوط به واريز مبلغ ۶ ميليون تومان وجه نقد كرده و سرانجام با واريز ۵ ميليون تومان او را مورد پذيرش قرار دادند!!
باور کنیم همه این ماجرا در جمهوری اسلامی ایران رخ داده و نه یک کشور لائیک یا ...، بگذریم گویا امسال، سال چاقو خوردن و مجروح شدن شاگردان امام صادق (ع) در دفاع از ناموس مردم است و در این بین ، این نگرانی به شدت احساس می شود که نکند با تکرار این دست حوادث، وجدان جمعی جامعه به تدریج حساسیت کمتری نسبت به این موضوع داشته و بی تفاوتی حاصل از این واکنش های عادی گردد.
«طلبه دلسوز ؛سومین قربانی هوسرانی اوباش» «جولان حاملان سلاح سرد در شهر این بار جان طلبه را گرفت» واقعیت آن است که این جملات دیگر دارد به تیترهای تکراری رسانه ها تبدیل می شود و ناگزیر هر آن چه را که تکرار و تکرار شود ، عادی و عادی تر می شود و این در حالی است که متاسفانه هنوز هم این قبیل جنایات ادامه دارد و بی تفاوتی ها و کم تفاوتی ها نیز ایضا!
خوشبختانه با خبر شدیم در پی این فاجعه شنیع که در محدوده کلانتری ۱۴۴ جوادیه تهران پارس قرار گرفته با انجام اقدامات اطلاعاتی و تخصصی پلیس، تمامی اشرار حاضر در حادثه شناسایی و دستگیر شده اند.
سرعت عمل نیروی انتظامی در پیگیری مساله و شناسایی عوامل این جنایت، قابل تقدیر و ستایش است؛ روی سخن اما اینجاست به راستی چه شده که طلاب و روحانیون و دیگر چهره های حزب اللهی به خاطر عمل به فریضه مقدس امر به معروف و نهی از منکر ، حتی در اصلی ترین خیابان های پایتخت نیز امنیت جانی ندارند و هر لحظه بیم آن می رود که از سوی اراذل و اوباش و متجازوان به حریم عفت عمومی مورد تعرض جسمی قرار بگیرند.
موضوع فراتر از این حرف هاست که یک نهاد و ارگان را مقصر دانسته و با سر هم آوردن قضیه ، این قبیل حوادث را در جامعه طبیعی و اجتناب ناپذیر قلمداد کرده و برای آن فلسفه بافی اجتماعی و روانی و ... کنیم.
به نظر می رسد جریانی در حال وقوع است که خروجی آن نبود امنیت برای متشرعان دغدغه مند و تکلیف مدار است تا این که مردم دیگر میل و رغبتی برای امر به معروف و نهی از منکر به ویژه در حیطه حجاب و عفاف نداشته باشند.
البته حوزه علمیه ای که کارکرد اصلاح گرایانه آن از صدر اسلام تاکنون ، نشان داده نسبت به ناهنجاری ها و بی عفتی ها بی تفاوت و منفعل نیست ، بی شک مصطفوی ها، فروزش ها ، عاشوری ها و خلیلی های بی شماری دارد که همچنان به سان سربازی مخلص و جان برکف، آماده حراست از قلعه فرهنگ و اخلاق جامعه هستند.
اطاله کلام در این باره شاید چندان به کار نیاید، اما ختم کلام این که ای کاش مسئولان درگیر در حواشی سیاسی و اجتماعی، به عنوان قلعه بانان اصلی ، نگاهی عمیق تر به اوضاع بغرنج امنیت اخلاقی و فرهنگی جامعه داشتند؛ ای کاش هوای آمرین به معروف را بیشتر داشتند و دست کم با سخنان و عملکرد سنجیده خویش مایه دلگرمی آن ها می شدند نه این که نمک بر زخم ها بپاشند؛ ای کاش....!
سید محمد مهدی موسوی