به گزارش سرویس استانهای حوزه نیوز، این استاد حوزه که به مناسبت شهادت حضرت زهرا(س) در مسجد النبی شهرستان دلفان سخن می گفت؛ با ارائه آمار و ارقام مستند روایی، سانسور خبری و مظلومیت اهل بیت(ع) بعد از رحلت پیامبر(ص) را تبیین نموده که بخش نخست آن تقدیم مخاطبان ارجمند میشود.
*مقدمه بحث
نویسنده کتاب «کمال الدین و تمام النعمه» شخصیت بزرگواری است که در سال 381 هجری به رحمت ایزدی پیوسته است. این بزرگوار کسی است که به دعای امام زمان(عج) به دنیا آمده و نامش مرحوم محمد بن علی بن الحسین معروف به شیخ صدوق است.
ایشان برادری هم داشته که امام زمان(عج) بشارت این دو آقا زاده را به پدرشان داده که از بچههای نخبه و تیزهوش میشوند، و همین طور هم شد، چرا که از همان سنین کودکی این دو برادر با جدیت کار میکردند.
همین شیخ صدوق 300 جلد کتاب نوشته که شاید بالغ بر 200 جلد آن را خودشان در خراسان نشر داد.
*رساله ای که استاد راهنمایش امام زمان(عج) است
در خصوص کتاب « کمال الدین و تمام النعمه » که با اشاره حجت بن الحسن(عج) نگاشته شده، حرفهای زیادی برای گفتن است.
امروز کسی که میخواهد پایان نامه یا رساله دکتری بنویسد، نیاز به استاد راهنما دارد و حال آن که استاد راهنمای این رساله( کتاب یاد شده) شخص امام زمان(عج) بوده است.
چند انگیزه در مقدمه کتاب برای تالیف اثر عنوان شده و یکی این است که این کتاب به اشاره ولی عصر(عج) نوشته شده و مطابق با اشارات و خط دهی خود آقاست. این کتاب ظاهرا ترجمه هم شده است.
نویسنده در این کتاب راجع به امام زمان(عج) روایاتی که از پیامبر و دیگر ائمه اطهار(ع) به ما رسیده است را به ترتیب ذکر میکند تا میرسد به نامهها و بیانات و توقیعات حجت دوازدهم( ارواحنا له الفدا).
همان طور که میدانیم امام زمان(عج) در دوران غیبت صغری به وسیله چهار نماینده با مردم مرتبط بوده اند که این فاصله زمانی بیش از زمان حیات و همچنین امامت هر کدام از ائمه طاهرین(ع) بوده است.
در این کتاب راجع به امام عصر(عج) روایاتی که تاکید بر وجود ایشان است از زمان پیامبر اکرم و پس از آن فاطمه زهرا(س) و دیگر حضرات معصومین(ع) گردآوری شده است.
متاسفانه روایات مربوط به زهرای اطهر(ع) کم است، مخصوصا در کتب اهل سنت که واقعا گله ما از اینها همین است، چرا احادیث درباره پاره تن رسول خدا(ص) به این میزان کم است؟!
جواب واضح است، از آن روزی که صدیقه کبری(س) آن موضع صریح و قاطع را در برابر دشمنان ولایت و امامت گرفتند که؛ شما باطل هستید و باید کنار بروید و حکومت را به اهلش بسپارید، آنها فهمیدند که وجود آن حضرت برای دنیایشان خطرناک است لذا در برابر حق، بنای لجاجت و دشمنی گذاشتند.
آنها نه فقط با حضرت فاطمه(س) سر جنگ و لجاجت داشتند، بلکه با فاطمیون و طرفداران و محبان بی بی دو عالم(س) نیز بنای این جنگ و جدال و دشمنی را گذاشتند و برای آنها مشکل تراشی کردند و در طول تاریخ هم بلایی نبوده که سر شیعیان و محبان امیر المومنین و صدیقه طاهره(س) نیاورده باشند.
از سوی یک شبیخون فرهنگی شدیدی هم علیه طرفداران حضرت فاطمه(س) راه انداختند و در واقع اخبار مربوط با اهل بیت و آن حضرت با سانسور خبری شدید روبرو بود.
امروز هم همین است . شما ببینید، به عنوان نمونه در بحرین، شیعه کشی را به تمام معنا راه انداخته و مساجد و حسینیهها را بر سر شیعیان خراب میکنند و این در حالی است که یک شبکه خبری هم این اخبار را منتشر نمی کند و چنانچه ایران هم از شبکههای خبری عربی و فارسی خود، خبری در این باره منتشر میکند، سریع میگویند شما در امور بحرین دخالت میکنید. در واقع خبر رسانی ما شده دخالت، اما کشت و کشتار آنها به هیچ وجه دخالت نیست!
آنها خودشان به سوریه اسلحه میفرستند، اما به ما که فقط اخبار آن جا را منعکس میکنیم مداخله گر میگویند!
خلاصه آن که یک سانسور خبری نسبت به وجود نازنین حضرت زهرا(س) و بعد، همه امامان شیعه را شروع کردند و امروز هم همین کار را میکنند.
* یک سوال از اهل سنت
آقایان اهل سنت میگویند؛ حضرت زهرا(س) هنگام شهادت 28 سال سن داشتهاند، با این که شیعه اعتقاد و علم کامل دارد حضرت 18 سال سن داشته اند، اما ما میگوییم عیب ندارد و با آنها مماشات کرده و میگوییم همین 28 سال را در نظر میگیریم. شیعه معتقد است که حضرت زهرا بین 75 تا 95 روز پس از ارتحال پیامبر(ص) به شهادت رسیده اند و آنها بعضا قائل به این هستند که این فاصله زمانی 6 ماه بوده است.
در این خصوص نیز ما باز هم با آنها مماشات میکنیم. اگر حرف آنها را قبول کنیم پس مشخص میشود که حضرت زهرا(س) در زمان پیامبر(ص) 27 سال و نیم عمر شریفشان بوده است.
اگردر این سالها، فاطمه زهرا(س) تنها روزی یک جمله از پدر شنیده باشد، سالی 360 جمله میشود که این رقم به حدود 10 هزار روایت و جمله میرسد.
سوال ما از اهل سنت این است آیا میتوانید به ما 10 هزار حدیث از حضرت زهرا(س) نشان دهید؟! جواب مشخص است!
اگر بگوییم پیامبر هر دو روز یا سه روز حدیثی گفته باشد، باید دست کم 3 تا 4 هزار حدیث از حضرت زهرا(س) وجود داشته باشد.
حتی اگر قائل باشیم که در هر ماه یک حدیث از پیامبر به دخترشان حضرت زهرا(س) بیان شده نیز باید حدود 300 حدیث در کتابهای شما همچون صحیح بخاری که معتقدید بعد از قرآن بهترین کتاب است، وجود داشته باشد و اگر سالی یک بار حدیث بیان شده، دست کم باید 27 حدیث در کتابهای شما موجود باشد؛ شما که میگویید ما نسبت به فرهنگ اسلام امین هستیم، چرا چنین چیزی وجود ندارد؟!
شما که به کتابهای ما از جمله کتاب شریف کافی ایراد میگیرید و میگویید، حدیث صحیح این گونه است و آن گونه؛ چرا جواب این سوالها را نمی دهید؟شما در واقع در این خصوص 27 حدیث که هیچ، 7 حدیث هم ندارید.
واقعیت آن است فقط یک حدیث در بخاری آمده است، یعنی در طول سالهای زندگی و ارتباط فاطمه(س) با پیامبر(ص)، حضرت رسول تنها و تنها یک جمله و روایت به دخترشان فرموده اند و حال آن که از عایشه به عنوان یکی از همسران پیامبر(ص) این همه حدیث در کتابهایتان هست.
عایشه تنها حدود 8 سال با پیامبر(ص) زندگی کرد و این در حالی است که پیامبر همسران دیگری هم داشته است. با در نظر گرفتن عدالت پیامبر و تقسیم اوقات ایشان بین چند همسر، مشخص میشود که سهم عایشه از این مساله چیزی حدود یک سال است.
اگر پیامبر هر روزی یک حدیث برای عایشه نقل کند، 365 حدیث میشود و حال آن که بیش از دو هزار حدیث در منابع اهل سنت از او نقل شده، تنها در کتاب صحیح بخاری بیش از 200 حدیث از عایشه آمده است و در همین کتاب معروف، تنها یک حدیث از حضرت زهرا(س) وجود دارد.
* ابو هریره و روایات جعلی
ابوهریره شخصی است که بعد از جنگ خیبر مسلمان شده و تنها دو سال تا زمان رحلت پیامبر(ص) مسلمان بوده است و اگر هر روز هم بدون غیبت پای منبر پیامبر حاضر میشد، ظرف این مدت اگر روزی یک حدیث هم از پیامبر شنیده باشد، این میزان حدود 700 الی 800 حدیث میشود و حال با اغماض بگوییم یک هزار حدیث در صورتی که که از ابوهریره به تنهایی 5370 حدیث در کتابهای اهل سنت نقل شده و از زهرای مرضیه تنها یک حدیث.
در مسند احمد که تقریباً در این قضایا یک مقدار سخاوتمندانه برخورد کرده 7 حدیث آمده که 3 حدیث آن از حضرت زهرا(س) نقل شده و چهار حدیث دیگر، راجع به حضرت است.
در مورد علی بن ابیطالب(ع) که قنداقه اش را دست پیامبر دادند و تا آخرین لحظه، خدمت رسول الله بود و حتی دفن پیامبر هم به دست ایشان بود و دست کم 30 سال در محضر پیامبر(ص) بودند، اگر روزی یا ماهی یک روایت شنیده باشند، باید احادیث قابل توجهی از وجود حضرت امیر(ع) نقل میشد، حال آن که اگر تمام صحیح بخاری را بگردیم، 20 روایت از حضرت وجود ندارد، اما از فردی چون ابوهریره در بخاری 427 حدیث و از عایشه بیش از 300 حدیث نقل شده است و نوبت به فاطمه زهرا(س) که میرسد، یک حدیث و متاسفانه از امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به عنوان نور چشمان پیامبر(ص) اصلا حدیثی نیست؛ یا از امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) و دیگر ائمه(ع) حدیثی به چشم نمی خورد.
این وضع در حالی است که از امام جمعه شهر حمص حدیث وجود دارد؛ کسی که بعد از نماز صبح در محراب نماز مینشست و 70 مرتبه علی(ع) را لعن میکرد و گفته اند که روزی 140 مرتبه علی(ع) را لعن میکرد.
اینها از هر کسی که به نحوی ضدیت با اهل بیت(ع) داشته حدیث نقل میکنند، اما از خود اهل بیت(ع) اصلاً نقل روایت نکردهاند؟!
* چرا غدیر در صحیح بخاری نیست؟
جناب بخاری حدیث غدیر را در کتاب خود نمی آورد و حال آن که 120 هزار انسان شاهد این واقعه مهم بوده اند ؛ گویا بخاری چشمش این واقعیتها را ندیده، اما با این حال حدیث از عبدالله بن عمر میآورد که در برابر علی(ع) و غدیر اصلاً عددی نیست!!
آن وقت به ما میگویند؛ چرا نسبت به نویسندگان اهل سنت موضع میگیرید. در پاسخ باید گفت؛ شما به نسل بشریت و انسانیت و به علم ظلم کرده اید و کسانی که اهل بودند را کنار زدید.
* ماجرای حدیث لوح
همه ما باید با «حدیث لوح» که تاکید بر ولایت و امامت امیر المومنین علی(ع) و فرزندان ایشان تا امام عصر(عج) دارد، به خوبی آشنا باشیم.
حضرت زهرا(س)در برابر دشمنان ولایت، حتی یک قدم هم کوتاه نیامد و به همین خاطر آنها با ایشان این گونه با قساوت برخورد کردند.
امام صادق(ع) از پدر بزرگوارشان امام باقر(ع) نقل کرده، روزی امام باقر(ع) به جابر بن عبدالله انصاری رو کرد و فرمود؛ میخواهم ملاقاتی با تو داشته باشم.، وقت داری؟!
خُب جابر خیلی مودب بود، عرض کرد: آقا جان! وقت ما مال شماست، هر وقت خواستید تشریف بیاورید،
امام باقر(ع) شخصا به خانه جابر میرود و به وی میفرماید:« أَخْبِرْنِي عَنِ اللَّوْحِ الَّذِي رَأَيْتَهُ فِي يَدِ أُمِّي فَاطِمَةَ »: «جابر مرا با خبر کن از آن برگه و لوحی که دست مادرم دیده ای».
باید توجه داشت که از زمان امامت باقرالعلوم(ع) تا شهادت مادرشان حضرت زهرا(س)، حدود یکصد سال میگذرد. امام باقر(ع) به جابر فرمود بگو در آن لوح چه بوده است؟
جابر قسم میخورد و میگوید؛ خدا را شاهد میگیرم بر مادرت زهرا(س) وارد شدم تا میلاد فرزندش امام حسین(ع) را به ایشان تبریک بگویم؛ دیدم لوح سبزی از زمرد دست ایشان است و در آن نوشتههایی است شبیه نور خورشید.
جابر میگوید: خطاب به حضرت گفتم، پدر و مادرم به فدایت این لوح چیست، حضرت فاطمه(س) پاسخ دادند:« این لوحی است که خدا از آسمان فرستاده و در آن، نام پدرم، نام شوهر و فرزندانم و اسماء اوصیای از فرزندانم در آن ثبت است و این را پدرم به عنوان هدیه برای من آورده است»
جابر خطاب به صدیقه کبری(س) میگوید: آن را به من بدهید تا بخوانم، حضرت لوح را به جابر دادند که در آن، اسم همه امامان را از علی بن ابیطالب(ع) تا مهدی آل محمد(ص) میبیند.
جابر خطاب به امام باقر(ع) عرض میکند، به مادرتان زهرای اطهر گفتم، اجازه بدهید نسخه ای از آن بردارم؛ امام باقر(ع) میگوید: جابر! برگه را بیاور تا آن را از حفظ برایت بخوانم و به همین ترتیب حضرت دقیقا به بیان همان مطالبی که در لوح آمده بود، پرداختند.
پس از آن امام باقر(ع) به جابر فرمودند:« ای جابر! اگر در عمرت حدیثی جز این نشنیده باشی همین برایت بس است».
* ملائکه شیعهاند
در حدیث دیگری امام(ع) تاکید میفرمایند« هذا سرالله و دین الله و دین ملائکته» یعنی این سر خدا و دین او و دین ملائکه است و لذا متوجه میشویم که مذهب ملائکه شیعه اثنی عشری است و آنان پیرو امیرالمومنین(ع) تا مهدی موعود(عج) هستند.
حضرت زهرا(س) در دفاع از حق و ولایت قاطعانه میایستد و آنها پس از این قاطعیت سر جنگ و بنای مخالفت گذاشتند.
بنده پرونده هر کدام از این مهاجمین قضایای شهادت حضرت، اعم از خالد، عبدالرحمن پسر ابوبکر، قنفذ، مغیره و .. را مطالعه کرده و آن را انشاالله در آینده به صورت کتاب در میآورم.
اینها همگی دستشان در خون فاطمه زهرا(س) آلوده است؛ اینان انسانهای سفاک، جلاد و خشن بوده و در آن قضیه دشمن، اساسا یگان ویژه به درب خانه علی و فاطمه برده بودند.
اینها آمدند پشت درب خانه، سوال ما این است شما که هیچ ارتباطی با امیر المومنین(ع) نداشته اید آن موقع پشت درب خانه فاطمه چه میکرده اید؟!
* روضه حضرت زهرا(س)
زهرای اطهر با صدای بلند گفت: « ای پدر ببین با ما چگونه برخورد میکنند. ببین از فلانی و فلانی ما چه میکشیم» در تاریخ آمده که برای اولین بار مردم صدای فاطمه(س) را میشنیدند. مردم گفتند؛ مگر چه شده است . دیدند زهرا(س) گریه میکند.
دستور داد آتش به در خانه بیاورند. درب را آتش زدند، چون درب از چوب بود، سریع آتش گرفت، پس از آن بود که دود خانه را گرفت. در آن هنگام قنفذ هم فشار آورد در را باز کند. حضرت فاطمه(س)نیز پشت درب فشار میآورد تا در باز نشود. در واقع حضرت رفته بود پشت در تا آنها در را باز نکرده و وارد حریم خصوصی آل الله نشوند. حضرت(س) همان طور که فشار میآورد گفت: دست از سر ما بردارید و بروید ما را رها کنید.
به همین میزان نیز راضی نشدند. رو به قنفذ کرد و آنقدر بر روی دست زهرا(س) زد که این شلاق روی دست زهرا پیچ خورد.
امام صادق در این خصوص میفرمایند؛« این قدر به زهرا زدند که دست مادرمان باد کرد و مثل یک دست بند شده بود.» پس از آن، با پا در را باز کرد و حال آن که فاطمه(س) پشت در بود .
حضرت همین که پشت در آمد تا خودش را از نامحرمها بپوشاند میخ در وارد سینه زهرای مرضیه(س) شد. خون از سینه زهرا(س) فواره زد و روی زمین افتاد.
مادر سادات در این اوضاع و احوال افتاد و فریاد زد، به گونه ای که صدای فریاد ایشان به تمام مدینه رسید؛ فرمود : «ای پدر ببین با من چه میکنند.»
ادامه دارد