به گزارش سرویس استانهای خبرگزاری حوزه، حضرت آیتالله سبحانی در پیامی به کنگره بزرگداشت آیتالله حاج سیدعلی آقا قاضی آن عالم وارسته را بهترین الگوی پیشرفت در مسائل معنوی دانستند.
متن پیام معظم له به شرح ذیل است:
حکیمان، انسان را چنین تعریف میکنند و میگویند: «انسان حیوان ناطق است» و مراد از «ناطق» در اینجا نطق ربانی نیست، بلکه تولید فکر است و تصوّر میکنند که تعریف یاد شده حدّ تام است، یعنی توانستهاند انسان را به شیوه کامل تعریف کنند، در مقابل حدّ ناقص که تعریف کامل و جامعی نمیباشد.
تعریف یاد شده، تعریف کامل از انسان نیست، بلکه معرفی بخشی از انسان است، زیرا همه واقعیت انسان را تفکر و اندیشیدن تشکیل نمیدهد، بلکه بخش دیگر واقعیت وجود را غرائز و خواستههای درونی او تشکیل میدهد که برخی از آنها معنوی و برخی دیگر مادی و به تعبیر دانشمندان، علوی و سفلی است، زیرا هر انسانی از یک نظر خداخواه و خداجو و عدالتطلب و در یک کلمه «کمالجو» است، در مقابل، همان انسان، تمایلات مادّی دارد. به یک معنی خودخواه و دنیاخواه و شهوانی است.
حکیمان و فلاسفه، به بخش اول، یعنی تفکر، توجه نمودهاند و بخش دیگر را به دست فراموشی سپردهاند، و علمای اخلاق، به بخش دوم پرداخته و با شناسایی فضایل، از رذایل، راه تعدیل غرائز را روشن ساختهاند. برخی از آنان، درباره علم اخلاق که در حقیقت، انسان را از حیوان به صورت روشن جدا میسازد، چنین سخن گفتهاند :
وانّما الأمم الأخلاق ما بقیتفان هُمُ فَقدوا أخلاقهم، فُقدوا
دوام و ماندگاری جوامع بشری به اخلاق آنها است و اگر اخلاق خود را از دست بدهند، نابود میشوند.
پس از ترجمه علوم یونانی از فلسفه و ریاضیات و هیئت و نجوم و اخلاق، به زبان عربی، حکیمان اعتراف کردهاند که با وجود اخلاق اسلامی، نیازی به اخلاق یونانی نیست، و اصولاً یک نوع فرق جوهری میان دو تهذیب نفس (یونانی و اسلامی) هست.
در اخلاق یونانی، اخلاق، ابزار زندگی است، تا بتوان در سایه آن به منافع بیشتری دست یافت، و لذا بازرگانان برای ترویج کالاها کسانی را انتخاب میکنند که بتوانند با خوشزبانی و هنرمندی، مشتری را جذب کنند، و آنچنان خود را نشان دهند که گویا از مادر هم مهربانتر هستند، در حالی که در باطن، هدفی جز فروش کالا و سود بیشتر در میان نیست. در حالی که در اسلام، اخلاق برای خودش هدف است، میگوید: همسایه را احترام کن، زیرا همسایگی برای او حقی تولید میکند که باید ادا شود، ولی در اخلاق یونانی میگوید همسایه را احترام کن تا در غیاب شما از خانهات محافظت کند یا به آن دستبرد نزند، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
اخلاق به صورت کلی سروکارش با غرائز و فضائل و رذائل است، و میخواهد آنها را تعدیل کند و جلو افراط و تفریط را بگیرد، ناچار باید بر عاملی تکیه کند که مجری دستورهای اخلاقی باشد وگرنه مجرد علم به اینکه دزدی بد است، و دروغ نازیباست، کافی در بازداری نیست، شیطان بالاترین علم را داشت، امام هم او، وی را نجات نداد.
از این جهت باید کلیه دستورهای اخلاقی در تمام قلمروها مبتنی بر ایمان به خدا و سرای دیگر باشد که پایه عملی مسائل اخلاقی به شمار میروند، وگرنه اخلاق منهای دین و اعتقاد به روز جزا در تضادّ با منافع و خواستههای درونی با شکست مواجه میشود، چه بسا، انسان عمل ضداخلاقی خود را توجیه میکند، در سال 1945، رئیس جمهور آمریکا، به نام ترومن، دستور بمباران اتمی دو شهر از شهرهای ژاپن را صادر کرد که در آن دو شهر در ظرف یک روز بیش از 150000 نفر پیروجوان و زن و مرد و کودک و نوجوان، کشته شدند. آنگاه که برخی از حکیمان، رئیس جمهور را مورد انتقاد قرار دادند که چرا چنین فرمان ضد انسانی را صادر کرده است؟ او در پاسخ گفت: خواستم جنگ خاتمه پیدا کند، اگر طولانی میشد بیش از این ضایعات داشت.
گویا موقعیت رئیس جمهور اجازه نداد که بار دیگر از او سوال شود که چرا جنگ را آغاز کردید تا طولانی شود؟
اخلاق اسلامی و به تعبیر دیگر «عرفان اسلامی»، باید بدانند که انسان از طریق عمل به شریعت به تهذیب نفس میرسد، کسانی که علاقهمندند خویشتن را از خواستههای شیطانی و رذائل، دور کنند و روح و روان آنان، آیینه انعکاس حقایق عالم گردد، و آنچه را که با چشم سر دیدنی نیست، با چشم دل ببینند، باید عمل به شریعت را قبلهگاه خود قرار داده و از آن فاصله نگیرند.
قرآن مجید، ابراهیم بتشکن و پیامبر عظیمالشأن را اسوه و الگو معرفی میکند و میفرماید: «قَدْ کانَتْ لَکُمْ اُسوَهٌ حسنهٌ فِی إبراهیمَ والذینَ مَعَه...» و درباره پیامبر گرامی(ص) میفرماید: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسولِ اللهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ »
از این آیات برمیآید که هر نوع پیشرفت در مسائل معنوی، نیاز به الگو دارد، که انسان، عمل خود را برآن تطبیق کند، نقش الگو در زندگی جوانان بلکه نوع مردم بسیار روشن است.
امروز ما برای شناساندن اساتید اخلاق و دور کردن افراد از استادنماها نیاز به ارائه الگوهایی داریم که مرحوم آیتالله حاج سیدعلی قاضی، بهترین الگو در این زمینه به شمار میرود. مرحوم علامه طباطبایی از آقای سیدعلی آقای قاضی که این همایش برای بزرگداشت وی برپا شده، نقل میکرد که میفرمود: «راه رسیدن به مقام عالی در معرفةالله همان تهجد نیمه شب است که به نفس جلا و به عقل بالندگی میبخشد»
اینجانب، جوانان عزیز را که علاقهمند به پرواز در عوالم بالا هستند، سفارش میکنم که از مکتبهای عرفانی بشری، روی برتابند و به عرفان اسلامی، آن هم از طریق تهجد نیمه شبی و دوری از محرمات و مکروهات، روی آورند. البته، سلوک انسان، در این مسیر، که به عالیترین مقام از معرفت و توحید برسد، بدون یک معلم وارسته و متعبد به اسلام، امکانپذیر نیست و جوانان عزیز! تا دست به دامن چنین معلمی نشدهاید، این سلوک را آغاز نکنید تا مبادا در دام بدعتهای صوفیان و عرفانهای کاذب قرار گیرید و در نتیجه از آمال دیرینه خود باز نمانید.
و به قول حافظ : طی این مرحله بیهمرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر تنهایی
در پایان، از کلیه کسانی که این فضای علمی و معنوی را پدید آوردهاند و از مدتها پیش به وسیله نامه و تبلیغات مختلف و تماسهای بیشمار، افکار علاقهمندان را به تجلیل از این شخصیت والا که به سان درّ شاهوار در عالم اخلاق درخشیده، جلب کردهاند، سپاسگزاری نموده و پاداش همگان را از خدای بزرگ خواهانم./935/پ102/ج