یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024

حضرت آیت‌الله سبحانی در نوشته‌ای پرده از چهره کریه وهابیت برداشته و گوشه‌ای از قساوت قلب آنان و نیز تفکر شرک‌آلود این فرقه ضاله را تشریح کرده و به مذمت عالمانی که مدح پیدایش وهابیت شعر سروده‌اند، پرداخته است.

به گزارش خبرگزاری حوزه، این مرجع تقلید در کتاب «وهابیت، پیشینه فکری، کارنامه عملی» آورده است: خشونت و قساوتى كه در ذات وهابیت و گروه‌های سلفی که از وهابیت تغذیه می‌شوند  نهفته شده است که با اصول انسانی و اسلامی مغایرت دارد. مظاهر این خشونت  را می‌توان در کشتا رها و ترورهاى فجيع پاكستان و افغانستان و اخیرا در سوریه دید، وهابیون درحالی خود را مسلمان می‌دانند که دست به کشتار مسلمانان می‌زنند و خود را فقط مسلمان می‌دانند

 

* ماجرای شعرسرایی بعضی از خواص

هر انديشه نوظهورى ـ خاصّه اگر در پوشش «توحيد» عرضه شود ـ در روزهاى نخست توجه مردم را به خود جلب مى‌كند، خاصّه در جاييكه مردم آن از علم و دانش دور باشند. روزى كه محمد بن عبدالوهّاب كار خود را در نقاب دعوت به توحيد و مبارزه با شرك آغاز كرد، برخى از شخصيتهاى نجد و يمن به سوى وى اقبال كردند. براى نمونه زمانى كه موج دعوت او به يمن رسيد امير محمد بن اسماعيل (1099ـ 1186) مؤلف كتاب «سُبُلُ السلام فى شرح بلوغ المرام» قصيده اى بلند بالا در مدح محمد بن عبدالوهاب سرود كه مطلع آن چنين بود:

سَلامٌ على نجـد وَمَـنْ حَـلَّ فِـى نَجْـد *** وَإنْ كانَ تَسليمى على البُعد لا يُجدى

درود بر نجد و كسى كه در آن قرار دارد، هر چند درود من از اين راه دور سودمند نيست.

 

* قصیده‌ای که پس گرفته شد

ولى همو، هنگامى كه خبرهاى ناگوارى از قتل و غارت وهّابيان را دريافت كرد و فهميد كه محمد بن عبدالوهاب به تكفير مسلمانان پرداخته و  براى مال و جان آنها بهايى قايل نيست، از سروده پيشين خود پشيمان گشت و قصيده اى نو سرود كه با اين بيت آغاز مى‌شد:

رَجَعتُ عن القَولِ الّذى قُلتُ فى النجدى *** وَقـد صـحّ لى عنـهُ خِلافُ الّذى عِنـدى(1)

من از گفتار پيشين خود در حق آن مرد نجدى بازگشتم، زيرا خلاف آنچه كه درباره وى مى‌پنداشتم برايم ثابت شد!

كشتار وهابيان در عتبات عاليات، براستى صفحه اى سياه در تاريخ اسلام است. صلاح الدين مختار، كه از نويسندگان وهّابى است، مى‌نويسد: در سال 1216ق امير سعود با قشون بسيار متشكل از مردم نجد و عشاير جنوب و حجاز و تهامه و ديگر نقاط، به قصد عراق حركت كرد. وى در ماه ذى قعده به شهر كربلا رسيد و آنجا را محاصره كرد. سپاهش برج و باروى شهر را خراب كرده، به زور وارد شهر شدند و بيشتر مردم را كه در كوچه و بازار و خانه ها بودند به قتل رساندند. سپس نزديك ظهر با اموال وغنايم فراوان از شهر خارج شدند و در نقطه آبى به نام ابيض گرد آمدند. خمس اموال غارت شده را خود سعود برداشت و بقيه، به نسبت هر پياده يك سهم و هر سواره دو سهم، بين مهاجمين تقسيم شد.(2)

 

* حمله وهابیان به نجف

ابن بشر، مورّخ نجدى، درباره حملات وهابيان به نجف مى‌نويسد: در سال 1220 سعود با سپاهى انبوه از نجد و اطراف آن، به بيرون مشهد معروف در عراق ]مقصود، نجف است[ فرود آمد و سپاه خود را در اطراف شهر پراكنده

ساخت. وى دستور داد باروى شهر را خراب كنند، ولى سپاه او زمانى كه به شهر نزديك شدند به خندق عريض و عميقى برخوردند كه امكان عبور از روى آن وجود نداشت. در جنگى كه بين طرفين رخ داد، بر اثر تيراندازى از باروهاى شهر، جمعى از سپاهيان سعود كشته شدند و بقيه آنها از گرد شهر عقب نشسته و به غارت روستاهاى اطراف پرداختند.(1)

ممكن است تصور شود كه وهّابيان ، تنها بلاد شيعه نشين را مورد تاخت و تاز خود قرار مى‌دادند. ولى اين تصور به هيچ وجه درست نيست و بايد گفت: كليه مناطق مسلمان نشين حجاز و عراق و شام، آماج حملات آنها قرار داشت و تاريخ در اين مورد، از هجومهاى وحشيانه اى گزارش مى‌دهد كه مجال شرح همه آنها در اين مختصر نيست. اما، به يك مورد اشاره مى‌كنيم:

 

* قرآن‌هایی که وهابی‌ها سوزاندند

جميل صدقى زهاوى در خصوص فتح طائف به دست وهّابيان مى‌نويسد: از زشت ترين كارهاى وهّابيان، قتل عام مردم است كه بر صغير و كبير رحم نكردند. طفل شيرخوار را بر روى سينه مادرش سر مى‌بريدند، جمعى را كه مشغول فرا گرفتن قرآن بودند همه را كشتند. چون در خانه ها كسى باقى نماند به دكانها و مساجد رفتند و هر كه بود، حتى گروهى كه در حال ركوع و سجود بودند، كشتند. كتابها را كه در ميان آنها تعدادى مصحف شريف و نسخه هايى از صحيح بُخارى و مسلم و ديگر كتب حديث و فقه بود در كوچه و بازار افكندند و آنها را پايمال كردند. اين واقعه در سال 1217 اتفاق افتاد.(2)

 

* ماجرای تهدید علمای مکه

وهابيان پس از قتل عام طائف، نامه اى به علماى مكّه نوشته و آنان را به آيين خويش دعوت كردند. سپس صبر كردند تا ايام حج منقضى شد و حاجيان از مكه بيرون رفتند، آنگاه قصد مكه نمودند.

به نوشته شاه فضل رسول قادرى (هندى)، علماى مكه در كنار كعبه گرد آمدند تا به نامه وهّابيان نجد پاسخ گويند، در حين گفتگو و مشاوره آنان، ناگهان جمعى از ستمديدگان طائف داخل مسجد الحرام شدند و آنچه بر آنان گذشته بود بيان داشتند و در ميان مردم شايع شد كه وهّابيان به مكّه آمده و كشتار خواهند كرد. مردم مكه سخت در وحشت و اضطرار افتادند، چندان كه گويى قيامت برپا شده است. علما اطراف منبر (در مسجدالحرام) جمع شدند. ابو حامد خطيب به منبر رفت و نامه وهّابيان و جواب علما در ردّعقايد آنان را قرائت كرد. آنگاه خطاب به علما و قضات وارباب فتوا گفت: گفتار نجديان را شنيديد و عقايدشان را دانستيد. درباره آنان چه مى‌گوييد؟ همه علما و مُفتيان مذاهب اربعه اهل سنّت، از مكه مشرّفه و ساير بلاد اسلامى كه براى اداى مناسك حج آمده بودند، به كفر وهّابيان حكم كردند و بر امير مكّه واجب دانستند به مقابله با آنان بشتابد و افزودند كه بر مسلمين واجب است او را يارى كنند و با وى در جهاد شركت نمايند و هر كس بدون عذر، تخلّف كند گنهكار بوده و هر كس در اين راه شركت كند مجاهد، و در صورت كشته شدن شهيد خواهد بود. در اين امر، اتفاق نظر بود و فتواى مزبور را نوشتند و همه مهر كردند ... (1)

بدينگونه مى‌بينيم كه آيين وهّابيت از ديرباز ، از سوى كليّه فرق اسلامى (چه شيعه و چه اهل سنّت) محكوم به بطلان بوده است.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha