شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ |۱۲ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 14, 2024
کد خبر: 317082
۷ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۷:۱۳

بدون تردید امیرالمؤمنین(ع) قرآن مجسم و ناطق اند و اگر بخواهیم آیات قرآن کریم را معنا کنیم، باید به سیره آن حضرت مراجعه نماییم، چون علی(ع) تفسیر قرآن هستند و رفتار و گفتار و ویژگی‌های ایشان تبیین کننده عمق معانی قرآن است.

 همزمان با ایام شهادت مظلومانه مولی الموحدین علی بن ابیطالب(ع)، به باز خوانی گفتگوی حجت‌الاسلام والمسلمین محمدصادق یوسفی مقدم، رئیس مرکز فرهنگ و معارف قرآن و از پژوهشگران برجسته عرصه علوم قرآنی با خبرگزاری حوزه، پیرامون جایگاه حضرت علی(ع) در قرآن و قرآن در کلام امیرالمومنین(ع) می پردازیم.

 

جایگاه علی(ع) در قرآن

 در این باره سخن بسیار است و روایات فراوانی وجود دارد که مهم‌ترین آنها، حدیث «ثقلین» است که پیامبر اسلام(ص) در این سخن، به  همان سفارش کردند که اگر می‌خواهید به حقیقت قرآن دست یابید، از اهل‌بیت(علیهم السلام) جدا نشوید؛ این دو از هم جدا نیستند و با هم با پیامبر اسلام(ص) بر حوض کوثر وارد می‌شوند.

بسیاری از پژوهشگران و مؤلفان شیعه و حتی سنی، بر این اعتقادند که دو سوم یا یک سوم قرآن کریم درباره حضرت امیر(ع) نازل شده است، ولی آنچه که با اطمینان می‌توان گفت، این است که حضرت امیر المؤمنین، قرآن مجسم و قرآن ناطق هستند. به عبارتی دیگر، اگر بخواهیم آیات قرآن را معنا کنیم، باید به سیره علی(ع) مراجعه کنیم. علی(ع) تفسیر قرآن هستند و رفتار وگفتار و ویژگی‌های حضرت تبیین کننده عمق معانی قرآن است.

 

امامت امری الهی است

از آیات قرآن که درباره حضرت امیر(ع) نازل شده است استفاده می شود که امامت، منصبی الهی است. در اینجا به برخی از آیات اشاره می‌کنیم.

1-  «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ» (مائده، آیه ٦٧) است. این آیه بیان کننده جایگاه امیرمؤمنان(ع) است که پیامبر اسلام(ص) در روز غدیر، مأمور به ابلاغ و تبیین آن برای مردم است. این اهمیت تاجایی است که خدا می‌فرماید، اگر این پیام را به مردم نرسانی و ابلاغ نکنی، به وظیفه و رسالت خود عمل نکرده‌ای.

با توجه به این که رسول اکرم(ص) می‌دانستند ابلاغ این رسالت دشوار است و مشکلاتی در پی دارد، از این رو خداوند وعده حفاظت داده و می‌فرماید: «...وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ...»؛ و خدا تو را از شر کسانی که توان شنیدن این پیام را ندارند، محافظت می‌کند. همچنین خداوند به کسانی که در این زمینه ممکن است ایجاد مشکل کنند، هشدار می‌دهد: «...إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ»؛ خداوند کافران را هدایت نمی‌کند؛ یعنی کسانی که این پیام را نپذیرند، جزو کافران هستند.

همه اندیشمندان شیعه و بسیاری از عالمان سنی تأیید  دارند که این آیه درباره علی(ع) و در روز غدیر نازل شده است. همچنین یکی از شأن نزول‌های حدیث ثقلین هم در این روز است که رسول اکرم(ص) آن را قبل از معرفی علی(ع) بیان کرده اند.

تأمل در این آیه انسان را به تفکر در این موضوع وامی‌دارد که مسئله امامت، کمتر از نبوت نیست و همانطور که مسئله نبوت الهی است،‌ ولایت هم موضوعی الهی می‌باشد.

 

علی(ع)؛ برگزیده خداوند

این گونه آیات تعریفی را که درباره امامت گفته می‌شود «الامامة رئاسه‌العامه الهیه فی امور دین والدنیا» تأیید می‌کند که امامت و ولایت، امری عمومی و مطلق نیست. تفاوت دیدگاه شیعه و سنی در این است که آنها می‌گویند: «الامامه رئاسه عامه فی امور الدین و الدنیا». حال آنکه آیات قرآن امامت را امرالهی می داند؛ از این رو می توان گفت که پیامبر اسلام(ص) نیز در انتخاب علی(ع) نقشی نداشتند، بلکه تنها وظیفه ابلاغ آن بر دوش رسول اکرم(ص) بود؛ بنابراین، مسلماً دیگران نیز هیچ گونه نقشی ندارند و مشروعیت بخش آن تنها خداوند است. البته نقش مردم، و اقبال آنان، امام را در مقام اجرا مبسوط الیه می کند.

2- « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ» (مائده، آیه 55). این آیه به  صراحت «ولی امر مسلمانان» را معرفی می‌کند. خداوند در این آیه بیان می‌دارد: ((ولیّ)) شما خدا، پیامبر و کسی است که اقامه نماز می‌کند و زکات می‌دهد در حالی که در رکوع است. این آیه به ماجرای انگشتر دادن حضرت علی(ع) در حالت رکوع به نیازمند اشاره دارد. شأن نزول این آیه نیز از سوی مفسران و روات شیعه و سنی همین است.

 

علی(ع) جان پیامبر(ص) است

در آیه «مباهله» خداوند جایگاه اهل‌بیت و خمسه طیبه(علیهم‌السلام) را تبیین کرده است؛ «فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ»؛ (آل عمران، آیه 61).

این آیه در بر دارنده نکات فراوانی است که یکی از نکات مهم آن درباره شخصیت حضرت زهرا(س) می‌باشد. در این آیه، زمانی که سخن از «نِسَاءكُمْ» می‌آید، می‌بینیم که غیر از فاطمه زهرا(س) هیچ بانویی پیامبر(ص) حضور نداشت؛ از این  رو، می‌توان نتیجه گرفت، نمی‌توان همسران پیامبر را مشمول این تطهیر دانست.

نکته دیگر، درباره «أَبْنَاءكُمْ» است که نشان می‌دهد، نسل پیامبر(ص) از امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) مي‌باشد چرا که آنان فرزندان پیامبر به شمار آمده اند.

همچنین درباره «أَنفُسَكُمْ» نیز امیر مؤمنان علی(ع) جان پیامبر(ص) معرفی می‌شود. این مسئله، نشان دهنده تقرب علی(ع) به پیامبر(ص) است. این جایگاه به اندازه‌ای می‌باشد که حضرت رسول اکرم(ص) فرموده‌اند که من و علی از یک شجره هستیم ولی در من نبوت و در علی(ع) نیز در وصایت قرار داده شد.

این آیه سند بزرگی برای شیعیان است که ما در این مذهب تابع چه کسانی هستیم و از چه کسانی تبعیت می‌کنیم.

 

جایگاه قرآن از زبان علی(ع)

حضرت علی(ع) نگاه عمیقی به قرآن دارد که انسان با مشاهده آن، متوجه می‌شود چه اندازه با آن فاصله دارد و برای این که بتوانیم خود و جامعه را به قرآن نزدیک کنیم، ‌چه راه زیادی در پیش است؛ البته در این میان، حوزه باید به صورت جدی‌تری وارد شود و اساسا برای تحقق بخشیدن به نظرات علی(ع) حوزه علمیه بیش از دیگران باید اهتمام داشته باشد.

حضرت علی(ع) درباره جایگاه قرآن می‌فرماید: «کِتَابُ اللَّهِ بَینَ أَظْهُرِکُمْ نَاطِقٌ لَا یعْیا لِسَانُهُ وَ بَیتٌ لَا تُهْدَمُ أَرْکَانُهُ وَ عِزٌّ لَا تُهْزَمُ أَعْوَانُهُ»؛ این کتاب خدا در بین شماست، کتابی که زبانی ناطق دارد که هیچگاه از گفتن حق خسته نمی‌شود و خانه‌ای است که هیچ گاه ارکان آن منهدم و پایه‌های آن نابود نمی‌گردد و عزتی دارد که هیچگاه یاران خود را به شکست نمی کشاند.

مولای متقیان علی(ع) در جایی دیگر می‌فرمایند: «كِتابُ اللَّهِ تُبْصِرُونَ بِهِ، وَ تَنطِقُونَ بِهِ، وَ تَسْمَعُونَ بِهِ، وَ يَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ، وَ يَشْهَدُ بَعْضُهُ عَلى بَعْضٍ، وَ لا يَخْتَلِفُ فِى اللَّهِ، وَ لا يُخالِفُ بِصاحِبِهِ عَنِ اللَّهِ». این قرآن است که می توانید به وسیله آن راه حق را مشاهده کنید و با آن سخن بگویید و به وسیله آن بشنوید برخی از قرآن از بعضی دیگر سخن می گوید و برخی بر برخی دیگر گواهی می دهد آیات قرآن در معرفی خداوند اختلاف ندارد و کسی که همراه قرآن شد از خدا جدا نمی شود.

در این فراز علی(ع) می فرماید برخی ازآیات قرآن، تفسیر دیگر آیات هستند که حضرت تفسیر قرآن به قرآن را در پیش روی ما قرار می‌دهد.

در بخش دیگر استواری و عدم اختلاف در آیات قرآن را بیان کرده و می فرماید: «وَ لا يَخْتَلِفُ فِى اللَّهِ»؛ در آیات قرآن هیچ اختلافی درباره خداوند وجود ندارد. همه آیات قرآن در موضوعات مختلف از جمله عبودیت وحدانیت خدا،‌ توحید افعالی، توحید نظری و.... همه یکپارچه و مؤید هم هستند.

حضرت علی(ع) می‌فرمایند:‌ «و علي كتاب الله تعرض الامثال»: منظور از امثال، شبهات است که انسان برای برطرف کردن شبهات باید به قرآن مراجعه نماید. با ارشادی که در مفاهمی قرآنی وجود دارد، ‌ذهن انسان از شبهات پاک می‌شود.

 

قرآن معیار رفع خصومت هاست

امیرالمؤمنین(ع) در جریان برخورد با خوارج بیان داشتند: «إِنَّا لَمْ نُحَکِّمِ اَلرِّجَالَ وَ إِنَّمَا حَکَّمْنَا اَلْقُرْآنَ هَذَا اَلْقُرْآنُ إِنَّمَا هُوَ خَطٌّ مَسْطُورٌ بَیْنَ اَلدَّفَّتَیْنِ لاَ یَنْطِقُ بِلِسَانٍ وَ لاَ بُدَّ لَهُ مِنْ تَرْجُمَانٍ »‌ در این جمله امام علی(ع) فرموده است ما انسان‌ها را حَکَم قرار نمی‌دهیم، بلکه قرآن را حکم می‌دانیم. آنچه بین ما حکم می‌کند، قرآن است؛ با این همه می فرماید: قرآن زبان گویایی ندارد و نیازمند کسی است که آن را ترجمه کند.

در این میان باید گفت که این سخن علی(ع) این منافاتی با این روایت که فرمودند «قرآن، زبانی ناطق دارد که هیچگاه بسته نمی‌شود»، نیست.

این دو ناظر به دو روش کاری در حوزه تفسیر قرآن است. یک روش کاری، این است که وارد تفسیر قرآن شویم و از بیرون نیازی را به قرآن عرضه نکنیم. در این روش تفسیری، سراغ نیاز خود نیستیم بلکه تمام همت ما این است که کشف مراد خدا کنیم که در این باره علی(ع) می‌فرمایند: «کِتَابُ اللَّهِ بَینَ أَظْهُرِکُمْ نَاطِقٌ لَا یعْیا لِسَانُهُ...» این روش تفسیری را شامل می‌شود. اما، در تفسیر موضوعی، تنها بحث ما کشف مراد خدا نیست، ‌بلکه قبلاً‌ نیازی داشتیم و موضوعی را در ذهن پرورانده‌ایم و یا آنکه مسئله ای از متن جامعه برگرفتیم و برای پاسخ آن به قرآن مراجعه می‌کنیم. در اینجا حضرت می‌فرمایند: «هَذَا اَلْقُرْآنُ إِنَّمَا هُوَ خَطٌّ مَسْطُورٌ بَیْنَ اَلدَّفَّتَیْنِ لاَ یَنْطِقُ بِلِسَانٍ وَ لاَ بُدَّ لَهُ مِنْ تَرْجُمَانٍ»؛ قرآن خود حرف نمی‌زند، بلکه ما باید قرآن را به سخن درآوریم. یعنی زبان قرآن را با نیاز خود فعال کنیم.

هر چند حضرت امیر(ع) می فرماید:  «فِي الْقُرْآنِ نَبَأُ ما قَبْلَكُمْ، وَخَبَرُ ما بَعْدَكُمْ، وَحُكْمُ ما بَيْنِكُمْ»؛ در قرآن، آنچه درباره گذشه و آینده است، وجود دارد و هر حکمی که نیاز دارید در قرآن وجود دارد؛ اما اینگونه نیست که هر چه اخبار در آینده است، به ما می‌گوید و هرچه از گذشته نیاز داریم را نیز بیان می‌دارد؛ ما باید نیازمان را به قرآن عرضه کنیم و با چارچوب و شیوه مشخصی و فرایند علمی به قرآن وارد شویم، و پاسخ آن را پیدا کنیم.

 

سعادت ابدی در انس با قرآن است

از نگاه حضرت علی(ع) انسان سعادتمند کسی است که انیس قرآن باشد. آن حضرت می‌فرماید:‌ وَ اعلَمُوا أَنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ، وَ قَائِلٌ مُصَدَّقٌ، وَ أَنَّهُ مَن شَفَعَ لَهُ القُرآنُ یَومَ القِیَامَةِ شُفِّعَ فِیهِ، وَ مَن مَحَلَ بِهِ القُرآنُ یَومَ القِیامَةِ صُدِّقَ عَلَيْهِ فَإِنَّهُ يُنَادِي مُنَادٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ألا اِنَّ کُلّ حارِثٍ مُبتَلّی فِی حَرثِهِ وَ عاقِبَةِ عَمَلِهِ، غَیرَ حَرَثَةِ القُرآن»، قرآن شفاعت کننده‌ای است که شفاعت او پذیرفته شده است و گویند‌ه‌ای است که صداقت او تصدیق شده است، هرکسی را که قرآن در روز قیامت شفاعت کند، شفاعت او پذیرفته شده است و هرکه قرآن از او روی برگرداند، از او روی برگردانده می‌شود و روز قیامت منادی صدا می‌زند، هرکسی که زراعتی را کاشته است، به نتیجه زراعتش مبتلا خواهد شد مگر کسانی که منطبق با قرآن عمل کرده اند.

در حقیقت حضرت علی(ع) در این بیان به ما هشدار می‌دهند که انس با قرآن داشته باشید و هر چه در زندگی دارید، به قرآن عرضه کنید، هرچه قرآن قبول کرد، آن را عمل کنید و اگر کاری را تصدیق نکرد،‌ آن را عمل نکنید.

البته انس با قرآن تنها به این معنی است که انسان با قرآن محشور باشد، با آن زندگی کند و به آن تمسک کند. کسی که با قرآن انس داشته باشد، باید دستورات را عمل کند و رفتار، نیت  و عقیده‌اش را منطبق با این کتاب آسمانی قرار دهد.

این روایات، تنها بخشی از سخنان فراوان امیرمؤمنان علی(ع) درباره قرآن است. ما باید ببینیم که نسبت به قرآن چه برداشتی داشتیم و چگونه زندگی کردیم.

 

تمسک به قرآن

البته تمسک به قرآن مفهوم وسیعی دارد و یکی از مباحث عمده در حوزه فقه، عقاید و اخلاق این است که آیا قرآن کریم می‌تواند منبعی برای تمامی مباحث فقهی، اخلاقی و عقیدتی باشد؟

امیرالمؤمنین(ع) در جمله‌ای کوتاه بیان می‌دارد: « وَ تَمَسَّکْ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ وَ اسْتَنْصِحْهُ وَ أَحِلَّ حَلَالَهُ وَ حَرِّمْ حَرَامَهُ »؛ به ریسمان قرآن چنگ بزنید و از آن طلب نصیحت کنید و حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام بدانید.

بر اساس این روایت، اگر انسان می‌خواهد زندگی سالم، اخلاق درست و عقایدی محکم و مستدل داشته باشد، باید از قرآن طلب کند. ما باید قرآن را در همه ابعاد زندگی مورد توجه قرار دهیم؛ از این رو فقها، قرآن را از منابع استنباط احکام قرار می‌دهند. در حقیقت قرآن تنها منبع استنباط احکام است؛ چون سنت چیزی غیر از قرآن نیست و ما معتقدیم که پیامبر(ص) تبیین کننده و تشریح کننده قرآن است و همین مقام نیز برای امامان معصوم(علیهم‌السلام) ثابت است.

درباره اجماع نیز باید گفت که حجیت اجماع از نظر شیعه به وجود امام معصوم(ع) در میان اجماع‌کنندگان است؛ و آنچه در اجماع به امام معصوم(ع) نسبت داده، از قرآن می‌باشد، پس چیزی در استنباط احکام غیر از قرآن نداریم.

درباره عقل هم باید گفت که عقل هم حکمی خلاف قرآن نخواهد داشت. بر اساس قاعده «ملازمه» عقل هم التزام به آنچه خدا می‌گوید، دارد.

البته برخی احکام به صراحت در قرآن بیان شده ولی برخی نیز با صراحت بیان نشده است ولی با توجه به این که مناط کلی در قرآن وجود دارد که بر اساس آن می‌تواند بر مصادیق مورد نیاز امروز و آینده انطباق یابد، می‌توان احکام را از قرآن استخراج نمود؛ ائمه معصومین(علیهم‌السلام) برای ما ملاک کلی استخراج احکام از قرآن را بیان کرده‌اند؛ بنابراین، همه احکام که در روایات وجود دارد، از قرآن سرچشمه گرفته است.

حضرت امیرمؤمنان(ع) درباره تمسک به قرآن می‌فرماید: « تَعلَّمُوا القُرآنَ فإِنّهُ أَحسنُ الحديث، و تفقّهوا فيه فإنّه ربيعُ القُلوب، و استشْفُوا بِنُوره فانّه شفاء الصُّدور، و أحسِنُوا تلاوَتَهُ فانّه أنفعُ القصص فان العالم العامل بغير علمه کالجاهل الحائر الذى لایستفیق من جهله بل الحجة عليه اعظم  و الحسرة الزم و هو عند الله الوم»(نهج البلاغه، خطبه 110)؛ قرآن را بیاموزید که آن بهترین حدیث است و در قرآن تفقه (تفقه در تمامی ابعاد که لازم به فقاهت است) داشته باشید که بهار دل‌هاست. به نور قرآن شفا بگیرید که آن شفا دهنده قلب‌هاست و قرآن را خوب تلاوت کنید، قرآن نافع‌ترین قصه‌ها را دارد؛ اگر کسی اهل عمل باشد، ولی اهل علم نباشد. مانند جاهلی سرگردان است که هیچگاه  از خواب غفلت خود بیدار نمی‌شود. حجت بر این فرد اعظم است و حسرت او استوارتر و در پیشگاه ملامت خواهد شد.

 

قصص آموزنده قرآنی

قصه‌های قرآن برای بشر درس‌آموز است از این رو، ما با مطالعه زندگی گذشتگان، به دنبال یافتن سنت الهی هستیم. ما مشاهده می‌کنیم که بر اساس سنت الهی، اگر افراد یا قومی اهل معصیت بودند، عذاب شدند و اگر اهل طاعت بودند، به سعادت رسیدند.

یکی از دعاهایی که ما شیعیان باید همواره داشته باشیم، این است که از خدا بخواهیم، توفیق دهد تا راه ائمه اطهار(علیهم‌السلام) را ادامه دهیم. خدا را باید سپاس بگوییم که در میان این همه صاحبان فکر و اندیشه در جهان، این سعادت و ارزش و فضیلت را به ما داد که در مسیری که اهل‌بیت پیامبر(ص) قرار گرفته‌ایم.

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha