جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳ |۱۱ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 13, 2024

خدا وقتى دعا را مستجاب مى‏كند كه داعى، به راستى او را بخواند، نه اينكه در دعا رو به خدا كند و دل به اسباب ظاهرى داشته باشد و اين وقتى صورت مى‏گيرد كه اميد دعا کننده از همه اسباب ظاهرى قطع شده باشد، يعنى بداند كه ديگر هيچ كس و هيچ چيز نمى‏تواند گره از كارش بگشايد.

به گزارش سرویس علمی-فرهنگی خبرگزاری حوزه آیت‌الله گرامی در شرح دعای بیست‌ودومین روز ماه مبارک رمضان به مباحثی چون فضل خداوند،رضایت او و ارزش قرائت قرآن اشاره کرده است.

اللَّهُمَّ افْتَحْ لِي فِيهِ أَبْوَابَ فَضْلِكَ وَ أَنْزِلْ عَلَيَّ فِيهِ بَرَكَاتِكَ وَ وَفِّقْنِي فِيهِ لِمُوجِبَاتِ مَرْضَاتِكَ‏ وَ أَسْكِنِّي فِيهِ بُحْبُوحَاتِ جَنَّاتِكَ يَا مُجِيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّين ؛ إقبال‏الأعمال ص : 206

اى خدا در اين روز به روى من درهاى فضل و كرمت را بگشا و بر من بركاتت را نازل فرما و بر موجبات رضا و خوشنوديت موفقم بدار  و در وسط بهشت‏هايت مرا مسكن ده اى پذيرنده دعاى مضطر پريشان.

اللَّهُمَّ افْتَحْ لِي فِيهِ أَبْوَابَ فَضْلِكَ

خدایا در این ماه درهاى فضل و كرمت را بگشا ؛ درهاى رحمت الهى به روى همگان گشوده است و اين خود مردم هستند كه بايد تصميم بگيرند، و از اين در وارد شوند.و اگر كسانى شرائط ورود در آن را فراهم نسازند دليل بر تقصير خود آنها است، نه محدود بودن رحمت خدا.

وَ أَنْزِلْ عَلَيَّ فِيهِ بَرَكَاتِكَ

و بر من بركاتت را نازل فرما؛ «بركت» در اصل به معنى ثبات و استقرار چيزى است، و اين واژه بر هر نعمت و موهبتى كه پايدار بماند اطلاق مى‏گردد؛ بنابراين موجودات بى‏بركت آنهایی هستند كه ثبات و قرارى ندارند و زود فانى و نابود مى‏شوند.

بسيارند از امّتهايى كه داراى امكانات مادّى فراوان هستند و منابع زيرزمينى و روزمينى و انواع صنايع را دارند، ولى به خاطر تباهى اخلاق و فساد اعمال كه نتيجه مستقيم فساد اخلاق است، اين مواهب براى آنها ناپايدار و فاقد بركت است و غالباً در مسير نابودى‏شان به كار گرفته مى‏شود.به همين دليل، آيات قرآن، از كسانى سخن مى‏گويد كه نعمتهاى آنها وبال و مايه بدبختى‏شان شد.مثلًا، در آيه 85 سوره توبه مى‏خوانيم: «وَلاتُعْجِبْكَ امْوالُهُمْ وَاوْلادُهُمْ انَّما يُريْدُ اللَّهُ انْ‏يُعَذِّبَهُمْ بِها فِى‏الدُّنْيا وَتَزْهَقَ انْفُسُهُمْ وَهُمْ كافِروُنَ؛ مبادا اموال و اولادشان مايه اعجاب تو گردد، خدا مى‏خواهد به وسيله آن، آنها را عذاب كند و جانشان بر آيد در حالى كه كافر باشند».

اين نعمتها هنگامى كه با فساد اخلاق توأم شود، هم مايه عذاب دنيا است، هم موجب خسران و زيان آخرت!به تعبير ديگر، هرگاه مواهب الهى با ايمان و اخلاق و اصول انسانى همراه باشد مايه عمران و آبادى و رفاه و آسايش و سعادت و نيكبختى است اين همان چيزى است كه در آيه مورد بحث به آن اشاره شده است.بعكس، هرگاه با سوءاخلاق و بخل و ظلم و خودكامگى و هوسبازى همراه باشد، مايه تباهى و فساد است!

وَ وَفِّقْنِي فِيهِ لِمُوجِبَاتِ مَرْضَاتِكَ

و توفیق داشته باشم که عوامل رضایت تو را تحصیل کنم ؛ رضاى خدا در چيزى است كه بندگان خدا كراهت دارند؛ از موسی کلیم عليه السّلام روایت شده است که :« قال يا ربّ دلّنى على امر فيه رضاك فاوحى اللَّه تعالى اليه إنّ رضاى في كرهك و انت ما تصبر على ما تكره قال يا ربّ دلّنى عليه قال فانّ رضاى في رضاك بقضائى                        بحار الأنوار ج‏79، ص: 143.» حضرت موسی (ع) عرض كرد پروردگارا مرا راهنمائى كن كه بر امرى كه رضاى تو در آن باشد خداوند به او وحى فرستاد، رضاى من در چيزى است كه تو آن را مكروه مى‏شمرى و آن را دوست ندارى. عرض كرد بار خدايا تو مرا راهنمائى كن تا بدانم آن چیست؟ خطاب شد، رضاى من در راضى بودن تو است به قضاى من.

وَ أَسْكِنِّي فِيهِ بُحْبُوحَاتِ جَنَّاتِكَ

مرا در قسمت اصلی بهشت جای بده معلوم می شود که بهشت درجاتی دارد. در روایت است که درجات بهشت به شماره آيات قرآن است؛راوی مى‏گويد: از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام شنيدم به مردى مي فرمود:آيا دوست دارى در دنيا باقى بمانى؟ گفت: آرى. فرمود: براى چه؟ گفت:براى اينكه (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ) را بخوانم. حضرت موسى بن جعفر بعد از اينكه ساعتى سكوت كرد به وى فرمود: هرگاه يكى از شيعيان و دوستان ما بميرد كه قرآن را بخوبى نداند و نخواند در قبر به او تعليم داده مى شود، تا خدا درجه وى را به وسيله قرائت قرآن بالا ببرد. زيرا، شماره درجات بهشت به شماره عدد آيات قرآن است. به او گفته مي‌شود: قرآن بخوان و بالا بيا. او قرآن مي‌خواند و بالا مي‌رود. وای می گوید :من احدى را نديدم كه بيشتر از موسى بن جعفر بر نفس خويشتن خائف و ترسان باشد، يا اينكه بيشتر از آن بزرگوار بخدا اميدوار باشد. موسى بن جعفر قرآن را با حزن تلاوت مى‏كرد. هنگاميكه قرآن تلاوت مي‌كرد گويا: انسانى را مورد خطاب قرار مي‌داد.« كافى، ج 2، ص 606»

يَا مُجِيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّين

ای کسی که دعوت بیچارگان را تو جواب می دهی.

خدا دعاى دعا كنندگان را مستجاب و حوائج‏شان را بر مى‏آورد، و اگر قيد اضطرار را در بين آورد براى اين است كه در حال اضطرار، دعاى داعى از حقيقت برخوردار است و ديگر گزاف و بيهوده نيست، چون تا آدمى بيچاره و درمانده نشود، دعاهايش آن واقعيت و حقيقت را كه در حال اضطرار واجد است ندارد، و اين خيلى روشن است.

خدا وقتى دعا را مستجاب مى‏كند كه داعى، به راستى او را بخواند، نه اينكه در دعا رو به خدا كند و دل به اسباب ظاهرى داشته باشد و اين وقتى صورت مى‏گيرد كه اميد دعا کننده از همه اسباب ظاهرى قطع شده باشد، يعنى بداند كه ديگر هيچ كس و هيچ چيز نمى‏تواند گره از كارش بگشايد، آن وقت است كه دست و دلش با هم متوجه خدا مى‏شود و در غير اين صورت همانطور كه گفتيم غير خدا را مى‏خواند.

پس، اگر دعا صادق بود، يعنى خوانده شده فقط خدا بود و بس، در چنين صورتى خدا اجابتش مى‏كند و گرفتاريش را كه او را مضطر كرده بر طرف مى‏سازد.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha