امام همامی که الگوی صبر، حلم، علم، بزرگی، سخاوت و جهاد اکبر در روزگار سخت مصایب و عارفی برجسته در راه سنگلاخ نشر معارف دین و حفظ و صیانت از معارف آیین بود.
ای بـاب مـراد خلق عالم
سر تا به قدم رسولاکرم
هفتم ولـی خدای منـان!
مهر تو روان دین و ایمان
قرص قمرِ امام صادق
نور بصرِ امام صادق
گفتـار تو چون کلام قرآن
در هـر نفست پیام قرآن
صحـن تو تمـام آسمانها
دوران امـامتت زمـانهـا
چشم همـه بـر عنـایت تو
سرمایـۀ مـا ولایـت تـو
خورشیدی در آسمان علم و فضل و بزرگی
هفتمین امام همام شیعیان و اختر آسمان ولایت و رستگاری، حضرت موسی کاظم(ع)، در حیات طیبه خویش بهسان خورشیدی فروزان و نورافشان بودند که حتی از پس پرده ابر ظلمت حکام جور زمان و از پشت دیوار غربت زندان هم می تابید و نور عشق، صفا، هدایت و حمایت از مظلومان می پراکنید.
او که سالهایی سخت و صعب را در حیات دردآلود خویش به درد غریبی و در کنج سیاه زندان سپری کرد، ولی هرگز شکوهای بر زبان نراند و جز با خدای خویش رز و نیاز نکرد.
این امام عزیز و همام در زمان و زمانه خویش، الگوی بزرگی، رادمردی، عظمت، شکوه، شوکت و جلال و برتری بود، به حدی که با وجود همه مضایق و محدودیتهایی که از سوی عمال جور و حکام ظلم بر ایشان و شیعیانشان روا داشته می شد، در میان عموم مردم جامعه به عنوان تنها کسی که مستحق ولایت و امامت مردمان و حکومت بر آنهاست شناخته می شد و همین هم بود که به ظلم و سخت گیری بیشتر حکومتهای جائر آن زمان نسبت به حضرت منجر می گشت.
هفتمین ستاره از آسمان نورافشان و زیبای امامت
حضرت ابو الحسن موسى بن جعفر(ع)، امام هفتم شیعیان و نهمين معصوم از نسل آسمانیان در ابواء که نام منزلى ميان مكه و مدينه است و در روز هفتم صفر سال 128 ه.ق. قدوم مبارکش را به عرصه گیتی نهاد.
ایشان در زهد و عبادت بسیار مجد و ساعی بود و به همین دلیل هم به «العبد الصالح» مشهور گردید و نیز به در ساحت حلم و کنترل خشم و در وادی صبر بر مصایب نیز بی بدیل بود و به همین خاطر به «الكاظم» معروف گشت.
ابو ابراهيم کنیه مبارکش بود
امام موسى الكاظم(ع) حتی در اوان نوجوانی و کودکی نیز محل رجوع علمای برجسته ای همچون ابو حنيفه بود که به محضرش شرفیاب می شدند و از خوان پرکرامت و مواج علم و خردش بهره می گیرفتند.
ایشان در بيست سالگى به امامت رسيد و مدت 35 سال زعامت مسلمین و امامت امت و پیشوایی دینی ملت اسلام را عهده دار شد.
در توصیف وجنات و سیمای مبارکش گفته اند که آن حضرت قد متوسط و رنگ سبزه سير و محاسن انبوه داشت. نقش نگينش «حسبي اللّه» و در روایتی دیگر «الملك للّه وحده» بود.
مردی که با نصب الهی و شکوه معنویش به امامت امت رسید
پس از شهادت امام جعفر صادق(ع) که با اقدامات شیطنت امیز و نابخردانه عده ای تلاش بر این بود که خلعت امامت مسلمین و زعامت امامت نه بر قامت امام موسی کاظم(ع) که بر تن دیگری پوشانده شود و دسایس بسیاری نیز در این زمینه رخ داد اما وجاهت، جلوه ربانی و مقام معنوی این امام همام در میان مردم مزید بر جایگاه علمی و پایگاه معرفتی ایشان به حدی بود که همگان به امامت ایشان آوردند و کید مکاران و بدکاران را خنثی نمودند.
نیز بسيارى از شيوخ و اصحاب خاص حضرت امام صادق(ع) همچون مفضل بن عمر جعفى و معاذ بن كثير و صفوان جمال و يعقوب سراج نیز به بیان و روایت نص صريح امامت حضرت موسى الكاظم(ع) از امام صادق(ع) پرداخته و اینگونه بود که امامت امت بر قامت مقدس آن حضرت برقرار گردید و نصب الهی با توجه و تنبه امت و خواص جامعه تسجیل شد.
وجنات ربانی و خصایل روحانی آن امام همام
امام موسی کاظم در صبر و شکیبایی، در علم و سخاوت، در یاری محرومان و مظلومان، در جلال و جمال معنوی و پایگاه علمی و حکمت و معرفت، جایگاهی بینظیر در جامعه داشت و حکایت کیسه های مرحمتی ان حضرت در میان مستمندان آن روزگار معروف بود.
این در حالی بود که حضرت کاظم در اتاقى نماز به جای می آورد که با بوريایی مفروش و با مصحف و شمشيری همراه بود و بس!
حکایت آن پاسخ خطیر و کنایی که حق را بر ملا کرد و ظالم را منکوب
زمخشرى در کتاب ربيع الابرار واقعه مشهوری را نقل می کند که بر طبق آن:
«هارون فرزند مهدى- خلیفه آن دوران- در يكى از ملاقات ها به امام پيشنهاد نمود فدك را تحويل بگيرد و حضرت نپذيرفت، وقتى اصرار زياد كرد فرمود مىپذيرم به شرط آنكه تمام آن ملك را با حدودى كه تعيين مىكنم به من واگذارى.
هارون گفت حدود آن چيست؟ امام فرمود: يك حد آن به عدن است حد ديگرش به سمرقند و حد سومش به افريقيه و حد چهارمش كناره دريا تا ارمينيه و خزر است. هارون از شنيدن اين سخن سخت برآشفت و گفت: پس براى ما چه چيز باقى مىماند؟ امام فرمود: مىدانستم كه اگر حدود فدك را تعيين كنم آن را به ما مسترد نخواهى كرد (کنایه و اشاره به این نکته حق که حکومت و خلافت بر تمام اراضی اسلام و مسلمین حق ما اهل بیت(ع) است).
در حکایت دیگری نقل است که هارون در سفری به مدينه هنگام زيارت قبر رسول اللّه(ص) در حضور سران قريش و رؤساى قبايل، علما و قضات بلاد اسلام گفت: السلام عليك يا رسول اللّه، السلام عليك يا ابن عم، و اين جمله را با تبختر و فخر نابجایی بر زبان راند.
امام كاظم(ع) در آن مکان حاضر بود و پس از این گفتار هارون فرمود:
السلام عليك يا رسول اللّه، السلام عليك يا ابت (يعنى سلام بر تو اى پدر من). اینجا بود که رنگ از رخسار هارون پرید و خشم و غضب در چهرهاش نمایان شد.
این گونه بود که هارون تمام تلاش خود را برای سرکوب و منکوب کردن امام(ع) و بلکه به شهادت رسانیدن ایشان به کار بست.
امام مظلوم شیعیان در چه روزگاری و با چه شرایطی زیست و...رفت
شيخ مفيد در ارشاد روايت مىكند كه:
«علت گرفتارى و زندانى شدن امام(ع)، يحيى بن خالد بن برمك بوده، زيرا هارون فرزند خود امين را به يكى از مقربان خود به نام جعفر بن محمد بن اشعث كه مدتى هم والى خراسان بود، سپرده بود و يحيى بن خالد بيم آن را داشت كه اگر خلافت به امين برسد، جعفر بن محمد بن اشعث را همه كاره دستگاه خلافت سازد و يحيى و برمكيان از مقام خود بيفتند. جعفر بن محمد بن اشعث شيعه بود و قائل به امامت امام موسى(ع)، و يحيى اين معنى را به هارون اعلام مىداشت. سرانجام يحيى بن خالد، پسر برادر امام(ع) را به نام على بن اسماعيل بن جعفر از مدينه خواست تا به وسيله او از امام و جعفر نزد هارون بدگويى كند.
مىگويند امام هنگام حركت على بن اسماعيل از مدينه او را احضار كرد و از او خواست كه از اين سفر منصرف شود و اگر ناچار مىخواهد برود از او سعايت نكند. على قبول نكرد و نزد يحيى رفت و به وسيله او پيش هارون بار يافت و گفت از شرق و غرب ممالك اسلامى مال به او مىدهند تا آنجا كه ملكى را توانست به سى هزار دينار بخرد.
هارون در آن سال به حج رفت و در مدينه امام(ع) و جمعى از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در كنار قبر حضرت رسول(ص) گفت يا رسول اللّه از تو پوزش مىخواهم كه موسى بن جعفر را به زندان مىافكنم زيرا او مىخواهد امت تو را بر هم زند و خونشان را بريزد. آن گاه دستور داد تا امام(ع) را از مسجد بيرون بردند و او را پوشيده به بصره نزد والى آن عيسى بن جعفر بن منصور فرستادند. عيسى پس از مدتى نامهاى به هارون نوشت و گفت كه موسى بن جعفر در زندان جز عبادت و نماز كارى ندارد، يا كسى بفرست كه او را تحويل بگيرد و يا من او را آزاد خواهم كرد.
هارون امام(ع) را به بغداد آورد و به فضل بن ربيع سپرد و پس از مدتى از او خواست كه امام(ع) را آزارى برساند اما فضل نپذيرفت و هارون او را به فضل بن يحيى بن خالد برمكى سپرد. چون امام در خانه فضل نيز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنيدن اين خبر در خشم شد و آخرالامر، يحيى امام(ع) را به سندى بن شاهك سپرد و سندى آن حضرت را در زندان مسموم كرد. چون آن حضرت به شهادت رسید سندى جسد آن حضرت را به فقها و اعيان بغداد نشان داد كه ببينند در بدن او اثر زخم يا خفگى نيست. بعد او را در باب التبن در موضعى به نام مقابر قريش دفن كردند.»
فرزندان برومند امامی که نسلی از بهترینها را تربیت نمود
شيخ مفيد در کتاب ارشاد نقل میکند که امام موسى الكاظم(ع) سى و هفت فرزند پسر و دختر داشت كه هجده تن از آنها پسر بودند و على بن موسى الرضا(ع) امام هشتم افضل ايشان بود. از جمله فرزندان آن حضرت احمد بن موسى و محمد بن موسى و ابراهيم بن موسى و نیز حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليهم اجمعین است.
این امام همام در جهت احیای ارزشهای اسلامی و بارورنمودن و تجمیع منابع سیره و سنت نبوی و علوی و نیز احیانمودن آثار برجای مانده از دیگر اجداد طاهرینش و امامان پیشین تلاش، جد و جهد بسیاری به انجام رساند و توانست به ارتقای معارف اسلامی و تحکیم باورهای شیعی نایل آید و در این راه تلاشهای مثمرثمری به انجام رساند.
شيخ مفيد در بیان ویژگی های حضرت کاظم(ع) مي گويد :
« او عابدترين و فقيه ترين و بخشنده ترين و بزرگ منش ترين مردم زمان خود بود ، زياد تضرع و ابتهال به درگاه خداوند متعال داشت . اين جمله را زياد تکرار مي کرد : « اللهم انی أسألک الراحة عند الموت و العفو عند الحساب».
«خداوندا در آن زمان که مرگ به سراغم آيد راحت و در آن هنگام که در برابر حساب اعمال حاضرم کنی عفو را به من ارزانی دار ».
تو بـاب مـراد عالـم استی
تـو کعبـۀ روح آدم استی
تو دسـت عنـایت خـدایی
از خلق جهان گرهگشایی
ای روح، کبوتـر حــریمت
عالم همه بر در حـریمت
موسایی و عالم است طورت
گردیده کلیم، غرق نورت
دلهای شکسته کاظمینت
خواندنـد امـام، عالمینت
از دسـت تـو کار حیدر آید
ز انگشت تو فتح خیبر آید
در حبسی و خلق، پایبستت
سررشتۀ آسمان به دستت
معـراج تـو بود قعر زندان
خلوتگـه ذات حی منان
نوشتار خویش را منور و مزین می کنیم به
گلگفته هایی ناب و احادیثی تابناک از آن امام همام.
باشد که دستگیرمان باشد برای بهتر زیستن و زیباتر شدنمان در زندگی!
أوشَک دَعوَةً وَ أسرَعُ إجابَةُ دُعاءُ المَرءِ لاِخیهِ بِظَهرِ الغَیبِ
دعایی که بیشتر امید اجابت آن می رود و زودتر به اجابت می رسد، دعا برای برادر دینی است در پشت سر او.
اصول کافی،ج1 ،ص52
مَن أرادَ أن یکنَ أقوَی النّاسِ فَلیتَوکل عَلی الله
هر که می خواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکل نماید.
بحار الانوار، ج7 ، ص143
أفضَلُ العِبادَةِ بَعدِ المَعرِفَةِ إِنتِظارُ الفَرَجِ
بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند ، انتظار فرج و گشایش است.
تحف العقول، ص403
مَلْعُونٌ مَنْ اغْتابَ أخاهُ
ملعون است کسی که از برادرش غیبت کند.
بحار الأنوار، ج 74، ص 232
*سایر منابع:
-بحار الانوار
- اعيان الشيعه
- الارشاد الى حجج الله على العباد
- الكامل فى التاريخ