خبرگزاری حوزه/
می سوزم و چو شمع سحر آب می شوم/از غصه ی فراق تو بی تاب می شوم
اکنون که زخم رفتن تو بر جگر نشست/این کوه درد بر سر دوش پدر نشست
بابای من ز هجر تو دلگیر می شود/قلب جوان او ز غمت پیر می شود
مادر بیا به خاط زهرا بمان مرو/حتی گرفته است دل آسمان مرو
مادر بمان ز بیت نبوت صفا مبر/آرامش و قرار دل مصطفی مبر
وقتی نام حضرت خدیجه برده می شود به یاد می آوریم که این بانوی برجسته و مادر فداکار جهان اسلام چقدر در میان مسلمانان این عصر غریب و مظلوم است.
آری؛ سخن از يک نام غريب است. نامي که حتی در ظاهری ترین نماد و نمودش در بين اسامي دختران ايراني کمتر به گوش می رسد... خدیجه!
این در حالی است که همه زمینه های شهرت و محبوبيت این بانوی برجسته و ام المومنین جهان اسلام در تاريخچه زندگياش فراهم و منتشر است.
مرور تاریخ به ما یادآوری می کند که حضرت خدیجه کبری(س) کسي است که نزد خدا و پيامبر اعظم از منزلت و مرتبت بسیار زیادی برخوردار است.
و این حکایت تا به حدی است که رسول خدا براي وفات او به جاي روز عزا، «سال حزن و غم» اعلام فرمود.: عامالحزن.
تاریخ گواهی می دهد که حضرت خدیجه پیش از ازدواجش فردی ثروتمند، باشکوه و فخامت و جلال بود و بسيار زيبا و گرامي.
او را اهل مکه، ملکه عرب ناميده بودند و این لقب به خاطر مجموعه خصایل نیکو و البته نجابت و عظمتش بود و می نمود.
رسول خدا فقط او و سه زن الهي را در زمره زنان برگزيده عالمين معرفي کرد و دربين تمام زنان خلقت، خديجه کبري و دخترش فاطمهزهرا و آسيه و مريم را «انسان کامل» ناميد.
این بانوی بزرگوار و آسمانی در تمام مکارم اخلاق بيهمتا بود. بنابراین بارها بعد از وفات خديجه - حتي به همسران خود- ميفرمودند: خديجه و أينَ مثلُ خديجه؟
وقتی نگارنده مشغول مطالعه در باب عظمت و شوکت این بانوی بزرگوار بود به يک فراخوان متفاوت از سوی یکی از روحانیون و مبلغین عزیز برخورد که هم جای تأمل داشت و هم جای خوشوقتی؛ تلاشی برای زدودن غبار غفلت و رفع مهجوریت و مظلومیت و غربت از این بانوی بزرگوار در عالم اسلام و حداقل ایران اسلامی و شیعی خودمان.
اینکه هرساله در روز دهم رمضان؛ سالروز وفات حضرت خديجهکبري سلاماللهعليها، هر مسلماني دخترش را با نام مبارک خديجه صدا کند، فقط يکروز!
و در آن روز هر دختري نام خودش را براي يکروز خديجه بگذارد و به اين نام مباهات کند.
چه ایده جالب و ابتکار مناسبی!
آری؛ حضرت خدیجه کبری که اولین زن ایمان آورنده به رسول گرامی خداست در دفاع از حقیقت دین، آنهم در سخت ترین شرایط و آن روزگار سهمگین و مهیب صدر اسلام است با سربلندی و پیروزی از امتحان الهی و آزمون هستی بیرون آمد.
نقش او در هر برهه های مختلف زندگی پیامبر و در مقاطع گوناگون از رسالت ایشان افتخارآمیزترین بوده است.
این را تاریخ با همه وجود، گواهی می دهد.
زنی باورمند و مومن به حقیقت ناب و تابناک اسلام
خدیجه کبری چه در مقام همسر پیامبر، چه در قامت مدافع دین خدا، چه در هیئت یک پشتیبان معنوی و مادی در حمایت از مسلمین تصویری ماندگار و جاودانه از یک زن مسلمان واقعی از خود بر جای گذاشت.
در روزگار غربت و مظلومیت پیامبر و یارانش همراه و پشتیبان بزرگ آنان بود.
در دفاع از اسلام و مسلمین از همه توان و قدرتش بی هیچ شائبه ای بهره برد و دریغی نورزید.
و به همین دلایل متقن و روشن است که معتقدیم ما آنگونه که باید و شاید قدرش را ندانسته و یاد و خاطره اش را برپا نداشته ایم.
همان نام مبارکی که ام المومنین و بانوی برجسته جهان اسلام و اولین زن ایمان آورنده به رسول گرامی خداست.
وقتی از خدیجه سخن می گوییم...
حضرت خدیجه علیهاالسلام سال 68 پیش از هجرت به دنیا آمد.
ازدواج خدیجه با پیامبر اسلام صلی اللهعلیهوآلهوسلم در 25 سالگی آن حضرت و چهل سالگی حضرت خدیجه علیهاالسلام بود.
مجاهده ای در قامت یک سپر پولادین برای اسلام
این بانوی عظیم الشأن پیش از بعث به کار تجارت و بازرگانی می پرداخت، بی ربا و فروغلتیدن در آیین معمول ان روز و از همین راه نیز مبدل به یکی از ثروتمندترین مردمان مکه گشته بود، و البته یاری فقیران و پناه بودن برای دردمندان و از سنتهای بایسته و شایسته او بود.
اولین نماز؛ اولین زن مسلمان؛ فخر بینظیر خدیجه
برترین افتخارش این بود که ایشان اولین زنی بود که به پیامبری حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله ایمان آورد و اولین بانویی بود که همراه امام علی علیهالسلام با پیامبر به نماز ایستاد و در برابر عظمت خدای یگانه سجده نمود.
از یکی از همسران پیامبراعظم صلیاللهعلیهوآله آورده اند که:
«من همواره از علاقه پیامبر به خدیجه در شگفت بودم؛ چرا که حضرت بسیار از او یاد میکرد و اگر گوسفندی میکشت، به سراغ دوستان خدیجه میرفت و سهمی برای آنها میفرستاد. روزی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در حالی که خانه را ترک میکرد، نام خدیجه را بر زبان آورد و از او تعریف کرد. کار به جایی رسید که صبر خویش را از دست دادم و با کمال جرئت گفتم: «وی پیرزنی بیش نبود و خدا بهتر از او را نصیب شما کرده است!» گفتار من چنان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را متأثر ساخت که آثار خشم و غضب در چهره ایشان ظاهر شد. در این هنگام رو به من کرد و فرمود: «ابدا چنین نیست!... هرگز همسری بهتر از او نصیب من نشده است. خدیجه هنگامی به من ایمان آورد که همه مردم در کفر و شرک به سر میبردند. او ثروت خود را در سختترین لحظات در اختیار من گذاشت. خدا از او فرزندانی نصیبم کرد که به دیگر همسرانم نداد».
خدیجه؛ شاعره ای با بارقه های زیبای شعر و شعور
این زن مسلمان عظیم المقام دارای بیانی بلیغ و فصیح و صاحب ذوقی سرشار و ادیبانه هم بود و شعر م می سرود.
از جمله اشعار حضرت خدیجه در شأن پیامبراکرم (ص) چنین است :
فلواننی امسیت فی کل نعمه و دامت لی الدنیا و تملک الاکاسره
فما سویت عندی جناح بعوضه اذا لم یکن عینی لعینک ناظره
اگر تمام نعمتهای دنیا از آن من باشد و ملک و مملکت کسراها وپادشاهان را داشته باشم ، در نظرم هیچ ارزش ندارد زمانی که چشمبه چشم تو نیافتند .
و این گواهی بی بدیل تاریخ درباره یک زن است که «حضرت محمد (ص) هر وقت از تکذیب قریش و اذیتهای ایشانمحزون و آزرده میشدند ، هیچ چیز آن حضرت را مسرور نمیکرد مگریاد خدیجه ; و هرگاه خدیجه را میدید مسرور میشد».
رسول گرامی اسلام(ص) فرمود: «هیچ ثروتی به اندازه ثروت خدیجه علیهاالسلام برای من سودمند نبود».
پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله سه شبانه روز در غار ثور ماند، امیر مؤمنان نیز شبانه خود را به غار رساند و آذوقه و لوازم سفر را آورد. در آنجا رسول اکرم(ص) به علی(ع) فرمود: «امانتهای زیادی نزد من است، به بالای ابطح -تپهای در مکه- برو و صبح و شب با صدای بلند بگو: هر کسی نزد محمد امانت و یا ودیعهای دارد بیاید و تحویل بگیرد. یا علی! بعد از این با هیچ حادثهای ناگوار مواجه نخواهی شد تا این که نزد من برسی. امانتهای مردم را آشکارا تحویل بده. ای علی! تو را سرپرست دخترم فاطمه قرار دادم و خدا را مراقب شما.
از آخرین باقیمانده اموال خدیجه برای خود و فاطمه و هر کس از بنی هاشم که قصد همراهی با شما را دارد، شتر و زاد و توشه بخر و بعد از رد امانتها، دیگر درنگ نکن... .»
ابوعبیده -نوه عمار یاسر- میگوید: «فرزند ابی رافع این مطالب را به نقل از پدرش گفت. من پرسیدم: مگر رسول خدا مال و ثروتی قابل توجه داشت که دو شتر برای سفر خودش خرید و به امیر مؤمنان هم سفارش کرد زاد و توشه دیگر مهاجران را تهیه کند؟
ابی رافع پاسخ داد: پدرم گفت: پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: هیچ مال و ثروتی برای من سودمندتر از اموال خدیجه نبود. ابی رافع افزود: پدرم گفت: از آخرین موارد مصرف اموال خدیجه خرید زاد و توشه برای مسلمانان مستضعف بود که قصد داشتند به مدینه هجرت کنند.
سفر اکثر مسلمانان با اموال خدیجه ممکن شد. آخرین آنها هم قافلهای بود که امیر المؤمنین آن را سرپرستی کرد.
در بهشت، خانهای داری که در آن رنج و سختی نمیبینی
پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله خدیجه کبری را همیشه به مقام و منزلتی بس ارجمند و بلندمرتبه در بهشت برین الهی مژده می داد و میفرمود: «در بهشت، خانهای داری که در آن رنج و سختی نمیبینی.»
امام صادق علیهالسلام نیز میفرماید: هنگامی که خدیجه وفات یافت، فاطمه خردسال بیتابی میکرد و گرد پدرش میگشت و سراغ مادر را از او میگرفت. پیامبر از این حالت دخت کوچکش بیشتر محزون میشد و دنبال راهی بود تا او را آرام کند. فاطمه همچنان بیتابی میکرد تا اینکه جبرئیل بر پیامبر نازل شد و فرمود: «به فاطمه سلام برسان و بگو مادرت در بهشت خانهای کنار آسیه، همسر فرعون و مریم، دختر عمران نشسته است.»هنگامی که فاطمه این سخن را شنید، آرام گرفت و دیگر بیتابی نکرد.
آنچنان که در تاریخ آمده است حضرت خدیجه (س) سه سال قبل از هجرت بیمار شد . پیغمبر (ص) به عیادت وی رفت و فرمود : ای خدیجه ، «اما علمت ان اللهقد زوجنی معک فی الجنه» ; آیا میدانی که خداوند تو را دربهشت نیز همسرم ساخته است ؟ !
آنگاه از خدیجه دل جویی و تفقد کرد ; او را وعده بهشت داد ودرجات عالی بهشت را به شکرانه خدمات او توصیف فرمود .
و فرجامین سرنوشت خدیجه کبری این بود که در سن 65 سالگی در ماه رمضان سال دهم بعثت در خارج ازشعب ابوطالبدارفانی را وداع گفت و پس از عمری پاکی و درستی و رشادت و وفادای و یاری رسول خدا به ملکوت اعلی شتافت.
پیغمبر خدا (ص)شخصا خدیجه را غسل داد ، حنوط کرد و با همان پارچهای که جبرئیلاز طرف خداوند عزوجل برای خدیجه آورده بود ، کفن کرد . رسولخدا (ص) شخصا درون قبر رفت ، سپس خدیجه را در خاک نهاد وآنگاه سنگ لحد را در جای خویش استوار ساخت . او بر خدیجه اشکمیریخت ، دعا میکرد و برایش آمرزش میطلبید .
بار دیگر با زهرای اطهر هم ناله شویم و این ندای محزون و دردآور را سر دهیم که!
ای مادر!
ای مهربان مادر اسلام یا خدیجه الکبری!
می سوزم و چو شمع سحر آب می شوم/از غصه ی فراق تو بی تاب می شوم
اکنون که زخم رفتن تو بر جگر نشست/این کوه درد بر سر دوش پدر نشست...
*پی نوشتها و منابع:
دانشنامه بزرگ اسلامی
شعر:رضا رسول زاده