به گزارش خبرگزاری «حوزه»، تربیت اسلامی از توصیه های بزرگان دین برای مسلمانان است که در شماره های گوناگون، بخش های مختلفی را تقدیم حضور مخاطبان گرامی خواهیم کرد.
* سکوت
- جنبه مثبت و منفي زبان
نعمت زبان و بيان از ويژگي خاصي برخوردار است، لكن از اين نكته نيز نبايد غفلت كرد كه زبان داراي دو بُعد مثبت و منفي است و نمي توان گفت چون زبان نعمت عظماي الهي است پس بايد هر چه بيشتر آن را به كار انداخت و بدون حساب هر سخني را بر زبان جاري ساخت بلكه بايد در موارد ضروري و مفيد از آن بهره برداري كرد.
- سخن، بهترين عبادت و زشت ترين معصيت
حضرت علي ـ عليه السّلام ـ فرمود:
... و در ميان عبادات و طاعاتي كه از اعضاء و جوارح انسان سر مي زند عبادتي كم زحمت تر و كم مؤونه تر و در عين حال گرانبهاتر نزد خدا از سخن وجود ندارد البته در صورتي كه كلام براي رضاي خدا و به قصد بيان رحمت و گسترش نعمتهاي او باشد، زيرا بر همه مشهود است كه خداوند ميان خود و پيامبرانش جهت كشف اسرار و بيان حقايق و اظهار علوم پنهاني خود چيزي را جز كلام واسطه قرار نداده و وحي و تفهيم مطالب به وسيله كلام صورت گرفته است، چنانكه ميان پيامبران و مردم نيز وسيله اي جز سخن براي ابلاغ رسالت وجود ندارد. از اينجا روشن مي شود كه سخن بهترين وسيله و ظريف ترين عبادت است و همچنين هيچ گناهي نزد خداوند سنگين تر و به كيفر نزديكتر و پيش مردم نكوهيدهتر و ناراحت كننده تر از سخن نيست.[1]
اصولا يكي از نشانه هاي انسان عاقل آن است كه بيجا سخن نمي گويد، زيرا زبان بيان كننده ميزان عقل آدمي است، چنانكه اميرمؤمنان ـ عليه السّلام ـ فرمود:
«تَكلّمُوا، تُعْرَفُوا فإنَّ الْمرْءَ مخْبوءٌ تحْت لِسانِهِ.»[2]
سخن بگوييد تا شناخته شويد چرا كه انسان در زير زبان خود پنهان است.
آدمي مخفي است در زير زبان اين زبان پرده است بر درگاه جان
چونك بادي پرده را درهم كشيد سرّ صحن خانه شد بر ما پديد
كاندر آن خانه گهر يا گندم است گنج زر يا جمله مار و كژدم است
يا در او گنج است و ماري بر كران زانك نبود گنج زر بي پاسبان
بي تأمّل او سخن گفتي چنان كز پس پانصد تأمّل ديگران[3]
و در جاي ديگر فرمود:
«ألْمرءُ مخْبوءٌ تحْت لسانِِهِ.»[4]
آدمي در زير زبان خود پنهان است.
و به قول شاعر:
تا مرد سخن نگفته باشد عيب و هنرش نهفته باشد
به هر حال، انسان عاقل و دورانديش اول فكر مي كند آنگاه سخن مي گويد.
اميرمؤمنان ـ عليه السّلام ـ فرمود:
«لسانُ الْعاقل وراءَ قلْبِهِ و قلْب الْأَحْمق وراءَ لسانِهِ.»[5]
زبان عاقل در پشت قلب او جاي دارد و قلب احمق پشت زبان اوست.
مرحوم سيّد رضي هنگامي كه اين جمله را در نهج البلاغه نقل مي كند مي گويد: اين جمله از كلمات شگفت انگيز و پرارزش مولا اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ است و مقصود اين است كه انسان عاقل زبان خود را پيش از مشورت كردن و انديشيدن به سخن نمي گشايد، ولي احمق قبل از اينكه فكر و انديشه كند سخن مي گويد.
بنابراين، گويي زبان عاقل دنباله رو قلب اوست ولي قلب احمق از زبانش تبعيت مي كند. همين مضمون در عبارت ديگري از آن حضرت نقل شده است كه فرمود:
«قلبُ الْأحمقِ في فيهِ و لسانٌ الْعاقل في قَلْبِهِ.»[6]
قلب احمق در دهان او و زبان عاقل در قلب اوست.
و در جاي ديگر آمده است:
... زبان مؤمن در پس قلب او و قلب و عقل منافق پشت زبان اوست. يعني مؤمن هرگاه بخواهد سخني بگويد نخست مي انديشد، اگر نيك بود مي گويد و اگر ناپسند بود از گفتن آن خودداري مي كند اما شخص دورو و منافق آنچه بر زبانش جاري مي شود مي گويد و نمي داند كدام سخن به سود او و كدام سخن به زيانش تمام مي شود. (سپس فرمود:) رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله و سلم ـ فرموده است: «ايمان هيچ بنده اي درست نمي شود مگر اينكه قلبش درست شود و قلبش درست نمي شود تا آنكه زبان او راست و مستقيم شود»...[7]
خلاصه آنكه انسان بايد هنگام سخن گفتن تأمّل كند و بيهوده سخن نگويد كه اگر در گفتار زمام اختيار را از كف داد عواقب سوء و زيانباري به دنبال خواهد داشت.
انسان تا سخن نگفته سخن در اختيار اوست، اما وقتي از دهان او خارج شد انسان در اختيار آن قرار مي گيرد. اين حقيقت را حضرت علي ـ عليه السّلام ـ اين گونه بيان مي فرمايد:
سخن مادام كه آن را نگفته اي در اختيار تو است اما همين كه از دهانت خارج شد تو در اختيار آن هستي. بنابراين زبانت را همچون طلا و نقره ات نگه دار، زيرا بسيار شده كه يك كلمه نعمت بزرگي را از انسان سلب كرده و يا بلا و دردسري برايش فراهم ساخته است.[8]
بسيارند كساني كه از سخن گفتن نادم و پشيمان اند اما به خاطر سكوت هيچگاه اظهار ندامت نمي كنند. لقمان به فرزندش فرمود:
«يا بُنيَّ قدْ نَدِمتُ علي الْكلامِ ولمْ أنْدم عَلي السُّكوتِ.»[9]
فرزند عزيزم! چه بسا كه من در اثر گفتار پشيمان شده ام اما به خاطر سكوت افسوس نخورده ام.
چند نكته درباره سكوت
در برخي از روايات آمده كه سكوت و خاموشي از سخن گفتن بهتر است:
1. رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود:
«نجاةُ الْمؤمن في حفْظِ لسانِهِ.»[10]
نجات مؤمن در حفظ زبان اوست.
2. امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود:
«قال لُقمان لابْنهِ يا بُنيَّ! أنْ كُنت زَعَمْت أنَّ الْكلامَ منْ فِضَّةٍ فَانَّ السُّكوت من ذَهبٍ.»[11]
لقمان به فرزندش گفت: فرزند عزيزم! اگر گمان مي كني سخن گفتن، نقره است به درستي كه سكوت، طلا است.[12]
3. رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ فرمود:
«منْ سَرَّهُ انْ يَسْلم فَلْيلزم الصَّمْتَ.»[13]
كسي كه مي خواهد سالم بماند بايد سكوت كند.
4. شخصي خدمت رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ رسيد و گفت:
«اخْبرني عنِ الْاسلام بِامرٍ لا اسْئَلُ عنْهُ احداً بعْدك، قال: قُل امنْتُ بِاللهِ ثُم اسْتَقِمْ؟ قلتُ فما أتَّقي؟ فَأؤمأَ بيَدِهِ الي لسانِهِ.»[14]
درباره اسلام (و دستورهاي آن) مطالبي بفرماييد كه بدان عمل كنم و نيازي نباشد كه از ديگران در اين باره بپرسم. پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: بگو به خدا ايمان آوردم و در اين راه استوار باش. ديگر بار پرسيدم از چه چيز خود را حفظ كنم؟ پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله و سلم ـ به زبان خود اشاره كرد، يعني از زبانت بترس و آن را كنترل كن.
شعار اهل تحقيق
امام صادق ـ عليه السّلام ـ درباره فوايد خاموشي فرمود: صمت و خاموشي طريقه اهل تحقيق و شعار كساني است كه با ديده بصيرت در حقايق ثابت و استوار جهان مي نگرند؛ كساني كه در حقايق ماسبق و زمانهاي گذشته غور و بررسي كرده و حقايقي را بيان مي كنند كه قلم ها ننوشته و در كتاب ها نيامده است.
آن گاه فوايد و آثار سكوت را بر شمرده و مي فرمايد:
1. سكوت كليد هرگونه راحتي و آسايش دنيا و آخرت است.
2. موجب رضا و خشنودي خدا است.
3. باعث سبك شدن حساب انسان در روز قيامت است.
4. وسيله محفوظ ماندن از خطاها و لغزش ها است.
5. براي جاهل پرده و ساتر، و براي عالم زينت است.
6. وسيله اي است براي قطع شدن هوي و هوس هاي نفساني.
7. وسيله رياضت نفس است.
8. وسيله درك حلاوت و لذّت عبادت و مناجات با پروردگار است.
9. قساوت و سختي دل را از بين مي برد.
10. وسيله اي است براي كسب حيا و پرهيزكاري.
11. سبب زياد شدن تدبّر و تعقّل و مروّت و مردانگي است.
12. موجب فهم و كياست و عقل انسان مي شود.
سپس امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: اكنون كه به فايده هاي سكوت آگاه شدي، پس دهان فروبند و تا مجبور نشدي لب به سخن مگشاي، به ويژه اگر كسي را پيدا نكني كه براي خدا و در راه خدا با او گفتگو كني.
آنگاه فرمود: وسيله هلاكت و نجات مردم سخن گفتن و سكوت است. پس خوشا به حال كسي كه توفيق شناخت سخن خوب و بد را پيدا كند و به فوايد و آثار پسنديده كم گويي و سكوت آگاه گردد، زيرا سكوت از اخلاق انبياي الهي و شعار بندگان برگزيده خداوند است و اگر كسي ارزش و قدر كلام را بداند بيجا سخن نمي گويد و سكوت را شعار خود قرار مي دهد و كسي كه بر لطايف سكوت آگاهي و اشراف داشته باشد و صمت و خاموشي را امين خزاين و اسرار دل خويش قرار دهد چنين شخصي گفتار و خاموشي اش هر دو عبادت مي شود و كسي جز خدا به حقيقت اين عبادت آگاهي ندارد. [15]
- توضيح لازم و نكته قابل توجه:
البته بايد تذكر داد كه هدف اصلي از احاديث سكوت اين نيست كه انسان بايد هميشه و در همه حال لب فرو بسته و زبان به سخن نگشايد و حتي در مقام احقاق حق خود و ديگران سكوت اختيار كند و به دفاع از خود برنخيزد، بلكه مقصود جلوگيري از هرزه گويي و فضول كلام است، زيرا اگر روايات سكوت را اين گونه تفسير كنيم كه انسان بايد در هر حال حتي در برابر ستم ستمكاران و افساد مفسدان مهر سكوت بر لب زده و فرياد برنياورد چنين تفسيري بي ترديد مخالف ضرورت شرع انور است كه امر به معروف و نهي از منكر را از اهمّ واجبات شمرده و سكوت در برابر ظلم را گناهي بزرگ مي داند. اگر در برابر مفاسد و مظالم بنا بر سكوت باشد كيان اسلام به خطر مي افتد. در اين گونه موراد اسلام دستور مي دهد كه مُهر سكوت را بشكنيد و داد بزنيد و فرياد برآوريد و مردم را نيز عليه فساد و ستم برانگيزانيد، چراكه:
اگر بيني كه نابينا و چاه است اگر خاموش بنشيني گناه است
در حقيقت، كساني كه در اين گونه موارد سكوت مي كنند اصل مسلّم قرآني را ناديده انگاشته اند و آن اصل امر به معروف و نهي از منكر است كه از اهمّ فرايض به شمار مي رود و در قرآن مجيد و روايات اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ تأكيد زيادي بر آن شده است و از كساني كه امر به معروف و نهي از منكر را ترك كنند نكوهش شده و آنها را مستوجب غضب و خشم خداوند دانسته اند.
[1] . مصباح الشريعه، باب چهل و ششم
[2] . نهج البلاغه صبحي صالح، حكمت 392؛ فيض الاسلام، حكمت 384
[3] . مثنوي معنوي، دفتر دوم، صفحه 241
[4] . نهج البلاغه فيض الاسلام، حكمت 140
[5] . نهج البلاغه صبحي صالح، صفحه 476، شماره 40
[6] . همان، صفحه 476، شماره 41
[7] . نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه 175
[8] . نهج البلاغه صبحي صالح، حكمت 381
[9] . المحاسن و المساوي بيهقي، ج 1 / صفحه 166
[10] . اصول كافي، ج 2 / صفحه 114، باب الصمت و حفظ اللسان، حديث 9
[11] . اصول كافي، ج 2 / صفحه 114؛ الحقائق في محاسن الاخلاق، صفحه 66
[12] . شعر معروف گر سخن نقره است خاموشي طلا است از اينجا گرفته شده
[13] . محجّة البيضاء، ج 5 / صفحه 193
[14] . همان، صفحه 192
[15] . مصباح الشريعه، باب 27
@#@
پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود:
خداي عزّوجلّ دشمن دارد بنده ضعيفي را كه دين ندارد. سؤال شد: مؤمن ضعيفي كه دين ندارد كيست؟ فرمود: آن كس كه نهي از منكر نمي كند.[1]
اگر قرار بود كه انسان هميشه سكوت كند و از منكر و زشتي جلوگيري نكند، امام باقر ـ عليه السّلام ـ نمي فرمود:
«وَيْلٌ لِقوْمٍ لا يَدينُون اللهَ بِالأمْر بِالْمعروف و النَّهْي عنِ الْمنكر.»[2]
بدا به حال مردمي كه امر به معروف و نهي از منكر را وظيفه خود نمي دانند.
زيرا بي ترديد اگر امر به معروف و نهي از منكر اجرا نشود هيچ يك از واجبات به پا داشته نخواهد شد. امام باقر ـ عليه السّلام ـ فرمود:
«إنَّ الْأمر بِالْمعروفِ و النَّهي عنِ الْمنكرِفريضةٌ عظيمةٌ بها تُقام الْفرائِضُ.»[3]
به پا داشتن ديگر فرايض و واجبات بستگي به امر به معروف و نهي از منكر دارد.
و اميرمؤمنان ـ عليه السّلام ـ درباره امر به معروف و مبارزه با منكرات مي فرمايد:
«... و افْضل من ذلك كُلِّهِ كلمةُ عدلٍ عند إمامٍِ جائِرٍ.»[4]
... از همه اينها مهمتر سخني است كه براي دفاع از عدالت در برابر پيشواي ستمگري گفته مي شود.
خلاصه اگر در روايات سخن از فضيلت سكوت و خاموشي به ميان مي آيد مقصود سخناني است كه بي جا و بي مورد از زبان انسان خارج شده و با غيبت و تهمت و دروغ و افترا باشد. در اين موارد است كه بايد انسان خود را كنترل كند و لب فرو بندد:
«الصَّمْتُ الْيَقُ بِالْفَتي من مَنْطقٍ في غَير حينهِ.»[5]
سكوت از سخن گفتن بي مورد سزاوارتر است.
در برخي از روايات گفتاري كه آفتي به دنبال نداشته باشد و به ايمان انسان زيان نرساند بر سكوت ترجيح داده شده است:
از امام علي بن حسين ـ عليه السّلام ـ درباره سخن گفتن و خاموشي پرسيدند: كداميك از اين دو برتر است؟ فرمود: هر يك از اين دو آفاتي دارد كه اگر از اين آفات سالم بماند سخن گفتن از خاموشي بهتر است. عرض شد: چگونه يا ابن رسول الله؟ فرمود: براي اينكه خداوند عزّوجلّ پيامبران و اوصياي آنان را با سكوت مبعوث نكرد. آنها آمدند كه با مردم سخن بگويند. و هيچ كس با سكوت و خاموشي سزاوار بهشت و مستوجب ولاية الله و مصون از عذاب خدا نمي شود. تمام اين فوايد و نتايج به وسيله سخن متحقّق مي شود. (سپس فرمود:) من هيچگاه ماه را با خورشيد در يك كفه برابر قرار نمي دهم (يعني كلام به مثابه خورشيد و سكوت به منزله ماه است)، چون تو در مقام توصيف سكوت از كلام بهره مي گيري ولي در توصيف كلام از سكوت نمي توان استفاده كرد.[6]
يعني چنانكه ماه به وسيله نور خورشيد خود را نشان مي دهد سكوت هم به وسيله سخن فضيلتش آشكار مي شود و عكس آن ممكن نيست كه خورشيد را با ماه نشان دهند.
در حديثي از حضرت امام رضا ـ عليه السّلام ـ آمده است:
«من علامات الْفِقْهِ الْحلمُ و الْعلم و الصَّمْتُ إنَّ الصَّمت بابٌ من أبوابِ الْحكمةِ انَّ الصَّمت يَكْسبُ الْمحبَّةَ إنَّهُ دليلٌ علي كُلّ خيرٍ.»[7]
از نشانه هاي دانايي سه چيز است: بردباري، دانش، خاموشي. و به راستي صمت و سكوت دري از درهاي حكمت است. صمت و سكوت محبّتها را جلب مي كند و آن راهنماي تمام نيكيها است.
با توجه به آثاري كه براي صمت و سكوت در اين حديث آمده است معلوم مي شود كه مقصود از اين سكوت چيست، زيرا هر سكوتي نمي تواند داراي چنين ارزشهايي باشد.
نتيجه بحث
از آنچه گذشت نتيجه مي گيريم كه نعمت بيان با تمام ارزش و اهميتي كه دارد داراي دو بُعد مثبت و منفي است و در آغاز مرحله خودسازي بيشتر به بُعد منفي توجه شده است تا بُعد مثبت. آنگاه كه انسان در اين مرحله قدري پيش رفت و بر زبان خويش تسلط پيدا كرد، بحث سكوت مطرح نيست بلكه صمت مطرح مي شود، چون سكوت مطلق را صمت نمي گويند، صمت به سكوت معنادار و كنترل شده اطلاق مي شود، يعني سكوت بي مورد. پس آنچه مطلوب است سكوت مطلق نيست بلكه سكوت به مورد است، زيرا چنانكه گفتيم در بسياري از اوقات گفتار و اظهار عقيده و امر و نهي لازم و واجب است و در چنين مواردي سكوت حرام است (دقت كنيد).
[1] . وسائل الشيعه، ج 11 / صفحه 391
[2] . همان، صفحه 393
[3] . همان، صفحه 395
[4] . نهج البلاغه صبحي صالح، حكمت 374
[5] . الذريعه الي مكارم الشريعه، صفحه 96
[6] . الحقائق في محاسن الاخلاق، صفحه 66. در بحارالانوار (چاپ بيروت، ج 68 / صفحه 274) اين روايت با تفصيل بيشتري نقل شده است
[7] . اصول كافي، ج 2 / صفحه 113، باب الصمت و حفظ اللسان، حديث 1؛ تحف العقول، صفحه 332 با اندكي تفاوت