جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳ |۱۱ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 13, 2024
خدا

حوزه/ شیخ کلینی (رحمه‌الله) در کتاب ارزشمند «کافی» روایاتی از مناظرات امام صادق (علیه‌السلام) با کافران که در آن زمان «زندیق» گفته می‌شدند را نقل کرده است.

خبرگزاری حوزه | شیخ کلینی (رحمه‌الله) در کتاب ارزشمند «کافی» روایاتی از مناظرات امام صادق (علیه‌السلام) با   کافران  که در آن زمان «زندیق» گفته می‌شدند را نقل کرده است؛ در یکی از این مناظرات، مردی از «مصر» به خدمت حضرت آمدند تا در مساله «وجود خداوند متعال» با ایشان مناظره کند، این مناظره بدین شرح است:

    

هشام بن حکم می‌گوید: در شهر «مصر» زندیقی بود که سخنانی از امام صادق (علیه‌السلام) را شنیده بود، او برای مباحث و منظره با حضرت به مدینه آمد؛ اما زمانی که او آمد، حضرت در مکه حضور داشتند، لذا به مکه آمد تا حضرت را ببیند. ما با حضرت صادق (علیه‌السلام) مشغول طواف خانه خدا بودیم که او آمد، نامش «عبد الملک» و کینه‌اش «ابو عبد اللَّه» بود، در حال طواف شانه‌اش را به شانه امام صادق (علیه‌السلام) زد، حضرت فرمود: نامت چیست؟ گفت نامم: عبد الملک، (بنده سلطان). حضرت فرمود: کنیه‌ات چیست؟ گفت: ابو عبد اللَّه (پدر بنده خدا). حضرت فرمود: این ملکی که تو بنده او هستی؟ از ملوک زمین است یا آسمان، هم‌چنین به من بگو پسر تو، بنده خدای آسمان است یا بنده خدای زمین(او خاموش ماند).

    

هشام می‌گوید: به زندیق گفتم چرا جوابش را نمی‌دهی؟ اما او از سخن من ناراحت شد. امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: چون از طواف فارغ شدم نزد ما بیا، زندیق پس از پایان طواف امام، آمد و در مقابل آن حضرت نشست و ما نیز به دور حضرت حلقه زدیم. امام به زندیق فرمود: «قبول داری که زمین زیر و زبری دارد؟ گفت: آری فرمود: زیر زمین رفته‌ای؟ گفت: نه، فرمود: پس چه می‌دانی که زیر زمین چیست؟ گفت: نمی‌دانم، ولی گمان می‌کنم زیر زمین چیزی نباشد! امام فرمود: گمان درماندگی است، نسبت به چیزی که به آن یقین نداری. سپس فرمود: به آسمان رفته‌ای؟ گفت: نه: فرمود: می‌دانی در آن چیست؟ گفت: نه، فرمود: شگفتا از تو که نه به مشرق رفته‌ای و نه به مغرب، نه زیر زمین را دیده‌ای و نه به آسمان رفته‌ای، و نه از آن گذشتی تا بدانی پشت آسمان‌ها چیست، با این حال آن‌چه را که در آن‌ها است (نظم و تدبیری که دلالت بر صانع حکیمی دارد) منکر گشتی، مگر عاقل چیزی را که نفهمیده انکار می‌کند؟!

        

زندیق گفت: تا حال کسی غیر از شما با من این گونه سخن نگفته است، امام فرمود: بنابراین تو در این موضوع شک داری که شاید باشد و شاید نباشد! گفت: شاید چنین باشد. امام فرمود: ای مرد کسی که نمی‌داند، بر آن‌که می‌داند برهانی ندارد، نادان را حجتی نیست. ای برادر اهل مصر از من بشنو و دریاب که ما هرگز درباره خدا شک نداریم، مگر خورشید و ماه و شب و روز را نمی‌بینی که به زیبایی می‌چرخند، و برای این چرخش نیز ناچار و مجبورند اگر قوه رفتن دارند؟ پس چرا برمی‌گردند، و اگر مجبور و ناچار نیستند چرا شب روز نمی‌شود و روز شب نمی‌گردد؟ ای برادر اهل مصر به خدا آن‌ها برای همیشه ناچارند و آن‌که ناچارشان کرده از آن‌ها فرمان‌رواتر و بزرگ‌تر است. زندیق گفت: راست گفتی، سپس امام (علیه السلام) فرمود: ای برادر اهل مصر به راستی آن‌چه به آن گرویده‌اید و گمان می‌کنید که «دهر»(دنیا) است، اگر مردم را می‌برد چرا آن‌ها را بر نمی‌گرداند و اگر برمی‌گرداند چرا نمی‌برد؟ ای برادر اهل مصر همه ناچارند، چرا آسمان افراشته و زمین نهاده شده چرا آسمان بر زمین نیفتد، چرا زمین بالای طبقاتش سرازیر نمی‌گردد و به آسمان نمی‌چسبد و کسانی که روی آن هستند نابود نمی‌شوند». با این بیانات امام (علیه‌السلام) زندیق ایمان آورد و گفت: خدا که پروردگار و مولای زمین و آسمان است، آن‌ها را نگه داشته است.(۱)

    

در این مناظره، حضرت دو دلیل زیبا بر وجود خداوند متعال ارائه می‌کند:

     

۱- حرکت منظم و رفت و برگشت کواکب و سیارات، دلالت می‌کند بر این‌که آن‌ها  آفریننده‌ای با اراده و مختار دارند؛ زیرا اگر صانع با شعوری نداشته باشند حرکات آن‌ها یا به طبیعت خود آن‌هاست، یا به اراده و شعور خودشان که هر دو باطل است. زیرا حرکت طبیعی همیشه به یک طرف متوجه است و یک اقتضاء را دارد مانند جسم سنگین که همیشه به پائین میل می‌کند و جسم سبک مانند دود و بخار که همیشه به بالا می‌رود و هیچ گاه برعکس نمی‌شود و چون حرکت سیارات آسمان دوری و رفت و برگشتنی است، پس طبیعی نیست. این حرکت به اراده خودشان هم نیست؛ زیرا شخص با اراده، نشاط و کسالت دارد، گاهی تند و گاهی کند می‌رود و گاهی هم می‌ایستد در صورتی که حرکت سیارات بر یک نظم معین و دائمی است پس‏ چاره نداریم جز این‌که بگوئیم آن‌ها مجبورند و با فرمان قدرتی برتر اداره می‌شوند.

     

۲- تمام موجودات جهان از زمین و آسمان و آن‌چه در آن‌ها است با نظم و ترتیب و حکمت و طبق مصلحت و برای ادامه زندگی خلق شده است و در هیچ گوشه جهان بی‌نظمی و اختلال دیده نمی‌شود، هیچ گاه آسمان به طرف زمین حرکت نمی‌کند و زمین به طرف آسمان نمی‌رود، این نظام متقن و محکم جهان جز با تدبیر و تسخیر پروردگار زنده حکیم و قادر و قاهر امکان پذیر نیست.(۲)

     

 پی نوشت ها:

(۱). شیخ کلینی، الکافی ج : ۱ ص۷۲.

(۲). اصول کافی، ترجمه مصطفوی، ج‏۱، ص۹۵.

منبع: اندیشه برتر

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha