پنجشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۳ |۶ ذیحجهٔ ۱۴۴۵ | Jun 13, 2024
تصاویر/ نشست علمی «نگاهی به دستاوردها و گونه شناسی تمایز  کنشگری سیاسی حوزه های علمیه و عالمان دین، پیش و پس از انقلاب اسلامی»

حوزه/ نشست علمی نگاهی به دستاوردها و گونه شناسی تمایز کنش گری سیاسی حوزه و روحانیت پیش و پس از انقلاب اسلامی به همت انجمن مطالعات سیاسی حوزه برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، در این نشست علمی دکتر رضا عیسی نیا عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و دکتر علیرضا جواد زاده عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی امام خمینی(ره) به ارایه بحث پرداخت.

در ادامه مباحث دو کارشناس این نشست به شکل مشروح آمده است.

رضا عیسی نیاعضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی:

در این جلسه از چهار محور بحث خواهم کرد

محور اول: ویژگیها و مختصات کنشگری روحانیت به مثابه رهبران مدنی می باشد

قبل از هرچیز لازم به یادآوری است که من همانند برخی از صاحبنظران حوزه مطالعاتی روحانیت براین باورم که، روحانیت ایران؛ اولین پایگاه جامعه مدنی، اولین ضد قدرت(در برابر قدرت دولت)و بیدارترین قشر جامعه بودندآنان آگاهترین و مستقلترین نیروی غیردولتی در ایران بودهاند بنابراین میتوان گفت که آنان رهبران مدنی، جامعه ایران شمرده میشدند ولی اگر سؤال شود که چرا و چگونه آنان رهبران مدنی بودهاند؟ می توان به موارد زیر اشاره داشت

  1. فقها، مفسران شریعتند، جامعه‌ای که برپایه شریعت بخواهد ساماندهی شود، به چنین مفسرانی نیازمندند، بنابراین اینها رهبران مدنی جامعه خواهند بود
  2. فقها، براساس آموزهها و ماموریتهایی که خود را بر آن اساس تعریف کردهاند، مبلغِ هنجارها و ارزشهایی بودند که آنان را مدافع مساوات طلبی فراگیر ملهم از قرآن و روایات قرار داده است، پس چون دفاع از جامعه(یعنی حمایت از ضعیفان و محرومان) را در اولویت خود قرار دادهاند پس رهبران مدنی جامعه بودهاند
  3. فقها، بیانگر اراده و مطالبات افراد غیرمتعلق به طبقه نخبگان بوده و از طرف آنها در بالاترین سطوح قدرت؛ شفاعت میکردند ، پس رهبران مدنی بوده و هستند
  4. فقها، با توجه به ماهیت حرفه‌شان، خود را درگیر در امور جاری و هر روزه مدنی کردهاند، آنان نسبت به زنان و مردان عادی احساس مسئولیت میکردند و بدون هرگونه درخواست رسمی از سوی آنها، خود، اقدام به نمایندگی از افراد تحت ستم می‌کردند
  5. خلاصه اینکه شاید بتوان گفت روحانیت براساس سه قاعده (یعنی۱- قاعده ارشاد جاهل؛ آنان خود را موظف میدانند که جاهل را هدایت کنند.۲-.قاعده تربیت؛ آنان تربیت و تزکیه و متخلق شدن جامعه را منوط به خود میدانند.۳-قاعده امر به معروف و نهی از منکر به عنوان رهبران مدنی شناخته میشوند چراکه آنان جانشینان پیامبران و هادیان امت هستند پس باید به مشکلات اجتماعی نه تنها توجه داشته باشند بلکه باید عملا به این حوزه ها ورود پیدا کنند

رهبری مدنی فقها از عصر غیبت بویژه غیبت کبری (یعنی از ۳۲۹ق) مسلم انگاشته شده است و در آثار فقهایی نظیر شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی و دیگر فقها این امر مشهود میباشد از باب نمونه میتوان به سید علی بن طاووس در کتاب کشف المحجه لثمرة المهجه، چاپ بیروت، دارالمرتضی، ۱۹۹۱میلادی، ص ۵۳ مشاهده کرد که در آن آورده است: من از سوی خداوند متعال و پیامبر گرانقدرش و ائمه «ع» مکلفم و وظیفه دارم که فلان کار را بکنم مثلا از بقای تو- المستنصربالله هشتمین خلیفه فاطمی- بر این منصب بیزاری جسته و عزل تو را از مقامت بخواهم یعنی ایشان از این خلیفه مشروعیت زدایی کرده است. پس یکی از کارکردهای علما مشروعیت بخشی و مشروعیت زدایی از برخی حاکمان بوده است.

در ادامه بهتر است از باب نمونه به کنشگری و اقدامات برخی از روحانیت به مثابه رهبران مدنی اشارهای داشته باشم

الف)برخی از کنشگری های آیت الله حائری

  1. جلوگیری از تصویب قانون سن ازدواج هجده سال در مجلس
  2. جلوگیری از مصرف موقوفات در غیر جای خودش
  3. درخواست فریاد رسی از ملت فلسطین
  4. تلگراف اعتراضی به کشف حجاب و خلاف قوانین شرع خواندن آن (و مورد توهین و بی مهری قرار گرفتن ولی مرحوم آیتالله حائری براین باور بود که روحانیت باید کاری کنند تا اسلام دیرتر برود.

ب) برخی از کنشگری های آیت الله حائری

وی در ۲۳ دی ۱۳۲۰ وارد قم میشوند و آیت الله صدر جای نماز خود در صحن بزرگ حرم حضرت معصومه«س» را به ایشان میدهد و آیت الله حجت کرسی تدریس درس خارج فقه خویش را به ایشان واگذار می کنند از اینجا زعامت حوزه علمیه قم بدست آیت‌الله بروجردی سپرده میشود.

  1. تعمیر و تکمیل مریضخانهی بروجرد از بودجهی وزارت بهداری
  2. تعمیر راه قم
  3. صدور گذرنامه برای عدهای از اهالی کرمانشاه و اهواز به منظور تشرف به عتبات عالیات
  4. درج تعلیمات دینی در آموزش مدارس
  5. اجازه توقف قطارها جهت اقامه‌ی نماز
  6. واگذاری مسجد مادرشاه در جنب دادگستری تهران به تجار برای تعمیر
  7. جلوگیری از تبلیغات مضر فرقه بهایی
  8. مخالفت با طرح اصلاحات ارضی(آقای بروجردی تهدید کرد که در صورت صورت اجرای آن از ایران مهاجرت خواهد کرد لذا دستههای سینه زنی و عزاداری شکل گرفت بازار تعطیل شد بدین سبب اصلاحات ارضی تصویب نشد
  9. حذف مشعل گردانی در روز افتتاحیه بازیهای المپیک(داستان مشعل المپیک بود که در نامهای خطاب به شاه مینویسد«احترامی که ما برای شما قائلیم و تعبیر«خلد الله ملکه» را که در مورد شما به کار می‌بریم، در صورتی است که شما شاهی باشید که طبق موازین مذهب شیعه عمل کنید که مخالف آتش پرستی است اگر بخواهید با این امر موافقت کنید، روابط ما با شما قطع خواهد شد و اختلاف ما همان اختلافی است که از اول، اسلام با آتش پرستی داشته است)
  10. تقریب المذاهب(ایجاد ارتباط با علمای مصر و شرکت در تاسیس دارالتقریب و حضور عالمی به نام محمدتقی قمی در آن مرکز، نشان از جهانی شدن اندیشه دینی و مذهبی روحانیت داشت که تا این زمان، قدرت فعالیت نداشتند. این امر در ایجاد اندیشه وحدت شیعه و سنی در حوزه‏های روحانیت شیعه موثر افتاد.)

محور دوم، مشکلات کنشگری سیاسی روحانیت به مثابه حکومت(یا دولت) اسلامی

در جلسه قبل به طور اجمالی به برخی از ویژگیهای کنشگری سیاسی روحانیت به مثابه رهبران سیاسی اشاره کردیم و آن این بود گفتیم که این دسته از روحانیت معتقدند که۱- اسلام منهای حکومت اسلام نیست و حکومت منهای اسلام حکومت نیست ۲- براین باورند که روحانیت باید خود را در راه اسلام، در راه قرآن و در راه اعلای کلمة اللَّه نثار کنند. چون بودن آنها با بودن احکام قرآن معنایابی میشود بنابراین اعلام میدارند که اگر بنا باشد اسلام نباشد، احکام قرآن نباشد، مذهب جعفری در کشور از رسمیت بیفتد، روحانیت اصلًا نمی‏خواهیم باشد، ۳- روحانیتی است که معتقد به اسلامی است که هم توضیح المسایل مومنان را تهیه می کند و هم قانون اساسی شهروندان را(اسلامی است که هم انسان اسلامی میسازد هم جمهوری اسلامی یا اسلامی است که دنیا و آخرت را توأمان می‌سازد( از گهواره تا گور از گور تا رستاخیز را) نتیجه این قسمت از بحث این شد که با این چرخشی که روحانیت از کنشگری به مثابه رهبری مدنی به رهبری سیاسی(حکومتی) انجام داده است بخاطر در دسترس بودن با مشکلات عدیدهای مواجه گردیده است که به برخی از آنها میتوان اشاره کرد

الف: در دسترس بودن و مشکلات در سیاست های ششگانه

روحانیت اگر نقش خود را در اقامه دین در دو سطح تعریف کرده است یعنی سطح ساماندهی مسائل اُخروی و دیگر سطح ساماندهی مسائل دنیوی به یک مسأله نوپدیدی بنام در دسترس بودن میرسد

در دسترس بودن ومسئول پاسخ گویی به مشکلات، با ایده حفظ وضع موجود ( مباد نقدی بشود که مصلحت نباشد ) در دسترس بودن بخاطر ادعایی که حوزه و روحانیت کردهاند یعنی اسلام بدون حکومت اسلام نیست و حکومت منهای اسلام حکومت نیست و این حکومت اسلامی(ج.ا.ا) آمده است که دنیا و آخرت مردم را بسازد بنابراین باید حداقل چند سیاست را ساماندهی کند الف: بیماری(سیاست سلامت و بهداشت) ب:بیکاری(سیاست اشتغال) ج: گرسنگی(سیاست تأمین اجتماعی) د: بی خانهمانی(سیاست مسکن) ح: بیسوادی(سیاست آموزش) و : ناامنی (سیاست امنیت)

ب: در دسترس بودن و تعارض نقشها؛ قرارگرفتن در سه گانه روحانیتِ رهبری مدنی، مردم، دولت، رهبری مدنی

  1. وجود ابهام در مورد لازمههای نقش خاص

وجود ابهام در مورد لازمههای نقش خاص یعنی برخی لزوماً مغایرتی میان تبلیغ و تصدی امور قائل هستند.

  1. ظهور تعهدات متناقض نقشی؛

یعنی فرد روحانی دو یا چند منصب یا سِمَت اجتماعی را عهدهدار میشود مثلا روحانیون میان تعهدات نقش خود به عنوان وعاظ و مبلغ دین و تعهدات نقش خود به عنوان وزیر، یا نماینده مجلس یا عقیدتی سیاسی سازمانهای مسلح، اینان باید تسلیم موقعیت شوند و بگویند کاری از دستمان ساخته نیست یا باید جنبه مذهبی را بگیرند و یا عوامل اجتماعی و اقتصادی برایشان مهمتر باشد.

  1. مشکل معرفت شناسی؛

یعنی در رویکرد معرفت شناختی، استقلال روحانیت به مثابه رهبران مدنی از روحانیت به مثابه نهاد دولت در صورتی امکانپذیر است که این دو، وحدت معرفتی نداشته باشند وقتی روحانیت و دولت بر پایه یک دستگاه معرفتی واحد بنا نهاده شده و محقق شوند پس استقلال این دو یک اقدام صوری خواهد بود چرا که حاکمیت دینی وقتی میخواهد کاری را انجام بدهد و بر پایه دین میخواهد کار کند یک اموراتی را به عنوان اقتضای اصلی خودش انجام میدهد که آن را نمیتوانید بگوئید از دولت مستقل بشود و الا بنیادش جدایی دین از سیاست میشود که منظور نظر نیست. بنابراین، وقتی این دو، وحدت در پیش فرضها ،وحدت در اجرا و وحدت در اهداف و مقاصد داشته باشند استقلال این دو نهاد از همدیگر مشکل آفرین خواهد بود؟ از اینرو میتوان گفت روحانیت در«تله سیاست» افتاده و رهایی از آن به این آسانی نیست چون وانهادن سیاست و برگشت به گوشهی حجره و اکتفا کردن به مسجد و حسینیه یا محرم و صفر و انجام مراسم کفن و دفن، و...مساوی خواهد بود با جدایی دین از سیاست یعنی برگشت به همان بدبختیِ تحجریِ که با آن حداقل از سال ۱۳۴۲ تا به حال جنگیده است و همه گرفتاری های اسلام و مسلمانان را از همین تحجر و ایده جدای دین از سیاست دانسته است و اگر هم به انعطاف ناپذیری دست بزند و اصرار در باقی ماندن در ایده عینیت دین و سیاست را داشته باشد نمیشود ضد سیاستِ مستقر بود و درعوض تشویق و حمایت هم شد و مردم را هم داشت چون فرض این است که مردم از کسانی که از جانب روحانیت به مدیریت امور عمومی جامعه میپردازند رضایتمندی ندارند اگر داشتند که هیچ تلاقیای ایجاد نمیشد پس یا باید دعاگوی سیاست بود و همه معایب سیاست و قدرت را دید ولی دم برنیاورد که در این صورت دیگر در صف مردم نیست و یا به گوشهای باید خیزد و انزوا گزیدکه این هم کاری خلاف عقلانیت و سیرهی روحانیت اسلام فقاهتی(اسلام سیاسی) یا روحانیت به مثابه رهبران سیاسی خواهد بود.

محور سوم: نکاتی در باره حس آیندهیِ کنشگری روحانیت به مثابه تمدن سازی

روحانیت امروزه(یعنی روحانیتی که جمهوری‌اسلامی – یا نظام سیاسی – سازی کرده است) باید از نگاه هفت و هشتی یا زیگزاگی عبور کرده باشد و با داشتن الگویی به کنشگری سیاسی خود تداوم بخشد که بنظر میرسد یکی از آن الگوها شکل دهی اتحاد جماهیر اسلامی است آنهم با مهیا ساختن مقدمات زیر:

الف: گذر از فقدان فضای معنایی مشترک در واحد تحلیل جهان اسلام یا تمدنی؛

در این قسمت بنظر میرسد که در مفاهیمی چون، ایثار، شهادت، نفی سلطه غرب و دشمن ستیزی و... با اهمیت تلقی کردن آن بتوان به وجوه مشترکی در اسلامی بودن واحد تحلیل جهان اسلام تمدنی برسیم.

ب: عبور از فقدان شبکه مفاهیم

فعال سازی و عبور از فقدانی که در شبکه مفاهیم داریم یعنی با ایجاد و یا تقویت یا احیای وباسازی شبکهای به نام الله، قرآن، نبی، مستکبر، مستضعف، می توان برای کنشگری روحانیت در واحد تحلیل تمدنی خیز برداشت بنابراین باید از این سوگمندانهها بیرون آمد چون ما مسلمان هستیم و اشتراکاتی فرهنگی باهم داریم لذا نباید ائتلاف امنیتی ما با روسها، چینیها و هندیها باشد و ائتلاف اقتصادی ما در گرو رابطه با غرب معنا شود و امنیت اکثریت قاطع کشورهای اسلامی با سازمانها و دولتهای غربی باشد نه با اتحادیههای درون دنیای اسلام. مثلاً ترکیه عضو ناتو است، مصر با آمریکا همراه است، کشورهای تازه استقلال یافته آسیای مرکزی و قفقاز علاقه شدید به غرب دارند،

ج: یافتن راههای برای استفاده بهینه از منابع استراتژیک جهان اسلام

توانایی یا منابع قدرت کشورها در سطح توانایی استراتژیکی معمولاً با سه مؤلفه: ۱. جغرافیای کشور؛ ۲. جمعیت و مساحت؛ ۳. منابع طبیعی. بررسی میگردد ولی منطق همکاریهای سیاسی و امنیتی کشورها نه به واسطه مذهبی بودنشان، بلکه به واسطه تلاقی منافع ملی و تقارن جغرافیایی و یا استفاده از امکاناتی که کشورها میتوانند به یکدیگر عرضه کنند، تعریف میشود، در نتیجه مشاهده میکنیم که منافع ملی کشورهای اتحادیه عرب با ۴۶۰ میلیون نفر جمعیت در تعامل با غرب و ناسیونالیسم در نسخه اول «عربی» تعریف شده است و منافع ملی آلبانی، بوسنی، ترکیه در اروپاگرایی معنا پیدا میکند و منافع ملی کشورهای مالزی، اندونزی و برونئی در آسه آن تعریف شده است و...

  1. مجور چهارم: جمعبندی از سخنان ارائه شده در دو جلسه کنشگری سیاسی روحانیت

گفتیم که کنشگری روحانیت در/با سه حس قابل تبیین است. بنابراین ما با آگاهی به این نکته که میان کنشگر سیاسی و کنشگر اجتماعی تفاوت است به بحث از کنشگری روحانیت پرداختیم

  1. حس گذشته؛ گذشته ی کنشگری روحانیت در قالب رهبری مدنی تشریح گردید حال چه این رهبری مدنی در قالب و چهره مشروعیت زدایی بوده یا در چهره مشروعیت بخشی و به هر دلیلی که بوده یا بخاطر تقیه بوده، یا بدلیل باور به دو نظام ساماندهی ، یا بخاطر ناتوانی و عدم بسط ید، و یا.... خلاصه اینکه در این حس؛ کنشگریِ روحانیت نتوانست از مرز جنبش و نهضت بودن خارج شود. روحانیت به مثابه رهبران مدنی به روحانیت به مثابه نهاد دولت گذر نکردند بنابراین کنشگری روحانیت در حس گذشته به مثابه رهبران مدنی و با پشتیبانی نظریه«اسلام اجتماعی»، ضرورت هدایت و رهبری مردم در عرصه کنشگری سیاسی خود را توجیه کرده و ورودی جدی در تحولات اجتماعی داشتهاند
  2. حس حال؛ کنشگری روحانیت در حس حال شیفت از رهبری مدنی به رهبری نظام سیاسی و استقرار و حفظ نظام سیاسی است یعنی تشکیل جمهوری اسلامی که در این حس؛ محدودهی کنشگری او در دو حد ۱- حدِ سامان دهی زندگی دنیوی مردم ۲- ساماندهی آخرت مردم تعریف میشود لذا در این جا از روحانیت علاوه بر کنشگری در قالب همکاری، کنشگریهای دیگری در قالب نقد ، طرد، و سکوت را شاهد بودهایم

در این حس کنشگری روحانیت به حفظ نظام سیاسی بسنده شده است و گامهایی برای تحقق حس آینده نیز برداشته شده است

  1. حس آینده؛ بنظر میرسد که روحانیت باید به سمت تحقق رهبری تمدن اسلامی در قالب اتحاد جماهیر اسلامی تلاش کند و در این مسیر با مشکلاتی نظیر ۱- مشکل فقدان معنایی واحد ۲- فقدان شبکه مفاهیم۳- و مشکل عدم دستیابی به ارتباطات در حوزه ژئوپلتیک را دارد

علیرضا جواد زاده عضو هیئت علمی موسسه پژوهشی امام خمینی(ره)

روحانیت را بر اساس روش دین شناسی به سه دسته تقسیم می کنیم. یک دسته جریان اجتهادی، یک دسته متحجر و اخباری مسلک و یک دسته نیز متجددین یا روشنفکران دینی قرار دارند.

سوال این است که آیا روشی که عقلا در فهم یک مکتب دارند را در دین شناسی به کار می گیریم یا خیر؟ جریان اجتهادی روش عقلا را به کار می گیرد ولی دو جریان دیگر خیر.

روش های عقلا دارای دو شاخصه است که شامل نگاه جامع به موضوع و توجه به اصل و شرایط صدور.

با توجه به این چارچوب سه مقطع از کنشگری سیاسی روحانیون را شامل مشروطه، انقلاب و جمهوری اسلامی را مد نظر قرار می دهیم.

مقطعی که در کنشگری سیاسی روحانیون برجسته است، دوره مشروطه می باشد. ورود روحانیت در عرصه سیاست یک مزیت بود ولی به خودی خود آسیب هایی را به همراه داشت که یکی از مهمترین آنها، اختلافاتی بود که شکل گرفت. شاید این اختلافات را بی نظیر بدانیم که هم گسترده بود هم شدید.

در اینجا سه جریان فکری را مشاهده می کنیم که شامل سه جریان اجتهادی، غربگرا و متحجر هستند.

در جریان اجتهادی افرادی چون سید محمد کاظم طباطبایی و شیخ فضل الله و بهبهانی و... را شاهدیم. در جریان اخباری نیز افرادی وجود دارند که این گرایش را داشتند که از جمله آنها می توان به میرزا صادق آقا مجتهد تبریزی اشاره کرد که ایشان به ظاهر جزو اصولیون هستند ولی در مباحثی که مطرح می کند به کنه اخباری گری ایشان می رسیم. مثلا ایشان بیان می کند که مشروطه چون غربی است اصلا قابل تبدیل نیست. یا در خصوص امربه معروف نیز نظر خاصی دارد که ناظر به مجلس بیان می دارد که امر به معروف اصلا نمی تواند مفهوم اجتماعی داشته باشد.

در حال حاضر نیز مقلدین ایشان در یکی از روستاهای نزدیک استان تهران حضور دارند که از مظاهر تجدد دوری می کنند. البته ایشان به این شدت این افراد خواهان دوری از تجدد نبود.

جریان غربگرای اسلامی نیز دارای افراد فعالی چون شیخ ابراهیم یزدی و سید نصرالله تقوی و مرحوم سید محمد طباطبایی است. میزان غربگرایی این افراد باهم تفاوت دارد. شیخ ابراهیم نگاه غربگرایی قوی تری دارد. جالب است که هر سه نفر عضو لژ فراماسونری بودند. البته سید محمد طباطبایی بعدا از آنها دروی جست.

عمده روحانیت در قالب روحانیت اجتهادی بودند. اختلافاتی که در جریان اجتهادی شکل گرفت بیشتر بر سر تشخیص متفاوت از فضا و محیط سیاسی بود. وقتی دیدگاه مرحوم شیخ فضل الله و آخوند را ملاحظه می کنیم می بینیم که نظر آنها کاملا مصداقی است. مثلا در زمینه تعریف مجلس و نقش آن در اقامه امر به معروف و شکل دهندگی به بدعت ها و... نگاه های متفاوتی وجود داشت.

گزارشی از نشست کنشگری های سیاسی حوزه و روحانیت در تاریخ

مرحوم آخوند خراسانی مجلس را در خدمت امر به معروف و امورات مسلمین و کنترل ظلم سلاطین و.. می دانست ولی مرحوم شیخ چنین نظری نداشت و آن را با مسایل دیگر برداشت میکرد.

اینکه چه عوامی باعث شد که اختلاف در پیدایش مصادیق شود جای بحث است ولی مهمترین عامل این تفاوت به منابع اطلاعاتی بر می گشت.

مرحوم آخوند در نجف از فضا دور بود و اخباری که به ایشان می رسید توسط افرادی کنترل می شود. فردی به نام سید اسدالله خرقانی در دوران مشروطه با گروه های شبهه روشنفکر جلساتی داشت و مامور می شود که به نجف برود و علمای نجف را از مشروطه آگاه کند. ایشان سپس به نزدیکان آخوند مبدل شد و به گونه ای به آخوند نزدیک شد که به اطرافیانش گفت که هرچه می خواهید بگویید از آخوند برای شما بگیرم.

ویژگی شخصیتی مورد دیگری بود که باعث این تفاوت رای شد.

مقطع انقلاب اسلامی مقطع دیگری است که باید کنشگری روحانیت را در آن دید. در اینجا نیز سه جریان وجود دارد. در جریان مجتهدین افراد زیادی حضور دارند. در جبهه متحجرین برخی نیز از جمله بخش هایی از انجمن حجتیه بر اساس یک سری منابع می گفتند که کسی حق برافراشتن حرکت علیه نظام حاکم را ندارد. در عرصه علمای غربگرا نیز رویکردهای مارکسیستی حاکمیت یافت. نگاه های مارکسیستی بعضا در میان برخی طلاب نفوذ کرد که این مساله به امام راحل رسید و ایشان نیز به شهید مطهری پیام دادند که جلساتی را در قم برگزار کنید. شهید مطهری در سالهای منتهی به انقلاب جلساتی را برای نقد مارکسیست برقرار می کردند تا حوزه از این عرصه مصون بماند.

گروهی بودند که عدالت مارکسیستی را همان عدالت اسلامی تلقی می کردند.

درکناراین جریان یک جریان وهابی گرا نیز شکل گرفت که افرادی چون آقای برقعی نیز شکل گرفتند.

جریان اجتهادی اصل انقلاب را قبول دارد ولی اختلافی در زمینه اینکه آیا الان وقت انقلاب رسیده است یاخیر. گفتگوی معروفی را امام خمینی با آیت الله حکمیم برگزار کردند که امام از ایشان می خواهد که به ایران بیاید و با شرایط حاکم در ایران آشنا شود.

آیت الله حکیم نیز بیان می دارد که من می دانم فضا چیست ولی مردم با ما نیستند و ممکن است وضع بدتر شود. یعنی به همان میزانی که شاه به ما اعتنا می کرد پس از آن دیگر شاه برخوردهای بدتری با ما می کند.

در درجاتی آیت الله گلپایگانی نیز این مسئله را داشت که در عین اینکه ولایت فقیه را قبول داشتند تا سال پنجاه و شش شرایط را برای این امر مهیا نمی دیدند.

مقطع مهم دیگر، دوره جمهوری اسلامی است. در اینجا یک جریان اخباری در جمهوری اسلامی حضور یافت که شاخص آنها شاخه شیعه انگلیسی است که آنها را به این نام می شناسیم.

جریان غربگرای دینی نیز با حضور افرادی چون آقای کدیور و دکتر مصطفی محقق داماد و مرحوم دکتر فیرحی و.... شکل گرفت.

جریان اجتهادی جریان غالب حوزه است که البته در این جریان نیز اختلافاتی وجود داشت. این گروه سه دسته هستند . گروه اول علمایی که دارای سمت و مسئولیت هستند.

دسته دوم علمایی هستند که مسئولیت خاصی ندارند ولی حامی هستند. در این عرصه می توانیم از آیات مرعشی نجفی، گلپایگانی، خویی و.. نام ببریم.

یک دسته دیگر دسته منتقد نظام هستند که از آن جمله می توانیم به مرحوم سید صادق روحانی اشاره کنیم.

در این بین روحانیونی داریم که بیش از اینکه نگاه فکری داشته باشند بیشتر منافع شخصی و قدرت طلبی را دنبال می کردند که با نظام به مقابله برخاستند که از این جمله می توان به آیت الله شریعتمداری اشاره کرد.

تحول اساسی که در کنشگری سیاسی روحانیت پس از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد هستیم.

این کنشگری سیاسی پس از انقلاب با همه دوره های دیگر متفاوت است. این کنشگری را دردو محور شاهد هستیم. محور اول ورود گسترده روحانیت در همه بخش های سیاسی و حکمرانی کشور از جمله رهبری و شورای نگهبان و ریاست جمهوری و مجلس و... تجلی پیدا کرده است.

محور دوم، ورود فکری روحانیت برای اسلامی نظام با اصلاح ساختار است. یعنی روحانیت دغدغه پیدا کرده است که ساختارهای نظام در بخش های مختلف را اسلامی کند. در این زمینه موسسات و مراکز مختلف علمی شکل گرفت که تحول عمده ای در زمینه حضور و کنشگری روحانیت بود.

حوزه های علمیه به عنوان مادر نظام اسلامی باید علاوه بر حمایت قاطع از اصل نظام در مقام اصلاح و رفع عیوب و پیشرفت کشور و رسیدن به تمدن اسلامی حاضر باشد.

بزرگترین ضعف روحانیت در این حوزه در طول تاریخ، نشناختن محیط سیاسی و عدم مصداق شناسی صحیح است که ریشه بسیاری از آسیب ها است. در فضای جمهوری اسلامی باید این آسیب ها رفع شود. توجه و فهم ولی جامعه اهمیت خاصی دارد. یعنی فردی که نماینده روحانیت است و به محیط سیاسی اشراف دارد، باید اعتماد ویژه ای از سوی روحانیت به ولی جامعه معطوف شود.

تکالیف مهم روحانیت در عرصه کنشگری سیاست

نخست، کمک نرم افزاری به نظام از طریق اسلامی سازی ساختارهای نظام است. زیرا تا زمانی که ساختارهای نظام، اسلامی سازی نشود ادعاهای ما در زمینه اسلامی سازی ناقص است. اگر نرم افزار نظام بر اساس دیدگاه های غربی چیده شود به نتیجه خود نرسیده ایم.

مسئله دوم، پیگیری و مطالبه گری از مسئولان برای پیگیری امور تکلیفی از سوی ولی جامعه است. پیگری مطالب و تحقق بخشیدن به فرامین رهبری از وظایف مهم روحانیت است. یکی از آسیب های مهم در جامعه آن است که فرامینی صادر می شود ولی پیگیری و مطالبه گری از ناحیه مردم و روحانیت برای اجرای آن صورت نمیگیرد.

مسئله سوم، فراهم کردن زمینه برای بستر سازی ورود عملی ولی جامعه برای حل مسایل است.

انتهای پیام

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha