به گزارش خبرگزاری «حوزه»، در ایام الله دهه مبارک فجر قرار داریم که ورای مباحث جاری در این ایام و انتشار اخباری درباره همایش ها و نشست هایی به مناسبت جشن سالگرد انقلاب و نیز برنامه های مرتبط با افتتاح پروژه ها، در چنین روزها و شب هایی نباید پیگیری مباحث عمیق و جدی تر در حوزه انقلاب اسلامی و مسایل پیرامونی آن نیز غافل شد به خصوص این که در سال های اخیر برخی روشنفکران معاند، این شبهه را مطرح کرده و بر آن اصرار داشته اند که انقلاب اسلامی نه تنها در دینگراتر شدن مردم و به خصوص جوانان موثر نبوده بلکه حتی عامل دین گریزی و اخلاق گریزی نسل جدید بوده است.
این مساله و لزوم پاسخ منطقی و مستدل به طرح این شبهه، ما را بر آن داشت تا با حجت الاسلام و المسلمین محمد علی لیالی، عضو هیئت علمی دانشگاه معارف اسلامی و یکی از محققان و پژوهشگران حوزوی در عرصه علوم اسلامی و انسانی به گپ و گفت بنشینیم که آنچه در ادامه می آید، ماحصل همین گفتگوست؛
به نظر شما جامعه ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی میل به دین داری بیشتر پیدا کرده و یا دین گریزی و استدلال شما در این باره چیست؟!
قبل از پاسخ به این سوال شما ، لازم است که مقدمه ای برای روشن تر شدن بحث داشته باشم. به هر حال یکی از مباحث بسیار مهم در جامعه ما ناظر به مساله دین داری و دین گریزی است.
چنانچه همه بزرگان نیز فرموده اند ، دین از سه بخش اخلاق ، احکام و اعتقادات و باورهای قلبی تشکیل شده و لذا وقتی از دین و دینداری صحبت می کنیم بایید مشخصاً بگوییم که منظور ما کدام بخش است.
معمولاً کارشناسان و اصحاب رسانه در این باره به طور دقیق موضع گیری نمی کنند چه آن که ما باید توجه داشته باشیم قاعدتاً اگر معتقد به دین گریزی باشیم این مربوط به امور اخلاقی یا باورها و اعتقادات نیست بلکه عموماً در احکام و آنچه که به بایدها و نباید ها مربوط می شود این مساله رخ می دهد مثل این که بگوییم فلانی اهل نماز و روزه هست یا نیست و از این قبیل مباحث.
از سویی وقتی بحث از دین گریزی می شود سه معنا به ذهن متبادر می شود؛ یکی بحث فاصله از دین و دین داران است، مرحله بعد نفرت از دین و دین داران و مرحله سوم و آخر مبارزه با دین و دین داران است.
از این حیث باید به طور روشن و شفاف به این سوال پاسخ دهیم که اگر به هر دلیلی یک جوان به علت عملکرد بد افراد دین دار، از فرد یا مجموعه ای نفرت پیدا کرد آیا این به معنای دین گریزی است یا این که باید بگوییم که عملکرد فرد دین دار و نفرت از او باعث این قضیه شده است.
بنابر این ما در وهله نخست باید یک نگاه جامع به مقوله دین داری و دین گریزی داشته باشیم.
از این حیث بنده معتقدم که صاحب نظران کشور ما اعم از جامعه شناس و روان شناس و فعالان مسایل اجتماعی و فرهنگی باید این بحث را مطرح کرده و جامعیت را مطرح کنند و بعد بگویند که آیا جامعه ما دین گریز یا دین ستیز شده یا اتفاقاً گرایشش به دین داری بیشتر شده است.
از سویی شاید بشود گفت بخشی از معنا و مفهوم دین گریزی به معنای نیهیلیسم و پوچ گرایی است که فرد به آخر خط می رسد اما شاید همین فرد هم نسبت به عملکرد دین داران نقد داشته باشد که مساله به معنای واقعی دین گریزی نیست و اشتباه است که ما فکر کنیم این فرد دین گریز است به خصوص در فضای رسانه و روشنفکری که گاه این مباحث مطرح می شود و می گویند فرد دین گریز شده است.
یعنی به اعتقاد شما نوع نگاه برخی روشنفکران و حتی متدینین به بحث دین گریزی، اشتباه و غلط است؟!
بله، متاسفانه همین طور است چرا که به عوامل و زمینه ها و چرایی بحث دین گریزی اگر تازه معتقد به این مساله باشیم، توجه نمی کنند.
ببینید ما باید قبل از هر چیز به عوامل مهمی توجه کنیم که علت دوری از دین می شود که در این خصوص فضا و محیط خانوادگی نیز بسیار موثر است.
در مرتبه بعد محیط اجتماعی مهم است و این که دوستان و رفقای فرد چه کسانی است و با چه فضا و محیطی زندگی می کند. سوم هم نظام آموزشی است که از مهدکودک تا نظام آموزش و پرورش و بعد فضای دانشگاهی و حتی صدا و سیما و مطبوعات و رسانه هم نظام آموزشی را تشکیل می دهد.
عامل مهم دیگر به عقیده بنده ، عدم توجه ما به نشاط و شور خاص دوره جوانی است به این معنا که به هر حال باید به مطالبات و حرف های نسل جوان توجه کرد به خصوص مدیران و مسئولان ما باید به این مهم توجه کنند تا به خاطر عدم توجه و غفلت ما زمینه دین گریزی برخی جوانان فراهم نشود.
نکته قابل توجه دیگر در این باره ، تلقین ناکارآمدی دین است که گاه به صورت عامدانه یا جاهلانه و ناخواسته از سوی برخی رسانه های جمعی صورت می گیرد و این مساله در باور نسل جوان تاثیر می گذارد.
به ویژه در زمانه فعلی که زمانه استفاده از فضای مجازی است، ایجاد شک و تحیر و شبهه بسیار صورت می گیرد که باید به این سوالات و شبهات پاسخ داد و در این باره دین داران وظیفه مهمی بر عهده دارند.
علاوه بر این گاه بحث تعارض دین و عقل یا تعارض سنت با عقل مطرح می شود که متاسفانه برخی جوان ها به علت عدم آشنایی با حقیقت مساله جذب این گونه مباحث می شوند که این ها هم باید در عرصه رسانه به خوبی پاسخ داده شود.
از دیگر سو، وجود مشکلاتی چون فقر و تبعیض و نابرابری ها و مسایل سیاسی و اجتماعی نیز گاه در دین گریزی برخی از افراد جامعه از جمله نسل جوان موثر است ، به هر حال در جامعه ما طبقه دارا و ندار ، ثروتمند و دارای حقوق های نجومی و فقیر و محروم و همچنین تحت پوشش نهادهایی چون کمیته امداد و بهزیستی هم وجود دارد و تبعیض و فقر و فساد نیز در تشدید این قضایا می تواند اثرگذار باشد.
از این حیث دولت و حاکمیت باید به فقرا و محرومان توجه کند به خصوص آن ها که در خانواده چند جوان بیکار دارند و این جوانان انصافاً هم بهره هوشی و استعداد خوبی دارند اما به خاطر فقر و بی عدالتی نمی توانند به جایی برسند.
حالا که بحث به اینجا رسید، خیلی علاقه مند هستم که در ادامه اشاره ای هم به نقش و میزان تاثیرگذاری مخالفان سیاسی جمهوری اسلامی در این قضیه کنید .
به هر حال باید توجه داشت که بی تاثیر هم نیست چه آن که یک عامل مهم در ایجاد نارضایتی و به تبع آن دین گریزی ، تلاش همین مخالفان است که با انواع روش ها و به خصوص در فضای مجازی، شبهات و دروغ هایی علیه نظام سیاسی ما مطرح می کنند و برخی نیز متاسفانه تحت تاثیر همین القائات دروغین قرار می گیرند؛ به عنوان مثال روی برخی مشکلات و ضعف ها در کشور بیش از حد تاکید می کنند و می گویند مثلاً مسبب این ها نظام جمهوری اسلامی است پس اسلام هم ناکارآمد است و حال آن که نباید عملکرد ضعیف یک دولتمرد و مسئول در جمهوری اسلامی را به پای نظام سیاسی و بالاتر از آن به پای دین و شریعت نوشت اما به هر حال تخریب نظام سیاسی حاکم و مسئولان نیز می تواند عاملی باشد در گرایش عده ای به دین گریزی.
منتهای مراتب به نظر بنده ما باید فراتر از این مباحث عملکرد دین داران نسبت به دین و گزاره های دینی را مورد توجه بیشتر قرار داده و تفسیر صحیح و منطقی و جامعی از دین ارایه دهیم به این معنا که دین جامعیت دارد و پاسخ گو به نیازهای جامعه است، ضمن آن که نباید از بحث تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی دشمن هم غافل بود که به این وسیله بخشی از نسل جوان ما نسبت به باورهای دینی دچار بدبینی شده و گاه این مساله باعث دین گریزی آن ها هم می شود.
از این حیث به نظر بنده ، مسئولان و متولیان و کارشناسان مسایل دینی و فرهنگی باید به این مساله مهم و کلیدی بپردازند که اساساً راه های مقابله با دین گریزی جوانان امروز چیست.
به نظر بنده توجه به جوانان و نیازهای آن ها نباید فراموش شود چه آن که به هر حال جوان احتیاج به محبت دارد و دین خودش جاذبه دارد و بر این اساس دین داران نیز باید جاذبه داشته باشند.
گاهی در مواجهه با یک جوان به ظاهر مخالف ما نیاز نیست که حتماً مشکل او را اعم از اقتصادی و غیره حل کنیم بلکه همین که به او احترام گذاشته و محبت آمیز و تواضع آمیز با او برخورد کنیم، بی شک این ها تاثیرش را می گذارد و باعث جذب بیشتر او به دین و دینداران می شود، ضمن آن که به هر حال ما در حد نیاز و بر اساس آموزه های دینی و توصیه های اهل بیت(ع) نباید از اصل تسامح و تساهل نسبت به نسل جوان غافل شویم.
بازگردیم به همان سوال نخست مصاحبه؛ این که با این توضیحات ، شما معتقدید که بعد از انقلاب ، جوان ایرانی دین گریز شده است یا دین گرا ؟
من معتقدم که با توجه به دستاوردهای نظام و شرایط محیطی و سیاسی در تحلیل مجموعه داده ها و عوامل به این نتیجه می رسیم که جامعه ایرانی گرایش به دینداری داشته ، دارد و خواهد داشت چه آن که اساساً دین در ذات و هویت ایرانی است و با پیدایش نظام جمهوری اسلامی ایران اتفاقاً این گرایش به دین داری بیشتر هم شده است.
عموم جوانان امروز کشور ما ممکن است که در گرایش های دینی، تفاوت هایی با هم باشد اما دین گریز نیستند ، چه آن که حضور خیل عظیم جوانان در محافل و مجالس مذهبی به خصوص در مناسبت هایی چون شب قدر، دعای عرفه و ... نشان از دین داری صحیح نسل جوان است و حتی بنده می گویم دینداری نسل جوان امروز محکم تر از نسل گذشته است
چون نسل امروز در بین شبهات و شک و حیرت است و دین داری در این وضع بی شک سخت تر از قبل است، از سویی همین جوان با مباحث مربوط به دین گریزی ، شبهات و تبلیغات سوء رسانه های ضد انقلاب و یا محافل روشنفکری معاند مواجه است.
رسانه های دشمن یا وابسته به بیگانه نیز امروز مثلاً کشف حجاب یک دختر جوان را بیش از حد بزرگ نمایی کرده و چنین القا می کنند که جوانان امروز ایران از نظام اسلامی و به طور کلی دین و مباحث دینی خسته و بریده شده اند ، البته شاید معدود افرادی چنین باشند اما کلیت جوانان امروز کشور همچنان علاقه مند به دین و نظام هستند و در مواقع لزوم حضور مستحکمی در صحنه دفاع از انقلاب و نظام و اسلام دارند.
برخی از روشنفکران در سال های اخیر مدعی شده اند که فردی شدن دین داری ها در زمانه فعلی، معلول گرایش جامعه ایران به عرفی شدن است، نظر شما در این خصوص چیست و تا چه حد می توان این فرضیه را قبول کرد؟
ببینید قبل از هر چیز عرفی شدن را باید معنا کرد؛ گاهی منظور آن چیزی است که در قرآن و آموزه های دینی ما مورد تایید است یعنی همراهی با جامعه و پذیرش اقتضائات روز تا آن جایی که دین و شریعت به ما اجازه می دهد که این جا عرفی شدن خوب هم هست اما یک وقت معنای عرفی شدن ، گرایش به لیبرالیسم و سکولاریسم و لاابالی گری است که این مورد تایید ما و دین نیست.
متاسفانه جریان روشنفکری ، گاهی این مسایل را با هم قاطی کرده اند و یک سری نتایجی گرفته اند که با مبانی دینی ناسازگاری دارد.
اما این که گفته می شود در حاکمیت دینی و جمهوری اسلامی ایران ، دینداری فردی شده است این سخن غلطی است یا حداقل نمی توان آن را به کلیت جامعه تعمیم داد.
دینداری فردی که بخشی از جریان روشنفکری از زمان مشروطه تاکنون آن را می خواسته یعنی همه گرفتار سکولاریسم لائیسم شویم و حال آن که جامعه ایرانی یک جامعه بسیار دینداری است به طوری که نمی توان دین و گزاره های دینی را از این جامعه برداشت و از عصر مشروطه و قاجار و پهلوی تا به امروز و حتی از دوران صدر اسلام، جامعه ایرانی همیشه دین دار بوده است و لذا این عرفی شدن دین در جامعه ایرانی به معنای سکولاریسم ،برداشت غلط است.
پاسخ شما به کسانی که می گویند در نظام حاکمیت دینی و به طور خاص نظام جمهوری اسلامی ایران ، معیارهای اخلاقی در زندگی مردم دچار افت شده ، چیست؟
قبل از پاسخ به این سوال باید مشخص شود که ملاک و سنجش معیارهای اخلاقی به چیست و منظور از این سخن اساساً چه می باشد.
یک عمل نزد کسی اخلاقی جلوه می کند اما ممکن است در نزد کس دیگری این طور نباشد چرا که معیارهای اخلاقی در جوامع به جهت وجود خرده فرهنگ ها، متفاوت است، ضمن آن که نباید بسیاری از امور جزیی و اختلاف سلیقه ها را ربط به مساله اخلاق داد.
مدل موی یک جوان و لباس پوشیدن خاص او لزوماً به این معنا نیست که ما نتیجه گیری کنیم که معیارهای اخلاقی جامعه عوض شده است؛ از سویی بنده معتقدم ما نباید بیش از حد سخت گیری کنیم و بعد بگوییم معیارهای اخلاقی جامعه عوض شده و فلان و بهمان!
البته این را باید بپذیریم در برخی مسایل معیارهای اخلاقی جامعه ما دچار تغییراتی شده اما این ها زیاد به نظام حکومتی ارتباط ندارد به این خاطر که حاکمیت و حکومت نقش به مراتب کمتری در اجبار معیارهای اخلاقی ایفا می کند.
با این حال وجود فرهنگ تجمل و اشرافیت و اسراف و تبذیر این ها در تغییر معیارها موثر است که در این جا بحث از سبک زندگی به میان می آید که گاه عملکرد برخی مسئولان و دولتمردان نیز در این خصوص مطرح می شود.
در مجموع باید گفت که جامعه ایرانی و اسلامی از معیارهای اخلاقی برخوردار است و دچار افت در این قسمت نشده ایم، اما به هر حال در همه دوران ها در بخشی از جامعه ، شدت و ضعف هایی از حیث میزان وابستگی به امور اخلاقی وجود داشته است که این را نمی توان کتمان کرد.
به عنوان سوال آخر بفرمایید که دینداری چقدر در افزایش سرمایه اجتماعی موثر است و ما بعد از گذشت 4 دهه از پیروزی انقلاب اسلامی تا چه حدی توانسته ایم از این عامل در راستای افزایش سرمایه اجتماعی در کشور استفاده کنیم؟!
بله قطعا همین طور است و دین و دین داران عامل مهمی در ارتقای سرمایه اجتماعی جامعه به شمار می روند.
خوشبختانه در این چهار دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به برکت انقلاب و پیدایش و بسط نظریه بازگشت به معنویت و اسلام و معارف اهل بیت(ع) سرمایه اجتماعی ما افزایش یافته است و گرایش به دین داری نیز رشد محسوسی کرده است و دینداری صحیح اگر تبلیغ و ترویج شود، قطعاً بر میزان سرمایه اجتماعی ما نیز افزوده می گردد.
بقای نظام و حاکمیت ما منوط به دینداری هر چه بیشتر و عمیق تر مردم از جمله همین نسل جوان است و به لطف الهی سرمایه اجتماعی بزرگی ، امروز در اختیار ماست که امیدوارم همه به خصوص مسئولان قدردان آن باشیم و با خدمت صادقانه و بهتر و حل مشکلات و نیز درک درست جوانان و نیازهای آن ها زمینه ای فراهم کنیم که اگر معدود دین گریزی هایی هم هست این ها برطرف شود.
گفتگو از: سید محمد مهدی موسوی