چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۲۹ شوال ۱۴۴۵ | May 8, 2024

نام ملاهادی سبزواری به بزرگی، رشادت و عظمت بر زبان تاریخ جاری است؛ او که به حقیقتِ واژه، «روحانی» بود در برابر جسمانی.او که هم فقه می دانست، هم اصیل بود، هم اصول را در بر داشت، هم عارف بود. هم شاعرانه می زیست و ...

نام ملاهادی سبزواری به بزرگی، رشادت و عظمت بر زبان تاریخ جاری است؛ او که به حقیقتِ واژه، «روحانی» بود در برابر جسمانی.او که هم فقه می دانست، هم اصیل بود، هم اصول را در بر داشت، هم عارف بود. هم شاعرانه می زیست و هم در دریای شعور غوطه می زند.او که جامع ابعاد بزرگی بود و لوازم شور و شرف را در خود مهیا نموده.

خبرگزاری حوزه/ تاریخ زرین شیعه و رسم پاک‌آیین عالمان بزرگواری که دل در گرو حقایق ناب و ارزش‌های تابناک دینی نهادند و قدم در راه اعتلای معارف شیعی گذاشتند، هماره و در طول بیش از هزار سالی که از قدمت این حرکت نورانی حوزه‌های ایمانی تشیع می‌گذرد، گویا و جویای این حقیقت شگرف است که عالمان دینی ما و آنان که به معنای واقعی، قدم در راه انبیا و نیکان گذاشتند تا دنیا دنیاست، باقی و ساقی می محبت و ولا خواهند بود و در این بزم عارفانه، دور با آنان است، تا بوده و هست.

از میان این وارثان باقی و یاوران صافی نور، نام ملاهادی سبزواری به بزرگی، رشادت و عظمت بر زبان تاریخ جاری است.

او که به حقیقتِ واژه، «روحانی» بود در برابر جسمانی.

او که هم فقه می دانست، هم اصیل بود، هم اصول را در بر داشت، هم عارف بود، هم شاعرانه می زیست و هم در دریای شعور غوطه می زند، او که جامع ابعاد بزرگی بود و لوازم شور و شرف را در خود مهیا نموده.

خاصه آن که در همه این ساحت‌های علم و معرفت، از برترین‌ها در زمره اهل نظر به شمار می‌آمد.

*از فقه و اصول تا شعر و شعور

منظومه‌اش رهنمای عشاق علم و شعرش نیز چراغ طریقت فهم؛ شورش، شرف شیدایی، راز رشید زهدش در سیمای مردی که قوت غالبش، نان و دوغ بود متجلی و زندگیش سراسر نور و غرور ربانی؛ آری چنین کسی است ملاهادی سبزواری.

شاید همین غزل عاشقانه و معرفت‌آموز، رندانه، شیدایی و شاعرانه، خود به‌سان مشتی نمونه خروار،گویای عطظمتی باشد که در آیینه کلمات، از دل دریایی و وجود نورانی آن مرد کبریایی در تجلی است.

ما ز میخانه عشقیم گدایانی چند

باده نوشان و خموشان و خروشانی چند

ای که در حضرت او یافته بار ببر

عرضه بندگی بی­سر و سامانی چند

کای شه کشور حسن و ملک ملک وجود

منتظر بر سر راهند غلامانی چند

عشق صلح کل و باقی همه جنگست و جدل

عاشقان جمع و فرق جمع پریشانی چند

سخن عشق یکی بود و لی آوردند

این سخنها به میان زمره نادانی چند

آنکه جوید حرمش گو بسر کوی دل آی

نیست حاجت که کند قطع بیابانی چند

زاهد از باده فروشان بگذر دین مفروش

خورده بین­ها است در این حلقه و رندانی چند

نه در اختر حرکت بود نه در قطب سکون

گر نبودی بزمین خاک نشینانی چند

ای که مغرور بجاه دو سه روزی بر ما

رو گشایش طلب از همت مردانی چند

*میلاد رادمردی از تبار پاکان و نیک­سیرتان

ملاهادی سبزواری در سال ۱۲۱۲ ق. در شهر سبزوار، در خانه حاج میرزا مهدی که از زمره وارستگان و مؤمنان سبزوار بود، قدم به دنیا نهاد.

هشت ساله بود که آموختن علوم مقدماتی را آغاز نمود و در اوان نوجوانی، ادبیات عرب (صرف و نحو) را فرا گرفت و دیری نگذشت که به جلسات درس‌های بالاتر راه یافت. ملاهادی پس از چندی، راهی حوزه علمیه مشهد شد و ده سال در کنار بارگاه امام رضا (علیه السّلام) به تحصیل علوم دینی همت گماشت.

این مرد ربانی وقتی در سفر حج از راه اصفهان گذر نمود، مدتی در این شهر اقامت کرد. در حوزه پر رونق اصفهان آن زمان استادانی چون حاج شیخ محمد تقی، مؤلف هدایت‌المسترشدین و حاج محمد ابراهیم کلباسی، صاحب اشارات الاصول و آیت‌الله ملا اسماعیل کوشکی در آن، محفل درس و بحث علمی داشتند.

*از شوق علم تا شور تلمذ در محضر برزگان

ملا هادی هم با شور و شوقی زاید الوصف در درس این بزرگان حضور یافت. او چند وقتی به درس آیت‌الله کوشکی رفت و بیان شیوا و عمق معلومات استاد وی را هر روز شیداتر از پیش می‌کرد.

 پس سفر حج خود را به سفر در راه پویندگی علم و معرفت در خطه خطیر و عالم پرور اصفهان مبدل نمود. هشت سال اقامت در اصفهان ملاهادی را در درس و بحث علمی و طی طریق معرفت آموزی معنوی، مجهز به نوری مستنیر نمود و در مسیر علم، حکمت، معرفت و معنو یت اندوخته‌ای بس گرانقدر برایش تدارک دید.

آنک پس از چند سال تلمذ، فراگیری علوم دینی و معارف آیینی، ملا هادی در سال ۱۲۴۲ به مشهد بازگشت و مدت پنج سال در مدرسه حاج حسن به تدریس همت نهاد.

*زیر باران رحمت مردان میدان حکمت

از جمله اساتید ایشان می‌توان به این بزرگان اشاره نمود:

۱. حاج ملا حسین سبزواری؛

۲. حاج محمد ابراهیم کرباسی؛

۳. آقا شیخ محمد تقی، معروف به صاحب هدایة المسترشیدن؛

۴. ملا علی مازندرانی نوری اصفهانی؛

۵. ملا اسماعیل کوشکی.

*شوق شاگرپروری و تربیت آینده سازان اسلام

و در زمره شاگردانش هم نام‌های بزرگی را یافت:

۱. آخوند ملا محمد فرزند ارشد حکیم؛

۲. آخوند ملا محمد کاظم خراسانی مؤلف «کفایة الاصول»؛

۳. ملا محمد کاظم سبزواری؛

۴. آقا شیخ علی فاضل تبتی؛

۵.شاهزاده جناب؛

۶. آیت‌الله حاج میرزا حسین مجتهد سبزواری؛

۷. ملا علی سمنانی؛

۸. آقا سید احمد رضوی پیشاوری هندی؛

۹. ملا عبدالکریم قوچانی؛

۱۰. شیخ ابراهیم طهرانی معروف به شیخ معلم؛

۱۱. ملا محمد صادق حکیم؛

۱۲. شیخ محمد حسین معروف به جرجیس؛

۱۳. آقا حسین ابن ملا زین العابدین؛

۱۴. میرزا اسماعیل ملقب به افتخار الحکماء طالقانی؛

۱۵. میرزا علینقی ملقب به صدرالعلماء سبزواری؛

۱۶. سید عبدالغفور جهرمی؛

۱۷. میرزا حسین امام جمعه کرمانی؛

۱۸. آیت الله حاج میرزا ابوطالب زنجانی؛

۱۹. حاج شیخ ملا اسماعیل عارف بجنوردی؛

۲۰. حاج میرزا حسن حکیم داماد حاج ملا هادی؛

۲۱. وثوق الحکماء سبزواری؛

۲۲. حاج ملا اسماعیل ابن حاج علی اصغر سبزواری؛

۲۳. میرزا اسدالله سبزواری؛

۲۴. شیخ عبدالاعلی سبزواری؛

۲۵. شیخ علی اصغر سبزواری؛

۲۶. فاضل صد خرومی سبزواری؛

۲۷. میرزا ابراهیم شریعتمدار سبزواری؛

۲۸. فاضل مغیثه‌ای سبزواری؛

۲۹. سید عبدالرحیم سبزواری؛

۳۰. ملا محمد رضا سبزواری متخلص به روغنی؛

۳۱. ملا محمد صادق صبّاغ کاشانی؛

۳۲ شیخ محمد ابن ملا اسماعیل کاشانی؛

۳۳. میرزا آقا حکیم دارابی؛

۳۴. آقا میرزا محمد یزدی معروف به فاضل یزدی؛

۳۵. ملا غلام حسین شیخ الاسلام.

۳۶. میرزا عباس حکیم.

*پرسه در منظومه ای از علم و حکمت و ادب

علاوه بر تربیت شاگردان مبرز و برجسته، این عالم ربانی در حوزه تألیف آثار هم کاری بس عظیم به سرانجام رساند و آثاری شگرف و سترگ را به یادگار گذاشت که از آن جمله اند:

۱. منظومه و شرح منظومه سبزواری؛

۲. دیوان حاج ملا هادی؛

۳. اسرار الحکمة فی المفتتح المغتتم؛

۴. شرح فارسی بر برخی از ابیات مشکل مثنوی مولان؛

۵. مفتاح الفلاح و مصباح النجاح: شرح دعای شریف صباح منسوب به مولی الموحدین امیر المؤمنین است.

۶. شرح الاسماء: شرح دعای جوشن کبیر است؛

۷. النبراس فی اسرار الاساس: یک دوره فقه به طور خلاصه در قالب نظم ریخته شده و با اسرار و حکمت بیان شده است؛

۸. راح قراح و کتاب رحیق در علم بدیع؛

۹. حاشیه بر الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه اثر نفیس مرحوم صدرالحکماء المتألهین ملاصدرالدین شیرازی؛

۱۰. حاشیه بر اسفار اربعه ملاصدرالدین شیرازی؛

۱۱. حواشی بر کتاب مفاتیح الغیب ملاصدرالدین شیرازی؛

۱۲. حاشیه بر مبدأ و معاد صدرالدین شیرازی: البته نسبت به سه حاشیه قبل مختصر تر می‌باشد؛

۱۳. حاشیه بر شرح سیوطی لابن مالک (در علم نحو)

۱۴. حاشیه بر کتاب «شوارق» اثر ملا عبدالرزاق لاهیجی (در حکمت)

۱۵. هدایه الطالبین فی معرفه الانبیاء و الائمه المعصومین؛

*زهد و تواضع و محبت؛ جذبه مرد الهی

ملاهادی سبزواری ویژگی‌های اخلاقی و رفتارهای زیبا و جانانه‌ای در مواجهه با دیگران و خاصه مردمان عادی، فقرا و مساکین داشت که جلوه‌ای ناب و تابناک از اخلاق اصیل اسلامی و شیوه و منش انبیا و اوصیا بود. او گاهی هم صحبتی با فقرا و همنشینی با طبقات دیگر جامعه را مغتنم می‌شمرد. زاهدانه می‌زیست و به اشراف و حتی شخص شاه نیز بی‌توجه بود. نقل می‌کنند که روزی ناصرالدین شاه در سبزوار به خانه وی آمد و او با غذای ساده خود از شاه پذیرایی کرد و در مقابل اصرار شاه هیچ چیز از وی قبول ننمود.

وی باغ انگوری داشت که با دسترنج خود از آن محصول بر‌می‌داشت و همه ساله به هنگام فصل برداشت ابتدا سهمی را بین نیازمندان تقسیم می‌کرد و سپس دوستان خویش را به همراه طلاب علوم دینی به آنجا دعوت می‌نمود تا حاصل دسترنج خود را با دیگران مصرف کند.

حکیم خود در دوران زندگی کار می‌کرد و بسیار اشتیاق داشت که از دسترنج خود استفاده کند. وی از بیت المال هیچ ارتزاق نمی‌کرد.

او در تمام مدت عمر در یک خانه بسیار ساده زیست. دارایی حکیم منحصر به یک جفت گاو و یک باغچه بود. او هر آنچه را که مورد نیاز بود، با دست‌رنج خود به دست می‌آورد و نان سالیانه خود را با زراعتی که خود آن را به عهده داشت مهیا می‌کرد گفته‌اند: حاج ملا هادی یک روز از قنات عمید آباد و یک شبانه روز از قنات قصبه را مالک بود و خودش با استفاده از این دو آب به کشت گندم، پنبه و سایر مایحتاج زندگی اقدام می‌کرد و سالانه سی خروار غله و ده بار پنبه از زمین خویش برداشت می‌کرد و از باغی که در بیرون شهر واقع بود سالانه چهل تومان سود به دست می‌آورد، قسمتی از مجموع این درآمدها را برای امرار معاش خویش و باقیمانده را بین فقرا و نیازمندان تقسیم می‌نمود.

*آنک دیدار حق؛ در پس عمری شوق وصال

و سرانجام حکیم ملاهادی سبزواری سبزواری پس از هفتاد و اندی سال مجاهدت علمی و عملی در راه خدا و احیای ارزشهای حقیقی دین در عصر روز بیست و هشتم ذی الحجه سال ۱۲۸۹ ق. از دیار فانی رخت بربست و راهی ملکوت اعلی گشت.

 پیکر پاکش و مطهر آن عالم فرزانه با شکوه و عظمت تشییع شد و در بیرون دروازه سبزوار معروف به دروازه نیشابور تدفین گشت.

آری؛

نه در اختر حرکت بود نه در قطب سکون

گر نبودی بزمین خاک نشینانی چند

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha