جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ |۹ شوال ۱۴۴۵ | Apr 19, 2024
خدا

حوزه / اگر خداوند این دعا را از ما بپذیرد، ما را هم آماده و مهیا می‌کند با آن قدرت و نیرویی که بخشیده، در مقابل ناملایمات و در مقابل بلاها و گرفتاریهای دینی و مذهبی مقاومت و صبر و تحمل نماییم .

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه» درچهارمین روز ماه مبارک رمضان شرح دعای این روز را به قلم حجت الاسلام والمسلمین محمد امینی گلستانی منتشر می‌کند .

« اللهمّ قوّنی فیهِ علی إقامَةِ أمْرِکَ واذِقْنی فیهِ حَلاوَةَ ذِکْرِکَ وأوْزِعْنی فیهِ لأداءِ شُکْرَکَ بِکَرَمِکَ واحْفَظنی فیهِ بِحِفظْکَ وسِتْرِکَ یـا أبْصَرَ النّاظرین»

خدایا نیرومندم نما در آن روز به‌ بر پا داشتن فرمانت و بچشان در آن شیرینی یادت را و مهیا کن مرا برای انجام سپاس‌گزاریت به کرم خودت نگهدار مرا در این روز به نگاه‌داریت و پرده‌پوشی خودت ای بیناترین بینایان.

چگونه امر الهی را برپا کنیم؟

فراز اول این دعا « اللهمّ قوّنی فیهِ علی إقامَةِ أمْرِکَ»، جمله‌ای بسیار پرمحتواست می‌فرماید؛ من را در این روز قوت و نیرو ده برای به پا داشتن فرمان خودت، این نیروبخشی خداوند عالم لطفی است که اگر شامل کسی شود، تمام مشکلات برای او حل خواهد شد، اگر خداوند این دعا را از ما بپذیرد، ما را هم آماده و مهیا می‌کند و با آن قدرت و نیرویی که بخشیده، در مقابل ناملایمات و بلاها و گرفتاری‌های دینی و مذهبی مقاومت و صبر و تحمل می‌نماییم، برای نمونه هزاران و بلکه ده‌ها هزار نفر در تاریخ داریم که خداوند عالم نعمت قدرت، توان و تحمل را در برابر معتقدات و آرمانهایش به آنها داده بود و با این قدرت و نیرو در برابر دشمنان ایستادگی کردند حال در زمان خودمان چه کارهایی انجام دهیم، خودش می‌داند.

اولین مسلمانی که در کوفه دفن شد

برای نمونه خباب بن ارت تمیمی از اعراب قبیله تمیم و از اسیران دوران جاهلیت بود در مکه به زنی به نام «امّ النمار» فروخته شد. او پدر عبدالله بن خباب بود.

خباب از پیشگامان مسلمان و نخستین گروندگان به اسلام است. وی در راه پذیرش اسلام متحمل رنج و شکنجه زیادی گشت و از این رو وی را از «معذّبین» (عذاب‌دیدگان) به‌شمار می‌آورند. خباب آهنگر بود و از زمانی که ام النمار از مسلمان‌شدن خباب آگاهی یافت، آهن گداخته را از کوره بیرون می‌آورد و سر خباب را با آن می‌سوزاند.

کفار قریش، زره بر تن وی می‌پوشاندند، او را زیر آفتاب سوزان مکه می‌انداختند و وقتی حلقه‌های زره به بدنش فرو می‌رفت، آن را با پوست تنش می‌کندند! وی همچنان در راه اسلام استقامت ورزید، تا اینکه روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را کنار کعبه دید و زبان به گلایه گشود، از پیامبر(صلی الله علیه و آله) خواست برای رهایی وی دعا کند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) وی را دلداری داد و با بیان شکنجه‌هایی که خداپرستان امت‌های پیشین متحمل می‌شدند، او را به استقامت در راه هدف فرا خواند.

خباب پس از چندین سال تحمل شکنجه و آزار مشرکان قریش، به هنگام هجرت مسلمانان به مدینه، به آن دیار هجرت کرد و همچون گذشته در کنار رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ماند و در تمامی جنگ‌های آن زمان شرکت کرد.

او پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از حامیان و دوستان خاص امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) شد. خباب در سال‌های آخر عمر به کوفه هجرت کرد و به علت بیماری سختی که دچارش شده بود، نتوانست در جنگ‌های امام علی(علیه السلام) شرکت جوید.

سرانجام خباب در سال 37 قمری در اثر همان بیماری درگذشت و اولین مسلمانی بود که در کوفه مدفون گشت.

نقل است که امیرالمؤمنین(علیه السلام) به هنگام بازگشت از نبرد صفین، وقتی از مرگ وی آگاه شد، وی را ستود و فرمودند: «خداوند خباب را رحمت کند که به دلخواه خویش اسلام آورد، به میل خود هجرت کرد، عمری را به مجاهدت سپری کرد و شکنجه‌های فراوانی تحمل نمود. خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمی سازد.» [1]

عبدالله بن خباب که یکی از مریدان خاص امیر المؤمنین(علیه السلام) بود، قصه ای بسیار شنیدنی دارد، وقتی که شیوخ نهروان در گردن خود قرآن آویختند و همه جا می‌خوانند و از امیر المؤمنین(علیه السلام) جدا شدند و به حضرت اعلام جنگ کرده و به سوی نهروان حرکت کردند، عبدالله بن خباب، با همسرش نزدیک وضع حملش بود، در نزدیکی نهروان با شیوخ نهروان مواجه شد، او را شناختند و گفتند عبدالله، درباره علی و درباره تحکیم یعنی حکمیت عقیده‌ات چیست؟ گفت علی امیر المؤمنین است و اول من آمن بالله علی است که دین اسلام را یاری کرد و پرچم اسلام را برافراشته کرد و با زحمات او دین اسلام پیشرفت نمود، به او گفتند؛ بگو علی مسلمان است یا کافر؟ گفت کسی که اسلام را در همه جا جلو برده و پخش کرده بگویم کافر است؟ گفتند بخاطر همین عقیده ما تو را می‌کشیم، این بنده خدا را با زن و بچه اش، با چهار خانمی که همراش بود، کنار نهر نهروان آوردند و اول شکم خانمش را شکافتند، بچه زنده را بیرون آوردند و جلوی چشم پدر سر بچه اش را بریدند و زنش هم که شکمش پاره شد از بین رفت، خودش را هم سر بریدند و خونش را به نهر نهروان ریختند و چهار زن همراه او را اعدام کردند، این شخص با این عشق و علاقه، همه چیزش را با نیروی خدادادی در راه اسلام و قرآن فدا کرد.

مراقب راهزنی جهالت و نادانی باشیم

خوارج نهروان نمونه‌ای از کج فهمان حقیقت دین هستند، تا جایی که اینگونه جنایاتی انجام می‌دهند و بی گناهان را سر می برند، اما زمانی که از نخل خرمایی یک عدد خرما پایین افتاد و یکی از اینها خرما را برداشت و خورد، دیگران بر سر او فریاد زدن و گفتند چرا حق الناس می‌خوری؟ حق خرما را به صاحبش پرداخت کن، یا کسی از ایشان که با شمشیر به خوکی که متعلق به یهودی‌ها یا نصرانی‌ها بود زد، باز برسر او فریاد زدند که تو حق الناس را زخمی کردی، لذا باید پول این خوک را به صاحبش پرداخت کنی، گاهی جهات جهالت و نادانی تا کجا ها می‌رسد. بنابراین همواره خوف جهالت و نادانی وجود دارد و ما در ماه مبارک رمضان از خداوند می‌خواهیم که ما را از این نوع جهالت‌ها دور بدارد انشاء الله.

چگونه شیرینی ذکر خدا را درک کنم ؟!

در قسمت دوم این دعای مبارک می‌خوانیم، و اذقنی فیه حلاوة ذکرک، خدایا در این روز برای من شیرینی یاد کردنت را بچشان، یعنی به من عنایت فرما که شیرینی ذکر تو را درک کنم.

اویس، میراث دار ارزش ها

رسول خدا(ص) در هر جلسه‌ای که در مدینه شرکت می‌کرد، رو به یمن کرده و می‌فرمودند: َ «إِنِّي لَأَجِدُ نَفَسَ الرَّحْمَنِ مِنْ جَانِبِ الْيَمَن‏»[2]، من رحمت الهی را از طرف یمن درک می‌کنم و می‌چشم، روزی یکی از اصحاب گفت؛ یا رسول الله این کیست که به این اندازه به او علاقه‌مند هستید؟ فرمود او کسی است که اگر به مجلس ما بیاید به او بی اعتنایی می‌کنید و او را به حساب نمی‌آورید، اگر سخن بگوید، به حرفش گوش نمی‌کنید، اگر در جمعتان باشد، خود را سرافکنده به حساب می‌آورید که این شخص چرا در جلسه ما شرکت کرد، اما او کسی است که با شفاعت او مانند قبیله به تعداد قبيله ربيعه و مضر  به بهشت می‌روند(این دوقبیله به پرجمعیتی معروف بودند)،  اما حیف که من او را نخواهم دید، او در بیابان یمن است، یک نفر شترچران بود با مادرش زندگی می‌کرد و از مال دنیا چیزی نداشت و پا برهنه بود.[3]

پی نوشت ها:



[1] - اعیان الشیعه، ج 6، ص 304؛ قاموس الرجال، ج 4، ص 154

[2] -  مجموعة ورام، ج‏1، ص: 154

[3] -رک: الارشاد مفيد: 167، اعلام الورى: 173، روضة الواعظين: 2/ 289، الثاقب فى المناقب: 267 ذ ح 230، الأحاديث الغيبية: 1/ 256 ح 151 از 7 مصدر موثق.

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha