آیه؛
خداوند متعال در قرآن می فرماید:
وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلامًا فرقان/63
آینه؛
چون جاهلان خطابشان كنند، به ملايمت سخن گويند
حکایت؛ مرحوم میرزای قمی پس از گذارندن دوران تحصیل، از کربلا به شهری مراجعت نمود و در قریه ای سکونت کرده و مشغول ترویج و بیان احکام و مسائل دینی شد در آن ده، دو نفر مکتب دار بودند و به میرزا حسادت می ورزیدند، در صدد بودند کاری کنند که او را از ده، فراری دهند.
برای آنکه به اهل ده ثابت شود میرزا سواد ندارد و فقط آنها سواد دارند، در مجلسی که اهالی روستا همه جمع شده بودند، میرزای قمی هم حضور داشت، یکی از این ملا مکتبی ها به میرزا گفت: آقا یک مار برای ما بنویسد. میرزا که از غرض آنها بی خبر بود، قلم و کاغذ را برداشت و کلمه مار را روی کاغذ نوشت، دیگری گفت؛ آیا این مار است؟ آنگاه خودش دست به قلم برده روی صفحه کاغذی شکل و صورت مار را کشید، سپس گفت: مردم خوب نگاه کنید و با انصاف قضاوت نمایید آنکه میرزا نوشته مار است، یا اینکه من نوشته ام؟!
چون مردم همه بی سواد بودند، تصدیق کردند آنچه این شخص نوشته مار است و آنچه میرزا نوشته هیچ شباهتی به مار ندارد، آن وقت از بی سوادی مردم سوء استفاده کرده و گفتند، ما سواد داریم و میرزا بی سواد است، مردم هم باورشان شد، میرزا از بی سوادی، نادانی و جهالت و قدرنشناسی مردم دلتنگ شد، با نرمی با آنان برخورد کرد و چیزی نگقت و از آن ده حرکت کرد و به قم آمد و شروع به تدریس کرد.1
عاقـــلان را در غضـب بینی قرار جـاهـلان چـون مار زخمی بی قرار2
1. با اقتباس و ویراست از کتاب داستانهایی از علماء
2. نصرت الله جمالی