به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری «حوزه»، دکتر علی الشعیبی از مسلمانان متولد رقه سوریه است که از کودکی علاقه و استعداد سرشاری در یادگیری و تبلیغ اسلام داشت و از زمان 12 سالگی تحت تاثیر شیوخ وهابی رقه به این فرقه مذهبی گرایش پیدا کرد و جوانی خود را در سوریه و عربستان با اعتقاد به وهابیت و تعالیم محمد بن عبدالوهاب گذراند.
شبکه الکوثر گفتگوهایی را با این شخصیت اندیشمند اسلامی انجام داده که دو حلقه آن ترجمه و توسط خبرگزاری حوزه منتشر شد و در این حلقه از گفتگو دکتر علی الشعیبی درباره ضرورت آگاهی از اندیشه وهابیت و انگیزه اروپایی ها و به طور ویژه انگلیسی ها از آمدن به منطقه و ساختن فرقه هایی مانند وهابیت می گوید.
- اهمیت بحث از تاریخ حکومت سعودی که بر اساس اندیشه وهابی بنا شده چیست؟
اولا باید بگویم که آشنایی با چگونگی پیدایش این حکومت از مهم ترین ضرورت ها است تا بتوانیم بر اساس آن اتفاقات جهان امروز را بشناسیم و بدانیم تکفیری ها چه کسانی هستند و جنبش های تروریستی را بهتر بشناسیم. برای شناخت تمام اینها باید با پیدایش جنبش وهابی آشنا شویم.
جنبش وهابی به تنهایی ایجاد نشد، بلکه با دو جنبش دیگر ایجاد شد که هر سه تای آنها در رَحِم انگلستان پیدا شدند که اولین آنها جنبش احمدیه و دومی بهاییت و سومی وهابیت بود.
جنبش های جنایتکار تروریستی معاصر چهره کریه و خونباری از اسلام عزیز به جهان ارائه کرده اند و این اسلام همان اسلامی است که خداوند متعال درباره آن به پیامبر خود فرمود: «ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک»: (و اگر تو خشن و سنگدل بودی مردم از اطراف تو پراکنده می شدند) و فرمود: «وقولوا للناس حسنا» و در اینجا کلمه حُسن به معنای زیبایی معنوی است، چون انسان ها زیبایی و نیکی را دوست دارند و اگر کسی به آنها بدی کند از او ناراحت می شوند. ما برای اینکه جنبش های جنایتکار روزگار خود را بشناسیم و علت این همه خونریزی در جهان اسلام را بشناسیم باید بدانیم این وهابی ها از کجا آمده اند.
علت اصلی ریخته شدن این خون ها فکر تکفیری وهابی است. کودکان مسلمان سوری که در دریا غرق شدند به خاطر این فکر تکفیری بود. زنان و مردان مسلمانی که این روزها در بازارها و خیابان های اروپا آواره شده اند به خاطر این فکر تکفیری است. مردان و زنانی که اکنون در کوه های افغانستان بالا می روند تا به نحوی خود را به ترکیه برسانند و از آنجا به اروپا بروند به خاطر این فکر تکفیری است و بنا بر این از مهم ترین امور در عصر حاضر آشنایی با این فکر تکفیری است تا بدانیم چگونه پیدا شده و چگونه ظهور و بروز یافته و چگونه بوده که برخی مردم دور آن جمع شده اند و چگونه شده که برخی مردم عقل خود را رها کرده اند؟ امام علی علیه السلام درباره این افراد می گوید: مردم سه دسته اند: عالم ربانی، علم آموزی که در راه نجات است و دسته سوم اوباشی هستند که به دنبال هر صدایی می دوند.
آیا این مردم فقط چند دقیقه با خود خلوت کرده و فکر کرده اند تا میان آنچه به آن ایمان دارند و آنچه که می شنوند مقایسه کنند؟ آیا با خود فکر کرده اند از این تکبر و غرور دست بردارند؟ آیا به مرحله ای رسیده اند که از این وضعیت و از این فکر و کارهای خود خجالت بکشند؟ و البته آنها خجالت نمی کشند.
برخی از آنها به خدا سوگند می خورند که برحق هستند و فرقه ناجیه هستند و کار آنها تکبر و ریا و جبروت و گردن کشی و نفاق است. چرا؟
اینها کارهایی است که باید بر آن تمرکز کنیم و این افراد و اندیشه را بشناسیم تا بتوانیم عصر خود را بشناسیم.
اکنون من با مخاطبان عزیز عهد می بندم اگر زنده بمانم اطلاعات و اسناد عجیبی به شما ارائه کنم که باور کردنی نیست. بسیاری از نسخه های خطی که اوضاع آن عصر را نشان می دهد هنوز هم دور از دسترس است و کسی آنها را بررسی نکرده است. برای شما مثالی می زنم. رئیس بعثه اسلامی روسی که از جانب قیصر روسیه به منطقه آمده بود، در کتابی درباره کشتارها و قتل عام صورت گرفته توسط وهابی ها سخن می گوید که هنوز این کتاب به صورت نسخه خطی موجود است و چاپ نشده است.
همچنین جرج لیور مستشرق از کشتارها و آدمکشی های وهابی ها در سال 1902 میلادی سخن می گوید.
- درباره جزئیات جغرافیایی و مردم منطقه نجد و اطراف آن در آن دوره برای ما بگویید.
جغرافیای آن منطقه هنوز تغییری نکرده و نخواهد کرد مگر اینکه خدا بخواهد و زلزله ای بیاید و جغرافیا تغییر کند.
پاسخ مستقیم من این است که نجد چند قسمت است: نجد، العالیه، الاحساء، الشمال، القطیف، الوسطی، القسیم و غیره اما از نظر جمعیت شناسی می توانم با تمام جزئیات درباره مردم آنجا برای شما بگویم، چون من عرب اصیل هستم و اطلاعات زیادی در این زمینه دارم اما اجازه دهید به شما چیزی بگویم:
اگر ما بر این باوریم وهابیت زاده و ساخته انگلستان است، باید بدانیم جنگ های صلیبی هنوز تمام نشده و اگر بخواهیم لباس نرم تری بر تن آن بپوشانیم می گویم جنگ های فرنگی هنوز موجود است که ما در تاریخ خود آن را با این نام می شناسیم و در کتاب "کامل" ابن اثیر نیز از آن با این نام یاد شده، اما خود انگلیسی ها و مسیحیان به این جنگ ها "صلیبی" می گویند. آنها در اشعار و ادبیات خود دشمنی خاصی با شرق دارند و شرق و غرب را دو چیز جدا می دانند که هیچ گاه به هم نمی رسند.
هنگامی که آخرین حمله فرنگی ها از جزیره ارواد دفع شد و از آنجا بیرون شدند، مدتی طول کشید تا اینکه فرنگی ها دوباره تلاش کردند به شرق بازگردند و برخی می گویند آنها بیش از 178 بار تلاش کردند به شرق بازگردند، اما موفق نشدند و حملات آنها همه از جنس حملات نظامی قدیم نبود بلکه برخی از آنها به اصطلاح جنگ نرم بود.
انگلستان در این جنگ نرم توانست موفق شود و در واقع اولین کشوری بود که جنگ نرم را تاسیس کرد و به راه انداخت و زیرکی و مکر به خرج داد تا جایگزین استعمار مستقیم شود و به جای اینکه جنگ به راه بیندازد و نیروهای او کشته شوند و پول خرج کند، جنگ نرم به راه انداخت. به عنوان مثال به شما بگویم در یک دوره سفارت آمریکا در قاهره 1800 کارمند داشت، اینها قرار است چه کاری انجام دهند؟ آنها در کشورهای ما همه چیز را زیر نظر دارند، اما ما در خواب هستیم و برخی کشورهای منطقه در نهایت حماقت به سر می برند.
نکته ای که باید به شما بگویم و به آن توجه کنید این است که تمام جهان پیرامون جزیره عربی قرار دارد و بعد از آن در منطقه و از لحاظ محلی هم گویی جزیره عربی در محوریت قرار دارد. درباره وضعیت جهانی می توان گفت پس از سقوط اندلس در سال 1494، پرتغالی ها و اسپانیایی ها به خاور میانه و خلیج فارس آمدند و پس از آن فرانسوی ها و انگلیسی ها آمدند و ناوگان عربی را شکست دادند و کشتی متعلق به عرب ها هم اکنون در مالزی موجود است که موزه شده و بر روی آن این شعار نوشته شده که "لا غالب إلا الله". این کشتی متعلق به سال 1496 است. هلند هم که روز نقشه به اندازه استان حمص سوریه هم نیست به منطقه آمد. پس از آن فرانسه و انگلستان در ایران دخالت کردند و در آن زمان در ایران نادرشاه روی کار بود. نادرشاه در سال 1847 از دنیا رفت. او شخصیتی بود که به وحدت اسلامی دعوت می کرد و در زمینه وحدت و دعوت به برادری میان شیعه و سنی مشهور بود. انگلیسی ها دیدند این شاه میان شیعه و سنی فرقی قائل نیست و مردم دور او جمع شده اند و با این اوضاع نمی توانند بر او غلبه کنند پس به این نتیجه رسیدند که ایران را رها کنند و بدین ترتیب ایرانی ها تمام کشورهای اروپایی را از خود دور کردند.
فقط در بوشهر، انگلستان یک دفتر داشت که بعدها همان دفتر نیز برداشته شد و از آنجا رفت.
پرتغالی ها هم تلاش کردند خلیج فارس را اشغال کنند و مستعمراتی هم در آنجا ساختند و هلندی ها هم آمدند و با آنها درگیر شدند و پس از آن برخی عرب ها دست به دست هم دادند تا این کشورها را از منطقه بیرون کنند.
انگلستان از سال 1602 شرکت هند شرقی را تاسیس کرد و حدود 214 سال در هند باقی ماند تا اینکه اکثر خاک هند را تصرف کرد و همین ها بودند که احمدیه و بهاییت و وهابیت را بنا نهادند چون انگلیسی ها کسانی بودند که منطقه را به خوبی می شناختند و می دانستند از کجا می توانند به ما ضربه بزنند.
می خواهم بگویم آن کشتی های انگلیسی و پرتغالی و هلندی و فرانسوی برای تفریح به منطقه نیامدند، بلکه آمده بودند تا اوضاع را بررسی کنند و انگلیس توانست منطقه را به خوبی بررسی کند و بنشاسد و روحیات عرب ها را بشناسد و آنها را روانشناسی کند.
نظر شما