جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ |۱۸ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 29, 2024
سیده فاطمه احمدیان زاده فرزند شهید فاجعه منا حجت الاسلام و المسلمین سیدعلی احمدیان زاده

حوزه/ فرزند یکی از شهدای فاجعه منا، با بیان این که پدرم از مفقودین این فاجعه بود و داغ ۴۵ روز چشم‌انتظاری بر چشمان اشک‌بار ما ماند و ما نمی‌دانستیم در کجای دنیا دنبال پدرمان باشیم، گفت: خبر قطعی شهادت پدر، پس از ۴۵ روز به خانواده ما داده شد و ایشان در غربت کامل مانند مادرشان حضرت زهرا(س) به خاک سپرده شدند.

 خبرگزاری «حوزه»/ «فاجعه بسیار تلخ و حیرت‌انگیز منا نباید فراموش شود؛ این مسئله نباید به سکوت و فراموشی بگذرد و باید تا سالها در مجامع جهانی مطرح شود.» این سخنان مقام معظم رهبری است که مهرماه سال گذشته و در دیدار مسئولان و دست اندرکاران سازمان حج و زیارت بیان کردند. معظم له همچنین با اشاره به مسئولیت رژیم آل سعود، در قبال جان باختن بیش از ۷ هزار مسلمان در فاجعه دردناک منا، در اولین پیام خود در روز فاجعه تأکید کردند: «مدیریت غلط و اقدامات ناشایسته ای که عامل این فاجعه بوده است نیز نباید از نظر دور بماند.»

«سیده فاطمه احمدیان زاده» فرزند شهید حجت‌الاسلام‌ والمسلمین سیدعلی احمدیان زاده، در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری «حوزه» در مشهد، از ابعاد مختلف شخصیتی پدر می گوید؛ از  شخصیت علمی و تسلط این روحانی شهید، به زبان های عربی، انگلیسی و فرانسه و به تبع آن فعالیت تبلیغی در کشورهای مختلف دنیا تا مسئولیت های مختلف سیاسی و اجتماعی که در دوران حیات به عهده گرفته بود.

این فرزند شهید با بیان این که پدرم از روحانیون بعثه مقام معظم رهبری بود که در فاجعه منا در روز عیدقربان سال ۱۳۹۴ به شهادت رسید، گفت: شهید احمدیان از مفقودین فاجعه منا بودند و خبر قطعی شهادت ایشان پس از ۴۵ روز به خانواده ما داده شد؛ بعد از فاجعه منا، داغ ۴۵ روز چشم‌انتظاری بر چشمان اشک‌بار ما ماند و ما نمی‌دانستیم در کجای این دنیای خاکی دنبال پدرمان باشیم و ایشان در کجاست؛ پدرم در غربت کامل مانند مادرشان حضرت زهرا(س) به خاک سپرده شدند؛ در حقیقت باید گفت که پدر عزیزم، طلبه ای بود که با پروازش در آسمان منا ،شهادت زهرا گونه را رقم زد.

مشروح گفت وگوی خواندنی با سیده فاطمه احمدیان فرزند شهید حجت الاسلام و المسلمین سیدعلی احمدیان از شهدای فاجعه منا را در ادامه بخوانید:

*خانم احمدیان! از پدرتان برای مان بگویید؟

پدر بزرگوارم شهید سیدعلی احمدیان زاده، در ۱۵ فروردین ۱۳۳۸ در مشهد مقدس و در یک خانواده روحانی  و انقلابی متولد شد؛ ایشان فرزند اول خانواده بودند؛ پدر، مادر و پدربزرگ‌های ایشان از سادات و سلاله پاک حضرت زهرا(س) بودند.

*چه زمانی وارد دنیای طلبگی و حوزه علمیه شدند؟

مرحوم پدرم بعد از اتمام دروس دبستان، با انگیزه والایی که داشتند وارد حوزه علمیه شدند؛ در کنار دروس حوزه علمیه، تحصیلات خود را نیز ادامه دادند و با توجه به اهداف بزرگی که در سر داشتند به یادگیری زبان‌های خارجی از همان ابتدای نوجوانی پرداختند؛ البته در شرایطی که آن زمان بعضی از بزرگواران دینی یادگیری زبان کفر را بنا به بعضی از مسائل حرام می‌دانستند و متأسفانه جو نامناسبی وجود داشت، ولی ایشان که مقلد امام خمینی(رحمةالله) بودند، در کانون انجمن ایران و آمریکا، به یادگیری زبان پرداختند؛ در ۱۸ سالگی دیپلم گرفتند و تحصیلات دانشگاهی خود را نیز ادامه دادند.

*یعنی شهید احمدیان زاده، علاوه بر تحصیل در حوزه، در دانشگاه نیز تحصیل کرده بودند؟

بله. شهید احمدیان فوق‌لیسانس ادبیات عرب و مسلط به زبان عربی بوده و همچنین ۸ سال درس خارج حوزه را گذرانده بودند. البته در کنار زبان عربی، به زبان‌های انگلیسی و فرانسه نیز آشنایی زیادی داشتند.

*جدای از شخصیت علمی شهید حجت الاسلام و المسلمین احمدیان، از دیگر زوایای زندگی پدرتان، برای مان بگویید؟

شهید احمدیان  در ۱۹ سالگی ازدواج کردند و در کنار همسر وارد مرحله جدیدی از فعالیت‌های اجتماعی و مسئولیت‌های سیاسی شدند.

در سن ۲۲ سالگی مسئول عقیدتی - سیاسی ارتش در خرم‌آباد را بر عهده داشتند؛ همچنین در سال ۶۱ مسئول عقیدتی - سیاسی استان فارس شده و به مدت ۷ سال این مسئولیت را عهده دار بودند؛ همچنین در سال ۶۶ و به مدت یک سال، رئیس دفتر امام‌جمعه وقت شیراز بود؛ همچنین ایشان سابقه تدریس در دانشگاه را داشت و به مدت سه سال در دانشگاه ادبیات شهرهای شیراز، نیریز، و کازرون، مشغول به تدریس شدند.

*شهید احمدیان در کنار فعالیت های دانشگاهی، فعالیت های حوزوی مثل تبلیغ نیز داشتند؟

بله. شهید حجت‌الاسلام‌والمسلمین احمدیان پس از رحلت امام خمینی (ره) مسیر تحقیق و پژوهش و تدریس در حوزه را انتخاب کردند؛ ایشان معتقد بودند، سفر و تبلیغ یکی از ارکان زندگی طلبه موفق است؛ پدرم پس از تدریس در دانشگاه‌ها، به مشهد و قم سفر کرد و پس ‌از آن، به سفر تبلیغی ایشان به کشور سوریه آغاز شد. در مدتی که  در سوریه بودند، در دفتر آیت‌الله العظمی سیستانی و همچنین دفتر آیمقام معظم رهبری به تدریس دروس خارج حوزه پرداختند و در کنار این امر، به  تبلیغ  معارف اسلامی در این کشور پرداختند.

*بعد از بازگشت از سوریه به چه فعالیتی مشغول شدند؟

پس از بازگشت از سوریه، تا زمان شهادت در سال ۹۴، خانواده در مشهد اقامت داشتند؛ یکی از ویژگی های ایشان، ارتباط تنگاتنگ با شاگردان خود در حوزه علمیه بود. همچنین در این سال‌ها به‌ عنوان مبلغ زبان‌دان در مشهد و کشورهای چین، امارات، روسیه، بلغارستان، عربستان، عراق و همچنین  فعالیت‌های زیادی در لبنان داشتند.

*از خانواده خودتان و رابطه پدر با اعضای خانواده بگویید؟

شهید احمدیان دارای ۴ فرزند دختر و یک پسر هستند؛ پدر شهیدمان در انتخاب مسیر زندگی در کنار مادر عزیزمان نقش راهنما و ارشادی داشتند.

*یکی از درس های مهم و قابل ذکر زندگی، که پدر شهیدتان به شما و دیگر فرزندان شان دادند، چه بود؟

نازنین پدر من جانباز ۸سال دفاع مقدس بودند که هیچ‌گاه در این دنیا از جانبازی‌شان استفاده نکردند و معتقد بودند که معامله‌ای  با خداوند بوده است. به تعبیری می‌گفتند این نصیب من است و من در آن دنیا با خداوند معامله می‌کنم نه در اینجا. ما هم به تبعیت از ایشان در آن دنیا اجر صبر و این مصیبت را از خود خداوند متعال می‌خواهیم که فقط اوست که می‌داند در دل ما چه می‌گذرد.

همچنین باید یادآور شوم که پدر من، عاشق و شیفته مادرشان حضرت زهرا(س) بود و سفارش ایشان به من همیشه در مشکلات این بود که فرزندم از حضرت زهرا(س) یاری بخواه.به سجده برو و بگو یا مولاتی یا فاطمه الزهرا اغیثینی...

شهید احمدیان آرزویشان این بود که مانند مادرشان حضرت زهرا(س) غریبانه از دنیا بروند و غریبانه دفن گردند؛ البته شاید خودشان از خداوند شهادت را طلب می‌کردند و ما نمی‌دانستیم؛ ایشان می‌گفتند من این‌همه سال به مکه و مدینه رفتم (اولین حج واجبشان در سال ۶۶ بوده.همزمان با تولد من) ولی نتوانستم قبر مادرم حضرت زهرا(س) را پیدا کنم. دلم می‌خواهد مثل مادرم حضرت زهرا(س)باشم.

شاید رمز نحوه شهادت پدرم همین بود که مانند جدشان امام حسین(ع) که سال‌های سال در عزایشان گریستند و گریاندند، لب‌تشنه در آن گرمای جان‌سوز با آن وضع دلسوزانه به شهادت برسند.

*حال روحی شما و خانواده محترم تان پس از فاجعه منا در سال ۹۴ و اعلام خبر به شهادت رسیدن تعدادی از حجاج بیت الله الحرام، چه بود؟

بعد از فاجعه منا، داغ ۴۵ روز چشم‌انتظاری بر چشمان اشک‌بار ما ماند و ما نمی‌دانستیم در کجای این دنیای خاکی دنبال پدرمان باشیم و ایشان در کجاست.

پدرم از مفقودین فاجعه منا بود و خبر قطعی شهادت ایشان پس از ۴۵ روز به خانواده ما داده شد؛ پدرم در غربت کامل مانند مادرشان حضرت زهرا(س) به خاک سپرده شد؛ حتی من نمی‌دانم آیا کسی بود که به ایشان تلقین دهد. آیا کسی بود که برایش سوره تبارک، یس و واقعه را بخواند. فقط یک قطعه خاکی با یک سنگ پنج‌ضلعی که هزاران کیلومتر از ما دور است نصیب ما از آن شهید بزرگوار شد.

امام زمان (عج) ناظر و آگاه بر همه احوالات ماست ما انتظارمان از خدای متعال و ایشان است که دلسوزتر از هر دلسوزی می‌باشند. سهم و نصیب عالی فرزند شهید شدن در این دنیا نصیبمان شد و ان شاءالله که در آخرت از شفاعت ایشان بهره‌مند گردیم.

آرزوی نهایی هر فرد در دنیا سعادتمند شدن و به فلاح و رستگاری رسیدن است، پدر من هم از آن دسته از انسان‌های عاشقی بود که خداوند اجرش را به بهترین وجه در همین دنیا به ایشان عنایت فرمود و مطمئناً با توجه به فضل و رحمت واسعه الهی در آخرت هم زیباتر از این نصیبشان خواهد شد.

گفتگو: زهرا حسینی

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha