به گزارش خبرگزاری «حوزه»، آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی، از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در گفت و گو با هفته نامه افق حوزه به مباحثی همچون؛ تفکیک بین نظام اسلامی و حوزهعلمیه، فقه معاصر و توان اداره جامعه، تحول در نظام آموزشی حوزه، فقه و پاسخگویی به مسائل مستحدثه، طلبه و چالشهای اجتماعی و سیاسی پیشرو، فضای اخلاقی و معنوی حوزههای علمیه.پرداخته که مشروح آن تقدیم می شود:
▪ آیا حوزه در مسایل انتقادی نسبت به برخی جریانات حکومتی ورود خوبی دارد؟
به نظر بنده این مسئله بهخوبی انجام نمیگیرد و خوب مطرح نمیشود؛ زیرا امروزه صبغه حمایت از مجموعه نظام بر مسئله انتقادش غلبه بیشتری دارد. من خبر دارم که جامعه مدرسین در مسایل مختلف نقد و نصحی دارند و از طریق نامه و جلسات به اطلاع دولت میرسانند، ولی این کافی نیست. امروز یک استاد برجسته حوزه به همان نیتی که از انقلاب دفاع میکند و به همان نیتی که برای خدا اگر لازم باشد جانش را برای انقلاب و نظام میدهد، با همان نیت نیز باید آسیبها را بررسی و در مجلس درس خود آنرا مطرح کند، البته باید مراقبت بشود که این امور بهانهای برای دشمن نشود. ولی میتوانیم در مجلس درس بهصورت گفتوگو با طلاب این مسایل در میان گذاشته شود. بعداز اینکه رهبری فرمودند: حوزه باید انقلابی باقی بماند. عرض کردم یکی از شاخصههای انقلابی بودن این است که به یک استاد میدان داده شود تا به خاطر خدا و نه برای تخریب و بالا و پایین بردن جناحها حرف خودش را بیان کند. ما کاری نداریم در این جناح چه کسی است، اصولگراست یا اصلاحطلب. خود رهبری فرمودند: چپ و راست برای من معنا ندارد؛ تو بین خودت و خدایت چه میفهمی. انتقاد یک استاد حوزه غیر از انتقاد یک رجل سیاسی است. یک استاد باید روی آن مبانی علمی و فقهی که در اختیار دارد حرف بزند این استاد میداند کلمه به کلمهای که میگوید باید در قیامت جواب بدهد، لذا بنده معتقدم باید این میدان را برای اساتید باز بکنیم در عین اینکه نباید بهانهای به دست دشمن بدهند و نباید از این موضعگیری بوی تخریب استشمام بشود. استاد انقلابی کسی است که در جای خودش حمایت میکند و در جای خودش انتقاد میکند، و این یکی از شاخصههایی است که ما از مقام معظم رهبری یاد گرفتهایم. مردم نباید این تلقی را داشته باشند که حوزه اصل را بر حمایت میداند، گرچه حمایت واجب است از آنطرف انسان نباید در روش یک استاد حوزه ببیند که اصل را بر انتقاد گذاشته است! انقلاب اینهمه برکات داشته است؛ چه در حوزه و چه در بیرون از حوزه، اگر انقلاب نبود که امروزه آثاری از حوزهها نبود. ما هم باید حمایت کنیم و هم باید انتقاد کنیم. یعنی در جای خودش هم باید حمایت و هم باید انتقاد صورت گیرد.
▪ آیا تفکیک بین نظام اسلامی و حوزه تفکیک صحیحی است؟
این نظام مولود حوزه و از برکات حوزه است و تفکیک بین حوزه و نظام قابلتصور نیست. اگر ما از این نظام، اسلامی بودن و مردمی بودن را کنار بگذاریم، دیگر ربطی به حوزه ندارد، حتی اگر مردمی بودن نظام را از نظام گرفتیم، بازهم با حوزه بیارتباط است به همان اندازهای که اگر اسلامی بودن را از انقلاب گرفتیم ارتباطی با حوزه ندارد مردمی بودنش هم همینطور است. اما نظامی که اسلامی و مردمی است قابلتفکیک از حوزه نیست. ماهیت حوزه این است مگر درخت میتواند ثمره خودش را از بین ببرد؟ باغبان نمیتواند ثمره کار خودش را از بین ببرد ما باید این ثمره را حفظ کنیم و بارورتر کنیم و به نسلهای آینده منتقل کنیم اینیکی از چیزهایی است که باید به آن توجه داشته باشیم.
و یکی از اموری که به تأخیر افتاده همین مطلب است بنده الآن در مقام بررسی علتها نیستم ولی ما باید بپذیریم ما در این چند سال باید تمام مبادی و مبانی و موضوع و مسایل و غایات و روشهای فقه حکومتی را منقح میکردیم. یعنی از اول پیروزی انقلاب، حوزه باید متصدی این امر میشد که نشده است، فقه ما باید در گونههای مختلف اعم از فقه پزشکی، فقه امنیت، فقه کودک؛ فقه زنان؛ فقه امور بینالملل؛ فقه هستهای و... منقح بشود و ما چند سالی است که در مرکز فقهی ائمه اطهار علیهمالسلام بحمدالله قدمهای خوبی را در این زمینهها برداشتهایم و بهخصوص در فقه پزشکی الآن متون قابلعرضهای داریم و به تمام مراکز پزشکی اعلام کردهایم و در موضوع فقه امنیت نیز مشغول کار هستیم و در فقه هستهای هم به لطف خدا مدت دو سال روی فتوایی که مقام معظم رهبری راجع به حرمت سلاح هستهای دادهاند کار کردهایم و چند مقاله خوب فقهی که یکی از آنها را خود بنده نوشتهام منتشر کردهایم. مبانی این فتوا را استخراج کردهایم و این فتوا در سطح بینالملل خیلی اثرگذار بود. همچنین دایرةالمعارف خوبی در فقه کودک در هشت جلد که غنیترین کتاب در فقه کودک است با مقارنه و مسایل مختلف ارائه دادهایم همچنین راجع به فقه جزایی و شبهاتی که وجود دارد مثلاً چرا باید مرتد را کشت یا دست دزد را قطع کرد و امثال این مسایل را جواب دادهایم و یا شبهات مربوط به زنان و انتظاراتی که نظام از حوزه داشته است برآورده نشده است و باید خیلی روشن بپذیریم که حوزه کوتاهی کرده است و در این دو دهه حوزه میتوانست در این مسیر قرار بگیرد و کارهای خوبی ارائه بدهد امیدواریم با مدیریت آیةالله اعرافی و صحبتهایی که ایشان در افتتاحیه کردند امیدی را در حوزویان ایجاد کردند با مدیریت و طرح و برنامههایی که ایشان و دوستانشان دارند و با همکاری همه اساتید و در رأس همه ارشاداتی که باید مراجع بزرگوار و رهبری داشته باشند بتوانیم این خلأها را پرکنیم.
▪ چرا برخی از اهل علم اعتقادی به ورود فقه در عرصه مسایل حکومتی ندارند؟
من تعجب میکنم از کسانی که میگویند نباید در عرصه حکومتی ورود پیدا کرد! در حالیکه به برکت نظام اسلامی، فقه ظرفیت و قابلیتهای خودش را پیداکرده است. آیا اگر ما در همان فقه فردی کارکنیم و اگر ارزش فقه را در امور فردی محدود نماییم، تقدس دارد یا اگر فقه را در میدان حکومت، اجتماع، امنیت و اقتصاد وارد نماییم؟! برای هرکسی که دستی در فقه دارد روشن است که فقه در تمام این مسایل باید وارد بشود، ولی یکی از گروههای ما در مرکز فقهی، گروه فقه اجتماعی است. آنجا گفتیم موضوع فقه را باید عوض کرد و فقط فقه مکلف نیست خود اجتماع و حکومت و جامعه موضوعاتی است که باید به موضوع فقه اضافه کنیم. کسانی که این مطلب را میگویند که فقه نمیتواند در این زمینهها حضور داشته باشد یک تصور غیرصحیح از فقه دارند؛ زیرا وقتی به خود آنها میگوییم شما توریه را یکوقت بهعنوان فقه فردی مطرح میکنید و میگویید اسلام به من اجازه داده که توریه کنم حالا این سؤال مطرح میشود که اگر مسئول یک حکومت در امور حکومتی توریه کند، آیا این حکم دیگری ندارد؟ قطعاً میگوید حرام است و مسئول حکومت باید شفاف و روشن مطالب را برای مردم بگوید. من یکوقتی عرض کردهام که ما در مکاسب راجع به بیع فضولی صحبت میکنیم و میگوییم بیع فضولی صحیح است، حالا آیا در یک حکومت هم یک حاکم میتواند بگوید بیع فضولی صحیح است؟ اینجا دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود و هرروز یک نفر میرود اموال کس دیگری را میفروشد و این شدنی نیست. پس فقه ما این قابلیت و ظرفیت را دارد که بتواند به اینها پاسخ بدهد. اگر ما انقلابی هم نداشتیم، حرکت علمی حوزه انسان را وادار میکرد تا به این عرصهها ورود کند، البته باید در یافتههای فقهی خود استقلال داشته باشیم؛ با این توضیح که یکوقت میگوییم امروز اقتصاد کشور را میخواهند بر اساس یک فرمولی درست کنند و به یک فقیه بگویند شما این فرمول را بر اساس فقه درست کنید، این غلط است و به استقلال حوزه ضربه میزند. امروز در بانکها دیرکرد را مطرح کردهاند و همه فقها میگویند دیرکرد ربا است نظر مرحوم والد ما این بود که ربا است و خیلی تأکید بر این قضیه داشتند حالا اگر بگویند شما این را از جهت فقهی تصحیح کنید این موجب زوال علم فقه است، این همان بلایی است که سر علمای اهل سنت درآمد که دنبال تصحیح کارهای حکومتی شدند و از فقهشان چیزی باقی نمانده، مبادا ما هم خدایناکرده به همان بلا مبتلا شویم. ما جدای از اینکه امروز دنیا راجع به سلاح اتمی چه میگوید و مجامع بینالمللی چه میگویند این را بررسی کنیم و آیات و روایات را ببینیم، خود بنده در رسالهای که در این زمینه نوشتم، عرصههای جدید زیادی واضح و روشن شد و بعد نتیجه را در اختیار نظام قرار بدهیم حالا هر نتیجهای که باشد. این اگر باشد نهتنها به استقلال حوزه ضربه نمیزند، بلکه آن را تحکیم میکند.
▪ آیا نظام آموزشی حوزه نیازمند تحول است؟
در اینکه هر نظام آموزشی در روند موفقیتش محتاج به تحول است تردیدی نیست. اگر علوم حوزوی را یک علوم مشخص بدانیم و بگوییم اولش این و آخرش آن است و چیزی به آن اضافه نشود، منجر به رکود علمی میشود. یک نظام آموزشی باید مراقب باشد تا در آن، رکود علمی به وجود نیاید که لازمهاش ایجاد تحول است. لذا تحول یک امر ضروری است؛ به این معنا که ما بخواهیم به علوم حوزوی غنا بدهیم، در فقه هزاران موضوع را اضافه کنیم و در تفسیر صدها نظریه جدید مطرح بشود. در فلسفه ابداعات و استدلالات جدید داشته باشیم و در اخلاق مطالب جدیدی را ارائه کنیم. اینیک امر مسلم و رکن اول تحول است و تحول در اصل موضوعات علمی حوزه است؛ یعنی ما موضوعات را گسترده کنیم و به موضوعاتی که جامعه نیاز دارد بهای بیشتری بدهیم و آنها را مطرح کنیم و این یک امر گریزناپذیر است. اگر تحول نظام آموزشی صورت نگیرد، دچار توقف و رکود علمی خواهیم شد و به تعبیر رهبری این توقف موت علمی است. اما در این نکته اساسی چند مسئله مطرح است، مسئله اول اینکه ما در این تحول بخشی از روش سلف را از دست دادهایم؛ یعنی چیزهایی قبلاً بوده که از دست رفته و باید احیا بشوند معنای تحول این است که آنچه موجب پیشرفت مجموعه علمی است را در همه ابعاد محقق کنیم. اسلاف ما روشی داشتند که در حوزه کنونی بسیار ضعیف شده است. روش سلف این بود که علوم را بسیار دقیق و عمیق و مبسوط میخواندند. الآن متأسفانه ما همان علوم را فشرده و مختصر کردیم و به حفظ کردن مطالب بسنده میکنیم و این ضربه بسیار مهلکی به حوزه است که عدهای نام آن را تحول گذاشتهاند! اینکه کتب بسیار غنی را مختصر کنیم و آن مختصر را هم بهصورت تستی مطرح کنیم، به حوزه ضربه میزند و این موجب تحول نیست؛ تحول این است که ما روش گذشتگان را احیا کنیم و روش گذشتگان این بود که هر مسئله چه فقهی و چه فلسفی و... را عمیق کار میکردند.
عرض بنده این است که دروسی که کارآیی بیشتری دارند را باید بیشتر کار کنیم، اینیکی از نکات تحول است، ولی متأسفانه امروز حوزویان ما عمیق درس نمیخوانند. غنیترین و دقیقترین و مشکلترین درس در نجف مربوط به آشیخ محمدحسین اصفهانی بود و از درس ایشان چه کسانی بیرون آمدند؟ مرحوم آقایان میلانی و خویی و طباطبایی و از این ردیف بزرگان خروجی مباحث ایشان بودند، آن درسها بوده که اینها را تربیتکرده است، درس آقای حائری بوده که امثال امام را تربیتکرده است، درس آقای بروجردی بوده که بزرگانی مثل مرحوم والد ما و دیگر بزرگان را تربیتکرده است. اگر درس عمیق نباشد، چه کسی از آن درس بیرون میآید؟ از درس غیر عمیق که مجتهد بیرون نمیآید. لذا تعمیق و گستردگی و حوصله، نیاز ماست. امروزه حوصله طلاب کم شده است، طلبههای زیادی میگویند میخواهیم به درس شما بیاییم، ولی درس شما مفصل است و خسته میشویم، این حرف چه معنی دارد؟ مگر ما این درس را برای چه امری میخوانیم؟ آیا صحیح است که من درس را آسان و خلاصه کنم تا جمعیت بیشتر بشود؟ اینیک جهت است، الآن طبق آماری که شنیدهام حدود سی هزار طلبه درس خارجخوان داریم حالا اگر یک آمار میدانی بگیریم که چند نفر از اینها میتوانند به عربی بنویسند؟ به نظر میرسد درصد بالایی قادر به این کار نیستند! چرا اینطور شده؟ این میفهماند که یک چیزهایی از برنامه طلاب مفقود شده، مثلاً تقریر خودش یکی از راهکارهای پرورش ذهن طلبه بوده است که باید احیا بشود.
مسئله تفکر از اموری است که باید به آن توجه بیشتری نمود ما متفکر نداریم، ما مطالبی را که دیگران گفتهاند حفظ میکنیم و در درس میگوییم، اینکه درس نیست، انسان باید اهل فکر باشد و یکی از خصوصیات حوزه فکر کردن است.
نکته سوم اینکه حوزه باید در مباحث کاربردی بیشتر کار کند. ما در مباحث فقه و اصول مسئلهای که ثمره نداشته باشد نداریم، ولی مسایلی داریم که کارآیی بیشتری دارند. ما در بحث خارج اصول و خارج فقه، آنجاهایی که محل تعارض قواعد و روایات است را مطرح کنیم، نه اینکه مسایل ساده را مطرح کنیم یکی از نکات اساسی در تحقق تحول این است که ما مسایلی را که کارآیی بیشتری دارند را مطرح کنیم.
نکته چهارم مربوط به مسایل مستحدثه است و یکی از نقاط تحول این است که حوزه در مسایل مستحدثه کار کند. من همینجا عرض کنم در این دوران گذشته در این جهت حوزه موفق بوده است؛ یعنی در مسایل مستحدثه مسئلهای نیست که بگوییم مراجع یا حوزه نظری روی آن ندارند در بحث تغییر جنسیت، فقه کودک و... موفق بودهایم ولی آنقدر آمار مسایل مستحدثه زیاد است که حوزه لازم است بیشتر به آن بپردازد.
▪ چرا برخی در مسایل مستحدثه ورود فقهی ندارد؟
به همان جهتی که عرض کردم استقبال نمیشود؛ یعنی در ذهنشان اینطور است که فقه قادر به ورود به این زمینهها نیست، مثلاً بنده سال گذشته در همایشی که راجع به فقه هنر بود سخنرانی کردم و در مورد فقه هنر نظریهای دادم، بهدنبال آن برخی از دوستان که از اساتید فاضل حوزه هستند به بنده گفتند: آقای فاضل! فقه هنر یک پارادکسی دارد، فقه هنر یعنی چه؟ علت تشکیک در این مسئله این است که این افراد روی این موضوع فکر نکردهاند که فقه در ساحت هنر میتواند حرف داشته باشد و حرف هم دارد و فقیه باید این حرفها را استخراج و به دیگران منتقل کند، ولی متأسفانه استقبال نمیشود، چراکه موضوع و محمول برایشان روشن نیست.
ما باید این جهت را هم نادیده نگیریم که متأسفانه هنرمندان هم بهخوبی قداست هنر را حفظ نکردهاند و هنر در مجامع غیردینی حضور پیدا کرده است و بروز هنر با روشهای ضد دینی بوده است. چاره این مشکلات این است که ما باید با هنرمندان ارتباط داشته باشیم و معیارها را به آنها بدهیم و جاهایی که از راه فقهی میتوان کارهایی کرد را بازگو کنیم؛ مثلاً ما در فقه میگوییم تشبه مرد به زن حرام است و اینجا دو نظریه وجود دارد یک نظریه این است که مرد لباس زنانه بپوشد و آرایش زنانه کند و بالعکس، برخی هم میگویند: «تشبه رجال به نساء؛ یعنی اینکه مرد خودش را به وضعیتی که از زن استفاده میشود قرار بدهد و بالعکس»، بر مبنای نظریه اول در فقه برخی فتوا دادهاند که اگر مرد لباس زن را بپوشد حرام است، این در فقه فردی درست است اما وقتی در فقه هنر وارد میشوید، شما میخواهید داستان پیامبری را بگویید، و لذا هنرمند چارهای ندارد که در بخشی از فیلم مردی را بهصورت زن در بیاورد که هدف واقعی او این نیست که خودش را بهصورت زن نشان بدهد، بلکه او میخواهد یک واقعیت تاریخی را نشان دهد و بین این دو نگاه تفاوت است، لذا ما باید این مسایل را به هنرمندان منتقل کنیم و هنوز هم مسایل اختلافی فراوانی در فقه هنر وجود دارد که باید مورد بحث و بررسی قرار داد. بهعنوان مثال اینکه چهره یک پیامبر را میتوانیم در فیلم نشان بدهیم یا خیر، ملاک ما اینجا وهن نمودن مقدسات است، درست است ما روایت و آیهای نداریم که نشان دادن چهره یک امام معصوم یا پیامبر حرام است، ملاک این است که ما باید قداست اینها را حفظ کنیم. ما باید ملاک را به دست هنرمند بدهیم و آنها در مرحله عمل شاید خیلی بهتر از ما بتوانند عمل کنند. هم حوزه باید به آنها نزدیک بشود و هم هنرمندان باید خودشان را حفظ کنند.
▪ یک طلبه چگونه میتواند با چالشهای اجتماعی و سیاسی پیش رویش مقابله کند؟
به همین اندازه که الآن چالشهای زیادی وجود دارد و تعداد مذاهب زیادی که در این چند دهه به نسبت تاریخ ادیان ایجاد شده، ما در آینده نیز با نحلههای جدید و با ادیان و افکار جدید روبرو خواهیم بود. دشمن یکزمانی طالبان را ایجاد کرد و بعدازآن داعش را ایجاد کرد و قطعاً برای آینده هم برنامه دارد و لذا ما باید برای آینده آماده مواجهه با چهرهها و افراد و مکاتب و افکار جدید باشیم و راهش هم این است که درس را عمیق بخوانیم، با آموزش خلاصه رسائل و خلاصه مکاسب و خلاصه تفسیر کسی نمیتواند کارشناس دینی بشود، باید اینها را عمیق بخوانیم، اگر ما این درسها را عمیق بخوانیم از عهده همه اینها برمیآییم. الآن بحث فضای مجازی مطرح است که در آن هزاران سؤال مطرح میشود؛ اولاً آیا ورود یک طلبه در فضای مجازی واجب است؟ یا مستحب است؟ و یا حرام است؟ طلبه در مقابل سیل اهانتها و خوشآمدها چه کند؟ اطلاع یک طلبه از فضای مجازی لازم است، ولی فضای مجازی فضای خطرناکی است و ممکن است همین طلبه را ببلعد، فضای مجازی باتلاقی است که ممکن است دین و اخلاق او را از بین ببرد. گاهی من در فضای مجازی جملهای را میبینم که اگر یک انسان صاحب مبنا و فکر آن را مطالعه نکند قطعاً او را بهاشتباه میاندازد. این فضا ده سال قبل وجود نداشت، و لذا باید بدانیم ده سال آینده چیزهایی به وجود میآید که از فضای مجازی امروزی پیچیدهتر خواهد بود و ما این مسایل را در آینده خواهیم داشت. بحرانهای فکری، بحرانهای اخلاقی و سیاسی و بحرانهای اقتصادی در آینده هزاران درجه شدیدتر از وضع فعلی خواهد بود و یک طلبه اولاً باید توسل به خدا و ائمه داشته باشد و ما باید جنبههای معنوی خودمان را قویتر از گذشته کنیم و اهل نماز شب باشیم، البته بنده در مقام صدور فتوا نیستم، اما عرضم این است که طلبه به نماز شب به دید وجوب نگاه کند تا خودش را حفظ کند.
▪ فضای اخلاقی و معنوی حوزه را چگونه ارزیابی میکنید؟
فضای اخلاق و معنویات در حوزه نسبت به گذشته بسیار کمرنگتر شده است و از نقاط تحول حوزه بازگشت به گذشت در زمینه اخلاق است. در گذشته دروس طلبگی برای رسیدن به مقام و ثروت نبوده و به آن رزقی که خداوند به آنها میداد قانع بودند، اما الآن بخشی از طلاب دنبال مادیات و مقامات دنیایی هستند. بنده روحیه معنوی و اخلاقی را در طلبهها کمرنگتر میبینم و همین امر هم عامل کمتر درس خواندن آنهاست؛ چراکه جنبه اخلاقی و ایمانی قوی به طلبه میگوید تو باید در محضر خدا پاسخگو باشی که جنبه تحصیل در تو کمرنگ شده است. یکی از نقاط روشن تحول در حوزه این است که ما فضلا را به تقیداتی که در گذشته بوده است برگردانیم. یکی از علمای گذشته میگفت: در مدرسه فیضیه آقایی میآمد در اول زمستان پشت حجره طلبهها زغال میگذاشت و طلاب اگر یقین میکردند که این زغال از مال حلال تهیه نشده است به آن دست نمیزدند، اما امروزه این تقیدات خیلی کمرنگتر از گذشته شده است. در روایات داریم «قف عندالشبهه» اما امروزه به این روایت عمل نمیشود، موسیقی مشتبه را گوش میدهیم، مال مشتبه را مصرف میکنیم، لااقل خطاب اولیه این روایات به ما طلاب است. بنابراین حوزه نیازمند تحول در جهات اخلاقی است که اگر این اتفاق بیفتد در مسایل دیگر هم تأثیرگذار میشود.
محور سیر معنوی انجام واجبات و ترک محرمات و انجام نوافل است و روایاتی داریم که هیچچیزی مانند نوافل انسان را به خدا نزدیک نمیکند و ما همین را ملاک قرار بدهیم. یکوقتی نقل میکردند در همین مدرسه فیضیه دو ساعت مانده به نماز صبح تمام طلاب مشغول نماز شب بودند و همین مسئله باعث شده بود که از میان آنها افراد بزرگی تربیت شوند. حوزه باید طلاب را هدایت کند و این هدایت هم روشن است و نیازی به بیان هم ندارد. اگر طلبه به روایات مراجعه کند، آنقدر مواعظ و نصایح از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و ائمه اطهار علیهمالسلام در روایات وجود دارد که بینیاز خواهد بود. گاهی میگویند برویم دستورالعمل بگیریم، ما نیازی به دستورالعمل نداریم؛ چراکه دستورالعمل در روایات ما آمده است. در وصایایی که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم به امیرالمؤمنین علیهالسلام یا اباذر فرموده، یا وصایایی که اهلبیت به اصحابشان فرمودهاند وجود دارد. دستورالعملهایی راجع به نوافل و راجع به قرائت قرآن و تطهیر نفس و تهذیب، همه وجود دارد، ولی ما تنبل شدهایم و میگوییم من باید یک استاد اخلاق را برای جهات اخلاقی خودم محور قرار بدهم. درست است که به ما سفارش شده در این راه استادی هم داشته باشیم، لکن این استاد هم برای این است که اطلاعات موجود را در اختیار ما قرار بدهد، نه اینکه خودش ذاتاً برای ما محوریت داشته باشد؛ و لذا بنده معتقدم کسی که ضعف علمی نداشته باشد این مسایل برایش حل میشود، علم انسان را به سمت عبادت میکشاند و نمیشود کسی علم داشته باشد و عبادت نداشته باشد؛ آیه دارد «انما یخشی الله من عباده العلما»، (فاطر/28) این عالم است که از خدا خشیت دارد جاهل که خشیتی ندارد. بنابراین هرچه جهات علمی را قویتر کنیم جنبههای معنوی و عرفانی ما قویتر میشود، اگر جنبه علمی ما ضعیف باشد عبادات و معنویات ما خراب میشود. یکوقتی از مرحوم والدمان سؤال کردم ویژگی مهم آیةاللهالعظمی بروجردی قدسسره چه بود؟ ایشان فرمود او قیامت را میدید و باور داشت. بنابر این اگر بخواهیم تحول اخلاقی در حوزه بهوجود بیاید، باید سعی کنیم جنبه علمی حوزه را تقویت کنیم، منظور بنده فقط اصطلاحات و قواعد علمی نیست، باید به همه ابعاد علمی توجه کنیم.