جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ |۱۸ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 29, 2024
امام موسی صدر

حوزه/ حوزه‌های علمیه باید در کنار حفاظت از سرمایه‌های خود، همواره به مقابله فکری با اندیشه‌هایی بیاندیشند که فرقان‌گونه‎ بذر تکفیر می‌پاشند و فتوای قتل عالمان برجسته دین را می‌‎دهند.

خبرگزاری «حوزه»، چند روز قبل و در آستانه آغاز چهلمین سال حیات انقلاب اسلامی در یک خبرگزاری رسمی مطالبی علیه یک از همراهان این انقلاب و افتخارات معاصر حوزه‌های علمیه منتشر شد که جای تعجب و تأسف بسیار داشته و دارد. جلال‌الدین فارسی نویسنده و فعال سیاسی سابق در گفتگویی با ایراد مطالبی بیپایه ضمن هتاکی علیه امام موسی صدر، اندیشمند اسلامی معاصر به تمجید از دیکتاتور معدوم لیبی پرداخته است.

این گفتگو و واکنش‌های پس از آن بیش از هر چیز نشان داد که مسئله‌ی امام موسی صدر پس از گذشت چهل سال، همچنان یک مسئله‌ی زنده است. چهار دهه پس از ربایش، مسئله‌ی امام صدر آنقدرها زنده است که از تمامی یک گفتگوی سراسر متوهمانه و قابل نقد با فردی که خود را محور و ستونی در مبارزات انقلاب اسلامی می‌داند، تنها همین بخش مصاحبهی وی دیده شده است! در چنین شرایطی کاملاً طبیعی می‌نماید که اهالی فراموش شده میدان سیاست و قدرت، برای دیده شدن چاره‌ای جز چنگ انداختن به دامن یک «مسئله‌ی زنده» نداشته باشند. همین مسئله البته دلیلی کم نیست برای مخالفت با امام صدر اما این به اصطلاح افشاگری و در واقع اعتراف پس از چهل سال، ماجرای دیگری دارد.

ایام فجر انقلاب اسلامی، کمتر اقتضای پرداختن به این حاشیه را داشت. حالا اما فرصت برای گفتگوهای عمیقتر درباره این متن فراهم است. چه آنکه دوگانه امام صدر/ معمر قذافی صورت‌بندی تقابلی فکری‌ را نمایندگی می‌کند که در نگاهی کلان‌تر نکات فشرده‌ی بسیاری از تاریخ و تفکر معاصر را در خود جای داده است.

 این یادداشت می‌کوشد در چند بند به واکاوی این ماجرا مرور این نکات بپردازد.

1.ابتدا لازم است مروری داشته باشیم بر بخشی از گفته‌های جلالالدین فارسی. برای شناخت لایه‌های شخصیتی و فکری فارسی کافی است کسی سخنانی که وی در این چند سال اخیر از تریبون‌های رسمی و حتی متأسفانه صداوسیما بیان کرده را مرور کند تا به عمق توهم‌زدگی وی پی ببرد. شاید اگر چند سال قبل که فارسی در گفتگویی تلویزیونی با کنایه و تصریح امام خمینی را متأثر از آثار و اندیشه‌های خود خواند، واکنشی در خور دریافت می‌کرد؛ یا اگر آن هنگام که منع امام خمینی از کاندیداتوری‌اش را زیر سؤال می‌برد، پاسخی شایسته می‌گرفت؛ کار به این‌جا ختم نمی‌شد. به این‌جا که فارسی بگوید «آقای موسی صدر قبل از پیروزی انقلاب که من در لبنان حضور داشتم و انقلابیون دور من بودند نه دور او، با شاه رابطه خوبی داشت». فارسی باید بداند اگر منظور از انقلابیون امثال سید مصطفی خمینی و شهید مفتح و شخصیت‌هایی در این وزان است، تاریخ به خوبی ثبت کرده که در لبنان با چه کسانی مرتبط بودند اما اگر منظور وی از انقلابیون، دیگر مرتبطین با قذافی است، فارسی راست میگوید: او محور این چنین شخصیت‌هایی بوده است. ادعای ارتباط امام صدر با شاه، از سوی کسی که دیکتاتورِ بدوی لیبی را «مرد بزرگ» می‌خواند، البته کمی عجیب است. کسانی که مایل به دانستن دیدگاه امام صدر درباره انقلاب اسلامی هستند، میتوانند به سخنرانی امام موسی صدر در مراسم چهلمین روز درگذشت دکتر علی شریعتی مراجعه کنند. مراسمی که همان زمان با کارشکنیهای آشکار جریانهای متعدد مواجه شد. از جمله این جریانها جریانی بود که مایل بودند دروغین بودن مدعای پوچشان مبنی بر عدم ارتباط امام صدر با انقلاب اسلامی آشکار نشود. منبع دیگر برای شناخت دیدگاه‌های امام موسی صدر درباره انقلاب اسلامی مقاله‌ای است که ایشان شهریور 57 در روزنامه لوموند تحت عنوان «ندای پیامبران» منتشر کرده‌اند. آیا این شواهد و شواهد بسیار دیگر، می‌تواند به تمامیت‌خواهی مدعیان انقلابیگری پایان بدهد؟ البته که بعید است. فارسی در فراز دیگری می‌گوید: «ایشان می‌گفت که ما باید با مسیحیان متحد شویم و یک آخوند به کلیسا برود و یک کشیش نیز در مسجد پیش‌نماز شود. وقتی چنین حرفی را زد باید علیه او قیام می‌شد». میدانیم که  دیدگاه دقیق امام صدر نه پیش‌نمازی که ایراد خطبه‌های جمه بوده است. دیدگاهی که البته بنیادهای مستحکمی داشته و در اندیشه امام صدر نظایر بسیاری دیگری دارد. تاریخ به یاد نبرده وقتی امام موسی صدر و شهید محمد باقر صدر فتوا به طهارت اهل کتاب دادند، با چه قیامی از جانب متحجران مواجه شده و آماج برچسب انگلیسی بودن قرار گرفتند. فارسی در ادامه معنای دقیق‌تری از قیامِ مد نظر خودش را آشکار می‌کند:  « [امام موسی صدر] باید به خاطر این حرف کشته می‌شد اما ما دیدیم که ارزشی ندارد هرچند قذافی او را کشت ... قذافی به نهضت‌های انقلابی و ضد استعماری کمک می‌کرد ... من آنجا مراوده و از همه جزئیات اطلاع داشتم و درنهایت او را کشتند ... قذافی یک مرد بزرگی بود و رابطه داشتن با او یک افتخار است.»

 فارسی هیچ‌گاه نمیتواند اثبات کند قذافی کوچک‌ترین کمکی به انقلاب اسلامی داشته است. آیا انقلاب اسلامی یک نهضت انقلابی نبود؟ چرا امام خمینی هیچ کمکی، حتی پیشنهاد هجرت به لیبی به جای فرانسه را نمیپذیرند؟ چرا بعد از انقلاب علیرغم اصرار پر تکرار دوستان پر نفوذ قذافی در ایران، به او اجازه حضور در ایران را نمی‌دهد؟ قذافی دیکتاتوری زیادهخواه بود که به اعمال نفوذ در بیرون مرزهای خود میاندیشید و در کشورهای مختلف مزدورانی داشت اما آیا کسی که شب 22 بهمن ماه 1357میهمان دیکتاتور لیبی بوده می‌تواند در این‌باره توضیحات بیشتری ارائه بدهد؟

2.ماجرای این گفتگو و اعترافات تاریخی مطرح شده در آن نشان به خوبی داد، قذافی فراتر از یک شخص و به مثابه یک نوع خاص از نگرش به مسائل جهان اسلام، هفت سال پس از مرگ همچنان به حیات خود ادامه میدهد. قذافی آن موقع که زنده بود هم مرده‌ای بیش نبود که با اقداماتی محیرالعقول، قصد خودنمایی داشت. حالا اما با آن‌که قذافی به مرگی دردناک مرده است، قذافیسم زنده است.  مهم مرور سخنان اخیر فارسی یا نقد آن‌ها نیست. افرادی که دیروز با محوریت فارسی  در ارتباط با قذافی بودند، در تمام مدت چهل سال از هر فرصتی برای لجن‌پراکنی علیه امام موسی صدر استفاده کردهاند و چه بسا وقیحانه‌تر از گفتگو فارسی با فارس سخن گفته‌اند. مهم این است که بتوانیم تصویر درستی از علت بیان این سخنان داشته باشیم. فارسی چه سودی می‌برد که چهل‌سال پس از ربایش امام موسی صدر، چنین سخنانی را بیان کند؟ این محوری‌ترین پرسشی است که در تحلیل‌های این روزها اغلب گمشده است.

به نظر می‌رسد بخش مهمی از پشت پرده‌ی این اظهارات این است که چهل سال پس از هجران امام صدر و هفت سال پس از مرگ اصلی‌ترین مظنون این ماجرا، پرونده‌ی امام صدر برای دوستدارانش همچنان گشوده و زنده است. اگر چه به دلایلی که جای بررسی بسیار دارد، این پرونده در ایران بُعد قضایی شایسته‌ای نیافته است. در حالی که مصاحبه اخیر نشان می‌دهد برخی افراد کاملاً مطلع از این جنایت در ایران سکونت دارند. این افراد با آن‌که چهل‌ سال است از شبه‌فتوایشان مبنی بر قتل امام صدر می‌گذرد اما همچنان زیر سایه سنگین آن رأی و آن جنایت، در زوایایی تاریک به سر می‌برند. ادعای مطرح شده در این گفتار، تلاشی است در جهت پایان دادن به این پرونده. گوینده این سخنان احتمالاً به خوبی می‌داند این مسئله آن‌چنان که باید در ایران دنبال نمی‌شود. تقریباً قوای سه‌گانه در تمامی دوره‌ها، برخی کمی کمتر و برخی کمی بیشتر، از زیر بار پیگیری این مسئلهی مهم شانه خالی کرده و گاه به این کوتاهی خود نیز معترف بوده‌اند. از همین روی برخی موقعیت را مناسب دیده‌اند که به زعم خود مسئله را فیصله دهند. دوستان ایرانی قذافی احتمالاً خوب می‌دانند تیغه‌ی دیگر قیچی آماده است تا بلافاصله از این ماجرا معرفی «قاتلِ امام موسی صدر» برداشت کند و این مسئله‌ی مهم، بی‌آنکه حل شود با پاک شدن صورت مسئله از میان برداشته شود. بازخوردهای اولیه پس از این گفتگو اما نشان داد نتیجه‌ی ماجرا البته کاملاً به عکس پیش‌بینی طراحان پیش خواهد رفت: دوستداران چهره‌ی برجسته‌ی روشنفکری حوزوی، زوایه‌ها را بر دوستان قذافی تاریک‌تر خواهند کرد. 

3.برحسب گزارشی از کمیسیون اصل نود، مجلس شورای اسلامی ربایش امام موسی صدر را «اقدامی علیه امنیت ملی جمهوری اسلامی» قلمداد کرده است. گفته‌های مذکور که پس از قریب به چهل سال با این صراحت بیان شده است، نشان دهنده‌ی این واقعیت است که فرد یا افرادی در ایران، دارای اطلاعاتی مهم درباره این پرونده‌ هستند. این اطلاعات در طول این چهار دهه، بی‌آن‌که مورد مطالبه‌ی جدی نهادی قانونی یا قضایی قرار گیرد، به کلی کتمان شده است. در نتیجه مسیر ایرانی در پیگیری‌های قضایی باید به کلی تقویت شود. لازم است پیگیری این پرونده در ایران، علاوه بر ابعاد مرتبط با قوه‌های مجریه و مقننه، در سطح قضایی نیز با جدیت پی‌گرفته شود. حالا اما شرایط تفاوت کرده است: یکی از کسانی که دست‌کم و به اقرار خود، به عنوان مطلع در جریان این اقدام علیه امنیت ملی قرار داشته، از وجود چیین اطلاعاتی خبر داده است. آیا این متغیر جدید نباید در معادله‌های پیگیری این پرونده تغییری ایجاد کند؟

 فارسی در گفتگوی اخیر از یک سو «لزوم کشته شدن امام صدر» را مطرح می‌کند و از سوی دیگر عدم اقدام به قتل او را بر اساس محاسبه هزینه- فایده توضیح می‌دهد. از سوی دیگر مدت‌ها پیش از این عبدالسلام جلود، یکی دیگر از متهمین این پرونده از ارتباط فارسی با این پرونده سخن گفته است. آیا نمی‌توان احتمال داد در این زمینه ما با یک سبب اقوی از مباشر مواجه باشیم؟ اگر امروز دستگاه قضایی این موارد را پیگیر نشود، بی‌شک در آینده و در پیشگاه تاریخ این مسائل با دقت دنبال شده و آشکار خواهد شد. فردی که به سادگی درباره لزوم قتل امام موسی صدر صحبت می‌کند، پیش از این فردی را با اسلحه‌ی شکاری به قتل رسانده است. بر اساس رأی دادگاه آن قتل غیرعمد به حساب آمده اما آیا شواهد موجود در این پرونده نمی‌تواند پرونده یک قتل کاملا عامدانه را بگشاید؟ 

4.ضرورت اهتمام به پیگیری قضایی پروده در ایران، به معنای پذیرفتن متن ادعاهای دوستان ایرانی قذافی نیست. کاملاً قابل درک است نزدیکان قذافی که دستکم از برخی جنایات او اطلاع دقیق داشتهاند، از این که با وجود گذشته حدود هفت سال از به درک واصل شدن آن دیکتاتور هنوز پرونده برخی جنایاتش بسته نشده هراس داشته باشند. به ویژه که در یک دادرسی عادلانه و همه‌جانبه، به احتمال زیاد پای دوستان، شرکا یا آمران جنایات قذافی نیز به میان خواهد آمد. بنابراین این طبیعی است که افرادی که دست‌کم از جنایات قذافی مطلع بوده‌اند، درصدد پایان دادن به پرونده‌ی بازی باشند که از جنایات دوست دیکتاتورشان باقی مانده است. در این رابطه در عین ضرورت داشتنِ بررسی دقیق گفتههای فرد مذکور، نباید بنا را بر صحت این گفته‌ها گذاشت. بر حسب آن‌چه اصول مسلم فقهی و حقوقی  و نیز قواعد اخلاقی حکم می‌کند، پرونده‌ی سرنوشت امام موسی صدر باید همچنان گشوده بماند و پیگیری‌ها تا آزادی و بازگشت ایشان ادامه یابد.

5.نمی‌توان بد سلیقگی رسانه‌ی مذکور در انتشار این گفتگو را نادیده گرفت. اصل گفتگو با چهره‌هایی که به صراحت با احکام امام خمینی مقابله می‌کنند و به دلیل اندیشه‌های تکفیری و زشت‌شان خارج از دایره توجه، در زوایایی تاریک به سر می‌برند محل تأمل است. اگر چه صاحبان رسانه‌ها مذکور در اعمال سلیقه‌های خود در این زمینه آزادند اما انتشار بخش‌های فوق‌الذکرِ مصاحبه، امری فراتر از کج‌سلیقگی به شمار می‌آید. بعید است میل به کلیک بیشتر انگیزه اصلی منتشرکنندگان این هتاکی‌ها باشد اما هر چه هست، عذرخواهی و تعهد عدم تکرار از جانب مسئولان ذیربط در خبرگزاری مذکور می‌تواند مخاطب را به وجود سطوحی از عقلانیت در میان ارباب سیاست امیدوار کند. آن‌چه جای تعجب بیشتر است آن که خبرگزاری مربوطه، انتشار گفته‌هایی مبنی بر این‌که «قتل امام صدر لازم بوده ولی ارزش نداشته» را در راستای «رعایت اصل تضارب آرا» می‌داند! در حالی که احتمالاً کمتر کسی هست که  گفته‌های حاویِ ضرورت ترور و قتل دیگری را مصداق تضارب «آرا» بداند. 

6.دوگانه قذافی/ امام صدر  مقدم بر هر چیز نشانه‌ی هوشیاری امام خمینی نیز هست. همو که از یکسو از امام صدر به مثابه شخصیتی ایده‌آل برای حکمرانی در نظام پس از انقلاب اسلامی نام میبرد و از سوی دیگر با استدلال بر ایرانی‌الاصل نبودن، ریشه‌ی جریانِ بیاصالتِ دوستان ایرانی قذافی را آنچنان میخشکاند که حامیان این دیدگاه از فرازِ سودای عالی‌ترین مناصب اجرایی آن‌چنان فرود آیند که حضیضی جز پستوی زوایای تاریک نیابند.

7.رویداد اخیر نشان می‌دهد تا چه میزان لازم است حوزه‌های علمیه و علاقه‌مندان به اندیشه‌های اصیل دینی قدر سرمایههای معنوی و فکری خود را دانسته و با بازخوانی مداوم ضمن بسط هر چه بیشتر، از آن محافظت نمایند. شاید شواهد حقوقی لازم وجود نداشته باشد تا با جریان مذکور، برخوردی مشابه با گروهک فرقان انجام شود اما تکفیر کنندگان عالمِ روشن اندیش همچون مرتضی مطهری، با تکفیرکنندگان اندیشمندی فرزانه همچون امام موسی صدر، از لحاظ معرفتی به یک اندازه آسیب به شمار می‌روند. حوزه‌های علمیه باید در کنار حفاظت از سرمایه‌های خود، همواره به مقابله فکری با اندیشه‌هایی بیاندیشند که فرقان‌گونه بذر تکفیر می‌پاشند و فتوای قتل عالمان برجسته دین را می‌دهند. فرقان‌گونهها از نظر اجتماعی کوچک و خزیده در زوایای تاریک هستند؛ آنها به ظاهر مهم نیستند اما اگر از منظر تفکر جدی گرفته نشود، با ابزار تکفیر اثرات سهمگینی برجای خواهند گذاشت.

رویداد اخیر می‌تواند مطلعی باشد برای بازخوانی مجدد اندیشه‌های امام موسی صدر. ابعاد مختلف و بی‌بدیل روشن‌اندیشی امام صدر به ویژه مدل تبلیغی منحصر به فرد و مثمر ثمر او، پاسخ گمشده‌ی بسیاری از پرسش‌های یک حوزه پیشرو است. اگر قذافیسمِ سیاه کوشیده جسم امام صدر را از ما بگیرد، اگر دوستان ایرانی قذافی کمر به ترور شخصیت امام صدر بسته‌اند، بر دوستداران اندیشه امام صدر واجب است تا نظریه و روش این متفکر مصلح را بازخوانی و همواره در مقابل چشمان نسل جدید حوزه‌های علمیه احیا کنند. بی‌شک نسل جدید حوزه‌های علمیه این رسالت را به دوش خواهد کشید که تقابل اندیشه امام موسی صدر را با قذافیسم را به خوبی برجسته ساخته و نشان دهد. 

سال آینده چهلمین سالگرد ربوده شدن امام صدر است. مناسب است همه علاقهمندان به اندیشه امام صدر به فکر حرکتی فراگیر در راستای بازخوانی اندیشه‌های این متفکر فرزانه باشند. اگر چه ذهن و زبان جویای نسل جوان و دست تقدیر داور برحق هستی، به درستی و راستی، کسانی که زمانی آثارشان در اوج رواج بود را به محاق زوایای تاریک فرستاده و زوایای روشنِ اندیشه‌ی امام صدر را در عین مظلومیت، محبوبیت بخشیده است اما باز هم جا دارد حوزه‌های علمیه قدر این گوهر درون خویش را بیش از پیش بدانند. مرگ قذافی پایان قذافیسم فکری نیست. دیکتاتوری که محل تلاقی ضعف‌های عمده شخصیتی، فکری و سیاسی بود سرنگون شده اما بسترها و زمینه‌هایی که موجوداتی مانند قذافی را پروراننده همچنان باقی است و خط تولید قذافی‌های کوچکتری در عرصه‌ها و ابعاد مختلف همچنان گشوده است. نظام جمهوری اسلامی هم می تواند و میباید در این مسیر کمک شایانی داشته باشد. گزارش کمیته‌ی پیگیری سرنوشت امام موسی صدر در مجلس شورای اسلامی حاوی نقل قولی از رهبر معظم انقلاب اسلامی است که از «غفلت نظام» در پیگیری مسئله امام موسی صدر می‌گویند. حوزه‌ی علمیه می‌تواند به نظام جمهوری اسلامی کمک کند تا بخشی از غفلت خود در این مسئله را جبران کند.

بی‌شک این امید در دل علاقه‌مندان به اندیشه‌های امام صدر روشن خواهد بود که کنگره‌ها و برنامه‌هایی که به مناسبت چهلمین سالگرد ربایش آن فرزانه برگزاری می‌شود، با بازگشتِ روشنی بخش او همراه باشد.

مجتبی نامخواه

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • پرهیزکار IR ۱۴:۵۰ - ۱۳۹۶/۱۱/۲۶
    0 0
    عالی. متنی بود دقیق، حقوقی و حاوی روشنگری ها و پیشنهادات کاملا عینی و اجرایی