خبرگزاری«حوزه» اشاره:حجت الاسلام و المسلمین محمدجواد حجتی کرمانی از مبارزین و سیاسیون دوران انقلاب سینه ای پر از حرف درباره جریانات و تحولات انقلاب اسلامی دارد. وی در گفت و گو با خبرگزاری حوزه به برخی سوالات درباره «پیشنویس قانون اساسی جمهوری اسلامی» پاسخ داد به ویژه که اخیرا کتابی با عنوان «نخستین پیشنویس قانون اساسی جمهوری اسلامی» در بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی منتشر شده که در آن، از پیشنویس قانون اساسی جمهوری اسلامی در سال 54، رونمائی شده است. این پیشنویس در اسناد ساواک وجود داشت و پیشتر در بخش ضمائمِ کتاب «نهضت امام خمینی» نوشته حجت الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی منتشر شده بود و اکنون به عنوان اثری مستقل در اختیار محققان قرار گرفته است. متن گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین حجتی کرمانی تقدیم می شود:
حضرتعالی در متن مبارزات نهضت امام خمینی(ره) حضور پر رنگ داشته و با بسیاری از جریانها و افراد انقلابی مرتبط بودهاید. با توجه به اینکه پیشتر کتاب «نخستین پیشنویس قانون اساسی جمهوری اسلامی» را ملاحظه و مطالعه فرمودهاید، به نظر شما متن این پیشنویس به قلم و اندیشه کدام یک از انقلابیون نزدیک است؟
این کتابی که منتشر شده و من دیدم، همانطور که نویسنده احتمال داده، کسی که میتوانست یک چنین چیزی را بنویسد، و توی این حال و هوا بود، آقای ربانی شیرازی بود. هیچ کس دیگر از آقایانی که من میشناسم، [این چنین نبودند]، ممکن است من اشتباه کنم. با سابقهای که آقای ربانی شیرازی در شیراز و در حزب برادران داشت. [حزبی] که مرحوم سید نورالدین شیرازی تأسیس کرده بودند، که پیشرفتهترین حزب آن زمان بود البته به زبانِ امروزی گرایشاتِ راست و ضدِ مصدقی داشت. مثلاً سردار فاخر حکمت که عضو حزب برادران بود، رئیس مجلس بود. آقا سید نورالدین یک چنین قدرت سیاسی در شیراز داشت. آقای ربانی شیرازی در آن زمان اهلِ سیاست و اهلِ اطلاعات بود. اهلِ گوش دادن رادیو و روزنامه بود. البته آقای طالقانی حسابش جداست، ولی من در حوزه علمیه از میانِ این آقایانی که در رأس بودند، کسی را مثلِ آقای ربانی شیرازی سیاسی نمیدانم و نبود. واقعاً کسی [مثل او سیاسی] نبود.
آقای ربانی شیرازی ممکن است باشد. ایشان از همه ما [ مبارزین]، پیشرفتهتر و فعالتر بود. به نظرم میرسد ایشان این متن را نوشته باشد.
در کتاب«نخستین پیشنویس قانون اساسی جمهوری اسلامی» نیز، احتمال انتسابِ این متن به آیت الله ربانی شیرازی مطرح شده است، اما برخی اساتید با اتکا به برخی ادله حدسی، در این مسئله تشکیک و تردید کردهاند، مثلاً گفته میشود ادبیات این پیشنویس به یک مجتهد حوزوی نمیخورد. نظر شما چیست؟
خب آنها آقای ربانی را نمیشناسند! من نظرِ نویسنده کتاب [مبنی بر احتمال نگارش پیشنویس سال 54 توسط آیت الله ربانی شیرازی] را میپسندم. اینهایی که این موضوع را رد کردهاند، آقای ربانی را که نمیشناسند. آقای ربانی از زمانِ سید نورالدین [حسینی الهاشمی]، که در شیراز حزب برادران را داشت، از آن زمان سیاسی بود. در میانِ روحانیون هم من کسی را مثلِ او ندیدم؛ حتی آقای منتظری را. آقای منتظری در سیاست پیشرو بود ولی فهم و انضباطِ فکریِ آقای ربانی را نداشت.
آیا این درست است که آیت الله منتظری از آیت الله ربانی شیرازی متأثر بوده است؟
بله، بله، آقای ربانی بسیار قوی بود. همان جلسهای که برای ختم آقا مصطفی در قم گرفته شد [در سال 56] و من هم در آن سخنرانی کردم، مبتکرش آقای ربانی شیرازی بود! شب در منزل آقای ربانی املشی جلسهای بود؛ من بودم، آقای ربانی املشی، آقای خلخالی، آقای ربانی شیرازی و برخی دیگر بودند. ما در آن جلسه طرح ریختیم که فردا چکار کنیم. بنا شد من و ربانی املشی و خلخالی سخنرانی کنیم. این سه نفر. طراحِ اصلِ این جلسه، آقای ربانی شیرازی بود. من زیاد به منزل ایشان میرفتم چون یکی از پسرانش (محمد علی) هم مدتی با ما زندان بود. ما شب منزلِ آقای ربانی شیرازی خوابیدیم و فردا با هم به مسجد اعظم آمدیم.
ارزیابی حضرتعالی از مفاد و محتوای این پیشنویس چیست و با وجود نقدهایی که به متن آن وارد است، آیا ارزش انتشار دارد؟
البته این پیشنویس از نظر فکری، مایه چندانی ندارد و صرفاً یک پیشزمینه ذهنی است که به نگارش درآمده است. متنش خیلی قوی نیست، لذا از نظر فکری ارزش انتشار نداشت ولی از نظر اسنادِ انقلابِ اسلامی، و در واقع، از نظرِ تاریخِ تحولِ فکریِ انقلابیون، خیلی خوب است. از این نظر، یک سندِ بسیار خوبی است، ولی اگر بخواهید این سند را به عنوانِ یک افتخاری که ما در سالِ 54 به فکر تأسیس جمهوری اسلامی بودیم، مطرح کنید، [از این منظر] ارزش مطرح شدن ندارد. ولی به عنوانِ مرحله ابتدایی خیلی مهم است. اگر به قانون اساسی خودمان رتبه دکتری بدهیم، این پیشنویس رتبهاش متوسطه است.
حال آیا یک فقیهی در سطحِ آیت الله ربانی که از اطلاعاتِ سیاسی گسترده و مطالعات روز هم برخوردار بود، ممکن است یک پیشنویس در این سطح بنویسد؟ یعنی از نظر شما استبعادی ندارد؟
بله، ممکن است. اطلاعاتِ ما در آن زمان، بیش از اینها نبود. این منتقدین از این نظر که شاید فکر کردهاند یک آخوند نمیتواند اینگونه بنویسد این را بعید میشمارند یا از نظر سادگی متن میگویند.
شما حتماً این مطلب را از طریقِ بنده منتقل کنید که به احتمال 90 درصد این پیشنویس مربوط به آقای ربانی است. این استنباطِ خودِ من است. چون من هیچ کس از این افرادی که در جلسات [مربوط به مبارزات انقلاب] شرکت میکردند را فعالتر و روشنتر از آقای ربانی سراغ ندارم.
میدانیم که مفاد و موادش نسبت به قانون اساسی فعلی ما از نظر قوام، قابل قیاس نیست اما انتشار این پیشنویس از نظر منتشرکنندگان، دو هدف عمده داشته است: نخست آنکه به انقلابیون این اتهام زده میشود که از بعد ایجابی فکری نداشتهاند و تنها به براندازی فکر میکردهاند. این مطالب در برخی خاطرات سیاسی تصریحاً آمده است. دوم آنکه برخی از آقایان مدعی شدهاند که مفهومِ «جمهوری اسلامی» را آنها در پاریس به امام القاء کردهاند! نظر شما در مورد این دو مدعا چیست؟
ببینید، این حرف منافاتی ندارد؛ ممکن است برای تأسیس حکومتی که در آینده [و بعد از پیروزی نهضت] تأسیس خواهد شد، چند اسم پیشنهاد شود، یکی قبول شود و یکی قبول نشود. مثلاً [در ابتدای پیروزی انقلاب]، جمهوری دمکراتیک [مطرح] بود، حکومت اسلامی بود، جمهوری اسلامی بود، جمهوری دمکراتیک اسلامی بود، و یکی از اینها را امام پسندید که ممکن است سابقه هم داشته باشد.
برخی از آقایان هم میگویند اصولی مانند «ولایت فقیه» در این پیشنویس نیست، پس نمیتواند چنین چیزی از یک فقیه صادر شده باشد. در حالی که در پیشنویس سال 57 و حتی برخی پیشنویسهای پیشنهادی حوزوی نیز بسیاری از اصول فعلی مورد التفات افراد نبوده است.
کسانی که در مبارزات حضور داشتند هیچ وقت در فکرشان نبود که یک مرجع تقلید، فرمانده کل قوا بشود. اصلاً در ذهن شان چنین چیزی نبود. این قانونِ اساسیِ فعلی به این شکل، در ذهنِ هیچ کس نبود؛ نه آخوند و نه دانشگاهی. حتی امام هم وقتی به ایران آمدند، بعد از مدتی به قم رفتند و گفتند میخواهم درس بخوانم! شرایط طوری شد که امام را [به تهران] برگرداند و این شرایط پیش آمد. مقداری زیادی از این ماجرا هم به اعتقاد من تقصیرِ روشنفکران بود. یعنی اینها طوری بد عمل کردند که [امام مجبور شوند به تهران بازگردند]. مثلاً خودِ بنیصدر. شما خاطراتِ بنی صدر را بخوانید؛ خاطرات نشان میدهد که این آدم یک آدمِ آخوندزاده متعین و متشخص و پولدار بود. پدرش آقا سید نصرالله بنی صدر، از نظر اموال و شخصیت، نمونه بود. ابوالفتح بنی صدر هم از همین خانواده است که مدتی دادستان کل کشور بود. اینها خانواده مهمی بودند و هستند. منتها این بنی صدر آخوندها را قبول نداشت و خودش را هم از همه آخوندها بالاتر و آخوندتر میدانست! عیبش غرورش بود! من در آن نامهای که (بعد از 14 اسفند) برایش نوشتهام، این را گفتهام. منظورم این است که از پیش از پیروزی انقلاب اسلامی یک چنین شکافی بین روشنفکران و روحانیان بود.
من اسم از کسی نمیبرم، ولی عدهای نه اطلاعاتِ زیادی دارند، نه مطالعه زیادی دارند، یک تحجر خاصی دارند، و یک مقامی هم گرفتهاند. حرفهایشان اصلاً قابلِ بحث نیست، چون اجتهادی نیست. اینها مجتهد سیاسی نیستند. یک آدمهای سطحی هستند که همین چیزی که دستشان هست را قبول دارند، آنهم مقلدانه.
گفت و گو : ابوالقاسم کریمی