سه‌شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ |۹ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 19, 2024
شهید نواب صفوی

حوزه / وقتی آقا به شهادت می‌رسند، دختر کوچک ایشان سه ماه بعد از شهادت پدر به دنیا می‌آید. مادر تعریف می‌کند گاهی که مخفی می‌شدم و می‌فهمیدند که زن نواب آنجاست، من را دستگیر می‌کردند، اما آقا خودشان را بلافاصله تسلیم می‌کردند ...

به گزارش خبرگزاری«حوزه»، شکل‌گیری انقلاب اسلامی، نظام اسلامی ایران، مدیون فعالیت‌ها و خون کسانی است که سال‌های سال برای اجرایی شدن احکام اسلام در حکومت ایران تلاش کردند و جان خود را از دست دادند.

بخشی از این افراد که بیش از دیگران در جامعه تأثیرگذار بودند، روحانیت بودند که با تلاش شبانه‌روز در بین مردم، در نقاط مختلف کشور، حتی جهان اسلام، به افشاگری نقشه‌های شوم استعمارگران و جنایت‌کاران، علیه اسلام پرداختند.

از جمله این افراد سید مجتبی میر لوحی معروف به نواب صفوی، طلبه، بنیان‌گذار و رهبر تشکیلات بنیادگرای فدائیان اسلام بود. او در سال 1334 در دوران حکومت پهلوی به شهادت رسید.

سال‌ها از زمان شهادت این روحانی می‌گذرد، ولی آثار و فعالیت‌های سیاسی و مذهبی این شهید روحانی در جامعه محسوس است.

نیره السادات نواب احتشام رضوی، بانوی بزرگواری که او را با نام «خانم نواب» می‌شناسیم، تنها هشت سال با شهید نواب صفوی زندگی کرد؛ سه فرزند دختر از شهید به یادگار مانده است. وقتی زندگی خانم رضوی را مطالعه می‌کردم، پس از شهادت همسر بااینکه جوان بود، بازهم به افشاگری علیه جنایت‌های حکومت فاسد پهلوی ادامه داد.

خانم نواب و فرزندانشان ازجمله کسانی هستند که همچنان راه و هدف مردانی مانند شهید نواب صفوی در همه زمان و موقعیت‌ها ادامه داده‌اند، بدون آن که چشم‌داشتی به موقعیت و جایگاهی در نظام حکومتی داشته باشند.

 دختر شهید نواب صفوی، فاطمه سادات نیز راه مادر را ادامه داده و یکی از بانوان تأثیرگذار و مؤثر در دفاع مقدس بوده است، او همسر شهید است و پس از جنگ تحمیلی نیز یکی از بانوان نیکوکار ایران اسلامی است.

زندگی شهید نواب صفوی و خانواده‌شان و سبک زندگی آن‌ها می‌تواند چندین جلد کتاب برای نسل جوان امروز باشد، برای کسانی که به دنبال مدل زندگی می‌گردند، هرکدام در هر دوره و زمانی که زندگی می‌کنند به تکلیفی که در مقابل مردم و اسلام دارند عمل می‌کنند.

 خبرنگار «حوزه» به سراغ یکی از فرزندان خانم نواب از همسر دوم خود، حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید محمدباقر فاضل رضوی، نماینده موسسه علمی هنری فرهنگی پژوهشی شهید نواب صفوی در شرق کشور رفته و با او به گفتگو نشسته است.

 برخی از مطالب این گفتگو برای اولین بار است که مطرح می‌شود.

 

 فعالیت‌های سیاسی شهید نواب صفوی چگونه آغاز شد و چه شرایطی باعث شهادت ایشان شد؟

 شهید نواب صفوی از همان زمان طفولیت این‌طور که مادر ایشان تعریف می‌کند، ایشان موردنظر ائمه طاهر ین بودند و از همان اوایل کودکی از ذکاوت خاصی برخوردار بودند، جزء نوابغ بودند.

از همان اوایل گرایش دینی و مذهبی داشتند، زمان رضاشاه ایشان دبستان می‌رفتند و چون بچۀ سخنوری بودند، به ایشان می‌گویند برود و به رضاشاه تبریک بگوید، ورودشان را تهنیت بگوید و چون دسته‌گلی را که گرفته بودند، زیر کلاه رضاشاه می‌گذارند. رضاشاه می‌خواهد ایشان را توبیخ کند، اطرافیان به رضاشاه می‌گویند، این بچه هیجان‌زده شده در بین این‌همه افراد قرارگرفته است، درصورتی‌که رضاشاه فکر می‌کند، رفتار این بچه مبارزه با کلاه بوده است.

 

آغاز مبارزات علیه استعمار

 ایشان دیپلم هنرستان داشتند، وارد دانشگاه که می‌شوند، علیه بی‌حجابی حرکتی را انجام می‌دهند، لذا او را  از تحصیل در دانشگاه منع می‌کنند.

به سمت آبادان حرکت  و شروع به کار در صنعت را آغاز می‌کند، در آبادان یک مهندس انگلیسی به کارگر ایرانی سیلی می‌زند و ایشان اعتراض می‌کنند و می‌گویند این شخص که به کارگر ایرانی سیلی زده باید قصاص شود، یک قیام انجام می‌دهند، خطاب به انگلیسی‌ها می‌گویند؛ شما کارگزار ملت هستید و خدمتکار ایرانی هستید، حق توهین به ایرانی‌ها را ندارید، باید زیر گوش مهندس انگلیسی زد و معذرت‌خواهی کند.

از مردم و کارگران می‌خواهند که علیه این افراد قیام کنند که کارگران به نواب صفوی می‌گویند تو را دستگیر می‌کنند و بلایی سرت خواهند آورد.

 

آغاز تحصیل در حوزه

ازآنجا شهید نواب صفوی حرکت می‌کنند به نجف می‌روند و در این شهر تحصیل در حوزه علمیه زیر نظر اساتیدی همچون آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و علامه امینی و چند تن از بزرگان آن دوره را آغاز می‌کنند.

چندین سال در نجف تحصیل می‌کنند، در مدت تحصیل در حوزه علمیه نجف، روزانه چند درس از شخصیت‌های بزرگ حوزوی این شهر می‌گرفتند، منتهی به علت نبوغ زیادی که داشتند و به علت فعالیت فراوانی که در امر تحصیل داشتند، در این چند سال دروس فقه و  اصول را به پایان می‌رسانند

 یک سفر به ایران می‌آیند و برمی‌گردند، دریکی از سفرها کتابی از کسروی به دست ایشان می‌رسد که به حضرت زهرا(س) توهین کرده بود، این کتاب را به اساتیدشان در نجف نشان می‌دهند و می گوید «شخصی چنین کاری کرده و من بی‌تاب شدم، نسبت به حضرت زهرا(س) و این حکمش چیست؟» اساتید و مراجع می‌گویند که این فرد مهدورالدم است، شخصی که قبل روحانی بوده، حالا از دین اسلام برگشته و چنین جسارت‌هایی به ساحت اهل‌بیت(علیهم‌السلام) می‌کند.

 

مبارزه باکسانی که به ساحت اهل‌بیت(ع) جسارت می‌کردند

شهید نواب به ایران برمی‌گردند، در تهران چند سخنرانی درباره کسروی برگزار و او را محکوم می‌کند؛ با این حرکت، پانصد نفر از کسانی که اطراف کسروی بودند، گرایش به شهید نواب پیدا می‌کنند، کسروی وقتی می‌بیند این‌طور هست قرآن را آتش می‌زند؛ آنچه مورخین درباره این ماجرا و برخورد شهید نواب و کسروی می‌گویند، کسروی به خاطر اعتراض و برخورد شهید نواب صفوی قصد ترور و آسیب و حمله را دارد. یکی از یاران شهید نواب برای ما تعریف می‌کند، به شهید نواب گفتم کسروی در عصای خودش شمشیر دارد، می‌تواند از خودش دفاع کند و جان سالم به درکند.

 

شکل‌گیری فدائیان اسلام

با توجه به اینکه بینش‌های سیاسی شهید نواب جزئی و دقیق بوده، در این زمان شهید نواب، فداییان اسلام را بنیان‌گذاری می‌کنند، این گروه جمعیت مذهبی هستند که به دنبال اجرای عدالت اسلامی و مقابله با فساد در جامعه اسلامی است.

بعدها برادران امامی، کسروی را در کاخ دادگستری می‌زنند و فرار نمی‌کنند و فریاد می‌زنند، «الله‌اکبر» کشتیم دشمن خدا را و می‌ایستند، کسی جرأت نمی‌کند این‌ها را دستگیر کند و البته بعدها هردو برادر بزرگوار شهید می‌شوند، هم واحدی‌ها و هم امامی‌ها، شهید می‌شوند.

 

طلبه جوانی که مبارزه با استعمار را به اردنی ها یاد داد

 دریکی از همین سمینارها یکی از اهالی اُردن وقتی متوجه شد، حاج‌خانم مادر در سمینار هستند آمد و گریه‌کنان گفت «شهید نواب بعد از سفری که به مصر داشتند آمدن اُردن یادتان می‌آید که با ملک حسین پادشاه اردن دیدار  کردند ، به او می‌گویند که من با سلاطین دیدار نمی‌کنم، ولی شما پسرعموی من هستید؛ پسر عمو زیر بار انگلستان نرو».

 به مادرم می‌گوید که شهید نواب آمدن روستای ما، دیدند حصاری در روستا کشیده شده ، گفتن این چیه؟ گفتن این را اسرائیلی‌ها کشیدند، شهید نواب پنجه بردند آن را تکان دادند که از جا بکنند، گفتند: آقا! چی کار می‌کنید؟ الآن اسرائیلی‌ها می‌آیند پدر ما را درمی‌آورند.

این اندیشمند اردنی گفت: بعد از گذشت سال‌ها ما فهمیدیم کار شهید نواب درست بوده، اگر همان موقع  قیام می‌کردیم و اجازه نمی‌دادیم حکومتشان این‌طور مستقر شود، دمار از روزگار ما درنمی‌آوردند.

 

دهه بیست شمسی آغاز مبارزه

شهید نواب از زمان دهه بیست شروع فعالیت می‌کنند، نه قدرت و ادعای آن را داشتند، فقط وظیفه شرعی‌شان را انجام می‌دادند و غیر از خدا هم هیچ‌چیز در نظرشان نبود. بارها به حاج‌خانم مادر فرمودند «من اگر حکومت اسلامی بشود، به‌عنوان نگهبان در، به‌عنوان کوچک‌ترین عضو جامعه خدمت می‌کنمم. کتاب حکومت اسلامی را ایشان می‌نویسند و پایه‌های اصلی حکومت را طراحی می‌کنند.

 

تحلیل فعالیت‌های فداییان اسلام از مبارزه با رژیم پهلوی

 شهید نواب این‌طور نبوده که مرد خشمگینی باشند و بخواهند دائم درگیر باشند، ببینید یک‌وقتی مثلاً دو تا سپاه در مقابل هم قرارمی گیرند، یکی سی‌هزارنفره، ولی یکی سی‌نفره، چون سی نفر وقتی می‌خواهند یک کاری بکنند، نهایت کاری که می‌توانند بکنند، این است که به‌صورت چریکی به چادر فرمانده ایشان حمله کنند، یک چنین ماجرایی نسبت استعمار و فداییان اسلام داشتند.

 این‌ها طرح‌های اژدهای استعمار را می‌زدند، مثلاً وقتی رزم‌آرا را می‌زنند، رزم‌آرا کسی بود که می‌گفت مردم که نمی‌توانند، آفتابه درست کنند، چطور می‌خواهند صنعت نفت را بچرخانند، باید دست انگلیسی‌ها باشد، کسی که سرکردۀ به‌اصطلاح نیروهای استعمار و وطن‌فروش هست، او را می‌زنند و امثال این‌ها.

کسانی مانند رزم‌آرا، هژیر، آزموده هرکدام از این‌ها که ضربه می‌خورند این‌ها کسانی هستند که سرکردگان استعمارند و دارند به نفع دشمن حرکت می‌کنند، تنها حرکتی که این‌ها می‌توانند انجام بدهند، این است که این اژدهای هفت‌سر فرهاد بزنند حالا اگر اسم این کار، در این جنگ نابرابر ترور است؟

انسانی که دست به دشمن داده است تا ناموس و دین و تمام مملکت را به تاراج ببرد، اگر این دست را قطع بکنند، این کار خلاف نیست اگر حسین علاء را می‌زنند کسی هست که می‌خواهد، برود بغداد و پیمان سنتو را امضا کند، ایران را به‌عنوان پایگاه نظامی آمریکا، بدون اینکه هیچ‌گونه خدماتی بدهند، تبدیل کند، این‌ها کسانی هستند که از ملت ایران حق توحش می‌گیرند، یعنی همین‌طور بدی آب‌وهوا در فیش حقوقی‌شان می‌آمد حق توحش نیز به آن‌ها داده می‌شد.

حالا با این‌ها ما چطور می‌توانستیم رفتار کنیم، کسانی که شما در طول تاریخ می‌بینید، بعد چه بلاهایی که سر ملت می‌آورند. چگونه منابع ایران را از بین می‌برند و غارت می‌کنند.

مادر می‌گویند  شهید نواب، در زمان حکومت مصدق ۲۲ ماه زندان رفت، آن مجلسی که به رزم آر رأی آری داد، مجلسی نبود که صنعت نفت را ملی کرد.

نقش شهید نواب صفوی در ملی شدن صنعت نفت

شهید نواب به همراه فدائیان اسلام به تمام  وکلا نامه می‌نویسند که باید به صنعت نفت رأی بدین وگرنه ما به‌حساب شما می‌رسیم، این مجلس به صنعت نفت رأی می‌دهد؛ و متأسفانه در تاریخ مسکوت است؛ و درعین‌حال همه ملت می‌دانند و همه‌کسانی که آن دوران را درک کردند و متوجه هستند که این اتفاق افتاد، بعد از رزم‌آرا زمینه برای روی کار آمدن مصدق فراهم می‌شود، بعد مصدق می‌آید دریک جلسه‌ای می‌گوید که من را حمایتم کنید.

شهید نواب که خودشان بانی رأی آوردن آیت‌الله کاشانی هستند، یعنی فدائیان اسلام تبلیغات می‌کنند و پای صندوق‌های رأی می‌خوابند و آیت‌الله کاشانی به‌عنوان نمایندۀ اول تهران رأی می‌آورند و مصونیت سیاسی پیدا می‌کنند بعد آیت‌الله کاشانی می‌توانند ایران بیایند.

 

مصدق زیر امضای خود زد

بعد از این ماجرا در جلسه‌ای که شهید نواب، آیت‌الله کاشانی و مصدق داشتند، شهید نواب گفتند از شما حمایت می‌کنیم به شرطی که احکام اسلام را اجرا کنید، مصدق قول می‌دهد، در یک قرآن روی پشت جلد آن می‌نویسند و هر سه نفر امضا می‌کنند.

وقتی مصدق روی کارمی آید، یک روز آقای نواب صدای یک سوتی به گوششان می‌آید، از اطرافیان می‌پرسند این صدای چیست؟ می‌گویند این کارخانه رسومات مشروب سازی است.

به سراغ مصدق می‌روند و به او می‌گویند آیا در کشور امام صادق (ع) باید کارخانۀ مشروب سازی باشد، مگر قول ندادید که احکام اسلام را اجرا کنید، کارخانه مشروب سازی در کجای احکام اسلام قرار دارد؟

مصدق در پاسخ به شهید نواب می‌گوید: احکام اسلامی برای بعد باشد، در حال حاضر اقتصاد کشور ما ضعیف است و ما به این پول نیاز داریم، وقتی شهید نواب و فدائیان اسلام شرایط را این‌گونه مشاهده می‌کنند، به سراغ تخریب کارخانه مشروب سازی می‌روند، ولی مصدق 22 ماه فداییان اسلام و شهید نواب را زندانی می‌کنند. و بعد در جریان هستید که کودتای ۲۸ مرداد که وزیر خارجه آمریکا دو، سه روز قبل می‌آید، مصدق می‌بیند و می‌گوید چیزی نیست، فلان نیست، درحالی‌که نیرو داشته در برابر کودتا سکوت می‌کند.

وقتی شاه فرار می‌کند، قبل از این ماجراها! خود جبهۀ ملی می‌آیند و از او می‌خواهند که اعلام جمهوری کند و او می‌گوید کشور ما پادشاهی است.

 

حمایت از فلسطین و علمای شیعه افغانستان

 البته بعد از این ماجراها شهید نواب آزاد می‌شوند و به‌عنوان نماینده ایران برای قضیه فلسطین به خارج از کشور دعوت می‌شوند، افراد و مقامات زیادی در این نشست حضور داشتند که یک جوان از ایران به‌عنوان نماینده در این نشست حضور پیداکرده است و بلافاصله درخواست سخنرانی می‌کند.

افراد مسئول جلسه تصور می‌کنند، این جوان که درخواست سخنرانی کرده است، قطعاً جلوی این‌همه رئیس‌جمهور و سفیر و نمایندگان کشورهای مختلف زبانش می‌گیرد، سخنرانی 45 دقیقه‌ای شهید نواب چنان پرشور و دقیق، علمی و سیاسی صحبت می کند که با استقبال شرکت‌کنندگان مواجه می‌شود و یک ساعت و نیم وقت جلسه را زیاد کردند.

وقتی سخنرانی شهید نواب تمام شد، تمام روسای جمهور و وزرا می‌خواستند بعد از سخنرانی با ایشان مصافحه کنند.

در ماجرای شهید بلخی یکی از علمای شیعه افغانستان که در زندان ظاهر شاه، حاکم این کشور بود، شهید نواب برای شاه افغانستان نامه می‌نویسد که اگر کوچک‌ترین اهانتی به علامه بلخی بکنید، من به‌حساب تو خواهم رسید که پس از شهادت نواب صفوی، این عالم بزرگوار از زندان آزاد و بعدها شهید می‌شود.

 

زوایای پنهان زندگی شهید نواب

مادر برای ما تعریف کرده‌اند که 8 سال با شهید نواب صفوی زندگی کرده‌اند، در این مدت خانه نداشتند یا در مسافرت یا در خانه فدائیان زندگی می‌کردند یا در حال فرار بودند، کل زندگی مادر من یک بقچه لباس بود.

وقتی آقا به شهادت می‌رسند، دختر کوچک ایشان سه ماه بعد از شهادت پدر به دنیا می‌آید. مادر تعریف می‌کند گاهی که مخفی می‌شدم و می‌فهمیدند که زن نواب آنجاست، من را دستگیر می‌کردند،اما آقا خودشان را بلافاصله تسلیم می‌کردند.

 حاج‌خانم از آن دوران می‌گویند یک‌وقت جایی مهمان بودم برای اینکه به من آسیبی وارد نشود یا کسی متوجه نشود که همسر نواب اینجاست، در صندوق‌خانه می‌رفتم و ساعت‌های طولانی بدون آب و غذا و در شرایط جسمانی سخت مخفی می‌شدم.

ماجراهای عجیبی در زندگی شهید نواب وجود دارد، فقط 6 ماه منزلی در میدان خراسان تهران داشتند. مادر تعریف می‌کنند یک روز دیدم که چیزی محکم به در خورد، شهید نواب سریع این آمادگی را گرفتند تا اگر نیروی‌های شاه بودند، آماده باشد، بندهای کفش خود را بستند، وقتی در را باز کردیم دیدیم سگی که شهرداری آن را مسموم کرده درِ خانه افتاده است. بلافاصله شهید نواب رفتند، شیر تهیه کردند و ذره‌ذره به این حیوان شیر را خوراندن تا سمی که به این حیوان داده‌اند، برطرف شود و حالش بهتر شد، منظور از بیان این خاطرات، شهید انسان دل‌رحمی بودند.

 

ساخت منزل برای یک خانواده نیازمند

شهید نواب در یکجایی در حاشیه شهر مخفی بودند، یک پیرمرد و پیرزن زمین را گود کرده بودند و آن جا زندگی می‌کردند. در مدتی که در آنجا همراه با یارانشان پنهان بودند، برای این دو نفر خانه درست کردند.

 

دست رد بر سینه پسر عموی بختیار

بختیار پسرعموی شاپور بختیار روزی آمده بود و صندوقی پر از پول و دلار برای شهید نواب آورد که اوضاع مالی شهید به‌شدت در اوج تنگدستی بودند و در پاسخ به بختیار گفتند برو به پسر پهلوی بگو: زرق‌وبرق دنیا من را فریب نمی‌دهد، فقط احکام اسلام را پیاده کنید، در غیر این صورت با شما مبارزه خواهیم کرد. یا ما به دست شما به شهادت خواهیم رسید، یا اینکه ما شمارا از بین خواهیم برد.

 

بعد از شهادت شهید نواب چه اتفاقاتی برای خانواده ایشان افتاد؟

آقا را که شهید می‌کنند، به مادر اطلاع نمی‌دهند و شبانه فدائیان اسلام را در مسگر آباد دفن می‌کنند و بعد از آن به خانواده اطلاع می‌دهند که اینجا قبر نواب و یارانش است. مادر وقتی صبح سر مزار می‌رود، باردار هم بودند، گریه می‌کردند، یک سرهنگی می‌آید و با پای خود به گوشه مزار شهید می‌زند و بی‌احترامی می‌کند و به مادر می‌گوید گریه نکنید. مادرم ناراحت می‌شوند و همان‌جا بر سر مزار می‌ایستد و شجاعانه از اسلام و کاری که شهید نواب و یارانشان کردند، دفاع می‌کند.

 در زمان شهادت شهید نواب صفوی، مادرم 22 سال بیشتر سن نداشت و همان‌جا سر مزار، اهداف شهید را بیان می‌کنند که مقابله با فساد و ظلم بوده است.

سخنرانی‌های مادرم پس از شهادت شهید نواب صفوی به‌قدری تأثیرگذار بوده و جنایت‌های رژیم پهلوی را افشا می‌کند که زمینه برای قیام ایجاد می‌کند، به پدربزرگم اطلاع می‌دهند که به دخترتان بگویید، اگر بخواهد ادامه بدهد، کشته یا مفقود می‌شود.

 

هدف پدرم نوکری فرزندان شهید نواب بود

پس از چهار سال با توجه به شرایط سخت زندگی در آن دوران برای خانمی جوان که دارای 3 دختر خردسال است، پسرعمه مادرم سید علیرضا فاضل رضوی که از مادر سنشان کمتر و مجرد بود، به خواستگاری ایشان می‌آیند و ازدواج می‌کنند؛ پدرم کشاورز و مداح و مؤذن آستانه بودند، حاصل این ازدواج دو پسر و دو دختر بود.

مرحوم فاضل رضوی هدفشان از این ازدواج با این‌که مجرد و از مادرم کوچک‌تر بودند، نوکری فرزندان شهید نواب بود، به خاطر علاقه زیادی که به شهید نواب داشتند، به خواستگاری می‌روند.

 

فرزندان شهید نواب روی پدرم تعصب خاصی دارند

پدرم ما را طوری تربیت کرد که خود را کنیز و غلام فرزندان شهید نواب صفوی می‌دانیم و بچه‌های آقا آن‌قدر روی پدر ما تعصب‌دارند که تعصبشان از ما بیشتر است و این سبک زندگی و تربیتی خانواده ماست.

 

خاطره ای از سفر شهید نواب به مصر

درست است هجوم فرهنگی بسیار است، ولی زمینه‌های تعالی وجود دارد، من خودم دلم می‌خواهد ابعادی از زندگی شهید نواب روشن شود که بدانند این مرد مبارزی که شیر غرّان در روز است، چگونه در شب‌ها و خلوت‌ها در جریانات غیرسیاسی رحم و مروت و عاطفه ایشان موج می‌زند.

وقتی مصر می‌روند، مهمان اوقاف مصر هستند، رئیس اوقاف مصر تعریف می‌کند؛ این آقا کنار رئیس‌جمهور نجیب پاشا سخنرانی می‌کند و شعار آزادسازی کانال سوئز را دادند، این مردی که در روز مثل شیر غرّان است، رئیس اوقاف مصر منتظر می‌ماند، که در شب شهید نواب چکار می‌کند، نیمه‌شب بلند شد و وضو گرفت و آن‌چنان ناله‌های که در نماز شب می‌کرد که تعجب می‌کردم، شیر غرّان روز چگونه در دل شب این‌گونه به درگاه خدا ناله می‌کند.

مادر تعریف می‌کردند، وقتی شهید بالای پشت‌بام نماز شب می‌خواند،  طوری الله الله و ذکر می‌گفتند که انگار در و دیوار با ایشان ذکر می‌گوید؛ تمام کسانی که می‌دانند، کلام ایشان چقدر تأثیرگذار بوده که هرکسی با ایشان برخورد داشت، زندگی و منش او تغییر کرده است، به خاطر اخلاص و اعتقادی که داشته است.

تمام آن از بین بردن‌هایی که داشتند، به فتوای مراجع بوده است، هیچ‌کدام بدون دستور مراجع نبوده است.

این کلیت ماجرای زندگی شهید نواب صفوی است، نوع شهادتشان مانند سیدالشهدا(ع) است، بیش ازنیم قرن از شهادت شهید نواب و یارانشان می‌گذرد، نسل‌های بعد از ایشان با این‌که او را ندیدند ولی علاقه‌مند به سیره و روش شهید نواب هستند.

 امیدواریم خانواده شهید نواب توانسته باشند، در مسیر ایشان و اسلام حرکت کرده باشند، ما امیدمان این است که نظام اسلامی عدالت اسلامی و پاک‌بازی و جان‌فشانی شهیدان که درراه اسلام خونشان ریخته شده است حراست کنند.

 

آیا امروز حوزه‌های علمیه و خانواده‌ها می‌توانند شهید نواب تربیت کنند؟

با توجه به پیشرفت‌هایی که در فناوری امروز وجود دارد، ما امروز منابع و امکاناتی از گذشته داریم که می‌توانیم حوزه‌های علمیه را تقویت کنیم، طلبه بهتر و بیشتری تربیت کنیم.

یک عزم راسخی وجود دارد، همان‌طور که رهبر معظم انقلاب در این زمینه بسیار فعال هستند، زیرا رهبر انقلاب از همان آغاز و قبل از انقلاب نیز جزء شخصیت‌های روشن گرا و علم دوست بودند، در این زمینه کمبود نداریم، فقط یک سری راهکارهایی در ترغیب جوانان لازم است، وگرنه منابع و امکانات کافی است.

ما امکانات بسیار گسترده‌ای داریم؛ رهبر معظم انقلاب در این زمینه خیلی تأکیددارند اگر برنامه‌ریزی خوبی صورت بگیرد و منابع مالی خوبی قرار بگیرد حوزه‌های علمیه می‌توانند طلبه‌هایی مانند شهید نواب به جامعه ارائه کنند، با اخلاص و دانش فراوان در عرصه‌های مختلف مانند روانشناس و جامعه‌شناس حوزوی داشته باشیم، ما هیچ کمبودی در کشور خودمان ازنظر منابع شیعی در این جهت نداریم.

فقط انگیزه و برنامه‌ریزی دقیق‌تری می‌خواهد، ان شاءلله از این حالت به یک سرعت و دقت بیشتری تبدیل شود. کشور ما ثابت کرده که می‌توانیم سریع رشد کنیم، همان‌طور که در عرصه‌های فنّاوری به‌اندازه صدسال رشد کرده‌ایم و در برخی از عرصه‌ها نسبت به دنیای غرب پیشرفت بیشتری داشتیم.

گفتگو: زهرا حسینی

 

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • محمدرضا خواجوی IR ۱۱:۱۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۲۷
    1 1
    بنام خدا سلام درود و رضوان الهی بر روان مطهر شهدای فدئیان اسلام خصوصا حجت الاسلام و المسلمین شیهد سید مجتبی نواب صفوی مایه آبروی برای حوزه های علمیه و یکی از بهترین الگوها برای مبارزه با ظلم و فساد در جامعه اسلامی است. ((اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم))