به گزارش خبرگزاری «حوزه»، حجتالاسلام والمسلمین نصرتالله آیتی، پژوهشگر حوزه مهدویت است و درباره جریان احمدالحسن کار تخصصی کردهاست. اطلاعات دقیق و خوبی از این گروهک دارد. شباهتهای این جریان به نمونههای دیگر را افشا کرده و به نکاتی اشاره میکند که شاید نشنیده باشید.
یکی از دلایل گرایش برخی طلاب کممایه و مردم عادی به اینگونه گروهکها را در ضعف اعتقادی و پرداختن بیش از حد به جنبه احساسی و عاطفی مهدویت میداند.
حاصل گفتوگوی خیمه با این پژوهشگر حوزه علمیه قم را بخوانید؛
من جریان احمدالحسن را فرقه نمیدانم، گرچه ظرفیت تبدیل به فرقه شدن را دارند، چون در اندازهای نیست که به آن فرقه بگوییم. اینگونه جریانهای انحرافی در قد و قواره فرقه نیستند. ولی دوست دارند خود را بزرگ جلوه دهند. از فعالیتهای خود و تعداد پیروان و ایمان آورندگان اعداد و ارقام دروغ میدهند و دوست دارند درباره آنها آمارهایی پر و پیمان که نشان دهنده کثرت طرفداران است، اعلام شود تا قابل اعتنا و مهم جلوه کنند. باید حواسمان باشد تا در این دام گرفتار نشویم و به بوق و تبلیغ کننده آنها تبدیل نشویم. بنابراین باید مواظب بود بزرگ نمایی نکنیم و اگر از گرایش طلاب به این جریان حرف میزنیم مقصود تعداد اندکی از طلاب تقریبا مبتدی است و البته طلبه اگر به انحراف رفت یک نفرش هم زیاد است و برای اصلاح او باید تلاش کرد.
ضعف اعتقادی طلاب
اولین و استوارترین دلیل گرایش به این گروهها، ضعف بنیانهای اعتقادی طلاب و مردم است. متأسفانه حوزههای علمیه فقه محور شدهاند. قرآن به تفقه در دین سفارش و توصیه کرده است. اما ما تفقه در دین را در تفقه در حکم خلاصه کردهایم و به مناسک پرداختهایم و فقط به احکام میپردازیم درحالیکه قرآن از ما میخواهد به کلیت فقه در دین بپردازیم. دین به تناسب اینکه انسان ساحتهای مختلفی دارد پاسخگوی نیازهای همه این ساحتهاست. انسان ساحت فکر و ساحت احساسات و عواطف و ساحت رفتار دارد و ما ساحت فکر و عواطف را رها کرده و فقط به حوزه عمل، آن هم بخشی از اعمال انسان میپردازیم و به بحثهای عقیدتی کمتر توجه داشتهایم. من نمیدانم بالاخره چه زمانی در حوزه به این مسائل به عنوان مسایل اساسی پرداخته خواهد شد. ما غفلت کردهایم و خود ما طلبهها جزء اولین نیازمندان هستیم. درسهای اعتقادی در حوزه به درسهای جنبی تبدیل شده است و با عنوان جنبی اینطور القا میشود که یعنی اهمیتی برای ما ندارد و شما همینطور سرسری بگیرید و بخوانید و امتحان بدهید و نمرهای بگیرید. ولی یک روز حوزه باید از خواب غفلت بیرون بیاید و این دغدغه را داشته باشد که از ما تفقه در دین را خواستهاند و کلیت دین مورد توجه است نه فقط احکام. البته بنده مدعی نیستم در حوزه کاری از این جهت صورت نگرفته اما همین که گاهی مشاهده میکنیم برخی از طلاب به دام رهزنان اعتقادات و باورها گرفتار میشوند بهترین گواه بر این است که کارهای موجود کافی نبوده و ما تا نقطه مطلوب فاصله زیادی داریم.
کسانی که در حوزههای اهل سنت مشغول به تحصیل هستند، یکی از مواد درسیشان ختم کتاب بخاری است و باید روایات این کتاب را مطالعه کنند و روی آن مداقه و تأمل داشته باشند. ولی در حوزههای ما چنین چیزهایی مطرح نیست. اگر طلبههای ما هم به عنوان مثال یک دوره روایات کتاب شریف کافی را مطالعه میکردند و با فرمایشات اهلبیت در خصوص مسایل فکری و اعتقادی و اخلاقی آشنا میشدند از خطر انحراف در امان بودند. بنابراین مهمترین و اساسیترین مشکل ما در حوزه بحث ضعف در بنیانهای اعتقادی است. این مسئله را به طرح احساسی اندیشه مهدویت اضافه کنید. ما بدون استحکام بخشیدن به زیربناها و بنیانها در مردم، این اندیشه را مطرح میکنیم. وقتی تشنگی حاصل شد و آبی نبود مردم به هر گلولای و آب آلودهای پناه میبرند.
گفتوگو کردن بلد نیستیم
از طرف دیگر ما مهارت گفتوگو و مناظره را هم بلد نیستیم. در حوزه یکی از درگیریهایی که طلاب با جریانهای انحرافی دارند و نمیتوانند کار را پیش ببرند و احساس میکنند منطق طرف مقابل غالب است، همین است که ما به آنها مهارتهای گفتوگو و مناظره را یاد ندادهایم و روشهای ورود و خروج به این بحثها را نیاموختهایم. از این رو وقتی با گروههای انحرافی روبرو میشویم نمیتوانیم از اعتقادات خودمان دفاع کنیم.
وجه دیگری که حوزه باید به ان توجه کند، به افول رفتن علوم غریبه است. من نمیخواهم بگویم باید علوم غریبه را بسط داد، این صحیح و به مصلحت نیست ولی ما از قدیم بزرگانی داشتیم که به این علوم مسلط بودند و اگر کسی از این راه انحرافی ایجاد میکرد، در مقابل او میایستادند. ما مکرراً دیده و شنیدهایم که جریانهای انحرافی از علوم غریبه استفاده میکنند. از تسخیر اجنه استفاده میکنند و خوابسازی میکنند. ما با اینکه گشتهایم و دنبال کسی بودیم که این علوم را برایمان توضیح بدهد و پادزهر آنها را بسازد، اما کسی را نیافتهایم. من ادعا نمیکنم اینگونه افراد نیستند ولی ما نتوانستیم آنها را پیدا کنیم.
خواب سازی میکنند
جریان انحرافی احمد بصری خوابسازی میکند و عدهای از آدمهای سادهدل را از این طریق به دام انداخته است. اگر شما صد جلد کتاب علیه این جریانها بنویسید، کسی که با خواب به این جریان ایمان آورده، ذرهای برای صد جلد کتاب شما ارزش قائل نمیشود. زیرا او خواب دیده و خواب را باید با خواب، جواب داد. ما باید میتوانستیم پادزهر آن خواب سازی را فراهم کنیم. این یک خلأ است. دشمن امروز از این فنون استفاده میکند و نمیتوان به بهانهی علمی و حرفهای نبودن این کارها، عرصه را خالی گذاشت. نمونههایی از استفاده از علوم غریبه از سوی جریان احمدالحسن برای جذب افراد داشتهایم. در اینکه برخی از آنها خواب میبینند و برایشان خواب سازی میکنند، شکی نیست. به اعتقاد ما این خواب یقیناً رحمانی نیست و شیطانی است. یعنی کاری صورت گرفته است و تصرفی از طرف اجنه بوده ولی مشخص نیست فرمول خواب سازی چه بوده و لازم است فرمول پادزهر این عمل را پیدا کرد و علیه آن و یا به طور مشابه همانند آن را کار کرد و در مقابل تلاش آنها حرکت کرد تا مردم از این فضا بیرون بیایند. شاید در حوزهها افراد با صلاحیتی با این مهارتها وجود دارند ولی در معرض دید نیستند. در مقابل هر سدی باید سدی ساخت و در برابر هر سلاحی باید به ضد همان سلاح مجهز شد. وقتی دشمن من با سحر و خواب سازی میآید، پاسخهای عالمانه گره از کار باز نمیکند. این مسئله را به روشی که برخی از اهالی منبر دارند اضافه کنید. متاسفانه آنها به این مسائل دامن زدهاند. برخی از تریبون دارهای ما هم تقصیر دارند. گاهی یک منبری اول و آخر سخنان خود را با خواب شروع میکند و به پایان میبرد و با آب و تاب از خوابهای معنوی حرف میزند. ما خودمان این راه را شروع کرده و به آن دامن زدهایم و اگر در این رابطه حرف بزنیم و نقد کنیم، میگویند فلان واعظ معروف صداوسیما تا دیروز از خواب حرف میزد و سند میآورد حالا که به ما رسید خواب حجت نیست؟ تریبوندارها و واعظان و منبریان ما باید در سخنرانیهای خود یک بازبینی داشته باشند. من نمیگویم انکار کنید ولی حدود این مسئله باید توضیح داده شود. باید درباره جایگاه خواب حرف زد. خواب، صادق و کاذب دارد و نشانههای آنها باید مشخص شود و حجت نبودن آن در مسایل دینی، خصوصا اعتقادی توضیح داده شود.
فقط احساس نباشد
نکته دیگر برجسته کردن بُعد احساسی مهدویت، بدون استوار کردن زیرساختهای اعتقادی است. این درست نیست که بحث مهدویت همیشه از زاویه احساس و عاطفه مطرح شود. اینطور که گریه و اشک و دعا باشد و جایگاه امام و ریشهها مشخص نباشد و اضطرار به امام و حقیقت انتظار فرج روشن نشود، درست نیست. ما گاهی میخواهیم جای خالی بحثهای عقیدتی را با احساس و عاطفه پر کنیم و این زمینه ساز شکل گیری برداشتهای انحرافی و گاه جریانهای انحرافی میشود. ما بحث مهدویت را مطرح کردهایم ولی در سطح جمکران رفتن و توسل مانده است. باید به اصل ضرورت وحی و اضطرار بشر به امام و جایگاه امام مهدی(عج) و تاثیراتی که این اندیشه به عنوان چشم انداز فرانسلی امت اسلام در حوزههای فردی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی جامعه در عصر غیبت دارد هم پرداخته شود. اگر این گونه بحثها در کنار بحثهای احساسی باشد جامعه از خطرات ایمن میشود.
طلبهها فرقه شناسی بخوانند
یکی دیگر از خلاهایی که زمینه ساز گرایش به جریانهای انحرافی شده اندک بودن اطلاعات طلاب از تاریخچه فرق انحرافی است و یکی از راهکارهایی که باعث پیشگیری از گرایش به جریانهای انحرافی است، بسط مطالعات تاریخی فرق انحرافی است. طلاب باید با تاریخچه فرقهها آشنا باشند و این باید به عنوان یک ماده درسی وارد نظام تحصیلی حوزه شود، چرا که معمولاً فرقهها و جریانات انحرافی شیوههای مشترکی در جذب و تبلیغ دارند. استفاده از خواب و استخاره و اصرار بیش از حد بر روی تطبیق روایات بر مصادیق و به تأویل بردن روایات و آیات و تقطیع روایات، شیوههای مشترکی است که تقریباً در تمام فرقهها وجود دارد. اگر کسانی که جذب این فرقهها شدند این مسائل و شگردها را میخواندند، میدانستند که بهائیت نیز به همین شیوهها و روشها وارد شد و ادعای معجزه برای علیمحمد باب داشت. به روایات استناد کرد و با همین تصور که نشانههای ظهور در عصر ما فراهم شده برای طرح ادعای خود زمینه فراهم کرد. روایات را تقطیع میکرد و به صورت دلخواه به تاویل میبرد و همینطور سایر فرقههای انحرافی هم همین شیوهها را بکار میگیرند. اگر این موارد را بدانیم وقتی با جریانهای نو پدید روبرو میشویم با سابقه ذهنی که داریم حواسمان را جمع میکنیم و بهخوبی میدانیم که این ادعاها چیز غریبی نیست و دیگرانی نیز بودند و این کارها را کردهاند. بنابراین طلاب از نظر توجه به تاریخ فرقهها و شیوههای تبلیغ و یارگیری فرقهها نیز به آموزش نیاز دارند. البته اگر ما همه کارها را کردیم و همه مسئولیتها انجام شد دیگر جریانی ایجاد نمیشود و کسی جذب نمیشود؟ خیر! آدمها مختلفاند و انگیزهها مختلف و همیشه جهل و نادانی مسبب انحراف نبوده است. بسیاری افراد انگیزههای مادی و شهرتطلبی دارند. بسیاری با پول و با وعده پست و مقام جذب میشوند. این مسئله همیشه در تاریخ بوده است. مگر پیامبر اکرم در خصوص امیرالمؤمنین روشنگری نکرد، ولی عدهای میخواستند زیر بار نروند و تعصب و عناد و شهوت مال و جاه و مقام در آنها باعث شد آنچه دیده و شنیدهاند را انکار کنند. پس نمیتوان گفت اگر حق مانند آفتاب آشکار شد دیگر انحرافی وجود نخواهد داشت.
رانندهای که یک شبه آیتالله شد
گفته شده کسانی که باسواد و از فضلا بودند، جذب احمد بصری شدهاند که این مسئله کاملا دروغ و بی اساس است. این جریان انحرافی هیچ عالم و فاضل واقعی ندارد. یعنی شما کسی را سراغ ندارید که پیش از پیوستن به این جریان انحرافی در حوزه به عنوان استاد و فاضل معروف باشد و تمام کسانی که الان از آنها به عنوان باسوادهای این جریان یاد می شود، کسانی هستند که بعد از پیوستن به این جریان انحرافی اسم و رسمی پیدا کردهاند و شهرتشان را مدیون خلاف جهت آب شنا کردن هستند و الا پیش از این جریان کسی اسمی از اینها نشنیده بود. البته اگر طلبه باسوادی که مثلا درس خارج هم تدریس میکرد جذب این جریان میشد، باز هم چیزی اثبات نمیشد. چون اینطور نیست که لغزش آدمها همیشه ریشه در جهلشان داشته باشد و آدمها از این جهت متفاوتاند. برخیها را شهوت معروف شدن میلغزاند، برخی قیمتی دارند و خریده میشوند. بنده از دوستان مورد اطمینان شنیدم که در حدود 4 یا 5 سال پیش 300 میلیون تومان به صورت پیشنهاد خرید خانه در یکی از مناطق قم به یکی از آقایان روحانی که مستبصر شده بود؛ یعنی از اهل سنتی بود که شیعه شده بود، پیشنهاد دادند تا به اینها ایمان بیاورید. البته ایشان گفته بود ما خریدنی نیستیم. بنابراین گاهی پیوستنها با این انگیزههای مادی همراه است و شکل خریدن فرد دارد، نه اعتقاد حقیقی. البته بنده اکراه دارم اسم افراد را بیاورم چون گاهی همین اسم بردنها موجب شهرت کاذب میشود ولی خوب است بدانید مثلا آقای عباس فتحیه که شایع شده بود از شاگردان فلان عالم برجسته حوزه است، پژوهشگری معمولی و بدون نام و نشان در موسسهای در قم بود. اگر ایشان در حوزه درس خارج و درس کفایه و امثال آن داشت و بعد به این جریان ایمان میآورد میتوانستیم بگوییم یکی از فضلای حوزه به این جریان ایمان آورده است اما اصلا اینگونه نبوده و این فرد طلبهای کاملا گمنام بود که بعد از انحرافش شایعه کردند که شاگرد فلان عالم حوزه بوده است. یکی دیگر از مریدان احمد بصری شخصی به نام آقای جوکار است و از باسوادترین شخصیتهای این جریان است و گفته میشود ایشان درس خارج تدریس میکندو خودش مدعی شده بود از طرف یکی از اساتید حوزه اجازه تدریس خارج دارد، با این که همین استاد سطوح عالی برای ما نقل کرد که:« این آقا چند سال درس من میآمد ولی من از او شناختی نداشتم، یک روز از من خواست کرد مجوز تدریس رسایل و مکاسب به او بدهم، من چون او را نمی شناختم گفتم اگر فلان استاد این اجازه را بدهد من هم میدهم و از آن استاد اجازه را گرفت و آورد. من گفتم خودت متنی بنویس تا من امضا کنم و او هم نوشت که آقای جوکار اجازه تدریس رسایل و مکاسب را دارد و من امضا کردم. بعد از مدتی شایع کرده بود که من به او اجازه تدریس خارج دادهام. من گفتم اینطور نیست. وقتی که پیگیری کردم و نامه را از شورای مدیریت آوردند دیدم در نامه دست برده و درس خارج را هم اضافه کرده است و بلکه بعدها مدعی شده بود که من به او اجازه اجتهاد دادهام و این کذب محض است» این شخص فاضلترین آخوند این گروه است که اینکاره از آب درآمد. این آقا که ادعای اجتهاد و تدریس درس خارج دارد در کارنامهاش که در مرکز مدیریت حوزه وجود دارد، حتی یک ساعت تدریس رسایل و مکاسب ندارد. یعنی ایشان حتی در این سطح هم تدریسی نداشته و پیش از پیوستن به جریان انحرافی یمانی در حوزه حتی در سطح رسائل هم تدریس نداشته است. بنده خودم شخصا با ایشان گفتوگو کردم. و او فرق خبر واحد و متواتر را بلد نبود. جالب است که با این وجود خودش را خیلی در حد بالایی می دید و به بنده و یکی دیگر از دوستان که برای گفتوگو با او رفته بودیم، معترض بود که چرا شما پیش من آمدهاید، مراجع تقلید باید برای بحث با من بیایند.
مورد بعد سید حسن حمامی است که آخوند بزرگ اینها در عراق است که از او با عنوان آیتالله حمامی یاد میکنند. جد او مرجع تقلید بود. پدرش امام جماعت حرم امیرالمؤمنین بود، ولی خودش طبق گفته استاد کورانی راننده تاکسی بود. وقتی به جریان احمدالحسن ایمان آورد، او را از تاکسی بیرون آوردند و بر سرش عمامه گذاشتند و چون در نجف خاندان حمامی خانواده معروفی هستند، گمان میشود او هم مثل پدر و جدش چیزی میداند در حالی که او یک راننده تاکسی ساده بود. بنابراین کسی که فاضل حوزه باشد و درس خارج تدریس کند و کفایه بگوید و شاگردان فاضل داشته باشد و در حوزه او را به باسوادی بشناسند، در این جریان پیدا نمیشوند. بیشتر افرادی که به این جریان ایمان گرویدهاند پیش از این اسم و رسمی نداشتند و همه بعد از ایمان آوردن مشهور شدند و در حقیقت بعد از این پیوستن برای آنها شخصیت تراشی کردهاند.
داعشیسازی درتشیع
تحلیل بنده از این جریان انحرافی این است که غربیها بعد از جنگ ایران تلاش کردند از مدل بسیج استفاه کنند، یعنی استفاده از بچههای مخلص و متدینی که از روی اعتقاد هر کاری حاضر هستند بکنند. آنها از این مدل در دنیای اهل سنت استفاده کردند که حاصلش شد داعش، که اینها هم از روی اعتقاد کار می کنند البته با این تفاوت که بسیجیهای ما کارهای خوب میکردند و نسبت به حرام و حلال الهی کاملا حساسیت داشتند اما داعشیها از نظر خودشان برای خدا، زن و بچه میکشتند و به ناموس مسلمانان تجاوز میکردند. در تشیع هم به نظر میرسد جریان احمدالحسن یک جریانی است که از روی داعش کپی برداری شده است. آدمهای خشک مغز، متصلب و متعصب که از روی اعتقادات باطلشان حاضرند دست به هر جنایتی بزنند و برخی از پیروان این جریان صراحتا گفتهاند که اگر دستور برسد سر فلان عالم را ببرید ما میبریم. بنابراین ورود این جریان به فاز فعالیتهای خشن و نظامی کاملا محتمل است هم چنان که بسیاری دیگر از فرقههای انحرافی در نهایت وارد همین فاز شدند و نکته دیگر این است که بسیاری از فرقههای انحرافی برای جذب حداکثری مجبور به دادن امتیاز و تنزل از آرمانها و ارزشها شدند، بسیار محتمل است که این جریان هم برای جذب پیروان بیشتر در مسایل دینی به سمت نوعی اباحیگری پیش برود و ما باید در آیندهای نزدیک منتظر فهرست بلند بالایی از محرماتی باشیم که توسط امام این جریان حلال شمرده شود.