خبرگزاری«حوزه»، درباره ضرورت پرداختن به موضوعات آخرالزمانی اظهار نظرهای متفاوتی را تا به امرو شنیدهایم که همه آنها به روی توجه به آن تاکید داشتهاند، اما این اظهار نظرها تنها در حد سخن خلاصه میشود، اما در حوزه عمل حاضر نیستیم، هیچ کاری انجام دهیم. این کم کاری تنها به سینماگر یا مسائل مربوط نمیشود، بلکه اهالی رسانه هم در به وجود آمدن چنین وضعیتی نقش مهم خود را ایفا میکنند. درباره نقش رسانه همین اندازه بگویم وقتی بعد از سالها یک فیلم در این حوزه تولید میشود به بدترین نحو به استقبال ان کار رفته و اثر را قربانی کینه توزی خود نسبت به کارگردان میکنند. گواه بارز این ادعا فیلم «زندانیها» است.
مسعود دهنمکی یک دهه پیش با ساخت فیلم سینمایی «اخراجیها» وارد سینما شد و با فیلم خود تحولی جدید در این سینما به وجود آورد، چون گونهای که عملاً رو به افول رفته بود را شکوفا کرد به نحوی که سهگاه اخراجیهای این فیلمساز جز کارهای پرفروش سینما شد. در ادامه او فیلم «رسوایی» را ساخت تا آینهای پیش روی همه ما قرار دهد تا بدانیم در زندگی شخصی خود چگونه عمل میکنیم. در رسوایی و نیز با وجود اینکه به لحاظ فنی از بخش نخست ضعیفتر بود به نوعی دیگر زنگ خطر را برای ما به صدا درآورد.
این فیلمساز در جدیدترین ساخته خود سراغ بحث مهدویت رفته است. دهنمکی در کار خود راه رسیدن به رستگاری را توکل و به حق و نائب بر حقش میداند. نکته جالبتر اینکه امام عصر را وی مختص به قشر متدین جامعه نکرده است، بلکه میگوید هر گرایش و سلیقهای که باشیم میتوانید به سوی اما زمان(عج) بروید، تنها کافیست که دست را به سوی وی دراز کنید. در «زندانیها» دیالوگی جالب وجود دارد که به نوعی کل فیلم را معنا میکند. در این صحنه بهنام تشکر بازیگر فیلم خطاب به دیگر بازیگر زندانیها هدایت هاشمی میگوید. سیونه هفته رفتی جمکران، حالا بگذار یک دفعه امامت به دیدن تو بیاید، این گفته را یک دزد در فیلم میگوید، اما در انتهای قصه رنگ حقیقت به خود میگیرد و امام عصر به نزدیک پیروان خود رفته و آنها را از مرگ نجات میدهد.
سکانس پایانی فیلم «زندانیها» به نظرم یکی از اتفاقات خوب فیلم است که قلبی هر شیعه علی (ع) را میلرزاند، آنجایی که جای پای امام عصر را روی برفها میبینیم، همچنین ترانه زیبا و پایانی فیلم و صحنه نورافشانی مسجد جمکران از دیگر اتفاقات فیلم است که باید از آن به نیکویی یاد کرد. نکته دیگری که در این فیلم وجود دارد زبانی است که فیلمساز برای بیان عاشقی خود نسبت به امام عصر انتهاب کرده، آن بیان طنز است، چون میداند این لحن گویش بهتر میتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند.
جدا از نکات معنایی فیلم در بحثهای فنی هم فیلم دارای نقاط قوت و ضعف خود است. در ابتدا فیلمنامه این اثر به نظرم یک اتفاق خوب در سینماست که باید در فیلمهای دیگر هم مشاهد شود. ما نیز داریم موضوعاتی چون مهدویت در سینما بیشتر مورد توجه قرار گیرد به ویژه در شرایط فعلی که سینمای جهان با ساخت فیلم و سریال های متعدد اخرالزمانی سعی در تبلیغ ارزشهای مد نظر خود هستند. در فیلمنامه این کار شخصیت به درستی پرداخته شدهاند و شیرینی کارکترها در جای خود محقوظ است، همچنین گرههایی که در فیلمنامه قرار داده شده پیشبینی پایان کار را برای تماشاگر سخت میکند.
درباره کارگردان فیلم هم باید نمره مثبت دیگری به دهنمکی داد، چون این فیلمساز در هر کارش اتفاقی را در سینما رقم میزند که کمتر در فیلمهای سینمایی شاهد آن بودهایم. برای مثال به سکانس فرو ریختن بهمن و جلوههای ویژه صحنههای پایانی فیلم اشاره میکنم، همچنین دکوپاژ و میزانسی که کارگردان برای کارش چیده به نظرم از دیگر اتفاقات خوب فیلم است. بحث فیلمبرداری هم همیشه در کارهای این فیلمساز اتفاقی نیکو بوده است به ویژه حرکت دوربین و قاببندها در برخی سکانسها خیره کننده است.
اما در میان نکات مثبت این فیلم یک نکته منفی وجود دارد که بهتر بود کارگردان آن را مد نظر قرار میداد. انتهاب بازیگران این فیلم چندان خوب نبود. بهنام تشکر و هومن برق نورد با وجود تواناییهای فراوانی که دارند در این نقش بارها تکرار شده بودند و دیگر جذابیتی برای تماشاگر نداشتن، حتی در بحث گویش همه لحن برق نورد به شدت کلیشه بود. این ویژگی را درباره هدایت هاشمی هم میتوان صادق دانست. در میان بازیگران بروز ارجمند بازی دوست داشتنی از خود ارائه داده که ما در کارهای قبلی وی تا به امروز ندیده بودیم.
در انتهای فیلم زندانی روی پرده رفت و فروش خوبی هم به نسبت هزینهای که برای آن شده کرده است، اما برخوردی که با آن شده به نظرم چندان منصفانه نیست، به ویژه وقتی فیلمی به موضوعی چنین عزیز میپردازد. در انتها توصیه به اهالی قلم دارم، آنهم این است که هر فردی مختار است با اندیشههای دیگران موافق یا مخالف باشد، اما هیچگاه نباید این مسئله به روی قضاوت او در مورد آثار افراد تاثیر بگذارد.
داود کنشلو
نظر شما