جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ |۹ شوال ۱۴۴۵ | Apr 19, 2024
حجت الاسلام والمسلمین سید باقر گلپایگانی

حوزه/ حادثه فیضیه، زمینه ساز قیام ۱۵خرداد ملت ایران بود، به این معنا که مظلومیت روحانیت را اثبات و عموم مردم را متأثر و تحریک کرد، از طرفی رژیم با این رفتار وحشیانه، باطن خود را آشکار کرد؛ مردم باور نمی کردند که دولتی با ملت خود و با یک مرکز دینی این گونه برخورد کرده باشد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری««حوزه»، واقعه مدرسه فیضیه حادثه‌ای است که در دوره پهلوی در مدرسه فیضیه قم رخ داد و عوامل رژیم شاه با برهم زدن مراسم سوگواری شهادت امام صادق(ع) در نوروز سال ۱۳۴۲ هجری شمسی و مصادف با۲۵ شوال سال ۱۳۸۲هجری قمری به ضرب و شتم طلاب و مردم پرداختند؛ این واقعه، سرآغاز نهضت اسلامی بود که به پیروزی انقلاب اسلامی  و تشکیل جمهوری اسلامی ایران انجامید.

در این رابطه گفت و گویی با حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمدباقر گلپایگانی، فرزند مرحوم آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی(ره) در باره این واقعه انجام شده است که تقدیم خوانندگان ارجمند می شود.

 

در ابتدا اندکی در مورد سابقه برگزاری مراسم بزرگداشت شهادت امام صادق(ع) در مدرسه فیضیه بگویید که از چه سالی این مراسم برگزار می شده است؟

سابقه بزرگداشت 25 شوال سالروز شهادت امام صادق(ع) در مدرسه فیضیه به عنوان دانشگاه امام صادق(ع)، برمی گردد به زمان موسس حوزه، مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره) که بعد ازظهرها در مدرسه مبارکه فیضیه برگزار می شده است و این مراسم هرسال ادامه داشته تا زمان مرحوم آیت الله العظمی بروجردی(ره) و پس از رحلت این عالم بزرگ نیز این مراسم توسط حضرت آیت الله گلپایگانی(ره) ادامه پیدا می کند.

 

حادثه ای که با نام آیت الله العظمی گلپایگانی(ره) پیوند دارد، رویداد فیضیه در 25 شوال و سالروز شهادت امام صادق(ع) است. چرا این مجلس برای حمله نیروهای دژخیم پهلوی انتخاب شد؟

قضیه 25 شوال سال42 و حمله به مدرسه مبارکه فیضیه به این خاطر بود که شاه در جریان انجمن های ایالتی و ولایتی شکست خورد و در حقیقت عقب نشینی کرده بود، بعد می خواست به جبران این عقب نشینی کاری کند که نه فقط در قم بلکه در کل ایران رعب ایجاد شود،  این مطلب برای شاه عقده شده بود که پدرش به رغم آن که با روحانیت با قلدری برخورد می کرد، اما خودش در مقابل روحانیت، کم آورده بود. در نتیجه این ها از نیروهایی که در زمان رضاشاه ایجاد رعب کرده و هنوز به رژیم وفادار بودند، استفاده کردند. از جمله آن ها پاکروان بود که پسر پاکروانی بود که قضیه مسجد گوهرشاد را پیش آورد و مردم را سرکوب کرد و حوزه مشهد را هم تقریباً از بین برد. در آن برهه، شاه تصمیم گرفته بود به شکل پدرش رضاشاه ظاهر شود. از طرفی هم اسرائیلی ها داخل حکومت شده بودند و همراه با برخی مقامات نظامی، برنامه های ساواک را طراحی می کردند. طرح های اصلی از تیمسار نصیری بود و علم پذیرفته و به امضای شاه رسانده بود و او را در این موارد، تحریک می کردند که من شرح مفصلی را در این مورد همراه با اسناد در اختیار دارم.

 

غیر از مدرسه فیضیه آیا جاهای دیگری نیز مورد هجوم قرار گرفت؟ و در مورد هویت و تعداد عناصر مهاجم نیز توضیح بفرمایید؟

این ها در آن مقطع، برای حمله، سه جا را در نظر گرفتند. یکی بازار تهران بود که وقتی آقایان بازاری رفتند منزل آیت الله العظمی خوانساری که ایشان را به منزل آقای بهبهانی ببرند، به آن جا حمله کردند و بازاری ها را زدند و به آقای خوانساری هم جسارت کردند و با خود گفتند بازار تهران سرکوب شد! آن روزها مردم خیلی در صحنه نبودند و بیشتر، روحانیت در صحنه بود و این ها با خود گفتند دومین جایی که باید سرکوب شود، حوزه قم و فیضیه است. این ها طبق بخش نامه ای که از طرف ساواک به آن ها ابلاغ شد، مأموریت پیدا کردند که هر جا مجلسی مهمی برگزار شد، با فرستادن صلوات های بی جا، جو آن را متشنج کنند، ولی در مورد مدرسه فیضیه، دستور سرکوب داشتند. این ها حدوداً 400 نفر بودند که با لباس شخصی و بعضا کت و شلوار مشکی و اسلحه سرد بودند و باید جایی وسیع را برای جولان می داشتند. موقعی که مأمورین به فیضیه ریختند، من خودم در آن جا بودم. آن ها فقط طلبه ها را می زدند و به شخصی ها کاری نداشتند، لذا بعضی از طلبه ها که لباس هایشان را مبدل کردند، از تعرض آن ها مصون ماندند. آن ها فیضیه را انتخاب کردند برای این که حوزه را سرکوب کنند. در همان روز 25 شوال به مدرسه علمیه طالبیه تبریز هم حمله و در آن جا رعب ایجاد کردند. بعد از این قضیه تصور کردند که به هدفشان رسیده اند، در حالی که موضوع به این شکل در نیامد و با استفاده ای که امام خمینی قدس سره از این ماجرا کردند و با ایراد سخنرانی در روز عاشورا، جریان شکل معکوسی پیدا کرد.

 

ظاهراً آن روز قصد تعرض به خود آیت الله العظمی گلپایگانی را هم داشتند، چه شد که نتوانستند به ایشان آسیبی برسانند؟

وقتی آن حادثه اتفاق افتاد، من در آن سال حدودا8ساله بودم و همه این قضایا را به چشم خودم دیدم، ما در طبقه بالا بودیم و حضرت آقا در طبقه پایین بودند. همان طور که اشاره کردم، بار اول وقتی مأمورین صلوات بی مورد فرستادند، مردم و طلاب با آن ها درگیر و بر آن ها فائق شدند. این ها وقتی کتک خوردند، مدرسه مقداری خلوت شد، به عبارت دیگر وقتی منبری پایین آمد، این ها گفتند به روح پرفتوح رضاشاه کبیر صلوات! و طلبه ای گفت خفه شوید این جا بود که درگیری شروع شد؛ مردم ریختند و این ها را زدند و در ظرف ده دقیقه این ها گذاشتند و رفتند و صحن فیضیه تقریباً خلوت شد. قرنیزهای طبقه دوم آجری و سوراخ بود. طلبه ها از آن بالا با آجر می زدند توی سر مأموران رژیم، لذا این ها دیدند که نمی توانند مقاومت کنند. ناگهان مأموران ویژه مسلح از مسافرخانه های اطراف آمدند روی پشت بام فیضیه! این ها می خواستند وانمود کنند که به خاطر مخالفت با اصلاحات ارضی، دهقان ها آمده اند از آخوندها انتقام بگیرند! این، کار مأموران دولتی نیست. بعد که دیدند نمی توانند با مردم مقابله کنند، شروع به تیراندازی کردند و از آن هنگام در مردم، رعب ایجاد شد. صحن مدرسه پر از کماندوها و از مردم خالی شد. مردم به حجره ها پناهنده شدند و این ها حمله کردند و من خودم دیدم که پاسبان ها از پشت بام آمدند و تیراندازی کردند و آجرها را کندند و به طرف مردم، پرتاب کردند. بعد هم تکاورها و کماندوها، به ترتیب ساکنان حجره ها را در صحن مدرسه کتک زدند. آن ها هر کسی را که می گرفتند، مکرر با فریاد می گفتند: آقا را نزنید و در واقع منظورشان این بود که بزنید! یک تونل ضربت هم درست کرده بودند و هر کسی که می خواست از فیضیه بیرون برود، لگد و باتوم و پنجه بوکس و یا دشنه ای را دریافت می کرد! ما آن بالا ایستاده بودیم و می دیدیم که در طبقه پایین این کارها را می کنند تا وقتی که مولوی سوت کشید و گفت حمله کنید به بالا! تا گفت بروید بالا، ما رفتیم توی حجره ها پنهان شدیم. البته کاملاً معلوم بود که این ها با مدیریت و برنامه ریزی خاصی این کارها را انجام می دهند.

 

مرحوم ابوی شما حضرت آیت الله گلپایگانی در آن لحظه حمله دژخیمان پهلوی کجا بودند؟

ایشان در یکی از حجره های پایین بودند، مهاجمین دو بار به آن حجره حمله کردند، ولی حمله نهایی را آخر انجام دادند. جمعیت زیادی در مقابل آن حجره ایستاده بودند. آن روزها درهای حجره ها لولایی بود. یادم هست که تیمسار رضایی، معاون شهربانی به مقابل حجره ای که ما در طبقه دوم در آن پناه گرفته بودیم، آمد و گفت یا در را باز کنید یا آتش می زنیم! صدای وامحمدا، واعلیا و یا حجةبن الحسن مردم به آسمان بلند بود. مردم در را باز نکردند و این مشت زد و قاب وسط در که سه لایی بود، وسط حجره! بعد از آن یکی یکی آقایان را آوردند بیرون و از پله ها انداختند پایین! پله های فیضیه هم پله های بسیار بدی بود! ارتفاع بسیار بلندی داشت و آجری هم بود. از اول که افراد را می آوردند بالای پله، یک پشت پا به آن ها می زدند و آدم تا پله پایین قل می خورد! و پشت سر هم تکرار می کردند آقا را نزنید! همه حجره ها را که خالی کردند، آمدند سراغ حجره ای که آقا در آن تشریف داشتند. عده زیادی از محترمین در اطراف حضرت والد بودند که عده ای از آن ها مضروب و مجروح شدند. از بستگان، مرحوم آیت الله علوی، داماد آقا و آیت الله حاج آقا علی صافی و عده ای از نزدیکان، در خدمت آقا بودند. حجره ای را که حضرت آقا در آن بودند، حسابی ویران کرده بودند، اما به ایشان نتوانسته بودند تعرض فیزیکی بکنند. شاید جرئت نمی کردند یا ملاحظه عواقب آن را می کردند. چیزی که بود جسارت و توهین بود و جلوی روی ایشان همه را زده بودند. 

 

سرنوشت مجروحین این حادثه دردناک چه شد و کجا مورد مداوا قرار گرفتند؟

قضیه فیضیه خیلی عجیب بود؛ همه کسانی که کتک خورده و مصیبت دیده بودند. عمدتاً به این علت که مجلس از طرف آقا برگزار شده بود، به آن جا آمده بودند و خانه ما هم پس از آن واقعه، شده بود بیمارستان! خانه هایی را اجاره کردند و آقایان را بردند آن جا، چون تمام حجره های مدرسه هم خالی شده بودند. مرحوم حاج آقا مهدی در آن روزها نقش فعالی داشت و خیلی زحمت کشید. به بیمارستان ها دستور داده بودند کسی را بستری نکنند. جوان 18 ساله ای بود که او را از روی پشت بام پرت کرده بودند، دست ها و پاهایش شکسته بود و او را در زیلویی و در حیاط بیمارستان گذاشته بودند! در سرمای هوا، نه او را می بردند داخل و نه می گذاشتند که او را بیرون بیاورند! مرحوم حاج آقا مهدی رفت و چند نفر از جوان های ته خیابان آذر را آورد و رفتند و او را کول کردند و بیرون آوردند، ایشان مبلغ 60 تومان دادند به آن جوان ها که این کار را کرده بودند. آن روزها شهریه یک طلبه 60 تومان بود و شهید رودباری نیز در این جریانات به شهادت رسید.

یک روز پس از واقعه اصلی فیضیه که مجلس عزای امام صادق(ع) با زد و خورد مأموران به هم خورد، روز بعد در محاصره کامل نیروهای نظامی و ساواک قرارگرفت و ورود غیر روحانی به مدرسه ممنوع شد. عصر روز سوم، بعضی از طلاب برای جمع آوری کتاب‌ها و وسایل و گروهی نیز برای دیدن وضعیت خونریزی‌ها، غارتگری‌ها و کتاب‌ها و قرآن‌های سوخته در فیضیه، گردآمده بودند که بار دیگر هجوم وحشیانه دژخیمان شاه آغاز شد، طلابی که توانایی داشتند نیز در مقابل مهاجمان از خود دفاع می‌کردند و برخی از آنان توانستد از مدرسه بگریزند.

 

به نظر شما حادثه فیضیه، چه تأثیری در 15 خرداد داشت؟ و به نظر شما آیا می شود گفت که اولین جرقه های شروع نهضت اسلامی از حادثه مدرسه فیضیه شکل گرفت؟

بله، حادثه فیضیه، زمینه ساز  قیام ۱۵خرداد ملت ایران بود، به این معنا که مظلومیت روحانیت را اثبات و عموم مردم را متأثر و تحریک کرد،  از طرفی رژیم با این رفتار وحشیانه، باطن خود را آشکار کرد؛ مردم باور نمی کردند که دولتی با ملت خود و با یک مرکز دینی این گونه برخورد کرده باشد.

در این حادثه چون مردم از شهرهای گوناگون کشور آمده بودند و این وضعیت و مظلومیت روحانیت و دین را دیدند وقتی به شهرهای خود برگشتند این واقعیت را تعریف کردند و مردم به خوبی از وحشی گری های رژیم آگاه شدند و این زمینه ساز قیام 15 خرداد شد که از همه شهرها در 15 خرداد قیام کردند.

 

لطفا در مورد ساخت بیمارستان آیت الله گلپایگانی که از ابتکارات آن عالم مجاهد می باشد نیز توضیحاتی ارائه دهید؟

این بیمارستان که پس از قیام 15 خرداد 1342 احداث شد به‌عنوان میراثی ماندگار از حضرت آیت الله گلپایگانی  است که اکنون با سابقه بیش از نیم‌قرن، به مجاوران و زائران حضرت معصومه (س) خدمات درمانی گوناگون ارائه می‌کند.

ایده ساخت این بیمارستان به گفته خود حضرت آیت الله گلپایگانی(ره) این بود که وقتی در واقعه فیضیه بیمارستان ها و اطبا به دستور ساواک از پذیرش و درمان مجروحین حادثه فیضیه خودداری می کردند  ایشان به فکر ساخت بیمارستانی می افتند که مستقل از دولت باشد و مخصوص روحانیون باشد و محتاج به دولت نباشند و در زمان مبارزات انقلاب اسلامی نیز مامن مجروحان انقلاب و کسانی که توسط ساواکی‌ها مجروح می‌شدند بود. در آن زمان بیمارستان آیت‌الله گلپایگانی(ره) محلی امن برای پذیرایی از مجروحان انقلاب بود..

در دوران دفاع مقدس نیز این بیمارستان در آن زمان بازویی توانمند در ارائه خدمات درمانی به مجروحان دوران دفاع مقدس بود تا جایی که آمار مجروحان بستری در این بیمارستان، بیش از بیمارستان‌های دولتی بود.

 

 

در پایان بفرمایید که سخنران مراسم امسال چه شخصیتی می باشد و از چه ساعتی این برنامه آغاز خواهد شد؟

مراسم امسال طبق سنوات گذشته بعد ازظهر روز شنبه 25 شوال از ساعت 19 در مدرسه فیضیه و با سخنرانی آیت الله اعرافی مدیر حوزه های علمیه و مداحی مداحان اهل بیت(ع) برگزار خواهد شد و ضمنا در این مراسم امسال تعدادی از پیکرهای پاک شهدای گمنام نیز در مدرسه فیضه تشییع می شود.

 

گفت و گو: سلمان میرزایی

 

۳۱۳/۳۲

 

 

 

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha